چند گرم Ùنا----ر-رخشانی
" چند گرم Ùنا"
پرسیدی:
Ú†Ù‡ Ø±ÙØª بر عشقی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناختیم ØŸ
بر آن Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های٠بهاری؟
بر آن روزها
که مهر تازه بود؟
برعکس ها و نامه های٠عطرآگین؟
بر آن گیسوان٠پریشان در نسیم؟
بر خواب ها و
بر آن بوسه ها؟
چه مانده از آنهمه چیزها؟"
Ú¯ÙØªÙ…:
"- می دانم ، می دانم
این نشان های عریان
عمری است که عشق را
از عاطÙÙ‡ خالی کرده اند.
ØµØØ¨ØªÙ باور
Ùˆ چرت٠و پرت٠آنهمه ØØ§Ø¯Ø«Ù‡
برای ربودن٠چراغ٠عشق بود.
باری ، اگر چه خواب٠خانه سنگین است
لیک، این درگاه٠خالی هنوز
باز است به پندار٠راه
و ما
نوادگان٠روشن ترین٠رویاهاییم
که از قدیم ها
اوقات٠آشنای٠عشق را دیده اند.
نام ها، آدم ها، نشانی ها
در خاطرات٠همان ترانه های٠آشنا پنهان اند
در همان یاد٠باد
یا که آن خواب٠کوچه
یا در آن ØÙˆØ§Ù„ÛŒ خاموش٠صبØÚ¯Ø§Ù‡."
"- آخر، عزیز٠من
در هر کیلو عشق
جایی برای چند گرم Ùنا هم هست."
پرتو نوشت