آواز غم انگیز روسی /امیر Øسین تیکانی
میوه ی تابستانی این همه راه را چگونه آمده است ! ؟
Download the original attachment
آواز غم انگیز روسی
عروسک های یخی بی گناهند
میوه های تابستانی به مزاجشان نمی سازد
وقتی بچه ها به بازی از آنها بالا می روند
نمی Ùهمند تنها Ù„Øظه ای تا غروب باقی مانده است
در خیابان خلوتی که به اسکله می رسد
دختران جوان گرداگرد هم نشسته اند و آوازی روسی را زمزمه می کنند
پیاده رو یخ زده است
باز هم چکمه هایم را Ùراموش کرده ام
با اØتیاط به کاÙÙ‡ ÛŒ Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ Ù…ÛŒ روم
تا با قهوه ای خودم را گرم کنم
دخترک خدمتکار گیلاسی را گوشواره کرده است
میوه ی تابستانی این همه راه را چگونه آمده است ! ؟
صدای آوازی می آید
Ú©Ù‡ این بار Øنجره ÛŒ گرÙته ÛŒ مردی آن را Ù…ÛŒ خواند
یاد عروسک های یخی Ù…ÛŒ اÙتم
من آن ها را بخشیده بودم
میوه های تابستانی ام را له کرده بودند
گیلاس ها را به بچه ها داده بودم
نمی دانستند چیست
بعد نشانی دریا را به من دادند
Ú¯Ùتند از انتهای خیابان Ù…ÛŒ توانی
به دریا برسی
رÙته بودم
دریا
با تمامی شوری اش یخ زده بود
تا کاÙÙ‡ دویدم
سراغ دخترک را گرÙتم
Ú¯Ùتند از اینجا رÙته
سالهاست دل به مردی نامرئی سپرده است
در خیابان هنوز دختران جوان آواز می خواندند
عروسک های یخی بازیچه ی بچه ها بودند
اتوبوسی کهنه
با شیشه هایی از بخار آغشته
بسوی دریا Ù…ÛŒ رÙت
شب رسیده بود
زیر لب آواز می خواندم :
Øالا Ú©Ù‡ دریا یخ زده است
می توان این کشتی بی بادبان بزرگ را
با شاخه Ú¯Ù„ رزی سÙید Ùˆ گیلاسی ارغوانی طاق زد .
وانینو (سیبریا - روسیه)
FEB 2008
Download the original attachment
آواز غم انگیز روسی
عروسک های یخی بی گناهند
میوه های تابستانی به مزاجشان نمی سازد
وقتی بچه ها به بازی از آنها بالا می روند
نمی Ùهمند تنها Ù„Øظه ای تا غروب باقی مانده است
در خیابان خلوتی که به اسکله می رسد
دختران جوان گرداگرد هم نشسته اند و آوازی روسی را زمزمه می کنند
پیاده رو یخ زده است
باز هم چکمه هایم را Ùراموش کرده ام
با اØتیاط به کاÙÙ‡ ÛŒ Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ Ù…ÛŒ روم
تا با قهوه ای خودم را گرم کنم
دخترک خدمتکار گیلاسی را گوشواره کرده است
میوه ی تابستانی این همه راه را چگونه آمده است ! ؟
صدای آوازی می آید
Ú©Ù‡ این بار Øنجره ÛŒ گرÙته ÛŒ مردی آن را Ù…ÛŒ خواند
یاد عروسک های یخی Ù…ÛŒ اÙتم
من آن ها را بخشیده بودم
میوه های تابستانی ام را له کرده بودند
گیلاس ها را به بچه ها داده بودم
نمی دانستند چیست
بعد نشانی دریا را به من دادند
Ú¯Ùتند از انتهای خیابان Ù…ÛŒ توانی
به دریا برسی
رÙته بودم
دریا
با تمامی شوری اش یخ زده بود
تا کاÙÙ‡ دویدم
سراغ دخترک را گرÙتم
Ú¯Ùتند از اینجا رÙته
سالهاست دل به مردی نامرئی سپرده است
در خیابان هنوز دختران جوان آواز می خواندند
عروسک های یخی بازیچه ی بچه ها بودند
اتوبوسی کهنه
با شیشه هایی از بخار آغشته
بسوی دریا Ù…ÛŒ رÙت
شب رسیده بود
زیر لب آواز می خواندم :
Øالا Ú©Ù‡ دریا یخ زده است
می توان این کشتی بی بادبان بزرگ را
با شاخه Ú¯Ù„ رزی سÙید Ùˆ گیلاسی ارغوانی طاق زد .
وانینو (سیبریا - روسیه)
FEB 2008