روياي خنده / ر.رخشاني
برای Ùاجعه ÛŒ Ùلسطین
پيرمرد،
اَÙسÙرده Ùˆ Ù¾ÙÙنهاني،
ميان٠خاكستر و زنجير
بَر لَكه هاي٠خون
مينÙگَرد،
ميگÙريَد.
با ذهني خسته
نگاه ميكند ميان٠شÙكاÙها
در ريزه ها
مو به مو.
در جايي،
ميان٠اَÙزايش Ùˆ كاهÙØ´
يا در پَديدهاي نابود
Øتي
در ستارهاي Ù…Ùرده،
امكان٠بازگشت
به خاطرات٠عشق را ميجويد.
ميچÙشَد
در نوك٠زَباناش
Ù„Øظه هاي٠زودگذر٠بودن را.
بَعد،
در Ú¯ÙÙ„
در گياه
در عَلَÙ
در تَماميي٠اين جَنگل
در پَسزَمينه ي٠صداهاي٠كائنات
Øَتي
در Ùاجعه ي٠واقعي٠دÙنيا،
به روياي٠خَندهاي
(هَرچَند ساكت)
ميانديشد.
اما تَنها،
آنگه كه اÙژدها
ماه را
به كام٠خويش ÙÙروميكÙشَد،
خندهاي را
در Ø®ÙسوÙ
ميبيند.
پيرمرد،
اَÙسÙرده Ùˆ Ù¾ÙÙنهاني،
ميان٠خاكستر و زنجير
بَر لَكه هاي٠خون
مينÙگَرد،
ميگÙريَد.
با ذهني خسته
نگاه ميكند ميان٠شÙكاÙها
در ريزه ها
مو به مو.
در جايي،
ميان٠اَÙزايش Ùˆ كاهÙØ´
يا در پَديدهاي نابود
Øتي
در ستارهاي Ù…Ùرده،
امكان٠بازگشت
به خاطرات٠عشق را ميجويد.
ميچÙشَد
در نوك٠زَباناش
Ù„Øظه هاي٠زودگذر٠بودن را.
بَعد،
در Ú¯ÙÙ„
در گياه
در عَلَÙ
در تَماميي٠اين جَنگل
در پَسزَمينه ي٠صداهاي٠كائنات
Øَتي
در Ùاجعه ي٠واقعي٠دÙنيا،
به روياي٠خَندهاي
(هَرچَند ساكت)
ميانديشد.
اما تَنها،
آنگه كه اÙژدها
ماه را
به كام٠خويش ÙÙروميكÙشَد،
خندهاي را
در Ø®ÙسوÙ
ميبيند.