برای راحله زمانی

کاکُوتی!
کجا وُ کی
حلقِ حلقه ای
خفقانِ رؤیای من شد


نفحه ی منفور

می دمید

دیو

کالیو

حقارتی شبرنگ

چشم را می انباشت

در چشم اندازی

همه ریو

ریو

کاکُوتی ها!

باز این منم

سینه سرخ

سر فرو بُرده به پَر

پشتِ سروستانِ سرد

صدای گریه می آمد

اشک ژاله می گشت

می بارید

می بارید

دایره در دایره

بر بلورِ آب

2008-01-07


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کاکُوتی: گیاهی خوشبو که در سردسیر می روید