"آتیس" فرمان خنده داده است
و من از سپیدی صبح
گیسوانم را به شعاع خورشید گره می زنم



سیزده بدر با" آتیس

نوروز به سیزده رسیده است
"آتیس" فرمان خنده داده است
و من از سپیدی صبح
گیسوانم را به شعاع خورشید گره می زنم
و چنان می خندم به پوچی جهان
که صدای جرینگ،جرینگ دندانهایم
روکش طلایشان را خم کرده است

با من سلامی بگوای حقیر پر کینه
نوروز به سیزده رسیده است
و تا آخرین بهار راهی نمانده است

حرفی بزن پیش از آنکه
گنجشگ کوچکی شوم
که از خاطره می گریزد
با آواز پرواز در گلویش


سیزده بدر است ، اول آوریل
پیغمبران هم دروغ می گویند
و من همچنان نیمه،نیمه مانده ام
نیمی از دروغ غرب
نیمی از دروغ شرق
و پنج انگشت هر دستم
از هزارقبیله ی عاشقی
با دلم حرف می زنند

سیزده بدر است و دروغ های تو
بهتر از راست بی مصرف


مهناز بدیهیان 2008