مرتضی میر اÙتابی / مورچه
مورچه ی من
کاش جایی یودیم
که هیچکس ما رالگد نمی کرد
به زندان نمی انداخت
...
مورچه
برای خون بر آسÙالت Ùˆ سنگÙرش
و برای ٠- ب -آزاد
مورچه ی من!
ای معشوقه ی هزاران سال
ماهتاب من
کاش اندازه ی تو بودم
درست مثل تو
و در کوهستانی دور
با هم زندگی می کردیم
مورچه جان من
رویاهای من، خیال های من!
روزها با هم به گردش Ù…ÛŒ رÙتیم
Ùˆ برای هم قصه Ù…ÛŒ Ú¯Ùتیم
من برایت شعر می خواندم
تو
زیباترین موسیقی ها را می نواختی
وقتی توکا ها در پرواز بودند
من سوت می زدم برای تو
نامه می نوشتم
نی یی از نیستان می کندم و در آن می دمیدم
و تو
تو مورچه ی، عشق من!
آذرخش قلب من
برایم آواز می خواندی
تمام شب
برایت لالایی Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم
تا چشم های زیبایت به خواب رود
Ùˆ سØرگاهان
در برابر رودخانه
شنا Ùˆ صبØانه
و اندام زیبای تو، معشوق من
در برابر Ø¢Ùتاب Ùˆ بر٠و باران
مورچه ی من
کاش جایی یودیم
که هیچکس ما رالگد نمی کرد
به زندان نمی انداخت
در تاریکی ی دیوارها نمی مردیم
اعدام نمی شدیم
و مادران ما در تنهایی گریه نمی کردند
کاش ما را شکنجه نمی کردند
و خانه را روی سرمان خراب نمی کردند
آواره مان نمی کردند
و خون ما را
برسنگ Ùˆ آسÙالت نمی ریختند
تا ما بتوانیم آزاد و رها
همراه با توکاها در کوهستان ها
عاشÙانه ترین آواز ها را بخوانیم
مرتضی میر اÙتابی
کاش جایی یودیم
که هیچکس ما رالگد نمی کرد
به زندان نمی انداخت
...
مورچه
برای خون بر آسÙالت Ùˆ سنگÙرش
و برای ٠- ب -آزاد
مورچه ی من!
ای معشوقه ی هزاران سال
ماهتاب من
کاش اندازه ی تو بودم
درست مثل تو
و در کوهستانی دور
با هم زندگی می کردیم
مورچه جان من
رویاهای من، خیال های من!
روزها با هم به گردش Ù…ÛŒ رÙتیم
Ùˆ برای هم قصه Ù…ÛŒ Ú¯Ùتیم
من برایت شعر می خواندم
تو
زیباترین موسیقی ها را می نواختی
وقتی توکا ها در پرواز بودند
من سوت می زدم برای تو
نامه می نوشتم
نی یی از نیستان می کندم و در آن می دمیدم
و تو
تو مورچه ی، عشق من!
آذرخش قلب من
برایم آواز می خواندی
تمام شب
برایت لالایی Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم
تا چشم های زیبایت به خواب رود
Ùˆ سØرگاهان
در برابر رودخانه
شنا Ùˆ صبØانه
و اندام زیبای تو، معشوق من
در برابر Ø¢Ùتاب Ùˆ بر٠و باران
مورچه ی من
کاش جایی یودیم
که هیچکس ما رالگد نمی کرد
به زندان نمی انداخت
در تاریکی ی دیوارها نمی مردیم
اعدام نمی شدیم
و مادران ما در تنهایی گریه نمی کردند
کاش ما را شکنجه نمی کردند
و خانه را روی سرمان خراب نمی کردند
آواره مان نمی کردند
و خون ما را
برسنگ Ùˆ آسÙالت نمی ریختند
تا ما بتوانیم آزاد و رها
همراه با توکاها در کوهستان ها
عاشÙانه ترین آواز ها را بخوانیم
مرتضی میر اÙتابی