گیل آوایی / دو شعر
کدام سیاهی به خاکستری
و کدام چالاکی
به چین و چروک نشست
گیل آوایی
12 مه 2008
نجوا
از همان چهارگوشه ی آویز
بنشین ÙˆÙ
نگاه کن!
بنگر دوباره
هماره
هر Ù„ØØ¸Ù‡
کدام سیاهی به خاکستری
و کدام چالاکی
به چین و چروک نشست
بشمار باز
اندوه مرا به دل واپسی
که با هر نگاه
از هر تصور Ùˆ Ù
خیال با توی با من
در گذر این همه خاطره و یاد
وقت و بی وقت
در کوله و٠میز و٠دیوار
با من و٠با هر آه و٠هوار من
هزار ØØ³Ø±Øª Ùˆ اندوه Ù…ÛŒ شماری
ببین
هنوز
تو با همان نگاه و چهره و راز
ساز همه ی بی تابی های منی
تو در چهار گوشه ی آویز
من
Ù…ØÙˆ تماشا Ùˆ خیال
به دلتنگی انبوه خویش می آویزم
هنوز
بازیگوش خستگی ناپذیر
نازانه
بی تاب گوشه چادر نماز تو
به نازت
دلش غنج می رود
تنهایی
Ø·ÙˆÙØ§Ù†ÛŒØ³Øª
خیال
قایق ٠برگشته ای
در ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ÛŒ خشک Ùˆ خیس
تاب می خورد
سکوت
به ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ÛŒ
موج می زند
سیلابی در راه.....
کار
از
قطره
قطره
گذشته است!
---
https://www.perslit.com/GilAvaei.htm