چند شعر از عزیز کلهر
و ما هیچ گاه
باور نداشتیم
که این دایره شعاع شومی دارد
ومرکزیتی
...
ÙˆØØ´Øª پانزدهم
به:Ø§ØØ³Ø§Ù† رضایتی Ùˆ یوس٠رادپور عزیز
و ما هیچ گاه
باور نداشتیم
که این دایره شعاع شومی دارد
ومرکزیتی
که همه چیز را به خود جذب می کند
وچون گردابی ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ بلعد
بعد چندین ØØ¨Ø§Ø¨ اخرین
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ هایمان خواهد بود
…
ÙˆØØ´Øª سیزدهم
می توانی مثل من باش
که زیر سایه متر سک ها بزرگ شد م
و شعر برای خوشه های گندم
نوشتم
می توانی مثل من باش
که میان دو اینه ایستاد م
تا از تکرار بیهوده ی من
بتر سند
بتر سند
بتر سند
بتر سند
17 اذر 80
کلیسای نه نه طاووس
آذر بایجان
…
ÙˆØØ´Øª بیست Ùˆ دوم
از دست گرگ نه
از دست انسان
به جنگل خواهم گریخت
انسان گرسنه
از گرگ گرسنه
خطر ناکتر است...
بهار 77
…
تثليث
من
مثلث مرگزایی
که از اضلاع زنگ خورده ام
خون می چکد
تو
مثلث متساوی الساقیني
که ساقه ات
نه از خاک من
از خیانتت پا Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند
ما دایره ی دد زده ای
که شعاع پریشانی
مان شیار دست ها یست
که این شیار ها
طول موج بلندی از شکنجه
در کارگاه اجبار است
مثلث تنهایی
قلعه ÛŒ ÙÙ„Ú© الاÙلاک
خرم اباد