آموزههای مولوی برای انسان امروز---Ù…Øمد صادق دهقان
آموزههای مولوی برای انسان امروز
Ù…Øمد صادق دهقان
شادباش ای بلخ Ùˆ ای Ùرزند بلخ ای Ù…Ùهین Ùرزند بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢Ùتاب معنوی است
پادشاه عشق در ام البلاد سکه بر نام جلالالدین نهاد
عشق باشد Ø¢Ùتاب معنوی تاÙته از قلب پاک مولوی
شادباش ای بلخ Ùˆ ای Ùرزند بلخ ای Ù…Ùهین Ùرزند بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢Ùتاب معنوی است
نی خرابه، این خرابات دل است مظهر اسرار و آیات دل است
خانهی اجداد Ùˆ امجاد ÙˆÛŒ است خانقاه Ùیض Ùˆ ارشاد ÙˆÛŒ است
بود این جا مبدأ انجام او اولین سرچشمهی الهام او...
چشمهای کز بلخ روزی سر کشید بØر شد چون رخت این سوتر کشید
بØر شد، آشÙته شد، بیتاب شد جوش زد، مواج شد، سیلاب شد
دور Ùˆ نزدیکی ندارد Ø¢Ùتاب Ø¢Ùتابا! هر کجا میخواهی بتاب
هر کجا عشق است، آنجا جای توست هر کجا دل میتپد، مأوای توست
ای بهار Ùیض را Ùرخنده باغ خانقاه عشق را روشن چراغ
ارمغان آوردهام از کوی تو این گل سرخی که دارد بوی تو
ØµØ¨Ø Ø¨Ù„Ø® Ùˆ نوبهارش دیده است شب به روی ماه آن خندیده است
زنده گشتم از نسیم کوی تو پرده بگشا تا ببینم روی تو
چشم بیدار تو تا Ú©ÛŒ مست خواب Ø¢Ùتاب من! برون شو از Øجاب...
مولوی و مرگ، پنداری خطاست مردن٠مردان، سرآغاز بقاست
عمر مؤمن، عمر سال و ماه نیست مرگ را در کوی ایشان راه نیست
خواجهی ما از جهانی دیگر است از زمان و از مکانی دیگر است
خواجهی ما زنده در آثار اوست جاودان در پرتو اÙکار اوست
ØµØ¨Ø Ø§Ùˆ را تیرگی از شام نیست در Øیاتش رخنهی ایام نیست
تا جهان باقی است، ÙˆÛŒ باقی بود تا به Ø®ÙÙ…ØŒ باده است، ÙˆÛŒ ساقی بود
تا بود از عشق در گیتی، نشان این چراغ معرÙت را زنده دان1
سازمان علمی، آموزشی Ùˆ Ùرهنگی سازمان ملل متØد (یونسکو) سال 2007 میلادی را به نام نامی مولانا جلالالدین Ù…Øمد بلخی آراست Ùˆ به همین مناسبت، نشان مولانا از این پس در ردی٠دیگر نشانهای علمی Ùˆ Ùرهنگی جهان به شخصیتهای نامدار پهنه خردورزی اهدا میشود. پیش از این، یونسکو نشان مشابهی را به شیخالرییس ابنسینای بلخی اختصاص داده بود.
چرا جهان Ùˆ انسان معاصر به آموزههاي انساني مولانا نيازمند است؛ زیرا اگر به آن نیاز نداشت، برای گرامیداشتش نیز نمیکوشید. باید دانست جهان جديد Ú©Ù‡ با دوره روشنگري Ùˆ انقلاب صنعتي به انسان روی کرد، در Øال کلنجار رÙتن با Ù…Ùاهیمی چون اومانیسم، Ùمینیسم، مدرنیسم، پسامدرنیسم، پلورالیسم، لیبرالیسم، لاییسم، سکولاریسم، راسیونالیسم، گلوبالیسم Ùˆ نظیر آن است. در این میان، شماری از اندیشههای جهان تازه را در آموزههای مولوی نیز میتوان یاÙت.
اومانیسم یا انسانگرایی، یکی از این آموزههاست. در اندیشه عارÙان به ویژه مولوی، انسان، Ù…Øور هستي به شمار میرود. از این رو، خودباختگی انسان در برابر دیگران Ùˆ از یاد بردن این جایگاه والا نکوهش شده است. در این نگرش، «جوهر است انسان Ùˆ چرخ او را عرض/جمله Ùرع Ùˆ پايهاند Ùˆ او غرض/خدمتت بر جمله هستـي Ù…Ùترض/جوهري چون نجده خواهد از عرض؟»
راسیونالیسم یا خردگرایی، نگره دیگری است Ú©Ù‡ مولوی بر آن پای Ù…ÛŒÙشارد، آن جا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒÙرماید: «اي برادر تو همـه انديشهاي/مابقي تو استخوان Ùˆ ريشهاي/گر Ú¯Ù„ است انـديشه، تو گلشني/ور بود خاري، تو هيمه گلخني». بنابراین، آدمی را با توجه دادن دوباره به نقش بینظیرش در Ø¢Ùرینش، از پیروی کورکورانه از اندیشه دیگران بر Øذر میدارد: «بي ز تقليدي نظر را پـيشه كن/ هم براي عقل خود انديشه كن/ مر خلق را تقليدشان بر باد داد/كه دو صد لعنت بر آن تقليد باد».
پلورالیسم یا کثرتگرایی، یکی از آموزههای برجسته مولوی است. ÙˆÛŒ با باور داشتن این امر Ú©Ù‡ Øقیقت، عام Ùˆ Ùراگير است، Øقیقتجویی را به نگرش Ùˆ آیین خاصی Ù…Øدود نمیبیند Ùˆ به آدمی گوشزد میکند: «در گذر از نام Ùˆ بنگر در صÙات/تا صÙاتت ره نمايد سوي ذات/اختلا٠خلق از نام اوÙتاد/چون به معني رÙت، آرام اوÙتاد».
مولوی Ú©Ù‡ هشتصد سال پیش در این اقلیم زاده شده، چنان اندیشههای جهانی داشته Ú©Ù‡ Ùراتر از مرز کیش Ùˆ نژاد Ùˆ زادگاهش تا اÙقهای بالاتر رÙته Ùˆ از انسان Ùˆ جهان سروده است. مولوی را به دلیل اندیشههای بلندی مانند کثرتگرایی، Ùرا رÙتن از پوسته مذاهب Ùˆ ادیان به ژرÙای آنها، انساندوستی، دیگرپذیری Ùˆ توجه به معنویت ستودهاند. مولانا Ú©Ù‡ سر در راه عشق درباخت، اکنون دیدهبان راستینی است Ùˆ میخواهد بنگرد Ùرزندانش Ú†Ù‡ گونه میخواهند راهش را در Ù¾ÛŒ اÙکندن بنایی تازه از رواداری، خویشتنداری، دیگرپذیری Ùˆ انساندوستی ادامه دهند. اکنون گاه آن است Ú©Ù‡ بیاندیشیم ما میراثداران مولانا در این راه Ú†Ù‡ کردهایم؟
بسی خجسته است اگر اندکی به خود آییم Ùˆ با پیروی از آموزههای ناب مولوی، مردمان سرزمین خویش را از Ù‚Ùسهای خودساخته زبان Ùˆ نژاد Ùˆ مذهب رها سازیم Ùˆ به بازگشت به خویشتن خویش Ùراخوانیم. بیگمان، تنها این گونه است Ú©Ù‡ میتوان به پیریزی بنای جامعهای انسانی امید داشت. مولوی در قماری Ú©Ù‡ کرد، برنده اصلی است؛ چون نامش از پس سدهها گذر خورشید Ùˆ مهتاب بر پیکر Ùرسوده خاک، از گزند باد Ùˆ باران روزگار در امان مانده Ùˆ جهانی را به شور آورده است. پس Ú†Ù‡ زیباست اگر ما هم در این قمار، سر دراندازیم تا جاودانه شویم.
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
Ù…Øمد صادق دهقان
شادباش ای بلخ Ùˆ ای Ùرزند بلخ ای Ù…Ùهین Ùرزند بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢Ùتاب معنوی است
پادشاه عشق در ام البلاد سکه بر نام جلالالدین نهاد
عشق باشد Ø¢Ùتاب معنوی تاÙته از قلب پاک مولوی
شادباش ای بلخ Ùˆ ای Ùرزند بلخ ای Ù…Ùهین Ùرزند بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢Ùتاب معنوی است
نی خرابه، این خرابات دل است مظهر اسرار و آیات دل است
خانهی اجداد Ùˆ امجاد ÙˆÛŒ است خانقاه Ùیض Ùˆ ارشاد ÙˆÛŒ است
بود این جا مبدأ انجام او اولین سرچشمهی الهام او...
چشمهای کز بلخ روزی سر کشید بØر شد چون رخت این سوتر کشید
بØر شد، آشÙته شد، بیتاب شد جوش زد، مواج شد، سیلاب شد
دور Ùˆ نزدیکی ندارد Ø¢Ùتاب Ø¢Ùتابا! هر کجا میخواهی بتاب
هر کجا عشق است، آنجا جای توست هر کجا دل میتپد، مأوای توست
ای بهار Ùیض را Ùرخنده باغ خانقاه عشق را روشن چراغ
ارمغان آوردهام از کوی تو این گل سرخی که دارد بوی تو
ØµØ¨Ø Ø¨Ù„Ø® Ùˆ نوبهارش دیده است شب به روی ماه آن خندیده است
زنده گشتم از نسیم کوی تو پرده بگشا تا ببینم روی تو
چشم بیدار تو تا Ú©ÛŒ مست خواب Ø¢Ùتاب من! برون شو از Øجاب...
مولوی و مرگ، پنداری خطاست مردن٠مردان، سرآغاز بقاست
عمر مؤمن، عمر سال و ماه نیست مرگ را در کوی ایشان راه نیست
خواجهی ما از جهانی دیگر است از زمان و از مکانی دیگر است
خواجهی ما زنده در آثار اوست جاودان در پرتو اÙکار اوست
ØµØ¨Ø Ø§Ùˆ را تیرگی از شام نیست در Øیاتش رخنهی ایام نیست
تا جهان باقی است، ÙˆÛŒ باقی بود تا به Ø®ÙÙ…ØŒ باده است، ÙˆÛŒ ساقی بود
تا بود از عشق در گیتی، نشان این چراغ معرÙت را زنده دان1
سازمان علمی، آموزشی Ùˆ Ùرهنگی سازمان ملل متØد (یونسکو) سال 2007 میلادی را به نام نامی مولانا جلالالدین Ù…Øمد بلخی آراست Ùˆ به همین مناسبت، نشان مولانا از این پس در ردی٠دیگر نشانهای علمی Ùˆ Ùرهنگی جهان به شخصیتهای نامدار پهنه خردورزی اهدا میشود. پیش از این، یونسکو نشان مشابهی را به شیخالرییس ابنسینای بلخی اختصاص داده بود.
چرا جهان Ùˆ انسان معاصر به آموزههاي انساني مولانا نيازمند است؛ زیرا اگر به آن نیاز نداشت، برای گرامیداشتش نیز نمیکوشید. باید دانست جهان جديد Ú©Ù‡ با دوره روشنگري Ùˆ انقلاب صنعتي به انسان روی کرد، در Øال کلنجار رÙتن با Ù…Ùاهیمی چون اومانیسم، Ùمینیسم، مدرنیسم، پسامدرنیسم، پلورالیسم، لیبرالیسم، لاییسم، سکولاریسم، راسیونالیسم، گلوبالیسم Ùˆ نظیر آن است. در این میان، شماری از اندیشههای جهان تازه را در آموزههای مولوی نیز میتوان یاÙت.
اومانیسم یا انسانگرایی، یکی از این آموزههاست. در اندیشه عارÙان به ویژه مولوی، انسان، Ù…Øور هستي به شمار میرود. از این رو، خودباختگی انسان در برابر دیگران Ùˆ از یاد بردن این جایگاه والا نکوهش شده است. در این نگرش، «جوهر است انسان Ùˆ چرخ او را عرض/جمله Ùرع Ùˆ پايهاند Ùˆ او غرض/خدمتت بر جمله هستـي Ù…Ùترض/جوهري چون نجده خواهد از عرض؟»
راسیونالیسم یا خردگرایی، نگره دیگری است Ú©Ù‡ مولوی بر آن پای Ù…ÛŒÙشارد، آن جا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒÙرماید: «اي برادر تو همـه انديشهاي/مابقي تو استخوان Ùˆ ريشهاي/گر Ú¯Ù„ است انـديشه، تو گلشني/ور بود خاري، تو هيمه گلخني». بنابراین، آدمی را با توجه دادن دوباره به نقش بینظیرش در Ø¢Ùرینش، از پیروی کورکورانه از اندیشه دیگران بر Øذر میدارد: «بي ز تقليدي نظر را پـيشه كن/ هم براي عقل خود انديشه كن/ مر خلق را تقليدشان بر باد داد/كه دو صد لعنت بر آن تقليد باد».
پلورالیسم یا کثرتگرایی، یکی از آموزههای برجسته مولوی است. ÙˆÛŒ با باور داشتن این امر Ú©Ù‡ Øقیقت، عام Ùˆ Ùراگير است، Øقیقتجویی را به نگرش Ùˆ آیین خاصی Ù…Øدود نمیبیند Ùˆ به آدمی گوشزد میکند: «در گذر از نام Ùˆ بنگر در صÙات/تا صÙاتت ره نمايد سوي ذات/اختلا٠خلق از نام اوÙتاد/چون به معني رÙت، آرام اوÙتاد».
مولوی Ú©Ù‡ هشتصد سال پیش در این اقلیم زاده شده، چنان اندیشههای جهانی داشته Ú©Ù‡ Ùراتر از مرز کیش Ùˆ نژاد Ùˆ زادگاهش تا اÙقهای بالاتر رÙته Ùˆ از انسان Ùˆ جهان سروده است. مولوی را به دلیل اندیشههای بلندی مانند کثرتگرایی، Ùرا رÙتن از پوسته مذاهب Ùˆ ادیان به ژرÙای آنها، انساندوستی، دیگرپذیری Ùˆ توجه به معنویت ستودهاند. مولانا Ú©Ù‡ سر در راه عشق درباخت، اکنون دیدهبان راستینی است Ùˆ میخواهد بنگرد Ùرزندانش Ú†Ù‡ گونه میخواهند راهش را در Ù¾ÛŒ اÙکندن بنایی تازه از رواداری، خویشتنداری، دیگرپذیری Ùˆ انساندوستی ادامه دهند. اکنون گاه آن است Ú©Ù‡ بیاندیشیم ما میراثداران مولانا در این راه Ú†Ù‡ کردهایم؟
بسی خجسته است اگر اندکی به خود آییم Ùˆ با پیروی از آموزههای ناب مولوی، مردمان سرزمین خویش را از Ù‚Ùسهای خودساخته زبان Ùˆ نژاد Ùˆ مذهب رها سازیم Ùˆ به بازگشت به خویشتن خویش Ùراخوانیم. بیگمان، تنها این گونه است Ú©Ù‡ میتوان به پیریزی بنای جامعهای انسانی امید داشت. مولوی در قماری Ú©Ù‡ کرد، برنده اصلی است؛ چون نامش از پس سدهها گذر خورشید Ùˆ مهتاب بر پیکر Ùرسوده خاک، از گزند باد Ùˆ باران روزگار در امان مانده Ùˆ جهانی را به شور آورده است. پس Ú†Ù‡ زیباست اگر ما هم در این قمار، سر دراندازیم تا جاودانه شویم.
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر