تقدیم به انتشارات وزین ماهمگ به مناسبت سالروز غم از دست دادن بزرگ شاعر واژه پرور استاد احمد شاملو

موطن من هم
غریب است " نازنین "!
موطن ام
در بند و زنجیر و غل است




بامداد *

1

بامداد :

بر سریر افق

دردیار شب

برف پوشان

برموج دستان

ابدیت حجله اش را

کل زنان

ره می سپارد .

تو گویی :

" که از مرگ اش هراسی نیست " !

2

بامدادا !

تو که

والی و ولی واژگان بودی ،

با کدامین واژگان

بی آنکه

شرمسار و خجل ات باشند ،

در توصیفی بایسته ات

ادای دین توان کرد ؟

3

" روزگار غریبی است نازنین "

موطن من هم

غریب است " نازنین "!

موطن ام

در بند و زنجیر و غل است

موطن ام

در فقر و بیداد سمبل است

موطن ام را

غافلی از کف بداد

موطن ام

در رنج و درد ، پر حاصل است 0