باران سبز / بابک بامدادی

- در ØÚ©ÙˆÙ…ت کور
Ú©Ù‡ زمین اش ØŒ جولانگاه " Ø§Ø±ÙˆØ§Ø ÙˆÙ„Ù†Ú¯Ø§Ø± آدمی " ست ØŒ
......
باران سبز
تقدیم به " ÙØ±ÙˆØº " Ùˆ کبوتران سبز
- وقتی که از آسمان
دروغ وزیدن Ú¯Ø±ÙØª
" ØÚ©ÙˆÙ…ت کور "
کبوتر سبز را
در سلاخ خانه های تو در تو
" شاه پر " از تن کشیدند
تا پرواز را برای همیشه
انکار کند
و خود ،
چشم در چشم آینه ها
منکر ÙØµÙ„یب Ùˆ سلاخ شدند !
- وقتی که از آسمان
دروغ وزیدن Ú¯Ø±ÙØª
ØÚ©ÙˆÙ…ت کور
- که عشق در نگاه شان هرزگی ست -
کبوتران عاشق را
در مسجدهای بی نماز
به عزا و اذان کشیدند
و خود که نمی دانند
- راز پروانه و گل چیست -
تا مرز گم شدن
مکبر Ùمسجدهای بی مناره شدند !
- در ØÚ©ÙˆÙ…ت کور
Ú©Ù‡ زمین اش ØŒ جولانگاه " Ø§Ø±ÙˆØ§Ø ÙˆÙ„Ù†Ú¯Ø§Ø± آدمی " ست ØŒ
پرستوی جان باخته
یک بار
ØØªÛŒ یک بار
" گیسوانش را در باد شانه نزد " !
- وقتی که موج کبوتران سبز
در کوچ آبی شان
خواندند :
مارا به " گورستان Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… کهنه " راهی نیست ØŒ
باران سبز بارید
و دروغی دیگر نوزید .
ندا نوشت
با تشکر