هزار و يك شبْ خيمه بازي /سهند آقایی

به اكبر رادي
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ساختن كاري ندارد.
رودابه اي مي خواهيم با Ú¯ÙŠØ³ÙˆØ§Ù†Ù ØªØ±Ø¬ÙŠØØ§ هشته تا شانه
و يك عمر دلدادگي.
هزار و يك شبْ خيمه بازي
به اكبر رادي
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ساختن كاري ندارد.
رودابه اي مي خواهيم با Ú¯ÙŠØ³ÙˆØ§Ù†Ù ØªØ±Ø¬ÙŠØØ§ هشته تا شانه
و يك عمر دلدادگي.
اگر غايبانه اش باشد كه ديگر هيچ
مي تواني تا دنيا دنياست
زير٠كرسي٠تمام٠مادربزرگ ها لالا كني.
ملوسكم!
نمايش٠هزار Ùˆ يك شبْ خيمه Ø¨Ø§Ø²ÙŠÙ Ú¯Ø±Ú¯Ù…î ¢ ولي زنگوله پاي٠يار
نمايش٠پرتقال هاي سرخ
نمايش٠دÙلنگ دلنگ٠بوسه Ùˆ بازي
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ پردازي
پادرازي
قاÙيه سازي
بازي
بازي
بازي كه اگر اشكنك نداشت
ملوسكم!
نمايش٠پرده دراي پرتقال هاي سرخ
در باغ٠سبز٠قصه ها
دل نداشت كه خون كند
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ مي خواهي؟
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ كه اگر هشتش گرو نبود
مگر ديوانه بوديم؟
ما هم با ØªÙ…Ø§Ù…Ù Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها نقش مي شديم Ùˆ من
در قالي٠استاد
از جبال٠رشته رشتة گيسوان٠هشته تا شانه
تا تنگة ابروان٠پيوسته ات
ليز مي خوردم و زير٠پاي قرن ها
پا مي خورديم و قرن ها
براي هميشة ما
خواب مي شدند.
ملوسكم!
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ براي ديو شاخ مي گذارد
براي رودابه
دل
براي چراغ٠جادو
غول
و براي ما
يك عمر در به دري و دوباره
رودابه . . .
بخواب ملوسكم!
Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ساختن كاري ندارد
رودابه سال هاست
زير٠كرسي٠استادي٠ما
چشم گذاشته و من
دنبال٠Ùندكم
همه جا را گشته ام اما
در ØªÙ…Ø§Ù…Ù Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها
براي ما
يك عمر در به دري و دوباره
رودابه . . .
دی ٨٦
بهزاد نوشت
شعر Ù…ØªÙØ§ÙˆØª! مثل همیشه.