رباب Ù…Øب /دو شعر
یک پرانتز٠موقتم
میان٠مرگ و٠زنده‌گی
ناکجایم هم
جائی ست،
------
رباب Ù…Øب
1
من
یک پرانتز٠موقتم
میان٠مرگ و٠زنده‌گی
ناکجایم هم
جائی ست،
برای٠بال‌های٠سÙید٠کبوترم - دیدمش
به سراغم می‌آمد جنین٠کوچکی
Ú©Ù‡ به غربت٠زیر٠پوست می‌گÙت
رقص٠نیشÙ
لای٠دندان.
2
اتاقک٠کوچک٠شخصی
: Øجم٠آسمانی٠سردخانه.
در گوشه‌های٠من
علÙØŒ عل٠را پناه نمی‌دهد
خاشاک‌های٠درباد، خاکستر٠بال‌های٠پرنده‌ام.
نوک‌اش را روی٠سنگ٠قبرهایم می‌بینم
نرمه‌ی٠نورم می‌لیسد
آدينه ۲۰ دی ۱٣٨۷ - ۹ ژانويه ۲۰۰۹
مینا Øسنی نوشت
گاهی کش٠های بی نظیری در آن اتÙاق Ù…ÛŒ اÙتد:
«در گوشه‌های٠من
علÙØŒ عل٠را پناه نمی‌دهد»
پاینده باشید