یداله رویایی / نگاه می کنم و ..
از نبش قبر و از قالب، از قاری
وز شکل های تکراری
از سطØÛŒØŒ از کلیشه، از کهنه ازکهن
-از کهنه در شمایل ٠نو
وز نو در التزام ٠کهنه -
از ØØ¬Ø±Ù‡ØŒ از قم Ùˆ از کدکَن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
,,,......,,,,,
شعری از یداله رویایی
نگاه می کنم و ...
نگاه می کنم و
از سنت، Ø§Ø²Ù…ØØ§Ùظه، از آئین
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
از ÙØ§Ø¶Ù„ØŒ از میانه رو، ازمرده شور
ÙˆÙŽ ازعتیقه ØŒ از Ú©Ùن، از کاÙور
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
از نبش قبر و از قالب، از قاری
وز شکل های تکراری
از سطØÛŒØŒ از کلیشه، از کهنه ازکهن
-از کهنه در شمایل ٠نو
وز نو در التزام ٠کهنه -
از ØØ¬Ø±Ù‡ØŒ از قم Ùˆ از کدکَن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
Ùˆ از تمام آنان Ú©Ù‡ خواب٠قرون Ø±ÙØªÙ‡ Ù…ÛŒ بینند
Ùˆ Ùکرمی کنند
Ú©Ù‡ هیچ چیز بهتر از قرون Ø±ÙØªÙ‡ نیست
از رجعت، از ÙØ±ÙˆØ±Ùتن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
از آنکه از اصیل، از دیگر، از Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ù…ÛŒ ترسد
وز شکل های شاد٠شکستن می ترسد
از دزدي از ریا Ùˆ Ù…ØµÙ„ØØª Ùˆ رندی
کشت٠دروغ
- ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù آخوندی -
از بَربَر، از بسیج و از باتون
از قتل و از شقاوت، از قاتون
از وهن
- وقتیکه شخص می شکند در شخص -
از اعتراض های خاموش
وَ اعترا٠های ناچار
از مغزهای شسته، از شستن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
از صدای ØÙ„قه های بسته در ضمیر Ùˆ ØÙ„ÙÙ‡ های بی ضمیر
از زخم و از شکنجه، از زنجیر
از گشت های به اسم ÙØ§Ù„له
- روی رمین ÙØ®Ø¯Ø§ عÙونت٠الله-
از مسجد، ازخراÙه، ازخشم
وَ از قواره های پشم ،
از ØÙˆØ¶ Ùˆ از ØÙˆØ²Ù‡ØŒ از بوی گند
از گوسÙند،
از Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ù‡ØŒ از Ù„ÛŒÙه، از اÙÙØ²Ø§Ø±
از چاهک٠ولایت
تا چاه٠انتظار،
ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ùˆ Ú©ÙØ´ Ú©Ù†
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
از قارچ های زهر:
از خود و خار، – همهمۀ دستار-
از لاشخوارهای موعظه، از منبر
از تازیانه و از چنبر،
از غارت، از غنیمت
- بال ٠سیاه شولا برلاشه های خوردن -
از Ø¨ÙØ±Ø¯Ù†
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
در چهارراه های خطابه
از Ùکرهای روشن، از روشنان ÙÙکر
- معبّرها -
که از خطا و خواب طلائی شان دائم
تعبیرهائی بی توبه می کنند
از توبه، از خجالت
از رسم Ùˆ راه Ú¯ÙØªÙ†ØŒ اما
از خبط خود Ù†Ú¯ÙØªÙ†
از Ú¯ÙØªÙ† Ù†Ú¯ÙØªÙ†
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
از چشم های بسته، مشت های باز
(یا مشت های بسته، چشم های باز؟)
از آبروی ریخته، آویخته از ØØ±Ù
از ØØ±Ù های بیوقت از پسران ٠وقت
- وقتی برای Ú¯ÙØªÙ† -
از ریختن، آویختن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
وقتی که ارتجاع
چون بختکی Ù†ÙØ³ گیر
- صدها هزارتÙÙ† تهوع Ùˆ تقلید-
بر شعر Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯Ù‡ است
و پاسداران ادیب، ادیبان ٠پاسدار
- دربانان ÙØØ¬Ø±Ù‡ های ادبیات٠دربسته-
در پشت٠دردهای سیاه و درهای سیاه
کج خنده های دیروزرا امروز می کنند
ذوق زبان
از آب دهان Ù…ØØªØ¶Ø±Ø§Ù† Ù…ÛŒ ریزد
و هیچ نسلی از هیچ منظری بر نمی خیزد
از نوØÙ‡ØŒ از ردی٠و قاÙیه، از شعر انجمن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
از موریانه های معرّب،
Ú©ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ Ùقه Ùˆ ÙØªÙˆØ§ØŒ موقوÙÙ‡ خوارها
از شیخکان شاعر، از طالبان نو، (مدرنیسم ØÙˆØ²Ù‡ ها
که با سکوتشان
هضم ÙØ¬Ù†Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کنند
و یا که خود، به رسم رهبر
جنایت هضم می کنند
دردانه های بیت، انگل ها
Ø§Ø²ØØ§Ùظان ØØ¯ÛŒØ« Ùˆ آیه Ùˆ آیت
پرورده های سنت
و توله های سنت شکن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
وقتی Ú©Ù‡ شاعران ØÙ‚یقی خاموش اند
دیگر نمی نویسند
یا آنکه می نویسند
Ùˆ راز های Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ ÙÙ†ÛŒ شان را
از انزواهاشان بیرون نمی دهند
و مرگ٠شاعران بی مرگ
پنهان و بی سخن می ماند
از ماندن،
از Ø§ØØªØ¶Ø§Ø± Ùˆ از مردن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم
من Ù…ÛŒ روم Ùˆ Ù†ÙØ±Øª من Ù…ÛŒ مانَد
من می روم و آنکه می آید هم
با آنچه از من می ماند
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کند
با آنچه می ماند از من
من، - بعد٠من-
در بودن و نبودن
Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ کنم .
رضا روشني نوشت