کمدی الهی ارث! / سارا Ù…Øدث
نصیب اولاد ذکور خواهد شد و چند درصد نصیب خانم والده
Ú©Ù‡ آیا لازم است درخت انار٠کنج Øیاط را دو شَقه کنیم یا خیر؟
---
( کمدی الهی ارث! )
بعد از دعوا
هرکس از پشت این دیوار عبور می کند،
آواز ÙØØ´ÛŒ شاعرانه را، زیر لب سر Ù…ÛŒ دهد...
بعد از دعوا
خورشید، برای گوشمالی٠ماشین Øساب های نوری
آستین بالا می زند
Ùˆ خان دایی، Øساب دارایی Ú©Ù„ شجره ÛŒ بی ریشه را
با دقت٠تمام، Ù…Øاسبه Ù…ÛŒ کند...
Ùˆ به دقت Ù…ÛŒ شمارد Ú©Ù‡ چند درصد از استخوان های پوسیده ÛŒ مرØوم٠پدر بزرگ
نصیب اولاد ذکور خواهد شد و چند درصد نصیب خانم والده
Ú©Ù‡ آیا لازم است درخت انار٠کنج Øیاط را دو شَقه کنیم یا خیر؟
یا Ú†Ù‡ کسی باید، Øساب Ú©ÙÙ† Ùˆ دÙÙ† Ùلان کَسَک را Ú©Ù‡ هنوز نمرده است
پرداخت کند؟
یا Ú©Ù‡ آیا لازم است خبر کنیم، خسرو خان از Ùرنگ باز گردد؟
یا ضرورتی دارد که
هرکس، روزی200 بار از روی واژه ی انصا٠جریمه نویسی کند و
باز هم زیر بارش نرود...؟
من که نمی دانم این قوم چه می گویند! بیچاره خان دایی...
پشت دیوار
به دروغ خواهم نوشت:
عزیزان! بیابید همه با هم مهربان باشیم!
باور کنید استخوان های پدر بزرگ هم
دیگر نمی تواند بیش از این تجزیه شود...
بعلاوه!
Øساب Ùˆ کتاب من همیشه بد بوده!
هوای ما را هم داشته باشید!
[ لبخند ]
( تهران – پنجشنبه 10 بهمن ماه 1387 – 5:35 عصر – جایگاه- دانه ای انار ضمیمه ی سرماخوردگی! )