پدرش هربار
روی یکی از گلدان ها می افتد
شیمیایی نشوند

...

شعر اول :

پوتین پدرش را می پوشد

یکپا مردی می شود

که با تفنگ آبپاش

به گل های خانه شلیک می کند

پدرش هربار

روی یکی از گلدان ها می افتد

شیمیایی نشوند

پشت بی سیم فریاد می زند

شاخه شاخه باران فرستادند

مانده ام

میان جنگی تن به تن

تفنگ پسرم را بشکنم

یا شوهرم را بگیرم

از هر قطره آب این تفنگ

موجی می گیرد

که هر روز

میدان توپخانه را

به خانه آرامم می آورد



شعر دوم :


/1

پدرم مرا سوار بر موشک کاغذی می کرد

می دویدم و موشک گلوله می شد

قلبش تیر می خورد

/2

نامه های بابا هر روز سقوط می کنند

وقتی خیلی ها معتقدند

خاک های میز مذاکره را پاک کرده اند

هیچ کلمه ای نمانده است

انگار فراموششان شده

پدرم پای همین خاکریزها غبار شد

/3

مادرم می گوید

جنگ عنکبوتی بود

که دلش برای پروانه های خلبان پر می زد

به آن ها عادت می کرد و دورشان را

سیم خاردار می کشید

منیره حسینی