رضا بی شتاب / مگر…

Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ در ØØµØ§Ø±Ù سينه ها مصلوب و٠ميدانها Ú†Ùˆ گورستان و٠مسلخها
مگر…
رضا بی شتاب
Ø´Ø¨Ø Ø¢Ø³Ø§ Ú†Ùˆ شبگردان به گرد خانه مي گردد خيالم هر شبي يارا
كه شـايد باز بگشـايد گشاده روي٠من مـادر، دري يا روزنـي را
چراغ٠بغض٠من Ù¾ÙØ± شعله و٠روشن، چراغ خانه و٠كاشانه خاموشست
مگر مادر نمي داند كه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ پس٠در مانده ÙˆÙ Ú¯Ù… كرده رؤيا را
زدوده عشق را دربان به ضرب٠تازيانه از رگ٠جـان و جهـان مـا
مگر ديگر سروش عاشقي چنگش شكسته، پريشان كرده سيما را
درخت٠خانه درخوابست‌و٠يك‌تن شروه‌اي ديگرنميخواند Ø¯Ø±ÙŠÙ†â€ŒØ¢ÙØ§Ù‚
مگر آن ديو٠ديوانه ØØ¨Ø§Ø¨Ù Ù…ØÙ†Øª اÙكندست در و٠ديوار٠اين جا را
Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ در ØØµØ§Ø±Ù سينه ها مصلوب و٠ميدانها Ú†Ùˆ گورستان و٠مسلخها
مگر جز زَمهرير و٠زهر و٠عزلت نيست سودايي دگـر آزادگـان را
اگر ابري برآيد تلخ ÙˆÙ ØÙŠØ±Ø§Ù†â€ŒØ®ÙˆØŒ ØØ§ØµÙ„Ø´ جز Ø´Ø±Ù…â€ŒÙˆÙ ÙˆØØ´Øª نيست
مگر درياي مواج ÙˆÙ Ù¾ÙØ± از جوشش به زندان كرده بخششهاي باران را
سپهر٠پير٠خونين پَر، Ø¹ÙØµØ§Ø¨Ù‡ بسته بر سرÙمسكين‌و٠در سوگ‌و٠اسيرست
مـگر استاره هاي شوخ٠چشمك زن Ø³ÙØ± كردند بسيـط٠خـانه ÛŒ مـا را
قمر چون Ù‚Ùمري٠غمگين، تب آلوده نشسته مضطـرب بر بام٠بيـداري
مـگر خورشيـد٠آزاده نمي خواهـد دگـر ديـدار و٠دلـداري٠دنيـا را
نسيمي‌نيست،‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هوا Ø§ÙØ³ØªØ§Ø¯Ù‡â€ŒØ³Ù†Ú¯ÙŠÙ†ØŒâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œâ€Œ سهمگين،‌‌‌‌ سْربي،‌خس‌و٠برگي‌نمي‌جنبد
مـگر سنـگـي گـران آوا، نبايـد بشكند اين شيشه ی شوم٠بداختـر را
زميـن Ùˆ آسـمان را غربت٠سخت٠سـموم٠اهـرمن، دامـن Ú¯Ø±ÙØªØ³Ù€Øª
مـگر امـروز را در برزن٠دل، ديـگر اميـد٠بردميدن نيست Ùـردا را
كجاآن كوچه‌هاي Ø´Ø§Ø¯ÙˆÙ Ø´ÙˆØ±Ø´Ú¯Ø±ØŒÙƒÙ‡â€ŒØ®Ø´Ù…Ø´â€ŒÙ„ØØ¸Ù‡â€ŒÙ‡Ø§â€Œ را زَهره‌در ميشد
مـگر آن مـردمان٠شرزه و٠بيـدار و٠دريادل، زخاطر برده يـاران را
چنين خشمي‌و‌‌‌‌‌‌‌ دشنامي‌كه دارد زمزمه Ù‡Ø±â€ŒÙ„ØØ¸Ù‡ Ø·ÙˆÙØ§Ù† درگلو امشب
مگرمرگي‌تگرگ‌آسا‌‌و سوزان،‌كه‌بي‌سامان‌كند‌ يكسر‌بساط‌كركسان‌را
زمان و٠روزگار جز آز و٠مـزدوري نـزايد از شما، رذلان٠دوزخ سـاز
مـگر ÙØ±ÙŠØ§Ø¯ و٠عصيـان و٠تلاطم بگسلـد زنجير٠ظلمت زاي٠بـرزخ را
چراغ٠خـانه و٠كاشانه گيرا ÙƒÙن، همان تنپوش روشن بـاز در بركÙـن
كه دست٠صاعقه امشب دگرگون مي كند دوران٠نكبت بار٠ديوان را
هيـاهو كن، به مهمـاني مهيـا شو، غبار از جامـه و٠از جام٠دل Ø¨ÙØ³ØªÙر
كه دوشادوش٠شـادي مي رسد خورشيـد٠خÙنياگر جـهان٠منتظر را...
2008-04-16