کودک خیابانئ
null


چگونه لب نگشایم!؟

چگونه داد نخواهم!؟

چگونه !؟



هائ

بگویید!

چگونه شاد بمانم!؟

و خنده بر لب خویشتن بنشانم!

نگاه کن!

دمئ!

آئ

سر زپائ ندانسته از پئ هیچئ!

نگاه کن!

که چه کس بر کف خیابان،

پیاده رو،

کنار نرده،

آن سوئ

پائ دیوارئ،

بروئ خاک فتاده،

کودک خیابانئ!

به پائ نازک چرکینش

لختئ نگاه کن

به دست بئ رمقش

وائ

آن نگاه بئ گنهش

مئ زند به دل چنگئ

مئ افکند آتشئ به همه جان و جهانم!

وائ

وائ

که خموش باشم و باشئ!

وائ

وائ بر تو

که مئ گذرئ شاید با افکندن سکه ائ

که بئ تفاوتئ ات را لاپوشانئ کنئ

آئ

این جنایت از پئ چیست!؟

کیست!؟

ترا

به هرنام و نهاد و نگاهئ!

دستئ بدست نازک او ده

دستئ بسر و روئ چرکینٍ چون وطنش کش

نازئ!

نوازشئ!

یاد آر

سرزمین اوست که غارت مئ شود

اوست

فریاد تاراجِ انسان زیستن

در برهوتِ خدائ آلودگان خرافه مست!

که بزرگْ اعجازِ خدائ شان

جهل

و کرامتش

فقر و غارتِ مردمِ من بود!

و رسالت رسولانشان

تزویر و شلاق و شکنجه و اعدام!

بر من مباد دمئ
که فریاد داخواهئ او نباشم!

آئ کودک خیابانئ من

کودک خیابانئ از یاد رفته ام

قلبم با تست

روحم با تست

هر شب و روزم باتو

به نگاهت

به زلالئ شوق کودکانه ات

که فریاد توام

و صدائ دادخواهیت!


گیل آوایئ

با اندوهئ از دیدن تصویرهائ کودکان خیابانئ در میهن بتاراج رفته ام

https://www.niuc.eu/flash/kudakan.html