Ù…ÛŒ رود ژاله اصÙهانی----باقر معین
تصور نخستین من از ژاله پیش از آن که او را ببینم چیزی بود که در آسیای میانه و تاجیکستان از آنها که او را در سال های اقامتش در شوروی می شناخته اند شنیده بودم. در میان اهل ادب در آسیای میانه ، اگر بدانند ایرانی هستید، کمتر
من ژاله اصÙهانی را چند بار دیده بودم Ùˆ شعرخوانی اش را شنیده بودم. چهره ای گشاده Ùˆ چشم هایی داشت مهربان Ùˆ روشن Ùˆ زیبا Ùˆ صدایی داشت آرام. شاید به Ú¯Ùته سهراب سپهری صداش Øزن پریشان واقعیت بود.
تصور نخستین من از ژاله پیش از آن که او را ببینم چیزی بود که در آسیای میانه و تاجیکستان از آنها که او را در سال های اقامتش در شوروی می شناخته اند شنیده بودم. در میان اهل ادب در آسیای میانه ، اگر بدانند ایرانی هستید، کمتر نویسنده و شاعر بزرگسالی است که از شعر ژاله، خلق و خو و شكل و شمايل او داستان ها نداشته باشد.
نام ژاله در میان نسلی از ایرانیان گروه های Ú†Ù¾ هم در سال های پیش از انقلاب بیشتر با اÙسانه همراه بود. اÙسانه هایی Ú©Ù‡ گرچه ریشه در واقعیت نداشت اما با نیروی تخیل زییا شده بود.
شعراو هم کمیاب بود Ùˆ در آن زمان در ایران چاپ نمی شد. او جوان ترین Ùˆ گویا زیباترین نویسنده Ùˆ از معدود زنان Øاضر در نخستین کنگره نویسندگان ایران بوده Ú©Ù‡ در سال ١٣٢٥ درتهران برگزارشد.
زندگی پر Ùراز Ùˆ نشیب ژاله Ùˆ بودن او در کنار نیروهای Ú†Ù¾ Ùˆ رÙتن او به شوروی با همسرش Ú©Ù‡ عضو Øزب توده بود باید هوای شعر او را بسیار انقلابی Ù…ÛŒ کرد. او تا پایان عمر ٨٦ ساله اش دور از ایران زندگی کرد. البته پس از انقلاب از شوروی به ایران آمد Ùˆ پس از برهه ای کوتاه به لندن رÙت Ùˆ در انگلستان ماندگار شد.
در روزگاری Ú©Ù‡ او در بلوک شرق زیست توانست شعرش را تاØد زیادی Ùراتر از رویدادهای سیاسی نگاه دارد. طبعا Ùضای شعر شاعران انقلابی چپ، Ú†Ù‡ برخی از شاعران Ú†Ù¾ ایرانی Ùˆ Ú†Ù‡ دیگران مثل ناظم Øکمت از ترکیه Ùˆ عبدالوهاب البیاتی از عراق، Ú©Ù‡ سال ها دور از میهن خود در کشورهای شوروی سابق Ùˆ اروپای شرقی زندگی کرده بودند بر Ùضای شعر اثر گذاشته بود.
البته برخی از آنها توانستند شعارها را تا Øد شعر بالا ببرند. ناظم Øکمت Ùˆ Ùیض اØمد Ùیض از پاکستان Ùˆ البیاتی شاید بهترین نمونه ها باشند. برخی هم، شاید زیر Ùشار میزبانان گرÙتار شعار نویسی به نام شعر شدند.
ژاله شاعران سیاسی را خوب Ù…ÛŒ شناخت Ùˆ با برخی از آنها در شوروی Ùˆ اروپای شرقی آشنا بود. اما هوای شعرش متÙاوت است.
ژاله از شوری که در درونش بود در شعرش پرده بر می داشت. نگاه ژاله به زندگی شخصی است و نگاه اجتماعی اش هم بیشتر زاویه ای شخصی و انسانی دارد.
او در شعرش از شادی ها، سادگی ها، زیبایی ها، Øركت Ùˆ اميد Ù…ÛŒ گوید. تکیه اش بیشتر بر زیستن است تا دیگرگونی های ناگهانی Ùˆ بی سرانجام.
ژاله Ùروتن بود Ùˆ این Ùروتنی Øتی در شعری Ú©Ù‡ پر از Øرکت است، نمی گذاشت شعر او شعار شود. تجربه اش انسانی بود.
ژاله در شعرش اسیر Ø´Ú©Ù„ نیست Ùˆ Ù…ÛŒ گذارد تا Ù…Øتوای شعر Ø´Ú©Ù„ آن را بسازد. شعر "در قطار" نمونه خوبی است Ú©Ù‡ موسیقی آن مى تواند یاد آور Øرکت قطار باشد:
Ù…ÛŒ دود Ùکر/ Ù…ÛŒ دود عمر/ Ù…ÛŒ دود Ù…ÛŒ دود Ù…ÛŒ دود راه/ Ù…ÛŒ دود موج Ùˆ مهواره Ùˆ ماه/ Ù…ÛŒ دود زندگی خواه Ùˆ نا خواه/ من چرا گوشه ای Ù…ÛŒ نشینم؟
ژاله شادی را برای همه می خواست و ماندگاری را در شادکردن می دید:
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر.
ليک هرگز نپسنديم به خويش،
که چو يک شکلک بی جان، شب و روز ،
بی خبر از همه ، خندان باشيم.
بی غمی عيب بزرگی ست،
که دور از ما باد!
زندگی صØÙ†Û€ يکتای هنرمندی ماست.
هر کسی نغمۀ خود خواند Ùˆ از صØنه رود.
صØنه پيوسته به جاست.
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد.
دوری از ایران بر شعر ژاله سایه انداز است Ùˆ نمودهای گوناگون دارد Ùˆ در جایی غم غربت او با امید همراه است: " جدا زیار Ùˆ دیارم دلم نمی خندد. ز من طراوت Ùˆ شادی Ùˆ رنگ Ùˆ بوی مخواه/ گیاه ÙˆØØ´ÛŒ کوهم در انتظار بهار/ مرا نوازش Ùˆ گرمی به گریه Ù…ÛŒ آرد/ مرا به گریه میار..." Ùˆ در جایی دیگر Ù…ÛŒ گوید:
پرندگان٠مهاجر در این غروب٠خموش
که ابر٠تیره تَن اَنداخته، به قلّۀ کوه
شما شتابزده راهی٠کجا هستید
کشیده پَر به اÙÙ‚ØŒ تک تک Ùˆ گروه گروه؟
چه شد که روی نهادید بر دیار٠دگر
Ú†Ù‡ شد Ú©Ù‡ از چمن٠آشنا سÙر کردید
مگر چه درد و شکنجی در آشیان دیدید
که عَزم٠دشت و دَمَن های٠دورتر کردید؟
با سادگی شعرش از پایان خود هم Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡: ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون/ به زیر سنگی یک روز Ù…ÛŒ شوم مدÙون.
در زبان٠پر شاعری مثل Ùارسی شايد مبالغه باشد اگر بگوییم او در رده شاعران بزرگ است. اما به یقین شاعر بود Ùˆ Ùراتر از آن انسانی بزرگ بود.
ژاله اصÙهانى در سال ١٣٠٠خورشيدى در اصÙهان به دنيا آمد Ùˆ روز ٢٩ نوامبر Ù¢Ù Ù Ù§ ميلادى در لندن درگذشت.
من ژاله اصÙهانی را چند بار دیده بودم Ùˆ شعرخوانی اش را شنیده بودم. چهره ای گشاده Ùˆ چشم هایی داشت مهربان Ùˆ روشن Ùˆ زیبا Ùˆ صدایی داشت آرام. شاید به Ú¯Ùته سهراب سپهری صداش Øزن پریشان واقعیت بود.
تصور نخستین من از ژاله پیش از آن که او را ببینم چیزی بود که در آسیای میانه و تاجیکستان از آنها که او را در سال های اقامتش در شوروی می شناخته اند شنیده بودم. در میان اهل ادب در آسیای میانه ، اگر بدانند ایرانی هستید، کمتر نویسنده و شاعر بزرگسالی است که از شعر ژاله، خلق و خو و شكل و شمايل او داستان ها نداشته باشد.
نام ژاله در میان نسلی از ایرانیان گروه های Ú†Ù¾ هم در سال های پیش از انقلاب بیشتر با اÙسانه همراه بود. اÙسانه هایی Ú©Ù‡ گرچه ریشه در واقعیت نداشت اما با نیروی تخیل زییا شده بود.
شعراو هم کمیاب بود Ùˆ در آن زمان در ایران چاپ نمی شد. او جوان ترین Ùˆ گویا زیباترین نویسنده Ùˆ از معدود زنان Øاضر در نخستین کنگره نویسندگان ایران بوده Ú©Ù‡ در سال ١٣٢٥ درتهران برگزارشد.
زندگی پر Ùراز Ùˆ نشیب ژاله Ùˆ بودن او در کنار نیروهای Ú†Ù¾ Ùˆ رÙتن او به شوروی با همسرش Ú©Ù‡ عضو Øزب توده بود باید هوای شعر او را بسیار انقلابی Ù…ÛŒ کرد. او تا پایان عمر ٨٦ ساله اش دور از ایران زندگی کرد. البته پس از انقلاب از شوروی به ایران آمد Ùˆ پس از برهه ای کوتاه به لندن رÙت Ùˆ در انگلستان ماندگار شد.
در روزگاری Ú©Ù‡ او در بلوک شرق زیست توانست شعرش را تاØد زیادی Ùراتر از رویدادهای سیاسی نگاه دارد. طبعا Ùضای شعر شاعران انقلابی چپ، Ú†Ù‡ برخی از شاعران Ú†Ù¾ ایرانی Ùˆ Ú†Ù‡ دیگران مثل ناظم Øکمت از ترکیه Ùˆ عبدالوهاب البیاتی از عراق، Ú©Ù‡ سال ها دور از میهن خود در کشورهای شوروی سابق Ùˆ اروپای شرقی زندگی کرده بودند بر Ùضای شعر اثر گذاشته بود.
البته برخی از آنها توانستند شعارها را تا Øد شعر بالا ببرند. ناظم Øکمت Ùˆ Ùیض اØمد Ùیض از پاکستان Ùˆ البیاتی شاید بهترین نمونه ها باشند. برخی هم، شاید زیر Ùشار میزبانان گرÙتار شعار نویسی به نام شعر شدند.
ژاله شاعران سیاسی را خوب Ù…ÛŒ شناخت Ùˆ با برخی از آنها در شوروی Ùˆ اروپای شرقی آشنا بود. اما هوای شعرش متÙاوت است.
ژاله از شوری که در درونش بود در شعرش پرده بر می داشت. نگاه ژاله به زندگی شخصی است و نگاه اجتماعی اش هم بیشتر زاویه ای شخصی و انسانی دارد.
او در شعرش از شادی ها، سادگی ها، زیبایی ها، Øركت Ùˆ اميد Ù…ÛŒ گوید. تکیه اش بیشتر بر زیستن است تا دیگرگونی های ناگهانی Ùˆ بی سرانجام.
ژاله Ùروتن بود Ùˆ این Ùروتنی Øتی در شعری Ú©Ù‡ پر از Øرکت است، نمی گذاشت شعر او شعار شود. تجربه اش انسانی بود.
ژاله در شعرش اسیر Ø´Ú©Ù„ نیست Ùˆ Ù…ÛŒ گذارد تا Ù…Øتوای شعر Ø´Ú©Ù„ آن را بسازد. شعر "در قطار" نمونه خوبی است Ú©Ù‡ موسیقی آن مى تواند یاد آور Øرکت قطار باشد:
Ù…ÛŒ دود Ùکر/ Ù…ÛŒ دود عمر/ Ù…ÛŒ دود Ù…ÛŒ دود Ù…ÛŒ دود راه/ Ù…ÛŒ دود موج Ùˆ مهواره Ùˆ ماه/ Ù…ÛŒ دود زندگی خواه Ùˆ نا خواه/ من چرا گوشه ای Ù…ÛŒ نشینم؟
ژاله شادی را برای همه می خواست و ماندگاری را در شادکردن می دید:
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر.
ليک هرگز نپسنديم به خويش،
که چو يک شکلک بی جان، شب و روز ،
بی خبر از همه ، خندان باشيم.
بی غمی عيب بزرگی ست،
که دور از ما باد!
زندگی صØÙ†Û€ يکتای هنرمندی ماست.
هر کسی نغمۀ خود خواند Ùˆ از صØنه رود.
صØنه پيوسته به جاست.
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد.
دوری از ایران بر شعر ژاله سایه انداز است Ùˆ نمودهای گوناگون دارد Ùˆ در جایی غم غربت او با امید همراه است: " جدا زیار Ùˆ دیارم دلم نمی خندد. ز من طراوت Ùˆ شادی Ùˆ رنگ Ùˆ بوی مخواه/ گیاه ÙˆØØ´ÛŒ کوهم در انتظار بهار/ مرا نوازش Ùˆ گرمی به گریه Ù…ÛŒ آرد/ مرا به گریه میار..." Ùˆ در جایی دیگر Ù…ÛŒ گوید:
پرندگان٠مهاجر در این غروب٠خموش
که ابر٠تیره تَن اَنداخته، به قلّۀ کوه
شما شتابزده راهی٠کجا هستید
کشیده پَر به اÙÙ‚ØŒ تک تک Ùˆ گروه گروه؟
چه شد که روی نهادید بر دیار٠دگر
Ú†Ù‡ شد Ú©Ù‡ از چمن٠آشنا سÙر کردید
مگر چه درد و شکنجی در آشیان دیدید
که عَزم٠دشت و دَمَن های٠دورتر کردید؟
با سادگی شعرش از پایان خود هم Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡: ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون/ به زیر سنگی یک روز Ù…ÛŒ شوم مدÙون.
در زبان٠پر شاعری مثل Ùارسی شايد مبالغه باشد اگر بگوییم او در رده شاعران بزرگ است. اما به یقین شاعر بود Ùˆ Ùراتر از آن انسانی بزرگ بود.
ژاله اصÙهانى در سال ١٣٠٠خورشيدى در اصÙهان به دنيا آمد Ùˆ روز ٢٩ نوامبر Ù¢Ù Ù Ù§ ميلادى در لندن درگذشت.