چترها
neighborsgo.beloblog.com

سرانگشتانِ باران، منم
کورمال کورمال
به جستجویِ تو

این چتر ها اگر میگذاشتند ...


پیغامی از بهشت

تلفن زنگ میزند

بر نمی دارم

پیغام میگذارد

بامدادست-الف

نه، منتظر شعری از بهشت نباشید

پایش را می خواهد از من ...



فال

به کجا میرسند

این خطوطِ بی سرانجام

از این شاخه هایِ تُهیِ دستهام

...

فالم را نه ...

دستم را بگیر !






Ùˆ ...

كوتاه مي شوند شمع ها و

شب تمام نمي شود از ما و

چه بوسه ها كه گم ميشوند ميانِ حرفها و

صبح ،

آفتاب، به شكلِ تو در مي آيد، مثل ماه !



رام کردن آبها

نه به سویِ این کویرِ تفتیده

که باران و رود

راه خود را میروند و

درخت ها ، زنجیریِ ریشه هایِ تهیدستِ خویش اند.

رام کردنِ آبها را نه ،

تیزیِ تبرم آرزوست .



علی صالحی بافقی
www.alisalehi.wordpress.com