- تخم مرغ در اینترویو Interview / هادی خرسندی

تخم مرغی Ø±ÙØªÙ‡ بود اینترویو
تا مگر کوکو شود یا نیمرو
.....
-Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡) تخم مرغ در اینترویو)Interview
هادی خرسندی
تخم مرغی Ø±ÙØªÙ‡ بود اینترویو
تا مگر کوکو شود یا نیمرو
تخم مرغی بود با شور و امید
خواست تا مرغانه ای باشد Ù…Ùید
ÙØ±Ù… استخدام را پر کرده بود
عکس هم همراه خود آورده بود
توی مطبخ از برای Ø´Ø±Ø ØØ§Ù„
پشت هم کردند هی از او سوال:
- کیستی تو، از کدامین لانه ای؟
- بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟
- Ú©ÛŒ ز پشت مرغ Ø§ÙØªØ§Ø¯ÛŒ برون؟
- توی ماهیتابه بودی تاکنون؟
- تجربه داری Ùˆ ÙØ±Ø²ÛŒ در عمل
- جای دیگر کار کردی ÙÛŒ المثل؟
- داغ گشتی توی روغن یا کره؟
- ØÙ„ شدی در شنبلیله یا تره؟
- با نمک ÙÙ„ÙÙ„ بهم خوردی دقیق؟
- خوب ک٠کردی شدی کلاً رقیق؟
- پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟
- باد کردی از ÙØ´Ø§Ø± Ø§ØØªØ±Ø§Ù‚ØŸ
تخم مرغ این ØØ±Ù ها را Ú©Ù‡ شنید
روی ÙˆØØ´Øª زرده اش هم شد سÙید!
ژوری اینترویو هم بی مجال
Ù„ØØ¸Ù‡â€ŒØ§ÛŒ غاÙÙ„ نمیشد از سوال:
- گر "رزومه" داری و "سی.وی" بیار
- ورنه بیخود آمدی دنبال کار
- گر نداری توی کارت سابقه
- ردّ ردّی گرچه باشی نابغه
Ú¯ÙØª لرزان تخم مرغ بینوا
نیست قانون شما بر من روا
خوب من تازه ز مرغ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام
ØµÙØ±Ú©ÛŒÙ„ومترم Ùˆ آماده ام
هرکسی کرده ز یک جائی شروع
میکند خورشیدش از یکجا طلوع
گر نه در جائی خودم را جا کنم
تجربه پس از کجا پیدا کنم؟
گر Ú©Ù‡ مرواری نباشد در صدÙ
پس چگونه تجربه آرد به Ú©ÙØŸ
گر Ú©Ù‡ در میدان Ù†Ø±ÙØªÙ‡ کره اسب
تجربه را پس چه جوری کرده کسب؟
Ú¯ÙØª "Ø´Ù" با او Ú©Ù‡: - زر زر کاÙیه!
- بیش از این هم ماندنت علاÙیه
ـ تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا
- دست به نطقش را ببین بهر خدا!
- تجربه اول برو پیدا بکن
- بعد Ùکر پخت Ùˆ پز با ما بکن
تخم مرغ بینوا با قلب خون
آمد از آن آشپزخانه برون
Ø±ÙØª غمگین، صا٠پیش مادرش
تا که گرما گیرد از بال و پرش
Ú¯ÙØª مادرجان مرا هم جوجه Ú©Ù†
جزو باند جوجه های کوچه کن
مرغ مادر Ú¯ÙØª Ú©Ù‡: - دیر آمدی
- پس چرا Ø·Ùلم به تأخیر آمدی؟
- من به تو Ú¯ÙØªÙ… بگیر اینجا قرار
- تو خودت عازم شدی دنبال کار
- مهلت جوجه شدن شد منقضی
- پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟
تخم مرغ اشکش درآمد پیش مام
ماجرا را Ú¯ÙØª از بهرش تمام
Ú¯ÙØª در نیمروپزی گشتم Ú©Ù†Ù
چونکه از من تجربه میخواست Ø´Ù
سابقه یا تجربه با من نبود
آشپزخانه مرا ریجکت نمود
موعد جوجه شدن هم که گذشت
آه مادر بچه ات بیچاره گشت!
من از آنجا مانده، زینجا رانده ام
ÙØ§ØªØÙ‡ بر هستی خود خوانده ام
Ø±ÙØª ÙØ±ØµØª های عالی از Ú©ÙÙ…
ØØ§Ù„ دیگر کاملاً بی مصرÙÙ…
پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟
میروم الان خودم را میکشم!
Ú¯ÙØª مادر: - Ø·ÙÙ„Ú©Ù… قدقدقدا
- چند مدت صبر کن بهر خدا
- صبر Ú©Ù† Ø·Ùلم بیاید نوبهار
- باز پیدا میشود بهر تو کار
- گرچه اکنون ÙØ±ØµØªØª سرآمده
- تو نگو دنیا به آخر آمده
تخم مرغ آنجا به ØØ§Ù„ انتظار
ماند تا از ره بیاید نوبهار
×××
عید نوروز، عید پاک آمد ز راه
روی هر میزی بساطی دلبخواه
شربت و شیرینی و قند و نبات
تخم مرغ رنگ کرده در بساط
روی میز خانه‌ی بانو بهار
یک سبد مرغانه خوش نقش و نگار
تخم مرغ ما نشسته آن میان
Ù…ÛŒÙØ±ÙˆØ´Ø¯ ÙØ®Ø± بر اطراÙیان
از همه خوشرنگ تر، خندان و شاد
ØØ±Ù های مادرش آمد به یاد:
- بهر هرکس در جهان قدقدقدا
- هست یک جا و مکان قدقدقدا
- نیست بی مصر٠کسی قدقدقدا
- هست امکان ها بسی قدقدقدا
- هرکسی باید بیابد جای خود
- تا نهد جای مناسب پای خود
- پس تو هم توی مدار خویش باش
ÙØ§Ø±Øº از مأیوسی Ùˆ تشویش باش
- چون شبیه تخم‌مرغ است این کره
- روز و شب گردش کند بی دلهره
- خود تو هم هستی عزیزم بیضوی
- در مدار خویش گردش کن قوی
- زندگی زیباست، زیبایش ببین
- هم ز پائین، هم ز بالایش ببین
تخم مرغ ما ز پند مادری
شادمان لم داد آنجا یکوری
Ú¯ÙØª گر مطبخ به من میداد کار
در کجا بودم کنون ای روزگار؟
گشته بودم جوجه گر روی ØØ³Ø§Ø¨
ای بسا که میشدم جوجه کباب
پس چه بهتر که بد آوردم زیاد
ØØ§Ù„ راضی هستم Ùˆ ممنون Ùˆ شاد
تخم‌مرغم، بیضی‌ام، شکل زمین
پس غم دنیا به تخمم بعد از این!
-------------------------
هادی خرسندی – ژانویه 2009
هوشیار نوشت
هر سیوسادی یقین تخم شماست
هرکه می سوزد خودش راگو به گوز
عایقی تو بهر اینان دل مسوز
ØØ§Ù„ها باید نمود آنسوی آب
دور باد تخم شمااز هرعذاب
الغرض آن خایه ازغم دورباد
سهم آن خایه دمادم جورباد!