توÙان / رضا بی شتاب
به سیمین بهبهانی و زنان٠ایرانزمین
Ú©Ù‡ Øرمت٠آزادی اند و٠خروش٠رهایی
---------
توÙان
Ùریاد Ú©Ù‡ در واژه Ù†Ùس Ù…ÛŒ کشد هشدار!
در سینه نمیرد
هر «گام» و٠«نÙتی» تنها
تنهاتر از آن صØراست
کَش جرأت٠پیمودن
آسان نشود پیدا
تلÙیق٠صدا و٠دست
دیدار و٠دل ÙˆÙ Ú¯Ùتار
پژواک برانگیزد
توÙان پس از آن خیزد
طغیان به ÙÙ„Ú© ریزد
برخیز تو خنیاگر!
آواز٠دگر سر کن
رامشگر٠شعرست این
هان اخگر٠عشق اش بین
پیچیده Ùˆ توÙنده Ùˆ شورنده به غوغا؛
از روزن و در برزن و زندان
خنیاگر و٠رامشگر
رÙتند به میدانها
با مشعله در شهرند
موجی ز پس٠موجی
جوشان چو یکی دریا
تا سقÙ٠سیهکاران
زیر و٠زÙبَر اندازند
زیباتر از آزادی
والاتر از این شادی!
بیدار دل٠دوران!
در خانه نمان Øیران
در کوی هیاهو شو
همسنگر و٠همپو شو
برخیز تو هم او شو
بشکا٠شب و٠زÙلت؛
طومار٠تبهکاری و٠نکبت
با دیده ی جان بنگر!
عصیان٠زنان آری؛
بنموده جهان روشن
دارد به بَرَش جوشن
می آید و٠در هر قدم اش گلشن
آورده خروش اینک؛
در پیکر٠اندیشه و٠پیکار
هم سلسله بگسسته
هم سلسه دار٠ستم و٠صبر
این اوست که می کارد
صد دانه ی دانایی
هر Ù„Øظه برین خاک
مرگ و٠عدم و٠انکار
ارزانی٠ظالم باد
باشد که شَرَر بارَد
از هیبت٠این بانگ٠رهایی
از وسعت٠این داد
2008-06-20
Ùسلمان نوشت
خیلی قشنگ بود ...!!!