م.هورمان / دو شعر
مرھم باش
برای خوابھای آويزان ريواس
در دوشنبه ھايی بی خير
آه...
......
1
مرھم باش
برای خوابھای آويزان ريواس
در دوشنبه ھايی بی خير
آه...
اين دوشنبه ھای بی خير
ساليان بی بازگشت عمر منند
ھبوط چھار Ùصل زنانگی
ميراث دار تØصن قاعده ای معلق
دروارگه ای بی وار است
مرھم باش ...
به صداقت
که لھجه ای کند
ياد اور Ù„Ú†Ú© Ú¯Ù… کرده ÛŒ مادرم در ارزانی Ùصل است
يادآور...
نگاه کن
آن دور دستھا زنی
خاطره ی گريه ی زنی دیگر شده است
وارگه: مکان موقتی برای اسکان ايل
2
جاده که ایستاد
مردی از Øواریون Ùانوس
دستی به سوی من تکان داد
دستی به سوی تو
نه !
دیر نرسیدیم
هنوز هم پشت این خمیازه ها
واژه ای سرخ صدایم میزند
بگذار بنویسم...
صدای زنی مرا اقشا کرده است
م.هورمان
عباس اØمدزاده نوشت