چشم در چشم یک زن / Ù…Øمد صادق دهقان
زنهایی میرقصند
که هر شب
در شلال گیسوشان
تن به آب میزنم
-------
چشم در چشم یک زن
وطنم با شببوهای قشنگش
قد کشیده است
خشتهای دیوار
با نغمه های سرگردان
آشتی کرده ا ند
دیگر پیادهروها
از رهگذران «نام شب» نمیخواهند
«دل بهار آیسکریم»
رمز مشترک همه ی خوبیهاست.
صنوبرهای خیابان
سر تکان میدهند
گنجشکها اتن میکنند
گرد مولانای چرخان
و جاری است
Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø±Ø§Ù† در شهر.
در چشمانم
زنهایی میرقصند
که هر شب
در شلال گیسوشان
تن به آب میزنم.
و من
در کوچه ی بالایی
به زنی دل سپردهام
Ú©Ù‡ مشتش هر Ù„Øظه باز میشود
و در زنگ صدایش
«جهان»
با آهنگ «نان»
میرقصد.
صبØها
دلم را به او قرض میدهم
و شبها
دستم را
شاید روزی چشمانش
مهربانتر شود
با خورشید.
-------
کابل ـ دارالامان
6 ثور 1387
آگاه نوشت