بابک بامدادی / موج سبز
به چشم خویش دیدم من ،
هجوم مسجدی ها با وضوی خون
سنگ در دل
چماق آهنین بر Ú©Ù
موج سبز
Øکایت نیست
روایت نیست
Øدیث یک کلاغ Ùˆ Ú†Ù„ کلاغان نیست
â–ª
به چشم خویش دیدم من ،
موج سبز کاروان رأی جویان Ùهم آوا را
با نقابی سبز
بر لب و سر
گردن و مچ
و ندای
رأی من کو ؟ رأی من کو ؟
در جوار رود زاینده
و سی و سه شاهد قائم !
â–ª
به چشم خویش دیدم من ،
هجوم مسجدی ها با وضوی خون
سنگ در دل
چماق آهنین بر Ú©Ù
در کویر رود زاینده
چگونه موج سبز کاروان رأی جویان را
ز هم پاشید و گلگون کرد !
â–ª
به چشم خویش دیدم من ،
که نیروهای امنیت
جوان موج سبزی را
چگونه از Ùراز پل
بر ک٠رود کویر
تقدیم زهرا ( س ) می کنند !
â–ª
اØادیث Ùˆ روایت نیست
به چشم خویش دیدم من
. . . . . . . . . . !
بابک بامدادی
ندا نوشت
دیده بربند که شب آمده است
دیده بربند که این دیو سیاه
خون به ک٠خنده به لب آمده است
با تشکر از ادبیات بسیار زیبا و تاثیر گذارتان. همیشه جاوید باشید.