ماه Ù…Ú¯ سال جدید Ùˆ نوروز گرانقدر را به همه ÛŒ عاشقان ØµÙ„Ø Ùˆ آزادی شاد باش Ù…ÛŒ گوید
عید بدون عیدی تنگ بدون ماهی ست/ ÙˆØید ضیایی
با باران اردیبهشت های نیامده- نصرت الله مسعودی
مبارک بود عید Ùˆ نوروزتان-امیر Øسین شروین"نوا"
Ùˆ Ø·Ø±Ø Ù‡Ùت سین عجیبی در آیینه بندان چهره ام- مهنار بدیهیان
داده ای باغ٠قناری را به زاغ- راØله یار
خطوط Ø´Ùا٠خورشید بانوی بهار را روبرویم نشاند/آرام قاسمی
Ú†Ùˆ نوروزم به روز Ùˆ مهر دیباست-Ùرهاد عرÙانی – مزدک
من تمامی دنیا را با اسم کوچک صدا می زدم--تیکانی
دوباره این دیار٠مانده در مدار٠درد-رضا بی شتاب
بهاران! لاله زاران! بر شما یاران! مبارک- دکتر اØمد پناهنده
شاعري سيب به دست /مهدي ازوج _‌ هومن
کاریکلماتور / ÙˆØید ضیایی
Ú¯Ù„
دسته گل را به آب داد و گل را به خواب
گل شهرداری نصیب بلبل شورا شد
گل خشکیده مومیایی گل هاست
به خطر گل رویش کود به او هدیه داد
بلبل براب گل خر برای یونجه و من برای تو می خوانم
اشک گل را باران در می آورد
گل هر چه خسیستر خارش بیشتر
مرتب به سینه ها گل میزد تا معرو٠شود
گلی که پژمرده نشود مصنوعی است
کاه را انتخاب کرد زیرش آب رÙت
تنها انتخاب موÙقش انتØارش بود
Ú¯Ùتن بنویس انتخواب نوشت : انت خواب
انتخاب تک گزینه ای خواهر انتصاب است
لبخند انتصاب را به ریشخند انتخاب ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ داد
هر دو انتخابشان چراغ است : دزد – شبزنده دار
قدرت منتخب را می خواست نه قدرت انتخاب را
منتخبش خند ه بود انقدر خنداند که اشکش درامد
انتخاب را دوست داشت Øتا اگر وسیله ÛŒ مرگش بود
دزد باسابقه بند را به انتخاب نمی گذارد
انتخاب جرقه نتیجهی شعله وریست
با انتخاب پرواز آسمان را هدیه گرÙت
انتخاب کور Ø´ÛŒÙته ÛŒ عاشق هاست
در بند آزادی بود چون انتخاب در بند را نپذیرÙت .
عید
همه را عید می گیرد ما را عزا
عید بدون عیدی تنگ بدون ماهی ست
سال روسیاه عید رو سÙید را طلاق داد
قبل از در کردن توپ عید خانه ویران بود
یک سال گدایی کرد یک چهرشنبه سوری ترکاند
سر سÙره Ù‡Ùت سین جای ماهی دودی نشست
دامنش به آتش چهارشنبه سوری گرÙت بچه ها از رویش پریدند
خودش را ترکاند عید شد
---------------------------------
Ú¯Ù„ در Ùاصله ÛŒ دو بوسه ÛŒ گس
نصرت الله مسعودی
دیگر کنار لبانت
Ú©Ù‡ دیری ست Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ نمی کنند،نمی مانم
باید به برگ برگ Ùگریه بر گردم
به برگ Ùساده ÛŒ آن روز
که با صدای باران
بوی مویت را
بر شانه ی من خالکوبی کردی
Ùˆ برصخره های سرد Ù«سراب هنام»
Ù…ÛŒ شد همصدای نبض Ùساده ÛŒ سنگ
کنار Ùگیسویی
که از اسطوره باریده بودند
جان داد
و با ابدیت آب ها
باران Ùهمیشه ای شد
که می خواهد هر اردیبهشت
به رÙتار Ùگیسوی تو
بر همان صخره ها
رها شود
وراز Ùسر به مهری را
در خود مویه کند.
دیگر کنار Ùلبانت
Ú©Ù‡ مثل Ùپوست Ùدرختان Ùدی
تلخ می گذرند ، نمی مانم
بگذار
تا انهدام Ùجهان
با باران اردیبهشت های نیامده
تنها به یاد Ùآن نرگس ÙÚ©ÙˆÚ†Ú©
Ú©Ù‡ در Ùاصله ÛŒ دو بوسه
به من دادی
ببارم.
نصرت الله مسعودی
---------------------------
تبار
مهنار بدیهیان
من از کجایم
که پیرهنم بوی ترخون
کرته ی باغ پدر می دهد؟
و گونه هایم
به سرخی گل انار باغ همسایه؟
از کجایم
که دستانم
ساقه ی ترد بوته ی بنادر است؟
و طعم دهانم
مزه ی گل بید مشک چای مادرم؟
از کجایم
که شوق هایم آبی اند
به رنگ مینای آبهای شمال؟
از کجایم
که بهاران
Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های سیب
در دلم جوانه می زند؟
Ùˆ Ø·Ø±Ø Ù‡Ùت سین عجیبی
در آینه بندان چهره ام؟
می دانی. ..می دانی…
از آن بالنده رودم.
زاینده
از آن بلند کوهم
البرز
از سر زمینی ام که
به زرتشت می رسم
اولین شاعر زمین….
………………………….2001
قسمتی ار شعر "عروس بهاران"
از امیر Øسین شروین
زمستان گذشت و بهاران رسید
بدشت و دمن سبزه و گل دمید
همه کوه و هامون و دشت
ز ابر بهاری تر و تازه گشت
بهر خانه گسترده روی زمین
بسی دلنشین"سÙره ÛŒ Ù‡Ùت سین"
بمهر و به نیکی، بداد و دهش
دهید دل و جان همی پرورش
که تا مام ایران شود شادمان
Ùˆ Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ§Ú©Ø§Ù†Ù…Ø§Ù† شاد از آن
شما را دل Ùˆ جان Ùیروز باد
همه روزتان، نو روز باد
بکام شما باد بخت جوان
مبارک بود عید و نوروزتان
------
مخمس
قهرمان داستانم
آرزو می سوزدم آیینه وار
چشم می دوزم به باران بهار
خیره می بینم که همچون آبشار
از پس ابرسیاه ٠روزگار
خنده های دلکشی دارد بهار
Ú¯Ùته بودم پای نگذارم به باغ
دیگر از گلشن نمی گیرم سراغ
داده ای باغ٠قناری را به زاغ
باز می بینم که پای چوب دار
خنده های دلکشی دارد بهار
خلوت٠باران شرارم می زند
در دل آتش قرارم می زند
بوسه های آبدارم می زند
عشق می گردد مرا آموزگار
خنده های دلکشی دارد بهار
خرمن زلÙÙ… Ù¾ÛŒ ÙاÙسونگری
Øلقه Øلقه شد به ناز Ùˆ دلبری
بسته آذین با خط خاکستری
درسماع هوی هوی لاله زار
خنده های دلکشی دارد بهار
باغ معشوق جوان آورده است
شورعشقی ارمغان آورده است
طاقتم را در Ùغان آورده است
تاک پیچیده به اندام چنار
خنده های دلکشی دارد بهار
گل به سوی من تبسم می کند
نرگسی با من تکلم می کند
بلبلی با من تÙاهم Ù…ÛŒ کند
شوق می ریزد به چشمم سبزه زار
خنده های دلکشی دارد بهار
تا قناری همزبانم می شود
در پی آهوی جانم می شود
قهرمان داستانم می شود
ضرب شصت آرشی دارد بهار
خنده های دلکشی دارد بهار
عاشقی درمن تهاجم می کند
موج خیزی وتلاطم می کند
من مرا در پرتوش گم می کند
گریه آویزد غرورم را به دار
خنده های دلکشی دارد بهار
دل به هر نوروز یارم می شود
درخیالات بهارم می شود
آلبالو گوشوارم می شود
سیب می خندد به سودای انار
خنده های دلکشی دارد بهار
گریۀ باران خرابم می کند
ناگهان غرق شرابم می کند
قطره قطره قطره آبم می کند
زندگی بی عاشقی نآید بکار
خنده های دلکشی دارد بهار
در میان شعله مستی را ببین!
در بیابان گل پرستی را ببین!
در Ù…Øبت پیشدستی را ببین!
بی خیال از طعنه های نیشدار
خنده های دلکشی دارد بهار
من اگر مستم تو معذورم بدار!
عاشقان را در بهاران واگذار
سربه دارم سر به دارم سر به دار
می شوم دلواپس و امیدوار
خنده های دلکشی دارد بهار
راØله یار
-----------------
نزدیک بهاربوی همه چیز رخوتناک است
جنون من هم بیدار
ومن
مثل گرده های سیال گیاهان جوان
وسوسه و سرگردان همه دنیا، هر گوشه ای تاب میخورم
دیروز وقتی چشمهایم را به روی سرما بسته بودم
خورشید گونه هایم راغلغلک داد و خواب سردم بیدار شد
چشمهایم غم داشت
خطوط Ø´Ùا٠خورشید بانوی بهار را روبرویم نشاند
:بانوی بهار با چشمهای نرگس وار خندید ÙˆÚ¯Ùت
Øاضری زمستان را تنبیه کنیم؟
:کودکانه Ùˆ قهر کنان Ú¯Ùتم
من لباسهای سرخم را گم کرده ام ،سیاه بی لباس سرخش سرگردان است
Ú¯Ùت: تو را لباسهای سرخ نومی پوشانم
قلبت را گرم میکنم
و غمهایت را لا لایی میخوانم
دوباره برقص
دوباره لبخند بزن،نگاه ناÙذت را بیدار Ú©Ù†
تا Øسادت زمستان بیدار شود
و من لباسهای سرخ بهاری را به تن کردم
آرام قاسمی
--------
بهاریه
Ùرهاد عرÙانی – مزدک
Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ بر سمند Ùˆ Ù†ÙØÙ‡ اینجاست عروس خاطره بر توسن ماست
ز شرق عالم از عطر گلستان به مغرب صÙØÙ‡ ای از عشق پیداست
نسیم یاسمن غلغل Ùکندست دل نرگس اسیر ØµØ¨Ø Ø±ÙˆÛŒØ§Ø³Øª
Ú¯Ù„ سنبل به سÙره خوش نشیند تو گوئی خانهء خورشید اینجاست
به سبزه، سینهء سامان سØر شد سراسر خانه مان مهمان دنیاست
من و دل، خانهء آبی دریا چو رقصان ماهی قرمز به میناست
کبوتر Ù…ÛŒ پرد، باز(ÛŒ) به بازی تو گوئی جنتی بر صØÙ† اسماست
شب آه Ùˆ سبوی خالی ام رÙت شراب شاهی ام شاهانه برپاست
من و یار و کنار و بوس و خنده چنین ایران ما در نقل عنقاست
به نوروزم بگو اÙغان بیاید دلم تنگ ٠برادر ØµØ¨Ø Ùرداست
دوشنبه بی نوای بلخ مگزین Ú©Ù‡ بلبل در Ù‚Ùایش، آه... غوغاست
خوشا روزی پر از مهر Ùˆ Ù…Øبت Ú†Ùˆ نوروزم به روز Ùˆ مهر دیباست
بکن بیرون ز دل مزدک بدی را
که نور پاکی از مشرق هویداست
---------
عطر خوب
آواز که در کوچه بپیچد
زانوی رهگذر که به رقص در آید
جغراÙیای دنیا به هم Ù…ÛŒ ریزد
پالتوی پوستی روسی
گیسوانی به سبک مصری
چکمه های ونیزی
بعد بی سکان و بی لنگر دل به دریا زده ای
زیر تاقدیس های قدیمی
در آینه های قدی بلند
Ø´Ú© Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ Ùرشته ÛŒ من بوده ای
شاید شیطان معصومی هستی
با انگشتانی کشیده و بلند
Ú©Ù‡ خرامان از میان Ú©ÙˆÚ†Ù‡ های پر از برÙ
می گذرد
قهوه ای از قهوه ای چشمان تو نوشیدم
در میان گندمزار های طلایی و
آسیاب های بادی
با تنها چند سکه در جیب .
اتÙاق ساده ای نبود
سالها خوابم نبرد
عطر خوب بر پیراهنم ماندگار بود
من تمامی دنیا را با اسم کوچک صدا می زدم
اما شما را
کنار ریل قطار ...
خسته بودید
Ú¯Ùتم چمدانتان ... ØŸ
بر خاستید
آواز خواندید
رقصیدید
تمام قطب نما ها از کار اÙتادند
جهان ساکت شد
سالیان بسیاری در این سکوت گم شد
من پیر شده ام ؟ ! نه ؟ !
پیر زیبایی شما
اینجا همه چیز سÙید است
من٫ بر٠٫ زمین٫ دریا ٫ شما
عکس هایی که می گیرم .
اتÙاق ساده ای نبود
سالها خوابم نبرد
با آن قهوه ی تلخ روسی
که در ایستگاه قطار
تعارÙÙ… کردید
ولادیوستوک ( روسیه )
امیر Øسین تیکانی
FEB 2008
--------------
رستاخیز
رضا بی شتاب
دوباره گوهر٠گسسته ی بهار٠من
به رشته عاشقانه می کشد نگار٠من
دوباره برگهای بینوای خسته را
به قلب٠باغ Ùˆ Ù‚Ùله Ù…ÛŒ بَرَد قرار٠من
دوباره این دیار٠مانده در مدار٠درد
ز تیرگی به روشنی کشد تبار٠من
دوباره بلبلان٠شاخه ی خجسته را
صدا زند نوای شاد٠آشکار٠من
بیاورد دوباره بارش٠شگÙت٠شعر
شکوه٠جشن٠این Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ ها کنار٠من
دوباره کودکانه خیل٠خنده های Ú¯ÙÙ„
جوانه می زند به جان٠جویبار٠من
دوباره رستخیز٠تازه می رسد ز راه
چو مرهمی به زخم٠زمهریر٠پار٠من
دوباره انسجام٠سبز٠دست٠عاشقان
رساندم مگر سرور و اعتبار٠من
دوباره بر سریر٠خودسری نشسته را
ز بیخ Ùˆ بÙÙ† به شعله درکشد شرار٠من
دوباره زشت٠بد منش ز خانه می رود
دَمَد به لب سرود٠دلنواز٠یار٠من
2008-03-27
-----------------
نوروز ٠دلÙروز ٠پیروز، امروز Ùˆ هر روز خجسته باد!
دکتر اØمد پناهنده
بهاران! لاله زاران! بر شما یاران! مبارک
نسیم ٠جویباران! سبزه زاران! برشما یاران! مبارک
صدای ٠آبشار، رود ٠خروشان، باغ ٠میوه
درود ٠کوهساران! بر شما یاران! مبارک
پیام ٠چایکاران! جنگل ٠سبز! باغ ٠نارنج
هوای ٠شالیزاران! بر شما یاران! مبارک
سلام ٠برزگر در شالیزار! عطر ٠گل ٠یاس
Ùضای دل نشین ٠شهر جانان! بر شما یاران! مبارک
پیام ٠کوه ٠لیلا! عطر ٠چای! خون ٠شقایق
درود ٠آب ٠دریا! دشت ٠زیبا! بر شما یاران! مبارک
پیام سرخ ٠یاران ٠سÙر کرده تو دلها
سلام ٠آتش ٠چهار شنبه سوری! بر شما یاران! مبارک
نگاه ٠شاد ٠دختر بچگان! با رخت ٠تازه
درود ٠عیدی ٠نوروز ٠باستان! بر شما یاران! مبارک
مقدمه
بی گمان Ùرهنگ گوهر Ø¢Ùرین Ùˆ سنن ٠سالار ٠ملی ٠ملت ٠ایران، سرشار است از جشن Ùˆ سرور Ùˆ شادمانی Ùˆ شاد خواری Ùˆ شاد گویی Ùˆ شاد رقصی. Ùˆ Ùرهنگ عزا Ùˆ ماتم Ùˆ مصیبت Ùˆ گریه Ùˆ سینه زنی Ùˆ قمه زنی را در آن، جایگاهی نبوده Ùˆ نیست.
زیرا ایرانیان در هرماه، یک روز را به مناسبت هم نام شدن با ماه، جشن Ù…ÛŒ گرÙتند Ùˆ شادی Ùˆ شادمانی Ù…ÛŒ کردند.
نام این جشن ها، در تاریخ ایرانیان Ùروردین گان، اردیبهشت گان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، دیگان، بهمن گان Ùˆ اسÙندگان ثبت شده است. بنابراین با برگزاری ٠این جشن های ماهانه Ùˆ در کنارشان جشن های با شکوه Ùˆ دلÙروز ٠نوروز Ùˆ سده Ùˆ یلدا Ùˆ مهرگان Ùˆ چهار شنبه سوری Ùˆ Ùˆ Ùˆ دیگر جایی برای ناله Ùˆ ماتم Ù Ùرهنگ بیابان گردان نبود Ú©Ù‡ امروز در جای جای ٠جان ٠جامعه، بوسیله مشتی مرتجع Ùˆ عقب گرا جار زده Ù…ÛŒ شود تا تمامی سال را زانوی غم Ùˆ ماتم، بغل بگیرند Ùˆ بر نادانی Ùˆ بدبختی خود گریه Ùˆ زاری کنند.
وقتیکه نور Ùˆ روشنایی Ùˆ آتش، مظهر Ùˆ نماد ٠عشق ٠شورانگیز ٠شادمانی در شب ٠شراب ٠ارغوانی در باور های Ùرهنگ ٠گوهرآÙرین نیاکانمان در کهن دیار ٠جانان نقش بسته بود، بر تاریکی وتیرگی Ùˆ سیاهی Ùˆ ظلمت بوده است Ú©Ù‡ دریده شوند Ùˆ از جای جای ٠جان ٠جامعه ٠جاندار ٠جانان، گور خود را Ú¯Ù… کنند.
Ùˆ بر خورشید روشنایی گستر بود Ú©Ù‡ سÙره نور Ùˆ گرما را در دلها، طبق طبق عشق Ùˆ شادابی Ùˆ شادمانی پهن کند.
در کنار این جشن های ماهانه – اما - روز تولد زرتشت، پیامبر ٠خرد، در روز ٠خرداد Ùروردین ماه یعنی روز ششم Ùروردین برگزار Ù…ÛŒ شد Ùˆ ابوریØان بیرونی از آن به عنوان نوروز بزرگ نام Ù…ÛŒ برد Ùˆ نیاکان زرتشتی ما Ùˆ امروز زرتشتیان، این روز را با شکوه هر Ú†Ù‡ تمامتر جشن Ù…ÛŒ گرÙتند Ùˆ Ù…ÛŒ گیرند.
اما در میان سی Ùˆ یک جشن سالیانه، جشن های ملی Ùˆ Ùرا ملی نوروز، سده، مهرگان، چهارشنبه سوری Ùˆ یلدا، جایگاه ویژه ای در Ùرهنگ ٠گوهر Ø¢Ùرین ٠ایرانیان دارد Ùˆ ایرانیان در هر نقطه از گیتی این اعیاد را در اوج شکوهمندی ٠خیره کننده، در مداری بالا بلند Ùˆ با غروری بی همتا برگزار Ù…ÛŒ کنند.
در بین این جشن های باشکوه Ùˆ دلÙروز Ú©Ù‡ جان Ù…ÛŒ بخشند Ùˆ دلها را از شادمانی، شاداب Ùˆ چهره ها را از شراب ارغوانی بی تاب Ù…ÛŒ کنند، اگر جشن های نوروز Ùˆ تیرگان Ùˆ مهرگان Ùˆ دیگان Ú©Ù‡ به مناسبت تغییرات طبیعی گردش زمین به دور خورشید صورت Ù…ÛŒ پذیرد Ùˆ با طبیعت همساز Ùˆ خوش تر است.
اما جشن های سده، آذرگان، اردیبهشت گان Ùˆ چهارشنبه سوری را با آتش دمسازتر است زیرا این جشن ها به پاس Ùˆ اØترام آتش برگزار Ù…ÛŒ شدند Ùˆ Ù…ÛŒ شوند.
بی گمان آتش در نگاه Ùˆ باور نیاکانمان همواره مظهر ٠پاکی، روشنایی، انرژی، صداقت، راستی Ùˆ در رأس آنها دریدن تاریکی Ùˆ تیره Ú¯ÛŒ Ùˆ تیره روزی بوده است. به همین منظور این عنصر اهورایی را Ú©Ù‡ نمادی از چیرگی بر تیره Ú¯ÛŒ در زندگانی بشر خود را تثبیت کرده است، گرامی Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ آن را نگهبانی Ùˆ نگهداری Ù…ÛŒ کردند. زیرا با کش٠آتش، ارابه تکامل ٠اجتماعی در عرصه های مختل٠زندگانی ٠بشر، شتابی در خور Ùهم انسان Ùˆ زمان پیدا کرد Ùˆ پاره های جگر زمین را برای پروراندن ابزار Ùˆ آلات، جهت رونق Ùˆ رÙاه اجتماع ٠انسانی، تغییر Øالت داد.
از این رو است Ú©Ù‡ نیاکانمان جشن هایی به پاس Ùˆ اØترام Ùˆ قدسیت آتش برپا Ù…ÛŒ کردند Ú©Ù‡ تا امروز در جان Ùˆ تن Ùˆ خرد هر ایرانی زبانه Ù…ÛŒ کشد Ùˆ آن را گرامی Ùˆ عزیز Ù…ÛŒ دارند.
***
نوروز اما بی Ú¯Ùنگو، از زیباترین Ùˆ شور انگیزترین جشن بشریت است Ú©Ù‡ هماهنگ با جشن طبیعت Ùˆ به تعادل رسیدن روز Ùˆ شب در یک Øرکت دورانی زمین به دور خورشید، با شادمانی Ùˆ سÙروری بی همتا، در پهن دشت ایران زمین Ùˆ Ùرا ایران زمین برگزار Ù…ÛŒ شود.
به همین مناسبت ایرانیان برای بزرگداشت نوروز ٠نوآور Ùˆ نورباور با سور ٠چهارشنبه سوری به پیش باز آن Ù…ÛŒ روند Ùˆ با آتش سوری، ناپاکیها Ùˆ کدورتها Ùˆ دشمنی ها را Ù…ÛŒ سوزانند Ùˆ با یگانگی Ùˆ صاÙÛŒ Ùˆ دوستی Ùˆ آشتی پا به منزل جوان کننده دیده Ùˆ دل ٠نوروز Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ روزی نو از سال را در عرصه زندگی آغاز Ù…ÛŒ کنند.
نگاهی به پیدایش " نوروز " Ùˆ ÙلسÙÙ‡ آن:
Ùردوسی نامدار Ùˆ پاسدار سخن پارسی در اثر جاودانه Ùˆ یگانه اش شاهنامه Ù…ÛŒ Ùرماید:
جمشید** شاه از پادشاهان کیانی ٠ایرانی، پس از کیومرث شاه، هوشنگ شاه Ùˆ تهمورث شاه است Ú©Ù‡ برای سر Ùˆ سامان Ùˆ سازمان دادن به کشور Ùˆ بر قرار کردن نظم Ùˆ نظام در جامعه Ùˆ تربیت مردم، کوشش های ٠جانانه Ùˆ خردمندانهء Ùراوان کرد.
هم او بود که با هوش و هنگ ٠خرد مندانه اش، مردمان ٠سرزمین ایران را به چهار طبقه تقسیم کرد:
ا – آموزان ( آموزگاران )
2 – نیساران ( لشکریان )
3 – نسودیان ( کشاورزان ) و
4 –اهنو خویشان ( پیشه وران )
جمشید شاه نخستین کسی بود Ú©Ù‡ تقسیم کار را در جامعه باب کرد تا تØت آن، هر کسی متناسب با توانایی Ùˆ استعدادش بتواند باری از ارابه تکامل ٠جامعه را بدوش بکشد.
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد
به Ùرّ کیی نرم کرد آهنا
Ú†Ùˆ Ø®Ùود Ùˆ زره کرد Ùˆ چون جوشنا
دگر پنجه اندیشه جامه کرد
که پوشند هنگام جنگ و نبرد
ز کتّان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن Ùˆ تاÙتن
به تار اندرون پود را باÙتن
Ú†Ùˆ شد باÙته شستن Ùˆ دوختن
گرÙتند ازو یکسر آموختن
ز هر انجمن پیشه ور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
چهارم که خوانند اهنو خوشی
همان دست ورزان ابا سرکشی
Ú†Ùˆ بان Ùˆ Ú†Ùˆ کاÙور Ùˆ چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و در مان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند
آری، این جمشید شاه بود Ú©Ù‡ کشاورزی Ùˆ ساختن آلات Ùˆ ابزار جنگی Ùˆ خانگی را به مردم آموزش داد. از معادن ٠کانی، Ùلزات را جهت ساختن ابزار استخراج کرد. از گیاهان دارویی، دارو ساخت Ùˆ در امر پزشکی برای مداوای بیماران از این داروها سود جست.
از برکت این نوآوری Ùˆ پیشرÙت، رÙاه Ùˆ سلامتی را در جای جای جان Ù٠جامعه گسترش داد Ùˆ امنیت اجتماعی را در مدار ٠بالا بلند ٠زندگانی ٠مردم تثبیت کرد.
پس از Ùراغت از این نوآوری Ùˆ رÙاه Ùˆ امنیت اجتماعی بود Ú©Ù‡ خود را برای جشنی Ùراگیر Ùˆ شادی Ø¢Ùرین آماده کرد:
همه کردنی ها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به Ùرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو بر داشتی
ز هامون به گردون براÙراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه Ùرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
Ø´Ú¯Ùتی Ùرو مانده از بخت او
به جمشید بر گوهر اÙشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز Ùرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن Ùرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
همانطوریکه ملاØظه Ù…ÛŒ کنیم این یادگار ٠خجسته Ùˆ میمون، از روزگار ٠جمشید شاه به ما به ارث رسیده است. Ùˆ تا امروز- نوروز- این سنت دیرینه Ùˆ دیرپای علی رغم هجوم Ùˆ شبیخون ٠بیگانگان Ùˆ کشتار ملت Ùˆ ویرانی ایران Ùˆ سوزاندن کتابها Ùˆ کتاب خانه ها Ùˆ آثار ذیقیمت Ùرهنگی نتوانسته اند نام Ùˆ نشان این مردم را با سنت های پایدارشان از صÙØÙ‡ روزگار بزدایند.
ک٠آلوده دهننان در طول تاریخ ٠اشغال گری شان، نعره های شوم Ù Ù…ØÙˆ ٠سنن ٠زندگی ساز Ùˆ شادی Ø¢Ùرین ایران را، چون چهارشنبه سوری Ùˆ نوروز Ùˆ سده Ùˆ مهرگان، Ù†Ùیر کشیدند. اما به کوری چشم این ضد سÙرور Ùˆ سورچرانی Ùˆ شادی Ùˆ شادمانی Ùˆ شادخواری Ùˆ شادکامی Ùˆ جشن، این سنن باستانی Ùˆ ملی هر بار سمندروار از خاکستر ٠آتش برخاسته Ùˆ آتش به هستی جانوران ٠دد منش ٠به ظاهر آدم نما زدند.
Ùˆ آنانیکه نتوانستند بر این سنت های دیرپای Ùˆ دیرزی Ùˆ شادمانی Ø¢Ùرین ظÙر آیند، آنها را به مرام چرکین Ùˆ ننگین خود آلودند تا آن را از Ù…Øتوی تهی کنند.
پرچمدار این رجاله گان تاریخ ملا Ù…Øمد باقر مجلسی است Ú©Ù‡ در کتاب " سماء Ùˆ العالم " نوشت:
" به روایت امام جعÙر صادق در این روز Øضرت Ù…Øمد در دشت غدیر خم برای Øضرت علی از مردم بیعت گرÙت Ùˆ در همین روز Øضرت علی به مردم نهروان غالب شد. Ùˆ در همین روز امام دوازدهم Ú©Ù‡ Ùعلاً از دیده ها پنهان است، مجدداً ظاهر Ù…ÛŒ شود".
باز از" امام جعÙر صادق" Ùˆ سلمان Ùارسی نقل شده است Ú©Ù‡ " آدم در آغاز Ùروردین Ø¢Ùریده شده Ùˆ آن روز Ùرخنده ای است برای طلب Ù Øاجات Ùˆ برآورده شدن آرزوها Ùˆ زناشویی Ùˆ مساÙرت ".
همه این ترÙندها جهت Ùراهم آوردن شرایطی بود Ú©Ù‡ با نهادینه کردن تاریخی دروغین تØت نام نوروز، آن را رÙته رÙته به نام کسانی کنند Ú©Ù‡ ذاتاً با نوروز بیگانه Ùˆ ضد آن بودند Ùˆ هستند.
اگر تا دیروز تشخیص Ùˆ صØت این سخن، سخت Ùˆ دشوار بود، امروز اما با به قدرت رسیدن رجاله گان ٠تاریک خانه تاریخ، آنها پروایی به خود راه نمی دهند Ú©Ù‡ بگویند این روز ملی را Øذ٠کنید Ùˆ جای آن تولد جعÙر بن Ù…Øمد Ùˆ یا ام کلثوم را بگذارید. بطوریکه روزنامه وابسته به بیت رهبر" معظم " در این باره نوشت:
"نوروز عامل سرسام و مصیبت مردم است"
" اين ارگان خبري متعلق به خامنه اي ØŒ كه گويي مرگ رژيم اسلامي را در نوروز Ùˆ مراسم نوروزي از جمله چهارشنبه سوري ØŒ مي بيند از جمله نوشت "اگر تعطيلات نوروز Øذ٠شوند ØŒ هم به اقتصاد كشور كمك مي شود ØŒ هم از اÙت تØصيلي دانش آموزان كاسته مي شود Ùˆ هم خانواده ها Ùˆ مردم از سرسام گرÙتن Ùˆ مصيبت نجات مي يابند."
ياد آوري مي شود شنبه گذشته نيز ØŒ همين روزنامه Øكومتي ØŒ ضمن انتشار خبري ØŒ از Øذ٠تعطيلات نوروزي توسط نمايندگان مجلس آخوندي خبر داد Ùˆ ضمن ابراز خشنودي از آن ØŒ از جايگزين شدن تعطيلات مذهبي همچون †ميلاد امام جعÙر صادق “ بنيان گذار مذهب شيعه Ùˆ †شهادت ام كلثوم “ به جان تعطيلات ملي Øمايت کرده بود. "
***
هرچند ایرانیان برای ØÙظ ارزش های Ùرهنگی ØŒ جشن ها Ùˆ سنن ملی، در مقابل راهزنان تازی، مغولی Ùˆ تیموری به آنها رنگ مذهبی اسلامی Ùˆ سامی دادند. اما چنین رنگ Ùˆ لعابی به این ارزشها در درازمدت سبب شده است Ú©Ù‡ جدا سازی بسیاری از سنن ملی ایرانی از سنن بیگانگان دچار مشکل شود.
بطوریکه پس از تسط اعراب بر سرزمین ایران Ùˆ رواج خراÙÙ‡ گرایی Ùˆ نابودی میراث مدنی، Ùرهنگی Ùˆ سنن Ùˆ ارزشهای غرور Ø¢Ùرین Ùˆ شادمانی گستر ایرانیان، سر آن داشتند تا هرچه مظهر ایرانی Ùˆ ایرانیت است، نابود کنند.
چنانکه تاریخ گواهی Ù…ÛŒ دهد، سعدابن ابی وقاص پس از وارد شدن به تیسÙون " Ùرمان داد تا در شهر مسجدی بسازند Ùˆ از آن پس به جای آتشگاه Ùˆ باژ Ùˆ برسم Ùˆ زمزمه در این شهر بزرگ Ú©Ù‡ سالها مرکز موبدان Ùˆ مغان بود، جزء بانگ اذان Ùˆ تهلیل Ùˆ ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ú†ÛŒØ²ÛŒ شنیده نشود ".
آری ایرانیان برای نجات Ùˆ پاسداری از سنن شادی Ø¢Ùرین خود در مقابل ÙˆØوش Ùˆ ددان، نامهایی براین ارزشها نهادند Ú©Ù‡ با Ùرهنگ بیگانگان مناÙاتی نداشت.
مثلاً برای ØÙظ آرامگاه کورش آن را قبر ٠ام النسا Ùˆ یا مقبره مادر سلیمان خواندند Ùˆ یا آتشکده آذرگشسب Ùˆ تØت جمشید را تخت سلیمان نامیدند. بطوریکه در تغییر این نام ها به قدری اÙراط شد Ú©Ù‡ در قرن چهارم نویسندگانی چون ابن Øوقل در کتاب صورت الارض Ùˆ استخری در مسالک Ùˆ الممالک Ùˆ در قرن پنجم ابوریØان بیرونی در آثارالباقیه عن القرون الخالیه Ùˆ ابن بلخی در Ùارسنامه Ùˆ Ù…Øمد بن Ù…Øمود بن اØمد طوسی در کتاب عجایب المخلوقات Ùˆ غرائب الموجود خود را مجبور دیدند Ú©Ù‡ انتساب تخت جمشید را به سلیمان تکذیب کنند.
توضیØ:
یکی کردن جمشید Ùˆ سلیمان پس از Øمله اعراب بی علت نبوده است. زیرا جمشید Ùˆ سلیمان هر دو شاه Ùˆ پیغمبر بودند. هر دو تخت جواهر نشان ساختند. هر دو کارهای خارق العاده انجام دادند. هر دو به آسمان رÙتند. منتها تخت جمشید را دیوان به دوش کشیدند Ùˆ قالیچه سلیمان را باد به Øرکت در آورد. هر دو از قدرتی Ú©Ù‡ منشاء خدایی داشت، بهره مند بودند. هر دو بعداً از لط٠خدا دور شدند.
یکی به سبب غرور و خوردن گوشت و دیگری به سبب ازدواج با دختران غیر سامی و بی عدالتی.
بنابر آنچه در بالا آمد، ایرانیان با نبوغ Ùکری برای ØÙظ آثار باستانی Ùˆ ملی Ùˆ پاسداری از میراث Ùرهنگی با چنین شگردهایی توانستند آنها را ØÙظ کنند.
***
همانطور که در بالا آمده است، نوروز بیگمان منطقی ترین و دل انگیز ترین جشن ها، برای اثبات آغار سال است. زیرا با عید طبیعت و جوان شدن دشت و دمن و کوه و کوهسار و آبشار و جویبار و برابری شب و روز هماهنگ است.
همچنین نوروز Ùˆ آغاز تØویل سال با اعتدال ربیعی همراه است Ùˆ آن هنگامی است Ú©Ù‡ خورشید روی مدار استوا قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ روز Ùˆ شب با هم برابر Ù…ÛŒ شوند.
نوروز عید ٠طبیعت است Ú©Ù‡ پس از خواب زمستانی بیدار Ù…ÛŒ شود Ùˆ لباس کهنه را به دور Ù…ÛŒ اÙکند Ùˆ جامه نو Ù…ÛŒ پوشد.
نوروز همچنین، عید تعادل ٠طبیعت در مدار منظومه شمسی است Ùˆ به پاس چنین تعادلی، طبیعت Ù Ú¯Ù„ اÙشان Ùˆ سبزپوشان، لاله ها را در لاله زاران، آبشاران را در کوهساران Ùˆ جویباران را در چمن زاران زندگی Ù…ÛŒ بخشد.
به همین منظور ابوریØان بیرونی در " التÙهیم لاوایل صناعه التقویم " در باره رسوم پارسیان، اینکه نوروز چیست؟ Ù…ÛŒ Ùرماید:
" نوروز نخستین روز از Ùروردین ماه...Ùˆ پیشانی سال نو است Ùˆ ششم Ùروردین ماه نوروز بزرگ باشد.
زیرا Ú©Ù‡ خسروان بدآن پنج روز، ØÙ‚ های Øشم ( خویشان Ùˆ چاکران ) Ùˆ گروهان بگذاردندی Ùˆ Øاجت ها روا کردندی Ùˆ آن گاه بدآن روز ششم خلوت کردندی، خاصگان را Ùˆ اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است Ú©Ù‡ اول روزی است از زمانه Ùˆ بدو ملک آغازید گردیدن ".
Ùˆ ادامه Ù…ÛŒ دهد " به باور پارسیان در این روز، جهان هستی یاÙت Ùˆ Ø¢Ùرینش آغاز گردید ".
خیام در نوروزنامه می نویسد.
" Ùˆ گویند چون ایزد تبارک Ùˆ تعالی بدآن هنگام Ú©Ù‡ Ùرمان Ùرستاد Ú©Ù‡ ثبات گیرد تا تابش Ùˆ منÙعت او به همه چیزها برسد، Ø¢Ùتاب از سر Øمل برÙت Ùˆ آسمان او را برگردانید Ùˆ تاریکی از روشنایی جدا گشت Ùˆ شب Ùˆ روز پدیدار شد Ùˆ آن آغازی شد بر تاریخ جهان را ".
" از دیدگاه دینی، مراسم جشن نوروز همیشه با خواندن جَشَن آغاز می شود و زرتشتیان پیش از دید و بازدید ٠نوروزی به " در مهر " و پرستشگاه های خود می روند و ستایش خداوند را به جای می آورند.
شاهان هخامنشی در این روز در تالار آپادانا بار عام Ù…ÛŒ دادند، نمایندگان کشورهای خارجی، استادان، گروه های مختل٠به پیشگاه شاه بار Ù…ÛŒ یاÙتند، هدیه Ù…ÛŒ دادند Ùˆ هدیه Ù…ÛŒ گرÙتند.
داریوش کبیر در نوروز هر سال به معبد بابل Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ دست رب النوع بابل را Ù…ÛŒ گرÙت.
شاهان ساسانی با شکوه Ùراوان، نوروز را جشن Ù…ÛŒ گرÙتند. پادشاه با جامه ابریشمی در بارگاه Ù…ÛŒ نشست Ùˆ موبدان ٠موبد با سینی بزرگی Ú©Ù‡ در آن، نان Ùˆ سبزی Ùˆ شراب Ùˆ انگشتر Ùˆ شمشیر Ùˆ دوات Ùˆ قلم Ùˆ... بود با اسب Ùˆ باز به پیش شاه Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ شادباشی به این عبارت Ù…ÛŒ Ú¯Ùت:
" شاها!
به جشن Ùروردین به ماه Ùروردین، آزادی گزین بر داد Ùˆ دین کیان!
سروش آورد ترا دانایی و بینایی و کاردانی!
و دیر زیوی با خوی هژبر!
شادباش به تخت زرین!
انوشه خور به جام جمشید و آئین نیاکان!
در همت بلند باش!
نیکو کاری و داد و راستی نگاهدار!
سرت سبز و جوانی چون خوید!
اسب کامکار و پیروز به جنگ!
تیغت روشن و کاری به دشمن!
بازت گیرا و خجسته به شکار!
کارت راست چون تیر!
سرایت آباد و زندگی بسیار باد! "
پس از چیرگی تازیان، در زمان بعضی از خلÙای اموی Ùˆ عباسی، جشن نوروز با شکوه برگزار Ù…ÛŒ شد. مثلاً آمده است Ú©Ù‡ عمربن عبدالعزیز خلیÙÙ‡ اموی Ùˆ معتضد خلیÙÙ‡ عباسی با تقلید از سنت ساسانیان، لباس زربÙت Ù…ÛŒ پوشیدند، روی تخت Ù…ÛŒ نشستند Ùˆ سپس یک تن خوش صدا Ùˆ خوش قدم به نام " امیر نوروزی " یا " میمنت " پروای ورود Ù…ÛŒ خواست Ùˆ شادباش Ù…ÛŒ Ú¯Ùت.
در زمان دیلمیان، غزنویان و سلجوقیان هم جشن نوروز برگزار می شد.
از زمان ساسانیان رسم بود Ú©Ù‡ 25 روز پیش از نوروز بر روی Ù‡Ùت ستون گلی، غلات یا Øبوبات Ù…ÛŒ کاشتند Ùˆ هرکدام Ù…Øصولش خوب Ù…ÛŒ شد، باور داشتند Ú©Ù‡ آن Ù…Øصول در آن سال خوب Ù…ÛŒ شود. خانه تکانی، لباس نو پوشیدن، دید Ùˆ بازدید Ùˆ تبادل هدایا از سنتهای این عید است.
سÙره Ù‡Ùت سین یا Ù‡Ùت شین ( گویا درست تر است ) Ú©Ù‡ اشاره به Ù‡Ùت امشاسپندان است...آتش، آیینه، اوستا، گلاب پاشی Ùˆ نقل سÙید، ظر٠آب، آویشن، شاخه های سرو Ùˆ مورد، پلوماهی، انار Ùˆ آجیل همه Ù…Ùاهیم نمادین ( سمبلیک ) داشتند.
جشن نوروز به بسیاری از کشورهای اسلامی، تا مغولستان در آسیا Ùˆ مصر Ùˆ زنگبار در اÙریقا رÙت. اکبر شاه در هندوستان در سال 1584 نه تنها جشن نوروز Ùˆ مهرگان را با شکوه هر Ú†Ù‡ بیشتر جشن Ù…ÛŒ گرÙت بلکه گاهنامه ایرانی زرتشتی با نام های Ùروردین، اردیبهشت را جانشین نام های تقویم اسلامی کرد. پادشاهان عثمانی نیز نوروز را جشن Ù…ÛŒ گرÙتند."
***
در غربت غریب غرب Ùˆ شرق ایرانیان باورمند Ùˆ عاشق به آداب Ùˆ رسوم زندگی بخش نیاکانمان Ú©Ù‡ سراسر شاد خواری Ùˆ شاد خوانی Ùˆ شاد رقصی Ùˆ شاد گویی بوده است با جمع شدن در هیئت یک کنسرت Ùˆ یا Ù…ØÙÙ„ ÙŽ رقص Ùˆ آواز، شب های چهارشنبه سوری Ùˆ نوروز را تا ØµØ¨Ø Ø¨Ù‡ پایکوبی مشغول Ù…ÛŒ شوند Ùˆ با نوشیدن خون رگ ٠تاک، گونه ها را ارغوانی ٠عاشقانه نقش Ù…ÛŒ زنند. با هم این بیت شعر را Ú©Ù‡ از دل بر آمده است، بخوانیم:
امشب ز شراب َ شهر َ یاران، مستم
با یار نشستم و به او، دل بستم
ای! می، تو گواه باش که من از دل و جان
از شوق وصال َ رخ َ یار سر مستم
پیمانه به دست، یار بغل، جرعه ای در کام
مستانه، نگاهی به ماه، لب به لب ٠یار، به دست جام
بر بستر ٠شب، سÙره دل را بگشائیم
شاداب برقصیم، بر این بام ٠سیه Ùام
بطوریکه تاریخ باستان ایرانیان گواهی Ù…ÛŒ دهد، سراسر زندگی مردم پهن دشت ایرانزمین بر بستر شاد خوانی Ùˆ شاد خواری Ùˆ شاد گویی Ùˆ شاد رقصی، سÙره شادمانی پهن کرده بود Ùˆ غم را در سرسرای کاشانه نیاکانمان مکانی نبوده است Ùˆ Øتی در مرگ عزیزان خود لباس سÙید Ù…ÛŒ پوشیدند Ùˆ باور داشتند Ú©Ù‡ شادمانی ÙروخÙته در عزیز از دست رÙته را باید در زندگان Ø´Ú©ÙˆÙا کرد. به همین مناسبت سراسر ایام سال را با جشن Ùˆ سرور بدرقه Ù…ÛŒ کردند.
اما اÙسوس Ùˆ صد اÙسوس با Øمله تازیان به ایران، اعراب مهاجم ٠ضد Ùرهنگ ٠شادی Ùˆ شادمانی، این Ùرهنگ غنی شاد را به ماتم Ùˆ ناله Ùˆ لابه Ùˆ عزا تبدیل کردند. بطوریکه سکان دار این Ùرهنگ عزا از طایÙÙ‡ تازی شده، امام Ù…Øمد غزالی در کیمیای سعادت سÙارش Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡:
" ایرانیان جشن نوروز و سده را نگیرند! چراغانی نکنند! لباس نو نپوشند! بر عکس عزاداری کنند تا مجوس از بین برود!"
Ùˆ اما امروز رهرو راستین آن ابله مرد خراÙÙ‡ پرست Ùˆ جنون نگر، آخوندی مرتجع بنام خزعلی اظهار Ù„Øیه Ù…ÛŒ کند " روزی به آیت الله جنتی Ú©Ù‡ از رÙقای خوب من است Ú¯Ùتم Ú©Ù‡ چرا مردم جوانه زدن درختان را در بهار جشن Ù…ÛŒ گیرند ولی روزی را Ú©Ù‡ پیامبر اکرم دستان علی را به عنوان جانشین خود به آسمان بلند Ù…ÛŒ کند، همچون نوروز جشن نمی گیرند..." Ùˆ اÙاضات خود را چنین ادامه Ù…ÛŒ دهد " علی اگر پرسید جوانه درخت عید اول بود Ùˆ من عید دوم Ú†Ù‡ خواهیم Ú¯Ùت... به واقع آیا صØÛŒØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ جوانه زدن درختان را جشن بگیریم ولی روز عید غدیر را به عنوان عیدی بزرگ قلمداد نکنیم...شماها باید زمینه را برای اعلام کردن غدیر به عنوان عید بزرگ شیعیان Ùراهم آورید. اگر در نوروز به Ùرزندان خود 100 تومان عیدی Ù…ÛŒ دهید در غدیر 500 تومان بدهید. اگر در نوروز برای خانواده خود Ùˆ همسرتان لباس هشت هزار تومانی Ù…ÛŒ خرید برای عید غدیر لباس پانزده هزار تومانی تهیه کنید. در این صورت بچه ها Ùˆ خانواده ها شجاع Ù…ÛŒ شوند Ùˆ تبدیل به امثال رجایی Ùˆ باهنر خواهند شد Ùˆ درعین عظمت همچون رجایی سوار اتوبوس خواهند شد".
اما بر خلا٠خواست این از گورگریختگان تاریخ، مردم ٠با Ùرهنگ ایران، این جشن ها را به کوری چشمان ٠ذلت پرست Ùˆ عزا دوست، زنده نگاه داشتند Ùˆ امروز هم با شکوهی بی همتا آن را پاس Ùˆ عزیز Ù…ÛŒ دارند.
بویژه از جشن های ملی، سه جشن نوروز، مهرگان و سده، امروز هم با شکوه هر چه تمامتر در پهن دشت ٠بی کران سرای ایران زمین برگزار می شود و در کنارشان جشن های سوری و یلدا با جلوه های خیره کنندهء چشمان، در هر سرا و مکانی از ایرانیان، با شادی و شادمانی و شادخواری برگزار می شود.
***
بهار
بهار! بهار! بهار!
بیار! بیار! بیار!
باران! باران! باران!
ببار! ببار! ببار!
بشوی! بشوی! بشوی!
ازدل! از جان! زنگار!
بر چمن! غنچه زن! گل بزن!
جاری کن! جویبار! آبشار!
بلبلان، نغمه خوان، روی ٠دار
دختران،عاشقان، شوق یار
رهروان، مردمان، Ùکر ٠کار
می شود، روزگار، پر نگار
کوهسار، سبزه زار، شالیزار
سبزه زد، سبز ٠سبز، چون خیار
می رویم، لاله زار، با نگار
بر چمن، بوسه زد، زلÙ٠یار
می رود، این خزان، بی گمان
می رسد، بی قرار٠نوبهار
ای شراب! گل نما! روی ٠یار
در شب ٠عاشقان، می مرا، میگسار
بزÙدای! این غبار! شب ٠تار
بÙشان! این دیار! عطر ٠یار
نوروز هشتاد وهÙت
------
شاعري سيب به دست
ته يك كوچه خيس
Ùصل خوب ديدار
شاعري سيب به دست
و تو را مي خواند
شاپرك نزد من آي
و بهاري دلخوش
و خدايي سرخوش
و نسيم بودن
گل ياسي در دست
دامن سبز چمن
كه تو را مي خواند
شاپرك نزد من آي
و كتابي عاشق
جوي آب جاري
مرغهاي مينا
Ù„Øظه خوشØالي
تپش قلب زمين
شمع روشن با سوز
كه تو را مي خواند
شاپرك نزد من آي
شاعري سيب به دست
شعر نو مي خواند
شاپرك در كوچه
نور مي اÙشاند
شاپرك نزد من آي
كه صدايت شعر است
و صدايت سو سو
باز هم نور بپاش
هومن اسÙند 86
با باران اردیبهشت های نیامده- نصرت الله مسعودی
مبارک بود عید Ùˆ نوروزتان-امیر Øسین شروین"نوا"
Ùˆ Ø·Ø±Ø Ù‡Ùت سین عجیبی در آیینه بندان چهره ام- مهنار بدیهیان
داده ای باغ٠قناری را به زاغ- راØله یار
خطوط Ø´Ùا٠خورشید بانوی بهار را روبرویم نشاند/آرام قاسمی
Ú†Ùˆ نوروزم به روز Ùˆ مهر دیباست-Ùرهاد عرÙانی – مزدک
من تمامی دنیا را با اسم کوچک صدا می زدم--تیکانی
دوباره این دیار٠مانده در مدار٠درد-رضا بی شتاب
بهاران! لاله زاران! بر شما یاران! مبارک- دکتر اØمد پناهنده
شاعري سيب به دست /مهدي ازوج _‌ هومن
کاریکلماتور / ÙˆØید ضیایی
Ú¯Ù„
دسته گل را به آب داد و گل را به خواب
گل شهرداری نصیب بلبل شورا شد
گل خشکیده مومیایی گل هاست
به خطر گل رویش کود به او هدیه داد
بلبل براب گل خر برای یونجه و من برای تو می خوانم
اشک گل را باران در می آورد
گل هر چه خسیستر خارش بیشتر
مرتب به سینه ها گل میزد تا معرو٠شود
گلی که پژمرده نشود مصنوعی است
کاه را انتخاب کرد زیرش آب رÙت
تنها انتخاب موÙقش انتØارش بود
Ú¯Ùتن بنویس انتخواب نوشت : انت خواب
انتخاب تک گزینه ای خواهر انتصاب است
لبخند انتصاب را به ریشخند انتخاب ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ داد
هر دو انتخابشان چراغ است : دزد – شبزنده دار
قدرت منتخب را می خواست نه قدرت انتخاب را
منتخبش خند ه بود انقدر خنداند که اشکش درامد
انتخاب را دوست داشت Øتا اگر وسیله ÛŒ مرگش بود
دزد باسابقه بند را به انتخاب نمی گذارد
انتخاب جرقه نتیجهی شعله وریست
با انتخاب پرواز آسمان را هدیه گرÙت
انتخاب کور Ø´ÛŒÙته ÛŒ عاشق هاست
در بند آزادی بود چون انتخاب در بند را نپذیرÙت .
عید
همه را عید می گیرد ما را عزا
عید بدون عیدی تنگ بدون ماهی ست
سال روسیاه عید رو سÙید را طلاق داد
قبل از در کردن توپ عید خانه ویران بود
یک سال گدایی کرد یک چهرشنبه سوری ترکاند
سر سÙره Ù‡Ùت سین جای ماهی دودی نشست
دامنش به آتش چهارشنبه سوری گرÙت بچه ها از رویش پریدند
خودش را ترکاند عید شد
---------------------------------
Ú¯Ù„ در Ùاصله ÛŒ دو بوسه ÛŒ گس
نصرت الله مسعودی
دیگر کنار لبانت
Ú©Ù‡ دیری ست Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ نمی کنند،نمی مانم
باید به برگ برگ Ùگریه بر گردم
به برگ Ùساده ÛŒ آن روز
که با صدای باران
بوی مویت را
بر شانه ی من خالکوبی کردی
Ùˆ برصخره های سرد Ù«سراب هنام»
Ù…ÛŒ شد همصدای نبض Ùساده ÛŒ سنگ
کنار Ùگیسویی
که از اسطوره باریده بودند
جان داد
و با ابدیت آب ها
باران Ùهمیشه ای شد
که می خواهد هر اردیبهشت
به رÙتار Ùگیسوی تو
بر همان صخره ها
رها شود
وراز Ùسر به مهری را
در خود مویه کند.
دیگر کنار Ùلبانت
Ú©Ù‡ مثل Ùپوست Ùدرختان Ùدی
تلخ می گذرند ، نمی مانم
بگذار
تا انهدام Ùجهان
با باران اردیبهشت های نیامده
تنها به یاد Ùآن نرگس ÙÚ©ÙˆÚ†Ú©
Ú©Ù‡ در Ùاصله ÛŒ دو بوسه
به من دادی
ببارم.
نصرت الله مسعودی
---------------------------
تبار
مهنار بدیهیان
من از کجایم
که پیرهنم بوی ترخون
کرته ی باغ پدر می دهد؟
و گونه هایم
به سرخی گل انار باغ همسایه؟
از کجایم
که دستانم
ساقه ی ترد بوته ی بنادر است؟
و طعم دهانم
مزه ی گل بید مشک چای مادرم؟
از کجایم
که شوق هایم آبی اند
به رنگ مینای آبهای شمال؟
از کجایم
که بهاران
Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های سیب
در دلم جوانه می زند؟
Ùˆ Ø·Ø±Ø Ù‡Ùت سین عجیبی
در آینه بندان چهره ام؟
می دانی. ..می دانی…
از آن بالنده رودم.
زاینده
از آن بلند کوهم
البرز
از سر زمینی ام که
به زرتشت می رسم
اولین شاعر زمین….
………………………….2001
قسمتی ار شعر "عروس بهاران"
از امیر Øسین شروین
زمستان گذشت و بهاران رسید
بدشت و دمن سبزه و گل دمید
همه کوه و هامون و دشت
ز ابر بهاری تر و تازه گشت
بهر خانه گسترده روی زمین
بسی دلنشین"سÙره ÛŒ Ù‡Ùت سین"
بمهر و به نیکی، بداد و دهش
دهید دل و جان همی پرورش
که تا مام ایران شود شادمان
Ùˆ Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ§Ú©Ø§Ù†Ù…Ø§Ù† شاد از آن
شما را دل Ùˆ جان Ùیروز باد
همه روزتان، نو روز باد
بکام شما باد بخت جوان
مبارک بود عید و نوروزتان
------
مخمس
قهرمان داستانم
آرزو می سوزدم آیینه وار
چشم می دوزم به باران بهار
خیره می بینم که همچون آبشار
از پس ابرسیاه ٠روزگار
خنده های دلکشی دارد بهار
Ú¯Ùته بودم پای نگذارم به باغ
دیگر از گلشن نمی گیرم سراغ
داده ای باغ٠قناری را به زاغ
باز می بینم که پای چوب دار
خنده های دلکشی دارد بهار
خلوت٠باران شرارم می زند
در دل آتش قرارم می زند
بوسه های آبدارم می زند
عشق می گردد مرا آموزگار
خنده های دلکشی دارد بهار
خرمن زلÙÙ… Ù¾ÛŒ ÙاÙسونگری
Øلقه Øلقه شد به ناز Ùˆ دلبری
بسته آذین با خط خاکستری
درسماع هوی هوی لاله زار
خنده های دلکشی دارد بهار
باغ معشوق جوان آورده است
شورعشقی ارمغان آورده است
طاقتم را در Ùغان آورده است
تاک پیچیده به اندام چنار
خنده های دلکشی دارد بهار
گل به سوی من تبسم می کند
نرگسی با من تکلم می کند
بلبلی با من تÙاهم Ù…ÛŒ کند
شوق می ریزد به چشمم سبزه زار
خنده های دلکشی دارد بهار
تا قناری همزبانم می شود
در پی آهوی جانم می شود
قهرمان داستانم می شود
ضرب شصت آرشی دارد بهار
خنده های دلکشی دارد بهار
عاشقی درمن تهاجم می کند
موج خیزی وتلاطم می کند
من مرا در پرتوش گم می کند
گریه آویزد غرورم را به دار
خنده های دلکشی دارد بهار
دل به هر نوروز یارم می شود
درخیالات بهارم می شود
آلبالو گوشوارم می شود
سیب می خندد به سودای انار
خنده های دلکشی دارد بهار
گریۀ باران خرابم می کند
ناگهان غرق شرابم می کند
قطره قطره قطره آبم می کند
زندگی بی عاشقی نآید بکار
خنده های دلکشی دارد بهار
در میان شعله مستی را ببین!
در بیابان گل پرستی را ببین!
در Ù…Øبت پیشدستی را ببین!
بی خیال از طعنه های نیشدار
خنده های دلکشی دارد بهار
من اگر مستم تو معذورم بدار!
عاشقان را در بهاران واگذار
سربه دارم سر به دارم سر به دار
می شوم دلواپس و امیدوار
خنده های دلکشی دارد بهار
راØله یار
-----------------
نزدیک بهاربوی همه چیز رخوتناک است
جنون من هم بیدار
ومن
مثل گرده های سیال گیاهان جوان
وسوسه و سرگردان همه دنیا، هر گوشه ای تاب میخورم
دیروز وقتی چشمهایم را به روی سرما بسته بودم
خورشید گونه هایم راغلغلک داد و خواب سردم بیدار شد
چشمهایم غم داشت
خطوط Ø´Ùا٠خورشید بانوی بهار را روبرویم نشاند
:بانوی بهار با چشمهای نرگس وار خندید ÙˆÚ¯Ùت
Øاضری زمستان را تنبیه کنیم؟
:کودکانه Ùˆ قهر کنان Ú¯Ùتم
من لباسهای سرخم را گم کرده ام ،سیاه بی لباس سرخش سرگردان است
Ú¯Ùت: تو را لباسهای سرخ نومی پوشانم
قلبت را گرم میکنم
و غمهایت را لا لایی میخوانم
دوباره برقص
دوباره لبخند بزن،نگاه ناÙذت را بیدار Ú©Ù†
تا Øسادت زمستان بیدار شود
و من لباسهای سرخ بهاری را به تن کردم
آرام قاسمی
--------
بهاریه
Ùرهاد عرÙانی – مزدک
Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ بر سمند Ùˆ Ù†ÙØÙ‡ اینجاست عروس خاطره بر توسن ماست
ز شرق عالم از عطر گلستان به مغرب صÙØÙ‡ ای از عشق پیداست
نسیم یاسمن غلغل Ùکندست دل نرگس اسیر ØµØ¨Ø Ø±ÙˆÛŒØ§Ø³Øª
Ú¯Ù„ سنبل به سÙره خوش نشیند تو گوئی خانهء خورشید اینجاست
به سبزه، سینهء سامان سØر شد سراسر خانه مان مهمان دنیاست
من و دل، خانهء آبی دریا چو رقصان ماهی قرمز به میناست
کبوتر Ù…ÛŒ پرد، باز(ÛŒ) به بازی تو گوئی جنتی بر صØÙ† اسماست
شب آه Ùˆ سبوی خالی ام رÙت شراب شاهی ام شاهانه برپاست
من و یار و کنار و بوس و خنده چنین ایران ما در نقل عنقاست
به نوروزم بگو اÙغان بیاید دلم تنگ ٠برادر ØµØ¨Ø Ùرداست
دوشنبه بی نوای بلخ مگزین Ú©Ù‡ بلبل در Ù‚Ùایش، آه... غوغاست
خوشا روزی پر از مهر Ùˆ Ù…Øبت Ú†Ùˆ نوروزم به روز Ùˆ مهر دیباست
بکن بیرون ز دل مزدک بدی را
که نور پاکی از مشرق هویداست
---------
عطر خوب
آواز که در کوچه بپیچد
زانوی رهگذر که به رقص در آید
جغراÙیای دنیا به هم Ù…ÛŒ ریزد
پالتوی پوستی روسی
گیسوانی به سبک مصری
چکمه های ونیزی
بعد بی سکان و بی لنگر دل به دریا زده ای
زیر تاقدیس های قدیمی
در آینه های قدی بلند
Ø´Ú© Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ Ùرشته ÛŒ من بوده ای
شاید شیطان معصومی هستی
با انگشتانی کشیده و بلند
Ú©Ù‡ خرامان از میان Ú©ÙˆÚ†Ù‡ های پر از برÙ
می گذرد
قهوه ای از قهوه ای چشمان تو نوشیدم
در میان گندمزار های طلایی و
آسیاب های بادی
با تنها چند سکه در جیب .
اتÙاق ساده ای نبود
سالها خوابم نبرد
عطر خوب بر پیراهنم ماندگار بود
من تمامی دنیا را با اسم کوچک صدا می زدم
اما شما را
کنار ریل قطار ...
خسته بودید
Ú¯Ùتم چمدانتان ... ØŸ
بر خاستید
آواز خواندید
رقصیدید
تمام قطب نما ها از کار اÙتادند
جهان ساکت شد
سالیان بسیاری در این سکوت گم شد
من پیر شده ام ؟ ! نه ؟ !
پیر زیبایی شما
اینجا همه چیز سÙید است
من٫ بر٠٫ زمین٫ دریا ٫ شما
عکس هایی که می گیرم .
اتÙاق ساده ای نبود
سالها خوابم نبرد
با آن قهوه ی تلخ روسی
که در ایستگاه قطار
تعارÙÙ… کردید
ولادیوستوک ( روسیه )
امیر Øسین تیکانی
FEB 2008
--------------
رستاخیز
رضا بی شتاب
دوباره گوهر٠گسسته ی بهار٠من
به رشته عاشقانه می کشد نگار٠من
دوباره برگهای بینوای خسته را
به قلب٠باغ Ùˆ Ù‚Ùله Ù…ÛŒ بَرَد قرار٠من
دوباره این دیار٠مانده در مدار٠درد
ز تیرگی به روشنی کشد تبار٠من
دوباره بلبلان٠شاخه ی خجسته را
صدا زند نوای شاد٠آشکار٠من
بیاورد دوباره بارش٠شگÙت٠شعر
شکوه٠جشن٠این Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ ها کنار٠من
دوباره کودکانه خیل٠خنده های Ú¯ÙÙ„
جوانه می زند به جان٠جویبار٠من
دوباره رستخیز٠تازه می رسد ز راه
چو مرهمی به زخم٠زمهریر٠پار٠من
دوباره انسجام٠سبز٠دست٠عاشقان
رساندم مگر سرور و اعتبار٠من
دوباره بر سریر٠خودسری نشسته را
ز بیخ Ùˆ بÙÙ† به شعله درکشد شرار٠من
دوباره زشت٠بد منش ز خانه می رود
دَمَد به لب سرود٠دلنواز٠یار٠من
2008-03-27
-----------------
نوروز ٠دلÙروز ٠پیروز، امروز Ùˆ هر روز خجسته باد!
دکتر اØمد پناهنده
بهاران! لاله زاران! بر شما یاران! مبارک
نسیم ٠جویباران! سبزه زاران! برشما یاران! مبارک
صدای ٠آبشار، رود ٠خروشان، باغ ٠میوه
درود ٠کوهساران! بر شما یاران! مبارک
پیام ٠چایکاران! جنگل ٠سبز! باغ ٠نارنج
هوای ٠شالیزاران! بر شما یاران! مبارک
سلام ٠برزگر در شالیزار! عطر ٠گل ٠یاس
Ùضای دل نشین ٠شهر جانان! بر شما یاران! مبارک
پیام ٠کوه ٠لیلا! عطر ٠چای! خون ٠شقایق
درود ٠آب ٠دریا! دشت ٠زیبا! بر شما یاران! مبارک
پیام سرخ ٠یاران ٠سÙر کرده تو دلها
سلام ٠آتش ٠چهار شنبه سوری! بر شما یاران! مبارک
نگاه ٠شاد ٠دختر بچگان! با رخت ٠تازه
درود ٠عیدی ٠نوروز ٠باستان! بر شما یاران! مبارک
مقدمه
بی گمان Ùرهنگ گوهر Ø¢Ùرین Ùˆ سنن ٠سالار ٠ملی ٠ملت ٠ایران، سرشار است از جشن Ùˆ سرور Ùˆ شادمانی Ùˆ شاد خواری Ùˆ شاد گویی Ùˆ شاد رقصی. Ùˆ Ùرهنگ عزا Ùˆ ماتم Ùˆ مصیبت Ùˆ گریه Ùˆ سینه زنی Ùˆ قمه زنی را در آن، جایگاهی نبوده Ùˆ نیست.
زیرا ایرانیان در هرماه، یک روز را به مناسبت هم نام شدن با ماه، جشن Ù…ÛŒ گرÙتند Ùˆ شادی Ùˆ شادمانی Ù…ÛŒ کردند.
نام این جشن ها، در تاریخ ایرانیان Ùروردین گان، اردیبهشت گان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، دیگان، بهمن گان Ùˆ اسÙندگان ثبت شده است. بنابراین با برگزاری ٠این جشن های ماهانه Ùˆ در کنارشان جشن های با شکوه Ùˆ دلÙروز ٠نوروز Ùˆ سده Ùˆ یلدا Ùˆ مهرگان Ùˆ چهار شنبه سوری Ùˆ Ùˆ Ùˆ دیگر جایی برای ناله Ùˆ ماتم Ù Ùرهنگ بیابان گردان نبود Ú©Ù‡ امروز در جای جای ٠جان ٠جامعه، بوسیله مشتی مرتجع Ùˆ عقب گرا جار زده Ù…ÛŒ شود تا تمامی سال را زانوی غم Ùˆ ماتم، بغل بگیرند Ùˆ بر نادانی Ùˆ بدبختی خود گریه Ùˆ زاری کنند.
وقتیکه نور Ùˆ روشنایی Ùˆ آتش، مظهر Ùˆ نماد ٠عشق ٠شورانگیز ٠شادمانی در شب ٠شراب ٠ارغوانی در باور های Ùرهنگ ٠گوهرآÙرین نیاکانمان در کهن دیار ٠جانان نقش بسته بود، بر تاریکی وتیرگی Ùˆ سیاهی Ùˆ ظلمت بوده است Ú©Ù‡ دریده شوند Ùˆ از جای جای ٠جان ٠جامعه ٠جاندار ٠جانان، گور خود را Ú¯Ù… کنند.
Ùˆ بر خورشید روشنایی گستر بود Ú©Ù‡ سÙره نور Ùˆ گرما را در دلها، طبق طبق عشق Ùˆ شادابی Ùˆ شادمانی پهن کند.
در کنار این جشن های ماهانه – اما - روز تولد زرتشت، پیامبر ٠خرد، در روز ٠خرداد Ùروردین ماه یعنی روز ششم Ùروردین برگزار Ù…ÛŒ شد Ùˆ ابوریØان بیرونی از آن به عنوان نوروز بزرگ نام Ù…ÛŒ برد Ùˆ نیاکان زرتشتی ما Ùˆ امروز زرتشتیان، این روز را با شکوه هر Ú†Ù‡ تمامتر جشن Ù…ÛŒ گرÙتند Ùˆ Ù…ÛŒ گیرند.
اما در میان سی Ùˆ یک جشن سالیانه، جشن های ملی Ùˆ Ùرا ملی نوروز، سده، مهرگان، چهارشنبه سوری Ùˆ یلدا، جایگاه ویژه ای در Ùرهنگ ٠گوهر Ø¢Ùرین ٠ایرانیان دارد Ùˆ ایرانیان در هر نقطه از گیتی این اعیاد را در اوج شکوهمندی ٠خیره کننده، در مداری بالا بلند Ùˆ با غروری بی همتا برگزار Ù…ÛŒ کنند.
در بین این جشن های باشکوه Ùˆ دلÙروز Ú©Ù‡ جان Ù…ÛŒ بخشند Ùˆ دلها را از شادمانی، شاداب Ùˆ چهره ها را از شراب ارغوانی بی تاب Ù…ÛŒ کنند، اگر جشن های نوروز Ùˆ تیرگان Ùˆ مهرگان Ùˆ دیگان Ú©Ù‡ به مناسبت تغییرات طبیعی گردش زمین به دور خورشید صورت Ù…ÛŒ پذیرد Ùˆ با طبیعت همساز Ùˆ خوش تر است.
اما جشن های سده، آذرگان، اردیبهشت گان Ùˆ چهارشنبه سوری را با آتش دمسازتر است زیرا این جشن ها به پاس Ùˆ اØترام آتش برگزار Ù…ÛŒ شدند Ùˆ Ù…ÛŒ شوند.
بی گمان آتش در نگاه Ùˆ باور نیاکانمان همواره مظهر ٠پاکی، روشنایی، انرژی، صداقت، راستی Ùˆ در رأس آنها دریدن تاریکی Ùˆ تیره Ú¯ÛŒ Ùˆ تیره روزی بوده است. به همین منظور این عنصر اهورایی را Ú©Ù‡ نمادی از چیرگی بر تیره Ú¯ÛŒ در زندگانی بشر خود را تثبیت کرده است، گرامی Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ آن را نگهبانی Ùˆ نگهداری Ù…ÛŒ کردند. زیرا با کش٠آتش، ارابه تکامل ٠اجتماعی در عرصه های مختل٠زندگانی ٠بشر، شتابی در خور Ùهم انسان Ùˆ زمان پیدا کرد Ùˆ پاره های جگر زمین را برای پروراندن ابزار Ùˆ آلات، جهت رونق Ùˆ رÙاه اجتماع ٠انسانی، تغییر Øالت داد.
از این رو است Ú©Ù‡ نیاکانمان جشن هایی به پاس Ùˆ اØترام Ùˆ قدسیت آتش برپا Ù…ÛŒ کردند Ú©Ù‡ تا امروز در جان Ùˆ تن Ùˆ خرد هر ایرانی زبانه Ù…ÛŒ کشد Ùˆ آن را گرامی Ùˆ عزیز Ù…ÛŒ دارند.
***
نوروز اما بی Ú¯Ùنگو، از زیباترین Ùˆ شور انگیزترین جشن بشریت است Ú©Ù‡ هماهنگ با جشن طبیعت Ùˆ به تعادل رسیدن روز Ùˆ شب در یک Øرکت دورانی زمین به دور خورشید، با شادمانی Ùˆ سÙروری بی همتا، در پهن دشت ایران زمین Ùˆ Ùرا ایران زمین برگزار Ù…ÛŒ شود.
به همین مناسبت ایرانیان برای بزرگداشت نوروز ٠نوآور Ùˆ نورباور با سور ٠چهارشنبه سوری به پیش باز آن Ù…ÛŒ روند Ùˆ با آتش سوری، ناپاکیها Ùˆ کدورتها Ùˆ دشمنی ها را Ù…ÛŒ سوزانند Ùˆ با یگانگی Ùˆ صاÙÛŒ Ùˆ دوستی Ùˆ آشتی پا به منزل جوان کننده دیده Ùˆ دل ٠نوروز Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ روزی نو از سال را در عرصه زندگی آغاز Ù…ÛŒ کنند.
نگاهی به پیدایش " نوروز " Ùˆ ÙلسÙÙ‡ آن:
Ùردوسی نامدار Ùˆ پاسدار سخن پارسی در اثر جاودانه Ùˆ یگانه اش شاهنامه Ù…ÛŒ Ùرماید:
جمشید** شاه از پادشاهان کیانی ٠ایرانی، پس از کیومرث شاه، هوشنگ شاه Ùˆ تهمورث شاه است Ú©Ù‡ برای سر Ùˆ سامان Ùˆ سازمان دادن به کشور Ùˆ بر قرار کردن نظم Ùˆ نظام در جامعه Ùˆ تربیت مردم، کوشش های ٠جانانه Ùˆ خردمندانهء Ùراوان کرد.
هم او بود که با هوش و هنگ ٠خرد مندانه اش، مردمان ٠سرزمین ایران را به چهار طبقه تقسیم کرد:
ا – آموزان ( آموزگاران )
2 – نیساران ( لشکریان )
3 – نسودیان ( کشاورزان ) و
4 –اهنو خویشان ( پیشه وران )
جمشید شاه نخستین کسی بود Ú©Ù‡ تقسیم کار را در جامعه باب کرد تا تØت آن، هر کسی متناسب با توانایی Ùˆ استعدادش بتواند باری از ارابه تکامل ٠جامعه را بدوش بکشد.
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد
به Ùرّ کیی نرم کرد آهنا
Ú†Ùˆ Ø®Ùود Ùˆ زره کرد Ùˆ چون جوشنا
دگر پنجه اندیشه جامه کرد
که پوشند هنگام جنگ و نبرد
ز کتّان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن Ùˆ تاÙتن
به تار اندرون پود را باÙتن
Ú†Ùˆ شد باÙته شستن Ùˆ دوختن
گرÙتند ازو یکسر آموختن
ز هر انجمن پیشه ور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
چهارم که خوانند اهنو خوشی
همان دست ورزان ابا سرکشی
Ú†Ùˆ بان Ùˆ Ú†Ùˆ کاÙور Ùˆ چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و در مان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند
آری، این جمشید شاه بود Ú©Ù‡ کشاورزی Ùˆ ساختن آلات Ùˆ ابزار جنگی Ùˆ خانگی را به مردم آموزش داد. از معادن ٠کانی، Ùلزات را جهت ساختن ابزار استخراج کرد. از گیاهان دارویی، دارو ساخت Ùˆ در امر پزشکی برای مداوای بیماران از این داروها سود جست.
از برکت این نوآوری Ùˆ پیشرÙت، رÙاه Ùˆ سلامتی را در جای جای جان Ù٠جامعه گسترش داد Ùˆ امنیت اجتماعی را در مدار ٠بالا بلند ٠زندگانی ٠مردم تثبیت کرد.
پس از Ùراغت از این نوآوری Ùˆ رÙاه Ùˆ امنیت اجتماعی بود Ú©Ù‡ خود را برای جشنی Ùراگیر Ùˆ شادی Ø¢Ùرین آماده کرد:
همه کردنی ها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به Ùرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو بر داشتی
ز هامون به گردون براÙراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه Ùرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
Ø´Ú¯Ùتی Ùرو مانده از بخت او
به جمشید بر گوهر اÙشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز Ùرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن Ùرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
همانطوریکه ملاØظه Ù…ÛŒ کنیم این یادگار ٠خجسته Ùˆ میمون، از روزگار ٠جمشید شاه به ما به ارث رسیده است. Ùˆ تا امروز- نوروز- این سنت دیرینه Ùˆ دیرپای علی رغم هجوم Ùˆ شبیخون ٠بیگانگان Ùˆ کشتار ملت Ùˆ ویرانی ایران Ùˆ سوزاندن کتابها Ùˆ کتاب خانه ها Ùˆ آثار ذیقیمت Ùرهنگی نتوانسته اند نام Ùˆ نشان این مردم را با سنت های پایدارشان از صÙØÙ‡ روزگار بزدایند.
ک٠آلوده دهننان در طول تاریخ ٠اشغال گری شان، نعره های شوم Ù Ù…ØÙˆ ٠سنن ٠زندگی ساز Ùˆ شادی Ø¢Ùرین ایران را، چون چهارشنبه سوری Ùˆ نوروز Ùˆ سده Ùˆ مهرگان، Ù†Ùیر کشیدند. اما به کوری چشم این ضد سÙرور Ùˆ سورچرانی Ùˆ شادی Ùˆ شادمانی Ùˆ شادخواری Ùˆ شادکامی Ùˆ جشن، این سنن باستانی Ùˆ ملی هر بار سمندروار از خاکستر ٠آتش برخاسته Ùˆ آتش به هستی جانوران ٠دد منش ٠به ظاهر آدم نما زدند.
Ùˆ آنانیکه نتوانستند بر این سنت های دیرپای Ùˆ دیرزی Ùˆ شادمانی Ø¢Ùرین ظÙر آیند، آنها را به مرام چرکین Ùˆ ننگین خود آلودند تا آن را از Ù…Øتوی تهی کنند.
پرچمدار این رجاله گان تاریخ ملا Ù…Øمد باقر مجلسی است Ú©Ù‡ در کتاب " سماء Ùˆ العالم " نوشت:
" به روایت امام جعÙر صادق در این روز Øضرت Ù…Øمد در دشت غدیر خم برای Øضرت علی از مردم بیعت گرÙت Ùˆ در همین روز Øضرت علی به مردم نهروان غالب شد. Ùˆ در همین روز امام دوازدهم Ú©Ù‡ Ùعلاً از دیده ها پنهان است، مجدداً ظاهر Ù…ÛŒ شود".
باز از" امام جعÙر صادق" Ùˆ سلمان Ùارسی نقل شده است Ú©Ù‡ " آدم در آغاز Ùروردین Ø¢Ùریده شده Ùˆ آن روز Ùرخنده ای است برای طلب Ù Øاجات Ùˆ برآورده شدن آرزوها Ùˆ زناشویی Ùˆ مساÙرت ".
همه این ترÙندها جهت Ùراهم آوردن شرایطی بود Ú©Ù‡ با نهادینه کردن تاریخی دروغین تØت نام نوروز، آن را رÙته رÙته به نام کسانی کنند Ú©Ù‡ ذاتاً با نوروز بیگانه Ùˆ ضد آن بودند Ùˆ هستند.
اگر تا دیروز تشخیص Ùˆ صØت این سخن، سخت Ùˆ دشوار بود، امروز اما با به قدرت رسیدن رجاله گان ٠تاریک خانه تاریخ، آنها پروایی به خود راه نمی دهند Ú©Ù‡ بگویند این روز ملی را Øذ٠کنید Ùˆ جای آن تولد جعÙر بن Ù…Øمد Ùˆ یا ام کلثوم را بگذارید. بطوریکه روزنامه وابسته به بیت رهبر" معظم " در این باره نوشت:
"نوروز عامل سرسام و مصیبت مردم است"
" اين ارگان خبري متعلق به خامنه اي ØŒ كه گويي مرگ رژيم اسلامي را در نوروز Ùˆ مراسم نوروزي از جمله چهارشنبه سوري ØŒ مي بيند از جمله نوشت "اگر تعطيلات نوروز Øذ٠شوند ØŒ هم به اقتصاد كشور كمك مي شود ØŒ هم از اÙت تØصيلي دانش آموزان كاسته مي شود Ùˆ هم خانواده ها Ùˆ مردم از سرسام گرÙتن Ùˆ مصيبت نجات مي يابند."
ياد آوري مي شود شنبه گذشته نيز ØŒ همين روزنامه Øكومتي ØŒ ضمن انتشار خبري ØŒ از Øذ٠تعطيلات نوروزي توسط نمايندگان مجلس آخوندي خبر داد Ùˆ ضمن ابراز خشنودي از آن ØŒ از جايگزين شدن تعطيلات مذهبي همچون †ميلاد امام جعÙر صادق “ بنيان گذار مذهب شيعه Ùˆ †شهادت ام كلثوم “ به جان تعطيلات ملي Øمايت کرده بود. "
***
هرچند ایرانیان برای ØÙظ ارزش های Ùرهنگی ØŒ جشن ها Ùˆ سنن ملی، در مقابل راهزنان تازی، مغولی Ùˆ تیموری به آنها رنگ مذهبی اسلامی Ùˆ سامی دادند. اما چنین رنگ Ùˆ لعابی به این ارزشها در درازمدت سبب شده است Ú©Ù‡ جدا سازی بسیاری از سنن ملی ایرانی از سنن بیگانگان دچار مشکل شود.
بطوریکه پس از تسط اعراب بر سرزمین ایران Ùˆ رواج خراÙÙ‡ گرایی Ùˆ نابودی میراث مدنی، Ùرهنگی Ùˆ سنن Ùˆ ارزشهای غرور Ø¢Ùرین Ùˆ شادمانی گستر ایرانیان، سر آن داشتند تا هرچه مظهر ایرانی Ùˆ ایرانیت است، نابود کنند.
چنانکه تاریخ گواهی Ù…ÛŒ دهد، سعدابن ابی وقاص پس از وارد شدن به تیسÙون " Ùرمان داد تا در شهر مسجدی بسازند Ùˆ از آن پس به جای آتشگاه Ùˆ باژ Ùˆ برسم Ùˆ زمزمه در این شهر بزرگ Ú©Ù‡ سالها مرکز موبدان Ùˆ مغان بود، جزء بانگ اذان Ùˆ تهلیل Ùˆ ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ú†ÛŒØ²ÛŒ شنیده نشود ".
آری ایرانیان برای نجات Ùˆ پاسداری از سنن شادی Ø¢Ùرین خود در مقابل ÙˆØوش Ùˆ ددان، نامهایی براین ارزشها نهادند Ú©Ù‡ با Ùرهنگ بیگانگان مناÙاتی نداشت.
مثلاً برای ØÙظ آرامگاه کورش آن را قبر ٠ام النسا Ùˆ یا مقبره مادر سلیمان خواندند Ùˆ یا آتشکده آذرگشسب Ùˆ تØت جمشید را تخت سلیمان نامیدند. بطوریکه در تغییر این نام ها به قدری اÙراط شد Ú©Ù‡ در قرن چهارم نویسندگانی چون ابن Øوقل در کتاب صورت الارض Ùˆ استخری در مسالک Ùˆ الممالک Ùˆ در قرن پنجم ابوریØان بیرونی در آثارالباقیه عن القرون الخالیه Ùˆ ابن بلخی در Ùارسنامه Ùˆ Ù…Øمد بن Ù…Øمود بن اØمد طوسی در کتاب عجایب المخلوقات Ùˆ غرائب الموجود خود را مجبور دیدند Ú©Ù‡ انتساب تخت جمشید را به سلیمان تکذیب کنند.
توضیØ:
یکی کردن جمشید Ùˆ سلیمان پس از Øمله اعراب بی علت نبوده است. زیرا جمشید Ùˆ سلیمان هر دو شاه Ùˆ پیغمبر بودند. هر دو تخت جواهر نشان ساختند. هر دو کارهای خارق العاده انجام دادند. هر دو به آسمان رÙتند. منتها تخت جمشید را دیوان به دوش کشیدند Ùˆ قالیچه سلیمان را باد به Øرکت در آورد. هر دو از قدرتی Ú©Ù‡ منشاء خدایی داشت، بهره مند بودند. هر دو بعداً از لط٠خدا دور شدند.
یکی به سبب غرور و خوردن گوشت و دیگری به سبب ازدواج با دختران غیر سامی و بی عدالتی.
بنابر آنچه در بالا آمد، ایرانیان با نبوغ Ùکری برای ØÙظ آثار باستانی Ùˆ ملی Ùˆ پاسداری از میراث Ùرهنگی با چنین شگردهایی توانستند آنها را ØÙظ کنند.
***
همانطور که در بالا آمده است، نوروز بیگمان منطقی ترین و دل انگیز ترین جشن ها، برای اثبات آغار سال است. زیرا با عید طبیعت و جوان شدن دشت و دمن و کوه و کوهسار و آبشار و جویبار و برابری شب و روز هماهنگ است.
همچنین نوروز Ùˆ آغاز تØویل سال با اعتدال ربیعی همراه است Ùˆ آن هنگامی است Ú©Ù‡ خورشید روی مدار استوا قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ روز Ùˆ شب با هم برابر Ù…ÛŒ شوند.
نوروز عید ٠طبیعت است Ú©Ù‡ پس از خواب زمستانی بیدار Ù…ÛŒ شود Ùˆ لباس کهنه را به دور Ù…ÛŒ اÙکند Ùˆ جامه نو Ù…ÛŒ پوشد.
نوروز همچنین، عید تعادل ٠طبیعت در مدار منظومه شمسی است Ùˆ به پاس چنین تعادلی، طبیعت Ù Ú¯Ù„ اÙشان Ùˆ سبزپوشان، لاله ها را در لاله زاران، آبشاران را در کوهساران Ùˆ جویباران را در چمن زاران زندگی Ù…ÛŒ بخشد.
به همین منظور ابوریØان بیرونی در " التÙهیم لاوایل صناعه التقویم " در باره رسوم پارسیان، اینکه نوروز چیست؟ Ù…ÛŒ Ùرماید:
" نوروز نخستین روز از Ùروردین ماه...Ùˆ پیشانی سال نو است Ùˆ ششم Ùروردین ماه نوروز بزرگ باشد.
زیرا Ú©Ù‡ خسروان بدآن پنج روز، ØÙ‚ های Øشم ( خویشان Ùˆ چاکران ) Ùˆ گروهان بگذاردندی Ùˆ Øاجت ها روا کردندی Ùˆ آن گاه بدآن روز ششم خلوت کردندی، خاصگان را Ùˆ اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است Ú©Ù‡ اول روزی است از زمانه Ùˆ بدو ملک آغازید گردیدن ".
Ùˆ ادامه Ù…ÛŒ دهد " به باور پارسیان در این روز، جهان هستی یاÙت Ùˆ Ø¢Ùرینش آغاز گردید ".
خیام در نوروزنامه می نویسد.
" Ùˆ گویند چون ایزد تبارک Ùˆ تعالی بدآن هنگام Ú©Ù‡ Ùرمان Ùرستاد Ú©Ù‡ ثبات گیرد تا تابش Ùˆ منÙعت او به همه چیزها برسد، Ø¢Ùتاب از سر Øمل برÙت Ùˆ آسمان او را برگردانید Ùˆ تاریکی از روشنایی جدا گشت Ùˆ شب Ùˆ روز پدیدار شد Ùˆ آن آغازی شد بر تاریخ جهان را ".
" از دیدگاه دینی، مراسم جشن نوروز همیشه با خواندن جَشَن آغاز می شود و زرتشتیان پیش از دید و بازدید ٠نوروزی به " در مهر " و پرستشگاه های خود می روند و ستایش خداوند را به جای می آورند.
شاهان هخامنشی در این روز در تالار آپادانا بار عام Ù…ÛŒ دادند، نمایندگان کشورهای خارجی، استادان، گروه های مختل٠به پیشگاه شاه بار Ù…ÛŒ یاÙتند، هدیه Ù…ÛŒ دادند Ùˆ هدیه Ù…ÛŒ گرÙتند.
داریوش کبیر در نوروز هر سال به معبد بابل Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ دست رب النوع بابل را Ù…ÛŒ گرÙت.
شاهان ساسانی با شکوه Ùراوان، نوروز را جشن Ù…ÛŒ گرÙتند. پادشاه با جامه ابریشمی در بارگاه Ù…ÛŒ نشست Ùˆ موبدان ٠موبد با سینی بزرگی Ú©Ù‡ در آن، نان Ùˆ سبزی Ùˆ شراب Ùˆ انگشتر Ùˆ شمشیر Ùˆ دوات Ùˆ قلم Ùˆ... بود با اسب Ùˆ باز به پیش شاه Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ شادباشی به این عبارت Ù…ÛŒ Ú¯Ùت:
" شاها!
به جشن Ùروردین به ماه Ùروردین، آزادی گزین بر داد Ùˆ دین کیان!
سروش آورد ترا دانایی و بینایی و کاردانی!
و دیر زیوی با خوی هژبر!
شادباش به تخت زرین!
انوشه خور به جام جمشید و آئین نیاکان!
در همت بلند باش!
نیکو کاری و داد و راستی نگاهدار!
سرت سبز و جوانی چون خوید!
اسب کامکار و پیروز به جنگ!
تیغت روشن و کاری به دشمن!
بازت گیرا و خجسته به شکار!
کارت راست چون تیر!
سرایت آباد و زندگی بسیار باد! "
پس از چیرگی تازیان، در زمان بعضی از خلÙای اموی Ùˆ عباسی، جشن نوروز با شکوه برگزار Ù…ÛŒ شد. مثلاً آمده است Ú©Ù‡ عمربن عبدالعزیز خلیÙÙ‡ اموی Ùˆ معتضد خلیÙÙ‡ عباسی با تقلید از سنت ساسانیان، لباس زربÙت Ù…ÛŒ پوشیدند، روی تخت Ù…ÛŒ نشستند Ùˆ سپس یک تن خوش صدا Ùˆ خوش قدم به نام " امیر نوروزی " یا " میمنت " پروای ورود Ù…ÛŒ خواست Ùˆ شادباش Ù…ÛŒ Ú¯Ùت.
در زمان دیلمیان، غزنویان و سلجوقیان هم جشن نوروز برگزار می شد.
از زمان ساسانیان رسم بود Ú©Ù‡ 25 روز پیش از نوروز بر روی Ù‡Ùت ستون گلی، غلات یا Øبوبات Ù…ÛŒ کاشتند Ùˆ هرکدام Ù…Øصولش خوب Ù…ÛŒ شد، باور داشتند Ú©Ù‡ آن Ù…Øصول در آن سال خوب Ù…ÛŒ شود. خانه تکانی، لباس نو پوشیدن، دید Ùˆ بازدید Ùˆ تبادل هدایا از سنتهای این عید است.
سÙره Ù‡Ùت سین یا Ù‡Ùت شین ( گویا درست تر است ) Ú©Ù‡ اشاره به Ù‡Ùت امشاسپندان است...آتش، آیینه، اوستا، گلاب پاشی Ùˆ نقل سÙید، ظر٠آب، آویشن، شاخه های سرو Ùˆ مورد، پلوماهی، انار Ùˆ آجیل همه Ù…Ùاهیم نمادین ( سمبلیک ) داشتند.
جشن نوروز به بسیاری از کشورهای اسلامی، تا مغولستان در آسیا Ùˆ مصر Ùˆ زنگبار در اÙریقا رÙت. اکبر شاه در هندوستان در سال 1584 نه تنها جشن نوروز Ùˆ مهرگان را با شکوه هر Ú†Ù‡ بیشتر جشن Ù…ÛŒ گرÙت بلکه گاهنامه ایرانی زرتشتی با نام های Ùروردین، اردیبهشت را جانشین نام های تقویم اسلامی کرد. پادشاهان عثمانی نیز نوروز را جشن Ù…ÛŒ گرÙتند."
***
در غربت غریب غرب Ùˆ شرق ایرانیان باورمند Ùˆ عاشق به آداب Ùˆ رسوم زندگی بخش نیاکانمان Ú©Ù‡ سراسر شاد خواری Ùˆ شاد خوانی Ùˆ شاد رقصی Ùˆ شاد گویی بوده است با جمع شدن در هیئت یک کنسرت Ùˆ یا Ù…ØÙÙ„ ÙŽ رقص Ùˆ آواز، شب های چهارشنبه سوری Ùˆ نوروز را تا ØµØ¨Ø Ø¨Ù‡ پایکوبی مشغول Ù…ÛŒ شوند Ùˆ با نوشیدن خون رگ ٠تاک، گونه ها را ارغوانی ٠عاشقانه نقش Ù…ÛŒ زنند. با هم این بیت شعر را Ú©Ù‡ از دل بر آمده است، بخوانیم:
امشب ز شراب َ شهر َ یاران، مستم
با یار نشستم و به او، دل بستم
ای! می، تو گواه باش که من از دل و جان
از شوق وصال َ رخ َ یار سر مستم
پیمانه به دست، یار بغل، جرعه ای در کام
مستانه، نگاهی به ماه، لب به لب ٠یار، به دست جام
بر بستر ٠شب، سÙره دل را بگشائیم
شاداب برقصیم، بر این بام ٠سیه Ùام
بطوریکه تاریخ باستان ایرانیان گواهی Ù…ÛŒ دهد، سراسر زندگی مردم پهن دشت ایرانزمین بر بستر شاد خوانی Ùˆ شاد خواری Ùˆ شاد گویی Ùˆ شاد رقصی، سÙره شادمانی پهن کرده بود Ùˆ غم را در سرسرای کاشانه نیاکانمان مکانی نبوده است Ùˆ Øتی در مرگ عزیزان خود لباس سÙید Ù…ÛŒ پوشیدند Ùˆ باور داشتند Ú©Ù‡ شادمانی ÙروخÙته در عزیز از دست رÙته را باید در زندگان Ø´Ú©ÙˆÙا کرد. به همین مناسبت سراسر ایام سال را با جشن Ùˆ سرور بدرقه Ù…ÛŒ کردند.
اما اÙسوس Ùˆ صد اÙسوس با Øمله تازیان به ایران، اعراب مهاجم ٠ضد Ùرهنگ ٠شادی Ùˆ شادمانی، این Ùرهنگ غنی شاد را به ماتم Ùˆ ناله Ùˆ لابه Ùˆ عزا تبدیل کردند. بطوریکه سکان دار این Ùرهنگ عزا از طایÙÙ‡ تازی شده، امام Ù…Øمد غزالی در کیمیای سعادت سÙارش Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡:
" ایرانیان جشن نوروز و سده را نگیرند! چراغانی نکنند! لباس نو نپوشند! بر عکس عزاداری کنند تا مجوس از بین برود!"
Ùˆ اما امروز رهرو راستین آن ابله مرد خراÙÙ‡ پرست Ùˆ جنون نگر، آخوندی مرتجع بنام خزعلی اظهار Ù„Øیه Ù…ÛŒ کند " روزی به آیت الله جنتی Ú©Ù‡ از رÙقای خوب من است Ú¯Ùتم Ú©Ù‡ چرا مردم جوانه زدن درختان را در بهار جشن Ù…ÛŒ گیرند ولی روزی را Ú©Ù‡ پیامبر اکرم دستان علی را به عنوان جانشین خود به آسمان بلند Ù…ÛŒ کند، همچون نوروز جشن نمی گیرند..." Ùˆ اÙاضات خود را چنین ادامه Ù…ÛŒ دهد " علی اگر پرسید جوانه درخت عید اول بود Ùˆ من عید دوم Ú†Ù‡ خواهیم Ú¯Ùت... به واقع آیا صØÛŒØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ جوانه زدن درختان را جشن بگیریم ولی روز عید غدیر را به عنوان عیدی بزرگ قلمداد نکنیم...شماها باید زمینه را برای اعلام کردن غدیر به عنوان عید بزرگ شیعیان Ùراهم آورید. اگر در نوروز به Ùرزندان خود 100 تومان عیدی Ù…ÛŒ دهید در غدیر 500 تومان بدهید. اگر در نوروز برای خانواده خود Ùˆ همسرتان لباس هشت هزار تومانی Ù…ÛŒ خرید برای عید غدیر لباس پانزده هزار تومانی تهیه کنید. در این صورت بچه ها Ùˆ خانواده ها شجاع Ù…ÛŒ شوند Ùˆ تبدیل به امثال رجایی Ùˆ باهنر خواهند شد Ùˆ درعین عظمت همچون رجایی سوار اتوبوس خواهند شد".
اما بر خلا٠خواست این از گورگریختگان تاریخ، مردم ٠با Ùرهنگ ایران، این جشن ها را به کوری چشمان ٠ذلت پرست Ùˆ عزا دوست، زنده نگاه داشتند Ùˆ امروز هم با شکوهی بی همتا آن را پاس Ùˆ عزیز Ù…ÛŒ دارند.
بویژه از جشن های ملی، سه جشن نوروز، مهرگان و سده، امروز هم با شکوه هر چه تمامتر در پهن دشت ٠بی کران سرای ایران زمین برگزار می شود و در کنارشان جشن های سوری و یلدا با جلوه های خیره کنندهء چشمان، در هر سرا و مکانی از ایرانیان، با شادی و شادمانی و شادخواری برگزار می شود.
***
بهار
بهار! بهار! بهار!
بیار! بیار! بیار!
باران! باران! باران!
ببار! ببار! ببار!
بشوی! بشوی! بشوی!
ازدل! از جان! زنگار!
بر چمن! غنچه زن! گل بزن!
جاری کن! جویبار! آبشار!
بلبلان، نغمه خوان، روی ٠دار
دختران،عاشقان، شوق یار
رهروان، مردمان، Ùکر ٠کار
می شود، روزگار، پر نگار
کوهسار، سبزه زار، شالیزار
سبزه زد، سبز ٠سبز، چون خیار
می رویم، لاله زار، با نگار
بر چمن، بوسه زد، زلÙ٠یار
می رود، این خزان، بی گمان
می رسد، بی قرار٠نوبهار
ای شراب! گل نما! روی ٠یار
در شب ٠عاشقان، می مرا، میگسار
بزÙدای! این غبار! شب ٠تار
بÙشان! این دیار! عطر ٠یار
نوروز هشتاد وهÙت
------
شاعري سيب به دست
ته يك كوچه خيس
Ùصل خوب ديدار
شاعري سيب به دست
و تو را مي خواند
شاپرك نزد من آي
و بهاري دلخوش
و خدايي سرخوش
و نسيم بودن
گل ياسي در دست
دامن سبز چمن
كه تو را مي خواند
شاپرك نزد من آي
و كتابي عاشق
جوي آب جاري
مرغهاي مينا
Ù„Øظه خوشØالي
تپش قلب زمين
شمع روشن با سوز
كه تو را مي خواند
شاپرك نزد من آي
شاعري سيب به دست
شعر نو مي خواند
شاپرك در كوچه
نور مي اÙشاند
شاپرك نزد من آي
كه صدايت شعر است
و صدايت سو سو
باز هم نور بپاش
هومن اسÙند 86
نصرت درويشي نوشت
سركار خانم بديهيان!
چقدر اين كلمات آشنا را معصومانه و با دلتنگي در شعرت آورده اي
چنان جويباري كه گويي براي شستن وزدودن هر چه ناپاكي دراين زمانه است
درشعر تو رنگ Ùيروزه اي را كه سالهاست Ùراموش كرده بودم ديدم
خلال بادامي كه لاي بيدمشك هاي مادر بزرگ بود چشيدم
Ùˆ....
نصرت درويشي/ Ùروردين ماه/ 1387