ÙˆØÛŒØ¯ ضیائ / شعر های تازه

چقدر عشق اینجا ریخته
ØÙˆÙ„Ù‡ ای خیس Ù…ÛŒ خواهم
نکند رنگ بگیرد
-------
به سال که می گذرد
غزل تنم را می کشند
قصیده می شوم در باد
اÙیلیای من
کاش مرداب تو را میبرد
اگر اینگونه به سوگ خویش نشسته ام
و تو هر روز بر گرده ام
شالی بد قواره تری
***
به جنس Ø¨Ù†ÙØ´Ù‡ معتادم
و چروک آبی باغچه
در رگ های متورمت گل می کند
سیر بنوش
از خندقی که چشم من است
*
ØØªØ§ دل انگیز ترین پایان
قصه های تکراری را جذاب نمی کند
مرگ هم همینطور
*
چقدر عشق اینجا ریخته
ØÙˆÙ„Ù‡ ای خیس Ù…ÛŒ خواهم
نکند رنگ بگیرد
هاله ی مردمکان شوریده ام
*
به تو نیز Ù…ØØªØ§Ø¬ نیستم
نه که باران نمی زند
تلخ است
عابری که بیشتر از تو
شبیه تو است
www.sherastan.com ÙˆØÛŒØ¯ ضیائی 24 ژوئن 2008
DeadMan از قصر نوشت
ÙØ±Ø§Ù†ØªØ³ کاÙکا
به قصر من سر بزنید Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ Ù…ÛŒ شم