معتقد بود که شعر مرثیه ای برای رباب بیک سطح سمفونیک رسیده است

...

دکتر مهناز بدیهیان
دکتر حسین حقوقی را چند سالیست می شناسم. وی تاکنون چندین جلد از آثار محمد حقوقی را بمن هدیه کرده است. با او تماس می گیرم جهت ابراز تسلیت بمناسبت در گذشت شاعر و تحلیل گر برجسته محمد حقوقی . از ایشان می پرسم که آیا امکان یک مصاحبه با ایشان هست. دکتر حسین حقوقی با لحجه ای که هنوز پس از سالها اقامت در آمریکا حفظ شده می گوید:" در مورد محمد حقوقی بسیار نوشته شده و سپس به شماره ی مخصوصی که بمناسبت هفتاد سالگی حقوقی توسط پاپریک منتشر شده بوداشاره می کند. خاطر نشان می کنم که مصاحبه ی باایشان تنها از دید یک برادر است و نه تحلیل های ا

کمی در مورد پدرو مادر و خانواده ی خود با ما حرف بزنید- س

ج- ما در یک خانواده ی مذهبی که از هفت نسل پیش روحانی بوده اند بزرگ شدیم. نسلی که من و محمد حقوقی به آن تعلق داریم اولین نسل غیر روحانی ست.
پدر ما در سال 1330 در اثر سکته ی قلبی در گذشت و سر پرستی ما افتاد بعهده ی برادر بزرگش یعنی عموی ما بنام رضا حقوقی معروف به حسام الواعظین. عمو مردی بود فاضل- دانشمند- مسلط بزبان فارسی- عربی-فلسفه-حکمت و تاریخ و موسیقی با صدایی خوش. او مردی بود خود ساخته که هر کس در ده مایلی او می زیست در رفاه و آسایش بود. عمو در اصفهان مشاور صارم الدوله بود.
ما شش خواهر و برادریم .برادر بزرگ ما ده سال از من بزرگتر است و محمد سه سال از من بزرگتر بود.

س- بنظر شما بزرگترین تاثیر را چه کسی بر محمد حقوقی داشت؟

ج- بعدها که عمو جای پدر را گرفت اوبزرگترین تاثیر را بر محمد حقوقی گذاشت. در خانه ی ما کتابخانه ی عظیمی بود اکثر کتابهای فارسی و عربی در ان یافت میشد. چه کتابهای دینی یا ادبی.عمو بعدها بسیاری از کتابهای عربی را بدانشگاهای خارج از ایران که زبان آنها عربی بود هدیه کرد. محمد حقوقی از همان دوران دبیرستان عاشق مطالعه بود و کتاب هم که فراوان در اختیارش بود بعلاوه که عمو نیز استاد خوبی برای او بود و غلط های دستوری و نوشتاری محمد را تصحیح می کرد. همچنین در زمینه ی موسیقی و دستگاهای موسیقی محمد را آگاه کرده بود. بهمین دلیل است که در مقدمه ی "یادواره ی کیوان علیشاد" خواهر زاده ای که موسیقیدان بود و محمد بسیار دوستش داشت، در باره ی تئوری موسیقی می نویسد.
در ضمن نا گفته نماند که در خانه ی عموی ما افراد برجسته و ادیب و سر شناس در حال رفت و آمد بودند از جمله استاد جلال همایی که او هم متوجه علاقه ی بسیار محمد حقوقی جوان به آموختن شده بود.و حتی گاه از میزان اطلاعات محمد جوان تعجب می کرد.در سال 1940 عمو فوت کرد و این زمانی بود که محمد حقوقی در دانشگاه بود و با اساتید بر جسته ای آشنا شده بود

س- به نظر شما بالاترین خصلت خوب برادرتان محمد حقوقی چه بود؟

ج- البته من و محمد بسیار با هم نزدیک بودیم و در طول این سالها هم که دور از وطن زندگی کرده ام هر هفته ساعت ها با هم تلفنی حرف می زدیم. من فکر می کنم بالاترین خصلت محمد حقوقی وجدان حرفه ای او بود. او هر گاه نقدی می نوشت کاملا بی طرف بود و تنها از روی تجزیه و تحلیل واقعی نظر می داد.

س- شما تا چه حد با آثار برادرتان محمد حقوقی آ شنا هستید؟

ج- من ده سال پیش از حرفه ی پزشگی باز نشست شدم و از آنموقع تا کنون مدام در حال خواندن تاریخ و آثار ادبی بخصوص آثار محمد حقوقی هستم. مزیتی که من دارم بر سایر خوانندگان آثارش این است که من به تمام نشانه ها و ایماژهای شعرش آشنایی دارم. دو کتاب محمد حقوقی را بیشتر دوست دارم. اولی کتاب "اندوه یادها" که کتابیست در سوک یاران و کسانی که محمد خقوقی با آنها انس و الفتی داشته و من نیز آنها را می شناختم. در این کتاب شعری هست بنام"میزبان نگاه" که به دکتر پیراسته که نابینا شده بود تقدیم شده است. این شعر بر من بسیار تاثیر گذاشت. کتاب دیگر" سطرهای شعر در سطرهای نثر" است. از بین شعر هایش البته که شعر " مرثیه ای برای رباب" را کاملا با پوست وخونم حس می کنم ، چون من و محمد حقوقی هر دو رباب را دقیقا می شناسیم . رباب هم نام مادر ما بود هم نام عمه ای که بسیار دوستش داشتیم و هر گز ازدواج نکرد. این دو رباب با هم رفیق شفیق بودند و جدا نا شدنی. در اینجا می خواهم توضیحی بدهم در مورد عبارت "فسارا فستننانا"
که در شعر مرثیه ای برای رباب هست. شعر مرثیه ای برای رباب در حقیقت شعریست در مورد زندگی و مرگ رباب، این رباب عمه رباب است. عمه رباب و مادرمان شاید بقول محمد حقوقی بیش از چهارصد لغت نمیدانستند بهمین دلیل گاه که عمه دچار هیجان می شد کلمات لازم را برای بیان آن هیجان نداشت و بجایش صداهای نامفهومی از دهانشان خارج می شد که محمد حقوقی این عبارت فسارا فسنتنانا را برای توصیف آن صداها در شعر ش بکار برده است.محمد بارها و بارها این شعر را با صدای بلند برای عمه رباب خوانده است. شعر مرثیه ای برای رباب را محمد با سمفونی سه ی بتهوون نوشت و معتقد بود که این شعر مرثیه ای برای رباب بیک سطح سمفونیک رسیده است و می گفت اگر کسی شعر خواندن بلد نیست نباید این شعر را بخواند.محمد حقوقی شعری نیز برای مادرمان که بیست سال پس از عمه رباب زندگی کرد سرود بنام"عروس ماه مهر"که آنهم فوق لعاده زیباست. مادرمان در سن هشتاد و یکسالگی در گذشت.

س-
چرا محمد حقوقی مثل شما بخارج از ایران مهاجرت نکرد؟

ج- البته من نیز که چهل سال پیش به آمریکا آمدم برای ادامه ی تحصیل بود ولی انقلاب شد و ماندیم. محمد عاشق ایران بود و می گفت می دانم ماه همه جا زیباست ، اما برای من ماه وقتی پایم روی زمین ایران است زیباست.

س- مردم ادب دوست ایران چگونه باید محمد حقوقی را بخاطر بسپارند؟

ج- قضاوت و تصمیم با تاریخ و مردم است ولی انسانی که تاکنون سی کتاب منتشر کرده و پنج جلد پس از مرگش چاپ خواهد شدو شصد سال خدمت ادبی کرده جای خود دارد.
س- کمی در مورد زندگی خصوصی و ازدواجش با طاهره صفارزاده، بانوی شاعر، که من فقط از دیگران شنیده ام بگویید
ج- در مورد این ازدواج من اطلاعی ندارم. محمد حقوقی هجده سال پیش با خانم مهری موفقی ازدواج کرد و زندگی پر مهری را با هم گذراندند. محمد حقوقی صاحب فرزندی نیست.او از ده سالگی خواند و نوشت.

س- آیا خاطره ی جالبی از برادرتان داری که با ما در میان بگذارید؟
ج-
دو خاطره دارم. در دبیرستان محمد را مبصر کلاس کرده بودند تا غیبت نکند ! همان سال در یکی از روزها که امتحان ریاضی داشتند محمد حقوقی بجای جواب دادن بسوالات ریاضی قصیدهای سروده و روی ورقه می نویسد و خطاب بدبیر ریاضی آقای سپهری می نویسد من حوصله ی امتحان ریاضی ندارم !
خاطره ی دیگر اینکه وقتی من در دانشگاه در تهران بودم محمد حقوقی همزمان در دانشسرای عالی ادبیات می خواند. روزی یکی از همکلاسان من خواهش کرد که وقتی داداشت محمد برای دیدارتو بخوابگاه می آید او را صدا بزنم تا شعرهایش را برای محمد بخواند و نظر او را در مورد شعرش بداند. همین طور هم شد روزی که محمد به دیدارم آمد آن دوست را صدا کردم تا شعرش را بخواند هنوز چند خطی نخوانده بود که محمد حقوقی رو بسوی او کرد و گفت تا همینجا کافیست و من فکر می کنم پزشگی رشته ی مناسبی است برای تو !

س- از همکاری محمد حقوقی با جنگ اصفهان بگوی

ج- در هشت سال اول که محمد با جنگ اصفهان همکاری داشت ده شماره منتشر شد اما پس از اینکه محمد حقوقی به تهران رفت سالها طول کشید تا شماره ای دیگر منتشر شود.

س- اگر مطلب دیگری در مورد برادرتان هست با ما در میان بگذارید

ج-
محمد از ما خواست روی سنگ قبرش شعری ننویسیم فقط نوشتیم"استاد محمد حقوقی شاعر، ادیب و پژوهشگر". محمد را در قطعه ی هنرمندان اصفهان کنارخاک خواهرزاده امان کیوان علیشاد بخاک سپردیم. در سال 1986 یک جراحی قلب روی محمد انجام شد که ده سال بعد عفونت داد و جراحی دوباره تکرار شد که خود این معالجات سبب اشکال در کبد و کلیه او شد.
من تازه از تهران آمده ام .مدتی که ایران بودم و با او حرف می زدم و او در بیمارستان بود ولی همین هفته ی آخر را در کما گذراند.
فراموش کردم بگویم سالهایی که در اصفهان تدریس می کرد و حتی گویا همسر شما نیز از شاگردان ایشان بوده با مخالفت های بسیاری در نحوه ی آموزش خود روبرو می شود ، به این جرم که ذهن شاگردان را منحرف می کند و او را برای مدت سه سال از اصفهان به نجف آباد منتقل کردند. که البته او سپس به تهران رفت.
محمد حقوقی در جوانی نقاشی هم می کرد و باید بگویم که بزبان عربی تسلط داشت اما هرگز شعری بعربی نسرود.