Kianoosh


در کوچه امّا

آوازه خوان مستی

به بندر می برد مرا




--------
اینجا ایران است!

شب

خدای مقرنس اندوهگین

تابوتی گرفته بر دوش/ سیاه پوشیده، سپیده نشان می دهد

با دهانی پر از

بشارتِ بهشت های معمولی

و باغ های پرُ آب و علف

مرا به بستر حوریان چشم به راه می خواند!

در کوچه امّا

آوازه خوان مستی

به بندر می برد مرا

به دیدار سینه ی سترون دختران دریا

صبح است

تلویزیون کُتِ یقه انگلیسی پوشیده!

لبریز از موسیقیِ حماسه هایِ فاخرِ بی پایان

جان پناهِ من می شود

از گزند دشمنانِ مصممّ

صباحَ الخَیر ایُّهاالمُشاهدونَ الکِرام!

اینجا ایران است!

اردي بهشت ۸۵