پیروز ابراهیمی ---سربداران صلØ
سربداران صلØ
من Ùرزند میرزا Ú©ÙˆÚ†Ú© خان جنگلم
در قلبم شالی عشق را کاشته اند
از نوادگان ستارخان و باقرخان ام
در گوشم نوای کوراوغلو را زمزمه کرده اند.
درسم را از ماهی سیاه کوچولو آموخته ام
در رگانم آب دریای خزر را جاری کرده اند.
غیرت دلیران تنگستان را به یادگار دارم
و برادرانم به قلعه الموت کوچ کرده اند
ما همه سربداران ØµÙ„Ø Ùˆ دوستی ایم
قزلباشان دیار بوستان و گلستان .
با پری های خلیج Ù…Øبت همنوا شده ایم
تا Ù‡Ùت شهر عشق را از دست دیو آزاد کنیم
پیروز، اول پاییز 2007- میلان
من Ùرزند میرزا Ú©ÙˆÚ†Ú© خان جنگلم
در قلبم شالی عشق را کاشته اند
از نوادگان ستارخان و باقرخان ام
در گوشم نوای کوراوغلو را زمزمه کرده اند.
درسم را از ماهی سیاه کوچولو آموخته ام
در رگانم آب دریای خزر را جاری کرده اند.
غیرت دلیران تنگستان را به یادگار دارم
و برادرانم به قلعه الموت کوچ کرده اند
ما همه سربداران ØµÙ„Ø Ùˆ دوستی ایم
قزلباشان دیار بوستان و گلستان .
با پری های خلیج Ù…Øبت همنوا شده ایم
تا Ù‡Ùت شهر عشق را از دست دیو آزاد کنیم
پیروز، اول پاییز 2007- میلان
گیل آوایی نوشت
آی جنگلی سبز
سربدار صلØ
دیریست
جنگل ماسوله دیلمان
آواز گامهای ترا
واخوان می کند
در بیداد ناروای کنون
که بیداد می کند
سرود تو
ایران گیر شده است
بیا میرزا
شالت را
به کمرم بند
که وقت رزم است
چونان تدبیر Øشمت
و مشتهای خشم آگین کسمایی
برخیز سربدار
که ایران
دارستان است
و بر سردارند سیاوشان خاک
تو
کجایی!؟