شکوه شیرانی / موسیقی ÙÙ…ÛŒ نیست
آیا صدا نکردم ؟
مردی که برگشت
و دست راست مرا برید
(موسیقی ÙÙ…ÛŒ نیست) تقدیم : به Ùروغ Ùرخزاد
در من متولد می شوی
هر بار
هر Ù„Øظه
مداوم...
پیوسته
رهنمون پیکرت
به بهشت
انگشتان ظریÙÙ…!.
بی پناهی ات را
چگونه پنهان می کنی ؟
گم می کنی
در من
آرام باش
اسباب بازی ظریÙت را
آزار نده با درد!
صبور
رام سرنوشت
چطور Ù†Ùس Ù…ÛŒ زنی
اسب تازی بر پیکرم؟
چون عروسکی
که گاوی خشمگین می دراندش...
هربار که به من نزدیک می شوی ؟
آیا صدا نکردم ؟
مردی که برگشت
و دست راست مرا برید؟
و مردمک چشمهایم
خون قی می کرد
با ÙˆØشت
آیا سایه شومی که زیر پوست من
می ترکاند و
منبسط می کرد
ÙˆØجم شومی در من Ù…ÛŒ Ø¢Ùرید
کودکی من نبود ؟
یا مادرم ؟....
با رانهای دریده شده
ایستاده ام
پوست جدا شده سرشانه هایم
بی پناه
آسیب پذیر تمامی قرون
رگهایم آرام آرام می پوسند
نقبهای Øضور تو
با درد منÙجر Ù…ÛŒ شوند
Ùˆ از بدن بر زمین Ù…ÛŒ اÙتند
آبشارخون آلود.
هر Ù„Øظه
با انÙجار ایستاده ام
رگ یا عضله ای !
صدای دریده شدن رگ ها
پراکندگی خون در هوا
Ùواره های سرخ رنگ
هر بار
هر Ù„Øظه
مداوم...
پیوسته !.
چگونه تو را پناه می دهم ؟
کودکی من ؟
آیا تکرار
تکرار
تکرار
تکرار نوازش سیم ها بر ظرÙهای ظریÙ
دیگ های زمخت
انگشتان کشیده شکننده
بر پوست
لب
دردی که منتشر می شود
تا انÙجار یک یک رگ ها
کاÙÛŒ نبوده است ØŸ
در من متولد می شوی ؟
با درد ؟....
چطور --- مرا در داروخانه Ùروخت
ارزان ترین رنگ
برای گیسوانش
Ú©Ù‡ به گند Ù…ÛŒ نشست Ùˆ تعÙÙ†....
ته نشین لیوان
Øدقه چشم هایم
قی شده
تن پوش بلند گیسوانم
بی Ù…Øابا پناه Ù…ÛŒ دهند
عریانی را
زایندگی
هراس
و هر آنچه می پرستی را!...
بر من نماز بگذار آرام
من از انÙجار گریخته ام
کمرم دریده شده
و یک یک مهرهایم را
Ù…ÛŒ توانی بوضوØ
لمس کنی
و هنوز خواب می بینم
یک Ù†Ùس دویده ام
در کشتزارهای کودکی ام
و مرد مرد مرد
مرد مسنی Ú©Ù‡ هر Ù„Øظه نزدیکتر Ù…ÛŒ شود
با چاقو!...
اجزا بدنم را قطع خواهد کرد
از پاها
تا سرشانه ها
میل کنید!....
آرام هیچ شدن را تجربه می کنم
تا سکون و گهواره ای
که مرا و تو را در برگیرد
تا یک یک مردانی را که دوست داشته ام
به یاد بیاورم و از خاطر بزدایم.
به یاد بیاورم و از ذهن بزدایم.
در من متولد می شوی
هر بار
هر Ù„Øظه
مداوم...
پیوسته
رهنمون پیکرت
به بهشت
انگشتان ظریÙÙ…!
بر جنازه ای که هنوز ایستاده
آرام نماز بگذار.
Ùواره های سرخ رنگ
جنازه ای قطعه قطعه شده
در بشقاب !
برای شام!...
میل کنید آقا ؟!....
نوشته : شکوه شیرانی
ايليا نوشت
اگر به خانه من آمدي براي من اي مهربان چراغ بياور...