زنی می آید / مهناز بدیهیان-اوبا
برای همه ی مادرانی که نیستند،هستند و خواهند بود...
زنی می آید
Ú©Ù‡ روزی" ویرجینیا ولÙ" از او پا گرÙته است
Ùˆ زنی Ú©Ù‡ راز مریم Ùˆ Ù…Ø³ÛŒØ Ø±Ø§ خوب Ù…ÛŒ داند
Ùˆ زنانی Ù…ÛŒ آیند Ú©Ù‡ با دختران هیتلر به بازار رÙته اند
-----
زنی می آید
پرنده باید بود
کوچک و رها
پرنده ای که جهان زیر بال آزادش
کوچک است بقدر قرص نانی
که سیر می کند گرسنگی شب را
جهان کوچکی که در خود تکرار می شود
کوچک آنقدر که
از پشت این پرده های کهنه مدام زنی می آید
که نوزاد کلوپاترا بوده است
زنی می آید
Ú©Ù‡ روزی" ویرجینیا ولÙ" از او پا گرÙته است
Ùˆ زنی Ú©Ù‡ راز مریم Ùˆ Ù…Ø³ÛŒØ Ø±Ø§ خوب Ù…ÛŒ داند
Ùˆ زنانی Ù…ÛŒ آیند Ú©Ù‡ با دختران هیتلر به بازار رÙته اند
آه جهان کوچک است و ما تکرار می شویم
و دختری بنام لیلا مدام زاده می شود
با شاخه ی گل سرخی بر بلندای گیسوان ملتهبش
من Ùکر Ù…ÛŒ کنم ازنواده گان آتشم، گبر
که شعله ای در دلم سر می کشد مدام
Ú¯Ùتم
دختران Ø¢Ùتاب Ùˆ آتش
دختران سرزمین های دوردست
ما مادران این جهان کوچکیم
مهناز بدیهیان(اوبا)
شمال کالیÙرنیا 2009
zoohreh نوشت
tafakor sheretan bi nazeer ast