وطن ÙØ±ÙˆØ´---mahnaz Badihian---مهناز بدیهیان
وطن ÙØ±ÙˆØ´
" در اعتراض به آنها Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند خون زاینده رود با خون دجله Ùˆ ÙØ±Ø§Øª Ù‡Ù…Ø³ÙØ± شود "

اما وقتی تو بخانه ی ما غاصبانه یک قدم نهی
زاینده رود ما زنده می شود ز خشم
بیستون ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند
و خورشید شعله می زند
بر شانه های ستبرم در چشم کور تو
......................
چقدر هرزه Ù…ÛŒ گویی وطن ÙØ±ÙˆØ´
ای دهن باره ، پست
ای شکسته نمکدان بدست تو ، خائن
چقدر عشوه می کنی
با جانیانی که چشم به قطره قطره خون این وطن دارند
چقدر لاس می زنی با منادیان مرگ
با غاصبان کشتزار ها و دشت ها
ما خون رستمیم در گلوی سیاوش
در صدای ØÙ„اج
در شعر شاملو ، در صدای قمر
در Ù†ÙØ³ های کودک خیابانی
خون اگر ریخت
پا اگر شکست
صدا خاموش شد اگر
باز شعله Ù…ÛŒ کشیم همچون Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† از زیرتل خاک
نمی دانی مگر ما شیر جنگلیم
و به این گربه ی ملوس ، وطن ، دل بسته ایم
و روزی که وقت آن رسد
صدها شیر شجاع در کمین نشسته ایم
که مبادا گرگ زند به گله ی ما
ما را نبین چنین
دلمرده ، دست بریده
بی ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ در زیر رگبار سنگها
بی شمارش ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ زندگی
در زیر شلاق دشمنان خانگی
اما وقتی تو بخانه ی ما غاصبانه یک قدم نهی
زاینده رود ما زنده می شود ز خشم
بیستون ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند
و خورشید شعله می زند
بر شانه های ستبرم در چشم کور تو
کوتاه دست تو
که ما ببر خانگی ، شیر بیشه ایم
و بوقت هجوم کرکس ها بیدار می شویم
Mahnaz Badihian
" در اعتراض به آنها Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند خون زاینده رود با خون دجله Ùˆ ÙØ±Ø§Øª Ù‡Ù…Ø³ÙØ± شود "

اما وقتی تو بخانه ی ما غاصبانه یک قدم نهی
زاینده رود ما زنده می شود ز خشم
بیستون ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند
و خورشید شعله می زند
بر شانه های ستبرم در چشم کور تو
......................
چقدر هرزه Ù…ÛŒ گویی وطن ÙØ±ÙˆØ´
ای دهن باره ، پست
ای شکسته نمکدان بدست تو ، خائن
چقدر عشوه می کنی
با جانیانی که چشم به قطره قطره خون این وطن دارند
چقدر لاس می زنی با منادیان مرگ
با غاصبان کشتزار ها و دشت ها
ما خون رستمیم در گلوی سیاوش
در صدای ØÙ„اج
در شعر شاملو ، در صدای قمر
در Ù†ÙØ³ های کودک خیابانی
خون اگر ریخت
پا اگر شکست
صدا خاموش شد اگر
باز شعله Ù…ÛŒ کشیم همچون Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù† از زیرتل خاک
نمی دانی مگر ما شیر جنگلیم
و به این گربه ی ملوس ، وطن ، دل بسته ایم
و روزی که وقت آن رسد
صدها شیر شجاع در کمین نشسته ایم
که مبادا گرگ زند به گله ی ما
ما را نبین چنین
دلمرده ، دست بریده
بی ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ در زیر رگبار سنگها
بی شمارش ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ زندگی
در زیر شلاق دشمنان خانگی
اما وقتی تو بخانه ی ما غاصبانه یک قدم نهی
زاینده رود ما زنده می شود ز خشم
بیستون ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند
و خورشید شعله می زند
بر شانه های ستبرم در چشم کور تو
کوتاه دست تو
که ما ببر خانگی ، شیر بیشه ایم
و بوقت هجوم کرکس ها بیدار می شویم
Mahnaz Badihian
گیل آوایی نوشت
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ اعتراض ترا در شعر زیبایت Ù…ÛŒ ستایم Ú©Ù‡ در پیوند با بازتاب Ùˆ واگویایی صدای زنان میهن ماست در سیاهچالهای جهل Ùˆ جنون به شکنجه Ùˆ تجاوز Ùˆ اعدام مبارزه Ùˆ مقاومت کرده Ùˆ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به وطن ÙØ±ÙˆØ´Ø§Ù† خراÙÙ‡ مست باج نداده Ùˆ نمی دهند.
زبان معترضت سبزتر و گویا تر و خروشنده تر باد
گیل