چامه بر چلیپا / رضا بی شتاب
بر چلیپا می چکد چون چامه ای
گلگون بلند آواز
از شعور٠شعله ی شوقی به پرواز
چامه بر چلیپا
رضا بی شتاب
بر چلیپا می چکد چون چامه ای
گلگون بلند آواز
از شعور٠شعله ی شوقی به پرواز
جمعی به مجمر٠تجهیل
ایستاده بر بساط٠تماشا، در بزم٠زمهریر٠نظر
موج می زَنَد جنون
در تغاÙÙ„Ù ØØ¶ÙˆØ±
چون سایه ها به ساØÙ„Ù ØØ³Ø±Øª
چرخ و٠چراغ و٠چاه
در وادی٠درد مانده اند ÙˆÙ Ø±ÙØªÙ‡ به تشویش
در چشم٠این کبوتر٠کنون
ØªØµÙˆÛŒØ±Ù Ø§Ù†Ø¹Ú©Ø§Ø³Ù Ø³Ø±Ø¯Ù Ø³ÙØ±
چون قطره در بخار٠خویش می کند عروج
بنگر به زنگار و٠بانگ٠جاه!
پرّی Ùکنده به خارخار٠راه
هم از سواد٠درد در آینه Ù…ÛŒ Ø³ÙØ±ÙŽØ¯ ÙØ§Ù†ÙˆØ³
در صبØÙ Ù†Ø§ØµØØ§Ù†Ù خلوت٠عاÙیت
خطی به خون نوشته می شود به تلخی٠قاموس
شکسته بر چکاد٠باد ØÛŒØ±ØªØ› ناله Ù…ÛŒ کند آغاز
Ùکر در Ú©ÙØ§ÛŒØªÙ اسطوره Ù…ÛŒ شود شبگیر
تضمین٠ابتذال می خَرَد غماز
هنوز و همیشه چنین بوده این سخن به راز و٠آز
میلاد و٠مرگ٠ما کند این تقریر
با خود به خانه می رسم تاریک
گم می شوم میان٠خو٠و٠خواب و٠بستر٠تسخیر
من این خبر ز خوابهای تاریخ خوانده ام
گویی Ú©Ù‡ سالهاست Ù…ÙØ±Ø¯Ù‡ ام
در Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ ØØ¶ÙˆØ±Ù زایش٠خویش
بی آنکه رهایی ز رنج را چکامه کنم
با زبان٠زنده ی روز باز
هر جا که جان بر جلجتای جرأت
ننگ Ù…ÛŒ گذارد ÙˆÙ Ù¾ÙØ± جلوه رنگ Ù…ÛŒ بَرَد...
2008-12-26