آموزههای مولوی برای انسان امروز---Ù…ØÙ…د صادق دهقان
آموزههای مولوی برای انسان امروز
Ù…ØÙ…د صادق دهقان
شادباش ای بلخ Ùˆ ای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بلخ ای Ù…Ùهین ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ معنوی است
پادشاه عشق در ام البلاد سکه بر نام جلالالدین نهاد
عشق باشد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ معنوی ØªØ§ÙØªÙ‡ از قلب پاک مولوی
شادباش ای بلخ Ùˆ ای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بلخ ای Ù…Ùهین ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ معنوی است
نی خرابه، این خرابات دل است مظهر اسرار و آیات دل است
خانهی اجداد Ùˆ امجاد ÙˆÛŒ است خانقاه Ùیض Ùˆ ارشاد ÙˆÛŒ است
بود این جا مبدأ انجام او اولین سرچشمهی الهام او...
چشمهای کز بلخ روزی سر کشید Ø¨ØØ± شد چون رخت این سوتر کشید
Ø¨ØØ± شد، Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ شد، بیتاب شد جوش زد، مواج شد، سیلاب شد
دور Ùˆ نزدیکی ندارد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ø§! هر کجا میخواهی بتاب
هر کجا عشق است، آنجا جای توست هر کجا دل میتپد، مأوای توست
ای بهار Ùیض را ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ù‡ باغ خانقاه عشق را روشن چراغ
ارمغان آوردهام از کوی تو این گل سرخی که دارد بوی تو
ØµØ¨Ø Ø¨Ù„Ø® Ùˆ نوبهارش دیده است شب به روی ماه آن خندیده است
زنده گشتم از نسیم کوی تو پرده بگشا تا ببینم روی تو
چشم بیدار تو تا Ú©ÛŒ مست خواب Ø¢ÙØªØ§Ø¨ من! برون شو از ØØ¬Ø§Ø¨...
مولوی و مرگ، پنداری خطاست مردن٠مردان، سرآغاز بقاست
عمر مؤمن، عمر سال و ماه نیست مرگ را در کوی ایشان راه نیست
خواجهی ما از جهانی دیگر است از زمان و از مکانی دیگر است
خواجهی ما زنده در آثار اوست جاودان در پرتو اÙکار اوست
ØµØ¨Ø Ø§Ùˆ را تیرگی از شام نیست در ØÛŒØ§ØªØ´ رخنهی ایام نیست
تا جهان باقی است، ÙˆÛŒ باقی بود تا به Ø®ÙÙ…ØŒ باده است، ÙˆÛŒ ساقی بود
تا بود از عشق در گیتی، نشان این چراغ Ù…Ø¹Ø±ÙØª را زنده دان1
سازمان علمی، آموزشی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ سازمان ملل Ù…ØªØØ¯ (یونسکو) سال 2007 میلادی را به نام نامی مولانا جلالالدین Ù…ØÙ…د بلخی آراست Ùˆ به همین مناسبت، نشان مولانا از این پس در ردی٠دیگر نشانهای علمی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ جهان به شخصیتهای نامدار پهنه خردورزی اهدا میشود. پیش از این، یونسکو نشان مشابهی را به شیخالرییس ابنسینای بلخی اختصاص داده بود.
چرا جهان Ùˆ انسان معاصر به آموزههاي انساني مولانا نيازمند است؛ زیرا اگر به آن نیاز نداشت، برای گرامیداشتش نیز نمیکوشید. باید دانست جهان جديد Ú©Ù‡ با دوره روشنگري Ùˆ انقلاب صنعتي به انسان روی کرد، در ØØ§Ù„ کلنجار Ø±ÙØªÙ† با Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…ÛŒ چون اومانیسم، Ùمینیسم، مدرنیسم، پسامدرنیسم، پلورالیسم، لیبرالیسم، لاییسم، سکولاریسم، راسیونالیسم، گلوبالیسم Ùˆ نظیر آن است. در این میان، شماری از اندیشههای جهان تازه را در آموزههای مولوی نیز میتوان ÛŒØ§ÙØª.
اومانیسم یا انسانگرایی، یکی از این آموزههاست. در اندیشه Ø¹Ø§Ø±ÙØ§Ù† به ویژه مولوی، انسان، Ù…ØÙˆØ± هستي به شمار میرود. از این رو، خودباختگی انسان در برابر دیگران Ùˆ از یاد بردن این جایگاه والا نکوهش شده است. در این نگرش، «جوهر است انسان Ùˆ چرخ او را عرض/جمله ÙØ±Ø¹ Ùˆ پايهاند Ùˆ او غرض/خدمتت بر جمله هستـي Ù…ÙØªØ±Ø¶/جوهري چون نجده خواهد از عرض؟»
راسیونالیسم یا خردگرایی، نگره دیگری است Ú©Ù‡ مولوی بر آن پای Ù…ÛŒÙØ´Ø§Ø±Ø¯ØŒ آن جا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒÙØ±Ù…اید: «اي برادر تو همـه انديشهاي/مابقي تو استخوان Ùˆ ريشهاي/گر Ú¯Ù„ است انـديشه، تو گلشني/ور بود خاري، تو هيمه گلخني». بنابراین، آدمی را با توجه دادن دوباره به نقش بینظیرش در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ØŒ از پیروی کورکورانه از اندیشه دیگران بر ØØ°Ø± میدارد: «بي ز تقليدي نظر را پـيشه كن/ هم براي عقل خود انديشه كن/ مر خلق را تقليدشان بر باد داد/كه دو صد لعنت بر آن تقليد باد».
پلورالیسم یا کثرتگرایی، یکی از آموزههای برجسته مولوی است. ÙˆÛŒ با باور داشتن این امر Ú©Ù‡ ØÙ‚یقت، عام Ùˆ ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ± است، ØÙ‚یقتجویی را به نگرش Ùˆ آیین خاصی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ نمیبیند Ùˆ به آدمی گوشزد میکند: «در گذر از نام Ùˆ بنگر در ØµÙØ§Øª/تا ØµÙØ§ØªØª ره نمايد سوي ذات/اختلا٠خلق از نام Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯/چون به معني Ø±ÙØªØŒ آرام Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯Â».
مولوی Ú©Ù‡ هشتصد سال پیش در این اقلیم زاده شده، چنان اندیشههای جهانی داشته Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§ØªØ± از مرز کیش Ùˆ نژاد Ùˆ زادگاهش تا اÙقهای بالاتر Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ از انسان Ùˆ جهان سروده است. مولوی را به دلیل اندیشههای بلندی مانند کثرتگرایی، ÙØ±Ø§ Ø±ÙØªÙ† از پوسته مذاهب Ùˆ ادیان به Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آنها، انساندوستی، دیگرپذیری Ùˆ توجه به معنویت ستودهاند. مولانا Ú©Ù‡ سر در راه عشق درباخت، اکنون دیدهبان راستینی است Ùˆ میخواهد بنگرد ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†Ø´ Ú†Ù‡ گونه میخواهند راهش را در Ù¾ÛŒ اÙکندن بنایی تازه از رواداری، خویشتنداری، دیگرپذیری Ùˆ انساندوستی ادامه دهند. اکنون گاه آن است Ú©Ù‡ بیاندیشیم ما میراثداران مولانا در این راه Ú†Ù‡ کردهایم؟
بسی خجسته است اگر اندکی به خود آییم Ùˆ با پیروی از آموزههای ناب مولوی، مردمان سرزمین خویش را از Ù‚ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒ خودساخته زبان Ùˆ نژاد Ùˆ مذهب رها سازیم Ùˆ به بازگشت به خویشتن خویش ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ…. بیگمان، تنها این گونه است Ú©Ù‡ میتوان به پیریزی بنای جامعهای انسانی امید داشت. مولوی در قماری Ú©Ù‡ کرد، برنده اصلی است؛ چون نامش از پس سدهها گذر خورشید Ùˆ مهتاب بر پیکر ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ خاک، از گزند باد Ùˆ باران روزگار در امان مانده Ùˆ جهانی را به شور آورده است. پس Ú†Ù‡ زیباست اگر ما هم در این قمار، سر دراندازیم تا جاودانه شویم.
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

Ù…ØÙ…د صادق دهقان
شادباش ای بلخ Ùˆ ای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بلخ ای Ù…Ùهین ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ معنوی است
پادشاه عشق در ام البلاد سکه بر نام جلالالدین نهاد
عشق باشد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ معنوی ØªØ§ÙØªÙ‡ از قلب پاک مولوی
شادباش ای بلخ Ùˆ ای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بلخ ای Ù…Ùهین ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ بیمانند بلخ...
بلخ بامی، زادگاه مولوی است مشرق صد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ معنوی است
نی خرابه، این خرابات دل است مظهر اسرار و آیات دل است
خانهی اجداد Ùˆ امجاد ÙˆÛŒ است خانقاه Ùیض Ùˆ ارشاد ÙˆÛŒ است
بود این جا مبدأ انجام او اولین سرچشمهی الهام او...
چشمهای کز بلخ روزی سر کشید Ø¨ØØ± شد چون رخت این سوتر کشید
Ø¨ØØ± شد، Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ شد، بیتاب شد جوش زد، مواج شد، سیلاب شد
دور Ùˆ نزدیکی ندارد Ø¢ÙØªØ§Ø¨ Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ø§! هر کجا میخواهی بتاب
هر کجا عشق است، آنجا جای توست هر کجا دل میتپد، مأوای توست
ای بهار Ùیض را ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ù‡ باغ خانقاه عشق را روشن چراغ
ارمغان آوردهام از کوی تو این گل سرخی که دارد بوی تو
ØµØ¨Ø Ø¨Ù„Ø® Ùˆ نوبهارش دیده است شب به روی ماه آن خندیده است
زنده گشتم از نسیم کوی تو پرده بگشا تا ببینم روی تو
چشم بیدار تو تا Ú©ÛŒ مست خواب Ø¢ÙØªØ§Ø¨ من! برون شو از ØØ¬Ø§Ø¨...
مولوی و مرگ، پنداری خطاست مردن٠مردان، سرآغاز بقاست
عمر مؤمن، عمر سال و ماه نیست مرگ را در کوی ایشان راه نیست
خواجهی ما از جهانی دیگر است از زمان و از مکانی دیگر است
خواجهی ما زنده در آثار اوست جاودان در پرتو اÙکار اوست
ØµØ¨Ø Ø§Ùˆ را تیرگی از شام نیست در ØÛŒØ§ØªØ´ رخنهی ایام نیست
تا جهان باقی است، ÙˆÛŒ باقی بود تا به Ø®ÙÙ…ØŒ باده است، ÙˆÛŒ ساقی بود
تا بود از عشق در گیتی، نشان این چراغ Ù…Ø¹Ø±ÙØª را زنده دان1
سازمان علمی، آموزشی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ سازمان ملل Ù…ØªØØ¯ (یونسکو) سال 2007 میلادی را به نام نامی مولانا جلالالدین Ù…ØÙ…د بلخی آراست Ùˆ به همین مناسبت، نشان مولانا از این پس در ردی٠دیگر نشانهای علمی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ جهان به شخصیتهای نامدار پهنه خردورزی اهدا میشود. پیش از این، یونسکو نشان مشابهی را به شیخالرییس ابنسینای بلخی اختصاص داده بود.
چرا جهان Ùˆ انسان معاصر به آموزههاي انساني مولانا نيازمند است؛ زیرا اگر به آن نیاز نداشت، برای گرامیداشتش نیز نمیکوشید. باید دانست جهان جديد Ú©Ù‡ با دوره روشنگري Ùˆ انقلاب صنعتي به انسان روی کرد، در ØØ§Ù„ کلنجار Ø±ÙØªÙ† با Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…ÛŒ چون اومانیسم، Ùمینیسم، مدرنیسم، پسامدرنیسم، پلورالیسم، لیبرالیسم، لاییسم، سکولاریسم، راسیونالیسم، گلوبالیسم Ùˆ نظیر آن است. در این میان، شماری از اندیشههای جهان تازه را در آموزههای مولوی نیز میتوان ÛŒØ§ÙØª.
اومانیسم یا انسانگرایی، یکی از این آموزههاست. در اندیشه Ø¹Ø§Ø±ÙØ§Ù† به ویژه مولوی، انسان، Ù…ØÙˆØ± هستي به شمار میرود. از این رو، خودباختگی انسان در برابر دیگران Ùˆ از یاد بردن این جایگاه والا نکوهش شده است. در این نگرش، «جوهر است انسان Ùˆ چرخ او را عرض/جمله ÙØ±Ø¹ Ùˆ پايهاند Ùˆ او غرض/خدمتت بر جمله هستـي Ù…ÙØªØ±Ø¶/جوهري چون نجده خواهد از عرض؟»
راسیونالیسم یا خردگرایی، نگره دیگری است Ú©Ù‡ مولوی بر آن پای Ù…ÛŒÙØ´Ø§Ø±Ø¯ØŒ آن جا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒÙØ±Ù…اید: «اي برادر تو همـه انديشهاي/مابقي تو استخوان Ùˆ ريشهاي/گر Ú¯Ù„ است انـديشه، تو گلشني/ور بود خاري، تو هيمه گلخني». بنابراین، آدمی را با توجه دادن دوباره به نقش بینظیرش در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ØŒ از پیروی کورکورانه از اندیشه دیگران بر ØØ°Ø± میدارد: «بي ز تقليدي نظر را پـيشه كن/ هم براي عقل خود انديشه كن/ مر خلق را تقليدشان بر باد داد/كه دو صد لعنت بر آن تقليد باد».
پلورالیسم یا کثرتگرایی، یکی از آموزههای برجسته مولوی است. ÙˆÛŒ با باور داشتن این امر Ú©Ù‡ ØÙ‚یقت، عام Ùˆ ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ± است، ØÙ‚یقتجویی را به نگرش Ùˆ آیین خاصی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ نمیبیند Ùˆ به آدمی گوشزد میکند: «در گذر از نام Ùˆ بنگر در ØµÙØ§Øª/تا ØµÙØ§ØªØª ره نمايد سوي ذات/اختلا٠خلق از نام Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯/چون به معني Ø±ÙØªØŒ آرام Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯Â».
مولوی Ú©Ù‡ هشتصد سال پیش در این اقلیم زاده شده، چنان اندیشههای جهانی داشته Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§ØªØ± از مرز کیش Ùˆ نژاد Ùˆ زادگاهش تا اÙقهای بالاتر Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ از انسان Ùˆ جهان سروده است. مولوی را به دلیل اندیشههای بلندی مانند کثرتگرایی، ÙØ±Ø§ Ø±ÙØªÙ† از پوسته مذاهب Ùˆ ادیان به Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آنها، انساندوستی، دیگرپذیری Ùˆ توجه به معنویت ستودهاند. مولانا Ú©Ù‡ سر در راه عشق درباخت، اکنون دیدهبان راستینی است Ùˆ میخواهد بنگرد ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†Ø´ Ú†Ù‡ گونه میخواهند راهش را در Ù¾ÛŒ اÙکندن بنایی تازه از رواداری، خویشتنداری، دیگرپذیری Ùˆ انساندوستی ادامه دهند. اکنون گاه آن است Ú©Ù‡ بیاندیشیم ما میراثداران مولانا در این راه Ú†Ù‡ کردهایم؟
بسی خجسته است اگر اندکی به خود آییم Ùˆ با پیروی از آموزههای ناب مولوی، مردمان سرزمین خویش را از Ù‚ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒ خودساخته زبان Ùˆ نژاد Ùˆ مذهب رها سازیم Ùˆ به بازگشت به خویشتن خویش ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ…. بیگمان، تنها این گونه است Ú©Ù‡ میتوان به پیریزی بنای جامعهای انسانی امید داشت. مولوی در قماری Ú©Ù‡ کرد، برنده اصلی است؛ چون نامش از پس سدهها گذر خورشید Ùˆ مهتاب بر پیکر ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ خاک، از گزند باد Ùˆ باران روزگار در امان مانده Ùˆ جهانی را به شور آورده است. پس Ú†Ù‡ زیباست اگر ما هم در این قمار، سر دراندازیم تا جاودانه شویم.
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر