سعیدی سیرجانی
نه پنهان ، نه سر بسته گويم سخن / خدا نيست اين جانور ، اژدهاست !
شعر زیر از نوسته ها مرØوم سعیدی سیرجانی است - Ú©Ù‡ در قتلهای زنجیره ای به قتل رسید - کتابهای این مرØوم نقشی بسیار موثر در سناخت خراÙÙ‡ های تشیع دارد
خبر داری ، ای شيخ دانا ! که من خداناشناسم ، خدا نا شناس
نه سر بسته گويم درين ره سخن نه از چوب تکÙير دارم هراس !
زدم چون قدم از عدم در وجود خدايت برم اعتباری نداشت
خدای تو ننگين Ùˆ آلوده بود پرستيد نش اÙتخاری نداشت
خدائی بد ينسان اسير نياز که بر طاعت چون توئی بسته چشم
خدائی Ú©Ù‡ بهر دو رکعت نماز گرايد به رØÙ… Ùˆ گرايد به خشم
خدائی Ú©Ù‡ جز در زبان عرب به ديگر زبانی تÙهمد کلام
خدائی که ناگه شود در غضب بسوزد ز کين خرمن خاص و عام
خدائی چنان خودسر و بلهوس که قهرش کند بيگناهان تباه
به پاداش خشنودی يک مگس ز دوزخ رهاند تنی پر گناه
خدائی که با شهپر جبرئيل کند شهری آباد را زير و رو
خدائی Ú©Ù‡ در کام دريای نيل برد لشکر بی کرانی Ùرو
خدائی Ú©Ù‡ بی مزد Ù…Ø¯Ø Ùˆ ثنا نگردد به کار کسی چاره ساز
خدا نيست بيچاره ØŒ ورنه چرا به Ù…Ø¯Ø Ùˆ ثنای تو دارد نياز ØŸ
خدای تو Ú¯Ù‡ رام Ùˆ Ú¯Ù‡ سرکش است Ú†Ùˆ ديوی Ú©Ù‡ اش بايد اÙسون کنند
دل او به (( دلال بازی )) خوش است Ùˆ گرنه (( Ø´Ùاعتگران )) چون کنند ØŸ
خدای تو با وص٠غلمان Ùˆ Øور دل بندگان بدست آورد
به مکر Ùˆ Ùريب Ùˆ به تهديد Ùˆ زور به زير نگين هرچه هست آورد
خدای تو مانند خان مغول بتهديد چون برکشد تيغ ØÚ©Ù…
ز تهديد آن کارÙرمای Ú©Ù„ (( بمانند کروبيان صم Ùˆ بکم ))
چو دريای قهرش در آيد به موج نداند گنه کاره از بی گناه
به دوزخ درون اÙکند Ùوج Ùوج مسلمان Ùˆ کاÙر ØŒ سپيد Ùˆ سياه
خدای تو اندر Øصار ريا نهان گشته ØŒ کز کس نبيند گزند
کسی دم زند گر به چون Ùˆ چرا به تکÙير گردد چماقش بلند
خدای تو با خيل کروبيان به عرش اندرون بزمکی ساخته
Ú†Ùˆ شاهی Ú©Ù‡ از کار خلق جهان به کار Øرمخانه پرداخته
نهان گشته در خلوتی تو به تو به درگاه او جز تو را راه نيست
توئی Ù…Øرم او Ú©Ù‡ از کار او کسی در جهان جز تو آگاه نيست !
تو زاهد بدينسان خدائی ، بناز که مخلوق طبع کج انديش تست
اسير نياز است و پابست آز خدائی چنين لايق ريش تست !
نه پنهان ، نه سر بسته گويم سخن خدا نيست اين جانور ، اژدهاست !
مرنج از من ای شيخ دانا که من خدا ناشناسم اگر اين خداست !
شعر زیر از نوسته ها مرØوم سعیدی سیرجانی است - Ú©Ù‡ در قتلهای زنجیره ای به قتل رسید - کتابهای این مرØوم نقشی بسیار موثر در سناخت خراÙÙ‡ های تشیع دارد
خبر داری ، ای شيخ دانا ! که من خداناشناسم ، خدا نا شناس
نه سر بسته گويم درين ره سخن نه از چوب تکÙير دارم هراس !
زدم چون قدم از عدم در وجود خدايت برم اعتباری نداشت
خدای تو ننگين Ùˆ آلوده بود پرستيد نش اÙتخاری نداشت
خدائی بد ينسان اسير نياز که بر طاعت چون توئی بسته چشم
خدائی Ú©Ù‡ بهر دو رکعت نماز گرايد به رØÙ… Ùˆ گرايد به خشم
خدائی Ú©Ù‡ جز در زبان عرب به ديگر زبانی تÙهمد کلام
خدائی که ناگه شود در غضب بسوزد ز کين خرمن خاص و عام
خدائی چنان خودسر و بلهوس که قهرش کند بيگناهان تباه
به پاداش خشنودی يک مگس ز دوزخ رهاند تنی پر گناه
خدائی که با شهپر جبرئيل کند شهری آباد را زير و رو
خدائی Ú©Ù‡ در کام دريای نيل برد لشکر بی کرانی Ùرو
خدائی Ú©Ù‡ بی مزد Ù…Ø¯Ø Ùˆ ثنا نگردد به کار کسی چاره ساز
خدا نيست بيچاره ØŒ ورنه چرا به Ù…Ø¯Ø Ùˆ ثنای تو دارد نياز ØŸ
خدای تو Ú¯Ù‡ رام Ùˆ Ú¯Ù‡ سرکش است Ú†Ùˆ ديوی Ú©Ù‡ اش بايد اÙسون کنند
دل او به (( دلال بازی )) خوش است Ùˆ گرنه (( Ø´Ùاعتگران )) چون کنند ØŸ
خدای تو با وص٠غلمان Ùˆ Øور دل بندگان بدست آورد
به مکر Ùˆ Ùريب Ùˆ به تهديد Ùˆ زور به زير نگين هرچه هست آورد
خدای تو مانند خان مغول بتهديد چون برکشد تيغ ØÚ©Ù…
ز تهديد آن کارÙرمای Ú©Ù„ (( بمانند کروبيان صم Ùˆ بکم ))
چو دريای قهرش در آيد به موج نداند گنه کاره از بی گناه
به دوزخ درون اÙکند Ùوج Ùوج مسلمان Ùˆ کاÙر ØŒ سپيد Ùˆ سياه
خدای تو اندر Øصار ريا نهان گشته ØŒ کز کس نبيند گزند
کسی دم زند گر به چون Ùˆ چرا به تکÙير گردد چماقش بلند
خدای تو با خيل کروبيان به عرش اندرون بزمکی ساخته
Ú†Ùˆ شاهی Ú©Ù‡ از کار خلق جهان به کار Øرمخانه پرداخته
نهان گشته در خلوتی تو به تو به درگاه او جز تو را راه نيست
توئی Ù…Øرم او Ú©Ù‡ از کار او کسی در جهان جز تو آگاه نيست !
تو زاهد بدينسان خدائی ، بناز که مخلوق طبع کج انديش تست
اسير نياز است و پابست آز خدائی چنين لايق ريش تست !
نه پنهان ، نه سر بسته گويم سخن خدا نيست اين جانور ، اژدهاست !
مرنج از من ای شيخ دانا که من خدا ناشناسم اگر اين خداست !