"سراينده بودم ......"
براي همه ي مادرها و پدرها كه رفتند

سرايندهء روح ام بودم ،
سرايندهء اندوه
بر بام هاي دنيا.




فتاده ، در خار بوته هاي عمر

خون ام مي ريخت

قلب ام مي گريست

با زاري خورشيد.


پريشان بود گيسوي زيباي پيچك

بر ميراث اندوه ،

شانه ات

خيس آينه هاي قلب ام ،

من هم

سرايندهء جان ام بودم

بر سنگ گورت.