ÙØ±ÙˆØº بهمن پور: دیدار با استاد یاØÙ‚ÛŒ
ÙØ±ÙˆØº بهمن پور:
این نوشته تقدیم Ù…ÛŒ شود به استاد بیژن ترقی (نیمه پرویز یاØÙ‚ÛŒ)ØŒ دکتر صادق طباطبایی، دکتر جهانشاه برومند، بیژن ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ Ùˆ مریم بهمن پور
شبنم پاکم به عالم خاکی چرا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام / بخت نگون بین! Ú©Ù‡ در کجا بودم، کجا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام / من همه نورم به عالم ÙØ§Ù†ÛŒ چرا رو کردم / با تن لرزان ز چشمه نوش بقا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù…...
همین چند روز پیش بود شاید پونزده یا بیست روز پیش تلÙÙ† زده بود خونه ما گلایه منو به مادرم کرده بود. Ú¯ÙØªÙ‡ بود؛ این دختره سر به هوا شده. مشکلش چیه. مادرم معذرت خواسته بود Ú¯ÙØªÙ‡ بود؛ ØÙ‚ با شماست. از وقتی پدرش Ø±ÙØªÙ‡ØŒ دیگه کمتر ØØ§Ù„ Ùˆ ØÙˆØµÙ„Ù‡ داره. استاد Ú¯ÙØªÙ‡ بود؛ موبایلش خاموشه. تلÙÙ† Ù…ØÙ„ کارش را بدین. زنگ زد Ù…ØÙ„ کارم. تا صداشو شنیدم از Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ÛŒ پر کشیدم. Ú¯ÙØªÙ… استاد خیلی دلم براتون تنگ شده. Ú¯ÙØªØ› پاشو بیا اینجا. Ø±ÙØªÙ…. مثل همیشه شلوغ بود Ùˆ پرهیجان. تا Ø±ÙØªÙ… Ùˆ نشستم Ú¯ÙØªØ› «تا چای ØØ§Ø¶Ø± بشه Ù…ÛŒ خوام یه موسیقی برات بذارم. بعد هم اشک سپهر گذاشت؛ شبنم پاکم به عالم خاکی چرا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام...»
خیلی خودم رو کنترل کردم ولی وسط ترانه زدم زیر گریه. یاØÙ‚ÛŒ Ú¯ÙØªØ› مرگ پدر سخته. اصلا مردن سخته. بعد Ú©Ù„ÛŒ دلداریم داد. ترانه رو عوض کرد؛ «به زمانی Ú©Ù‡ Ù…ØØ¨Øª شده همچون Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡/ به دیاری Ú©Ù‡ نیابی خبر از جانانه/ دل رسوا دگر از من تو Ú†Ù‡ خواهی؟»
جلوی اشکامو نمی تونستم بگیرم. Ú¯ÙØªÙ… استاد پدرم شما رو خیلی دوست داشت. Ú¯ÙØª تو چی؟ منو دوست داری؟ اگه دوست داری از مرگ من Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نشو...
از این ØØ±Ù استاد یخ کردم ولی به روی خودم نیاوردم. اول مثل همیشه روی یک مدار بسته دور اتاق راه Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. من از این کارش همیشه کلاÙÙ‡ Ù…ÛŒ شدم. Ú¯ÙØªÙ… استاد Ùکر کنم شما موقع خواب هم راه Ù…ÛŒ روید. Ú¯ÙØªØ› نمی دونم اصلا قرار ندارم. از جوونی همین طور بودم. اون روز Ú©Ù„ÛŒ ØØ±Ù زدیم. از مرتضی خان Ù…ØØ¬ÙˆØ¨ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا اسدالله ملک. بهش Ú¯ÙØªÙ… به زودی قرار است بزرگداشتی برای پرویز مشکاتیان برگزار بشه. Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ شد Ùˆ Ú¯ÙØª Ú†Ù‡ کار خوبی. مشکاتیان آدم تاثیرگذاریه، بعد هم Ú¯ÙØª این Ú†Ù‡ سنت خوبیه تا وقتی یه هنرمند زنده Ùˆ جاریه قدرش رو بدونن. Ú¯ÙØªØ› من Ù…ÛŒ دونم اگه بمیرم، خیلی ها تازه یادشون Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ برام بزرگداشت بگیرن. وسط ØØ±ÙØ´ دویدم Ùˆ برای اینکه ÙØ¶Ø§ رو عوض کنم Ú¯ÙØªÙ…Ø› استاد شنیدم وقتی بیمارستان بودید، پرویز مشکاتیان زودتر از بقیه هنرمندان به بالین شما اومد. Ú¯ÙØªØ› آره دکتر کوهی خبرش کرده بود.
راستی یادت باشه هر وقت خواستی درباره من مطلبی بنویسی از دکتر کوهی تشکر Ú©Ù†. تو مطلبت بنویس این پزشک هنرمند به خیلی از هنرمندان خوبی کرده. من Ú©Ù‡ سلامتی خودم را مرهون Ù…ØØ¨Øª های بی دریغ اون هستم، بعد هم Ú¯ÙØª برای مراسم مشکاتیان از دکتر صادق طباطبایی دعوت کنید. تمام سال هایی Ú©Ù‡ موسیقی، هنر ممنوعه بود، با ØÙ…ایت Ùˆ پشتیبانی اون، ساعت ها موسیقی ضبط شد. Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ طباطبایی هم شعور سیاسی داره، هم شعور موسیقی. Ú©Ù‡ این خیلی مهمه. Ú¯ÙØª تمام سال های بعد از انقلاب بزرگانی مثل اØÙ…د عبادی، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø´Ø±ÛŒÙØŒ ØØ¨ÛŒØ¨ بدیعی، مشکاتیان، شجریان Ùˆ چند Ù†ÙØ± دیگر با ØÙ…ایت اون صدها ساعت موسیقی خلق Ùˆ ضبط کردن.
آرشیو بی نظیری داره. صدها ساعت نوار منتشر نشده از Ø³ØØ±Ø¢Ùرینی بزرگان موسیقی. ازش پرسیدم؛ استاد! شما خیال ندارید آثار آن سال ها را منتشر کنید؟ Ú¯ÙØªØ› چرا چند ساعت از اونها را با «آوای باربد» قرارداد بستم. «اسÙندیاری» Ùˆ «رضایی» ناشران درستی هستند. بهشون اطمینان دارم. بعد هم Ú¯ÙØª در گذشته امکاناتی در اختیار ما بود Ùˆ Ù…ÛŒ تونستیم هنرمون را به گوش دوستداران موسیقی ایرونی برسونیم. اما ØØ§Ù„ا این امکانات نیست. رادیو Ùˆ تلویزیون هر روز ساعت ها از آثار گذشته ما Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنند ولی اونها نمی خوان Ú©Ù‡ ما آثار تازه تری داشته باشیم.
راستش رو هم بخواهی دیگه خودم هم ØÙˆØµÙ„Ù‡ ندارم. ما سال های بعد از انقلاب بیکار نبودیم. بودن آدم های ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ اهل دلی مثل دکتر طباطبایی Ùˆ «دکتر برومند» Ú©Ù‡ ما رو تشویق کردن کارمون رو ادامه بدیم. بعد از من پرسید؛ راستی از خانم تجویدی Ú†Ù‡ خبری داری؟ Ú¯ÙØªÙ… خوبه،دائم باهاش در تماسم. Ú¯ÙØªØ› تجویدی آدم خوش شانسی بود. زن نازنینش همیشه همراه Ùˆ همدلش بود... بعد هم مکثی طولانی کرد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› خیلی از هنرمندها این شانس رو نداشتن. به خاطر همین میونه راه موندن.
اون روز با استاد خیلی ØµØØ¨Øª کردم. نمی دونم چرا بهش Ú¯ÙØªÙ…Ø› تنهایی شما من را همیشه نگران Ù…ÛŒ کند... Ú¯ÙØªØ› یه روز توی یکی از روزنامه ها نوشته بودی؛ «...یاØÙ‚ÛŒ مثل همیشه تنهاست Ùˆ بار تنهایی اش را Ùقط همان آرشه قدیمی به دوش Ù…ÛŒ کشد...» Ú¯ÙØªÙ…Ø› بله شما تنها هستید زیرا به زبان دیگری سخن Ù…ÛŒ گویید...
Ú¯ÙØªØ› من هیچ وقت تنها نیستم چون موسیقی همیشه با من است. ØØªÛŒ توی خواب. Ú¯ÙØªÙ…Ø› ولی استاد شما از زندگی اجتماعی ÙØ§ØµÙ„Ù‡ دارید؟ Ú¯ÙØªØ› «کدام اجتماع؟ همین اجتماعی Ú©Ù‡ متخصص در نابود کردن استعدادهاست؟» Ú¯ÙØªÙ…Ø› مردم شما را دوست دارند... وسط ØØ±ÙÙ… پرید Ùˆ Ú¯ÙØª سازم رو دوست دارند. Ù…ÛŒ رن یه نوار Ù…ÛŒ خرند Ùˆ گوش Ù…ÛŒ کنن. یه به به Ùˆ Ú†Ù‡ Ú†Ù‡ÛŒ هم Ù…ÛŒ کنن بعد هم دیگه هیچی. Ú¯ÙØªØ› ببین Ù…ÛŒ دونم Ú©Ù‡ پشت سر من Ú†Ù‡ ØØ±Ù هایی هست. Ù…ÛŒ گین یاØÙ‚ÛŒ از آدم به دوره. در خونه خودش رو بسته Ùˆ دور اتاق راه Ù…ÛŒ ره. ببین اگه من ØØ³ کنم کسی خود منو دوست داره به خدا در خونه رو به روش باز Ù…ÛŒ کنم. خودت Ù…ÛŒ دونی دوستان خوبی دارم مثل دکتر برومند ولی خب،ØÙˆØµÙ„Ù‡ بعضی از مردم رو ندارم. چند روز پیش تو خیابون یه آقایی اومد جلو سلام کرد Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ ابراز Ù…ØØ¨Øª بعد هم به زنش Ú¯ÙØªØ› «این آقا شوهر Ùلانیه». خب تو اگه جای من بودی Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نمی شدی؟
من سال ها ریاضت کشیدم. وقتی بچه بودم به جای اینکه با توپ پلاستیکی تو Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها پرسه بزنم، خودم رو تو زیرزمین ØØ¨Ø³ Ù…ÛŒ کردم Ùˆ روزی چهارده ساعت تمرین Ù…ÛŒ کردم. این همه آهنگ ساختم ØØ§Ù„ا خیلی سخته Ú©Ù‡ منو Ùقط به اسم شوهر Ùلانی بشناسن. همین طور Ú©Ù‡ استاد یاØÙ‚ÛŒ ناهار رو آماده Ù…ÛŒ کرد Ú¯ÙØªØ› راستی از «صادقلو» Ú†Ù‡ خبر؟ سوای هنر عکاسی Ùˆ ØØ±ÙÙ‡ روزنامه نگاریش، پسر خوبیه. بعد هم Ú¯ÙØª یه دختره از کرج تلÙÙ† کرده Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡ آقای یاØÙ‚ÛŒ من دانشجوی عکاسی ام. Ù…ÛŒ خوام برای پایان نامه ام از شما عکس بگیرم. این آدرس را یادداشت کنید Ùˆ بیایید کرج!! ØØ§Ù„ا خانم اینها تازه دانشجویان Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÚ¯Ø§Ù† هستند وای به ØØ§Ù„ دیگران. بعد هم ترانه رو عوض کرد؛ اگرچه جهانی مرا شده دشمن/ بمان تو برای شکسته دل من
Ú¯ÙØªÙ… استاد این ترانه خیلی مورد علاقه ناصر ملک مطیعی است. Ú¯ÙØªØ› «همین آقای ملک مطیعی، اون یه بازیگر معمولی نبود. خیلی آدم باشعوریه سال ها کار کرده، تجربه داره. وقتی کار Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡ سینما این همه امکانات نداشت. ØØ§Ù„ا چرا باید این طوری بذارنش کنار. Ú¯ÙØªÙ… خودش نمی خواد باشه. Ú¯ÙØª بله وقتی شرایط برای یه هنرمند مطبوع نباشه دو راه باقی Ù…ÛŒ مونه. اول این Ú©Ù‡ هنرمند رنگ عوض کنه Ùˆ خودش نباشه Ú©Ù‡ این تو وجود ناصرخان Ùˆ من نبود Ùˆ دوم اینکه عرصه رو رها کنه Ùˆ بره یه گوشه بشینه. Ú¯ÙØªÙ…Ø› استاد گوشه نشینی شما خیلی بیشتر به موسیقی ما ضربه زد.
Ú¯ÙØªØ› من نمی خواستم این طوری بشه خودشون خواستن. Ú¯ÙØªÙ…Ø› ولی من شاهدم Ú©Ù‡ مدیران موسیقی چند بار با شما مذاکره کردند Ùˆ خواستند به رادیو بازگردید. Ú¯ÙØªØ› کدوم رادیو؟ اونهایی Ú©Ù‡ اونجا هستند اصلا نمی دونن Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ÛŒ موسیقی چیه. موسیقی مناسب نص٠شب رو وسط روز پخش Ù…ÛŒ کنن. موسیقی شاد Ùˆ ریتمیک رو نیمه شب. وسط ساز سلو اخبار تراÙیکی Ù…ÛŒ Ú¯Ù†.
آواز استاد «شهیدی» رو تا بود Ú©Ù‡ بدون Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† اسمش Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ† ØØ§Ù„ا هم Ù…ÛŒ Ú¯Ù† زنده یاد شهیدی! اونها اصلا نمی دونن شهیدی زنده است؟ Ú©ÛŒ اومد سراغ بدیعی، Ú©ÛŒ Ø±ÙØª از عبادی بپرسه تو Ú†ÛŒ کار Ù…ÛŒ کنی؟ اگر Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ† سراغ ادیب خوانساری Ùˆ ازش دلجویی Ù…ÛŒ کردن آیا باز هم از غصه دق Ù…ÛŒ کرد...
من خیلی از ØØ±Ù هایش Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª Ù…ÛŒ شدم. Ø±ÙØª دم پنجره Ùˆ Ú¯ÙØª هوا سرده ولی بوی بهار Ù…ÛŒ آد. نمی دونم چرا دلم گواهی بهار رو Ù…ÛŒ ده، از ØØ±ÙØ´ تعجب کردم Ú¯ÙØªÙ…Ø› استاد وسط زمستون دلتون بهاریه... ادامه داد Ú©Ù‡ چله تابستون هم دلم پاییزیه. خندید Ùˆ Ú¯ÙØª راستی Ù…ÛŒ دونی من چند تا آهنگ بهاری ساختم؟ Ú¯ÙØªÙ…Ø› بهار زیبا Ù…ÛŒ شه، لاله Ùˆ Ú¯Ù„ وا Ù…ÛŒ شه... ادامه داد یه ترانه دیگه هم دارم؛
نسیم ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† / وزان به بستان شو / ز نو عروس Ú¯Ù„ / چمن گلستان شو
Ú¯ÙØªÙ… اون ترانه بهاریه، شعرش رو استاد ترقی Ú¯ÙØªÙ‡ØŸ ØØ±ÙÙ… رو قطع کرد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› ترقی نیمه گمشده منه. اون ØØ±Ù دل منو Ù…ÛŒ زد. خیلی دوسش دارم. اصلا کار ما از دوست داشتن گذشته Ùˆ دوتامون با هم Ù…ÛŒ شیم یکی. راستی کدوم ترانه رو Ú¯ÙØªÛŒØŸ
Ú¯ÙØªÙ…Ø› به کنار لاله Ùˆ Ú¯Ù„ به غمت چنان خموشم / Ú©Ù‡ نسیم نوبهاری مگر آورد به هوشم... Ú¯ÙØªØ› من این همه ترانه بهاری ساختم ولی با جرات Ù…ÛŒ Ú¯Ù… هیچکس بهتر از استاد مهدی خالدی نتونسته واسه شعر بهاری نواب ØµÙØ§ آهنگ بسازه؛ آمد نوبهار، Ø·ÛŒ شد هجر یار... همین طور Ú©Ù‡ توی اتاق راه Ù…ÛŒ Ø±ÙØª Ùˆ نهار Ù…ÛŒ خورد Ú¯ÙØª راستی از من خواسته بودی خاطراتمو بنویسم. خیلی از اونهایی Ú©Ù‡ قابل Ø·Ø±Ø Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ نوشتم.
Ùکر Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ به درد کسی بخوره. بعد چند ØµÙØÙ‡ از خاطرات خودشو روی مانیتور کامپیوتر نشونم داد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› این Ùقط بخشی از خاطراته. Ú¯ÙØªÙ…Ø› بخش دیگه اش؟! Ú¯ÙØªÙ… با سینه ام Ù…ÛŒ ره زیر خاک. بعد تا دید من Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª شدم Ø±ÙØª Ùˆ ترانه دیگری گذاشت. ترانه ای Ú©Ù‡ من همیشه اونو دوست داشتم؛ «به رهی دیدم برگ خزان، پژمرده ز بیداد زمان، از شاخه جدا بود...»
اون چند ساعت گذشت Ùˆ من دیگه قرار نیست هیچ وقت دیگه مهمونش باشم. یکی دو بار دیگه هم تلÙÙ†ÛŒ با هم ØØ±Ù زدیم. چند روز بود Ú©Ù‡ ازش خبر نداشتم. تا روز جمعه. برای من همیشه جمعه روز بدیه. تلÙÙ† کردند Ùˆ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ یاØÙ‚ÛŒ Ø±ÙØªÙ‡. باورم نشد. راستش رو بخواین هنوز هم باورم نمی شه. از بس Ú©Ù‡ زنده بود Ùˆ جون داشت. شلوغ بود Ùˆ Ù¾Ø±ØØ±Ú©Øª. یادمه وقتی پدرم Ø±ÙØª استاد به من تلÙÙ† کرد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› دلم نمی آد بهت تسلیت بگم.
من اصلا مرگ را باور ندارم. اون رو یه جور Ø³ÙØ± Ù…ÛŒ دونم. قوی باش. از ترس اینکه بغضم نترکه سکوت کرده بودم بعد هم Ú¯ÙØªØ› خوش به ØØ§Ù„ پدرت Ú©Ù‡ اینقدر بی دردسر Ø±ÙØª. دکتر برومند Ú¯ÙØªØ› دو سه روز بود ازش خبر نداشتم. موبایلش خاموش بود Ùˆ تلÙÙ† خونه رو هم جواب نمی داد. جمعه ساعت 4 بعدازظهر بود به Ø§ØªÙØ§Ù‚ «بابک بختیاری» Ùˆ Â«ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ø§ØØªØ´Ø§Ù…ی» Ø±ÙØªÛŒÙ… دم خونه اش. درو باز نکرد.
همسایه اون، ما رو Ù…ÛŒ شناخت Ú¯ÙØªØ› استاد دو سه روزه Ú©Ù‡ از خونه نیومده بیرون. صدای سازش هم نمی آد. دلشوره Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ…. Ø±ÙØªÛŒÙ… پشت در آپارتمان صداش کردیم. جوابی Ù†Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ…. ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ کلید خونه رو داشت. تلÙÙ† کردیم. خواستیم کلید بیاره تا اون از لواسان بیاد، طاقت نیاوردیم درو شکستیم. استاد پشت در Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود.
مثل اینکه Ø§ØØ³Ø§Ø³ خطر Ù…ÛŒ کنه. Ù…ÛŒ خواسته خودش رو برسونه بیرون Ùˆ کسی رو خبر کنه. شلوارش را داشته Ù…ÛŒ پوشیده Ú©Ù‡ مرگ مهلتش نداده... 48ساعت قبل اسطوره موسیقی ایرانی پر کشیده بود Ùˆ هیچ کس خبر نداشت. چراشو از شما Ùˆ از خودم Ù…ÛŒ پرسم. وای به ما Ú©Ù‡ هنرمند بزرگمون رو تنها گذاشتیم. خودش پیش بینی کرده بود بعد از مرگ ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ ازش تجلیل Ù…ÛŒ شه... به من Ú¯ÙØª دلم نمی آد بهت تسلیت بگم.
من هم دلم نمی آد به بیژن ترقی، عبدالوهاب شهیدی، معینی کرمانشاهی، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø´Ø±ÛŒÙØŒ دکتر جهانشاه برومند Ùˆ به همه شما Ú©Ù‡ دوستش داشتید تسلیت بگم. منتظر باشیم یه هنرمند دیگه بمیره تا به یادش Ø¨ÛŒÙØªÛŒÙ… Ùˆ ØµÙØÙ‡ روزنامه رو پر کنیم Ùˆ به دوستان Ùˆ همکارانمون پز بدهیم Ú©Ù‡ آره من تنها خبرنگاری بودم Ú©Ù‡ هر وقت دلم Ù…ÛŒ خواست باهاش ØØ±Ù Ù…ÛŒ زدم، مهمونش Ù…ÛŒ شدم Ùˆ همیشه از پنجه Ø³ØØ±Ø¢Ù…یزش لذت Ù…ÛŒ بردم...
بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از:
https://www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=8&ni=19699
توسط: گیل آوایئ

این نوشته تقدیم Ù…ÛŒ شود به استاد بیژن ترقی (نیمه پرویز یاØÙ‚ÛŒ)ØŒ دکتر صادق طباطبایی، دکتر جهانشاه برومند، بیژن ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ Ùˆ مریم بهمن پور
شبنم پاکم به عالم خاکی چرا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام / بخت نگون بین! Ú©Ù‡ در کجا بودم، کجا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام / من همه نورم به عالم ÙØ§Ù†ÛŒ چرا رو کردم / با تن لرزان ز چشمه نوش بقا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù…...
همین چند روز پیش بود شاید پونزده یا بیست روز پیش تلÙÙ† زده بود خونه ما گلایه منو به مادرم کرده بود. Ú¯ÙØªÙ‡ بود؛ این دختره سر به هوا شده. مشکلش چیه. مادرم معذرت خواسته بود Ú¯ÙØªÙ‡ بود؛ ØÙ‚ با شماست. از وقتی پدرش Ø±ÙØªÙ‡ØŒ دیگه کمتر ØØ§Ù„ Ùˆ ØÙˆØµÙ„Ù‡ داره. استاد Ú¯ÙØªÙ‡ بود؛ موبایلش خاموشه. تلÙÙ† Ù…ØÙ„ کارش را بدین. زنگ زد Ù…ØÙ„ کارم. تا صداشو شنیدم از Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ÛŒ پر کشیدم. Ú¯ÙØªÙ… استاد خیلی دلم براتون تنگ شده. Ú¯ÙØªØ› پاشو بیا اینجا. Ø±ÙØªÙ…. مثل همیشه شلوغ بود Ùˆ پرهیجان. تا Ø±ÙØªÙ… Ùˆ نشستم Ú¯ÙØªØ› «تا چای ØØ§Ø¶Ø± بشه Ù…ÛŒ خوام یه موسیقی برات بذارم. بعد هم اشک سپهر گذاشت؛ شبنم پاکم به عالم خاکی چرا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام...»
خیلی خودم رو کنترل کردم ولی وسط ترانه زدم زیر گریه. یاØÙ‚ÛŒ Ú¯ÙØªØ› مرگ پدر سخته. اصلا مردن سخته. بعد Ú©Ù„ÛŒ دلداریم داد. ترانه رو عوض کرد؛ «به زمانی Ú©Ù‡ Ù…ØØ¨Øª شده همچون Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡/ به دیاری Ú©Ù‡ نیابی خبر از جانانه/ دل رسوا دگر از من تو Ú†Ù‡ خواهی؟»
جلوی اشکامو نمی تونستم بگیرم. Ú¯ÙØªÙ… استاد پدرم شما رو خیلی دوست داشت. Ú¯ÙØª تو چی؟ منو دوست داری؟ اگه دوست داری از مرگ من Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نشو...
از این ØØ±Ù استاد یخ کردم ولی به روی خودم نیاوردم. اول مثل همیشه روی یک مدار بسته دور اتاق راه Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. من از این کارش همیشه کلاÙÙ‡ Ù…ÛŒ شدم. Ú¯ÙØªÙ… استاد Ùکر کنم شما موقع خواب هم راه Ù…ÛŒ روید. Ú¯ÙØªØ› نمی دونم اصلا قرار ندارم. از جوونی همین طور بودم. اون روز Ú©Ù„ÛŒ ØØ±Ù زدیم. از مرتضی خان Ù…ØØ¬ÙˆØ¨ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا اسدالله ملک. بهش Ú¯ÙØªÙ… به زودی قرار است بزرگداشتی برای پرویز مشکاتیان برگزار بشه. Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ شد Ùˆ Ú¯ÙØª Ú†Ù‡ کار خوبی. مشکاتیان آدم تاثیرگذاریه، بعد هم Ú¯ÙØª این Ú†Ù‡ سنت خوبیه تا وقتی یه هنرمند زنده Ùˆ جاریه قدرش رو بدونن. Ú¯ÙØªØ› من Ù…ÛŒ دونم اگه بمیرم، خیلی ها تازه یادشون Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ برام بزرگداشت بگیرن. وسط ØØ±ÙØ´ دویدم Ùˆ برای اینکه ÙØ¶Ø§ رو عوض کنم Ú¯ÙØªÙ…Ø› استاد شنیدم وقتی بیمارستان بودید، پرویز مشکاتیان زودتر از بقیه هنرمندان به بالین شما اومد. Ú¯ÙØªØ› آره دکتر کوهی خبرش کرده بود.
راستی یادت باشه هر وقت خواستی درباره من مطلبی بنویسی از دکتر کوهی تشکر Ú©Ù†. تو مطلبت بنویس این پزشک هنرمند به خیلی از هنرمندان خوبی کرده. من Ú©Ù‡ سلامتی خودم را مرهون Ù…ØØ¨Øª های بی دریغ اون هستم، بعد هم Ú¯ÙØª برای مراسم مشکاتیان از دکتر صادق طباطبایی دعوت کنید. تمام سال هایی Ú©Ù‡ موسیقی، هنر ممنوعه بود، با ØÙ…ایت Ùˆ پشتیبانی اون، ساعت ها موسیقی ضبط شد. Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ طباطبایی هم شعور سیاسی داره، هم شعور موسیقی. Ú©Ù‡ این خیلی مهمه. Ú¯ÙØª تمام سال های بعد از انقلاب بزرگانی مثل اØÙ…د عبادی، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø´Ø±ÛŒÙØŒ ØØ¨ÛŒØ¨ بدیعی، مشکاتیان، شجریان Ùˆ چند Ù†ÙØ± دیگر با ØÙ…ایت اون صدها ساعت موسیقی خلق Ùˆ ضبط کردن.
آرشیو بی نظیری داره. صدها ساعت نوار منتشر نشده از Ø³ØØ±Ø¢Ùرینی بزرگان موسیقی. ازش پرسیدم؛ استاد! شما خیال ندارید آثار آن سال ها را منتشر کنید؟ Ú¯ÙØªØ› چرا چند ساعت از اونها را با «آوای باربد» قرارداد بستم. «اسÙندیاری» Ùˆ «رضایی» ناشران درستی هستند. بهشون اطمینان دارم. بعد هم Ú¯ÙØª در گذشته امکاناتی در اختیار ما بود Ùˆ Ù…ÛŒ تونستیم هنرمون را به گوش دوستداران موسیقی ایرونی برسونیم. اما ØØ§Ù„ا این امکانات نیست. رادیو Ùˆ تلویزیون هر روز ساعت ها از آثار گذشته ما Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ کنند ولی اونها نمی خوان Ú©Ù‡ ما آثار تازه تری داشته باشیم.
راستش رو هم بخواهی دیگه خودم هم ØÙˆØµÙ„Ù‡ ندارم. ما سال های بعد از انقلاب بیکار نبودیم. بودن آدم های ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ اهل دلی مثل دکتر طباطبایی Ùˆ «دکتر برومند» Ú©Ù‡ ما رو تشویق کردن کارمون رو ادامه بدیم. بعد از من پرسید؛ راستی از خانم تجویدی Ú†Ù‡ خبری داری؟ Ú¯ÙØªÙ… خوبه،دائم باهاش در تماسم. Ú¯ÙØªØ› تجویدی آدم خوش شانسی بود. زن نازنینش همیشه همراه Ùˆ همدلش بود... بعد هم مکثی طولانی کرد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› خیلی از هنرمندها این شانس رو نداشتن. به خاطر همین میونه راه موندن.
اون روز با استاد خیلی ØµØØ¨Øª کردم. نمی دونم چرا بهش Ú¯ÙØªÙ…Ø› تنهایی شما من را همیشه نگران Ù…ÛŒ کند... Ú¯ÙØªØ› یه روز توی یکی از روزنامه ها نوشته بودی؛ «...یاØÙ‚ÛŒ مثل همیشه تنهاست Ùˆ بار تنهایی اش را Ùقط همان آرشه قدیمی به دوش Ù…ÛŒ کشد...» Ú¯ÙØªÙ…Ø› بله شما تنها هستید زیرا به زبان دیگری سخن Ù…ÛŒ گویید...
Ú¯ÙØªØ› من هیچ وقت تنها نیستم چون موسیقی همیشه با من است. ØØªÛŒ توی خواب. Ú¯ÙØªÙ…Ø› ولی استاد شما از زندگی اجتماعی ÙØ§ØµÙ„Ù‡ دارید؟ Ú¯ÙØªØ› «کدام اجتماع؟ همین اجتماعی Ú©Ù‡ متخصص در نابود کردن استعدادهاست؟» Ú¯ÙØªÙ…Ø› مردم شما را دوست دارند... وسط ØØ±ÙÙ… پرید Ùˆ Ú¯ÙØª سازم رو دوست دارند. Ù…ÛŒ رن یه نوار Ù…ÛŒ خرند Ùˆ گوش Ù…ÛŒ کنن. یه به به Ùˆ Ú†Ù‡ Ú†Ù‡ÛŒ هم Ù…ÛŒ کنن بعد هم دیگه هیچی. Ú¯ÙØªØ› ببین Ù…ÛŒ دونم Ú©Ù‡ پشت سر من Ú†Ù‡ ØØ±Ù هایی هست. Ù…ÛŒ گین یاØÙ‚ÛŒ از آدم به دوره. در خونه خودش رو بسته Ùˆ دور اتاق راه Ù…ÛŒ ره. ببین اگه من ØØ³ کنم کسی خود منو دوست داره به خدا در خونه رو به روش باز Ù…ÛŒ کنم. خودت Ù…ÛŒ دونی دوستان خوبی دارم مثل دکتر برومند ولی خب،ØÙˆØµÙ„Ù‡ بعضی از مردم رو ندارم. چند روز پیش تو خیابون یه آقایی اومد جلو سلام کرد Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ ابراز Ù…ØØ¨Øª بعد هم به زنش Ú¯ÙØªØ› «این آقا شوهر Ùلانیه». خب تو اگه جای من بودی Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نمی شدی؟
من سال ها ریاضت کشیدم. وقتی بچه بودم به جای اینکه با توپ پلاستیکی تو Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها پرسه بزنم، خودم رو تو زیرزمین ØØ¨Ø³ Ù…ÛŒ کردم Ùˆ روزی چهارده ساعت تمرین Ù…ÛŒ کردم. این همه آهنگ ساختم ØØ§Ù„ا خیلی سخته Ú©Ù‡ منو Ùقط به اسم شوهر Ùلانی بشناسن. همین طور Ú©Ù‡ استاد یاØÙ‚ÛŒ ناهار رو آماده Ù…ÛŒ کرد Ú¯ÙØªØ› راستی از «صادقلو» Ú†Ù‡ خبر؟ سوای هنر عکاسی Ùˆ ØØ±ÙÙ‡ روزنامه نگاریش، پسر خوبیه. بعد هم Ú¯ÙØª یه دختره از کرج تلÙÙ† کرده Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡ آقای یاØÙ‚ÛŒ من دانشجوی عکاسی ام. Ù…ÛŒ خوام برای پایان نامه ام از شما عکس بگیرم. این آدرس را یادداشت کنید Ùˆ بیایید کرج!! ØØ§Ù„ا خانم اینها تازه دانشجویان Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÚ¯Ø§Ù† هستند وای به ØØ§Ù„ دیگران. بعد هم ترانه رو عوض کرد؛ اگرچه جهانی مرا شده دشمن/ بمان تو برای شکسته دل من
Ú¯ÙØªÙ… استاد این ترانه خیلی مورد علاقه ناصر ملک مطیعی است. Ú¯ÙØªØ› «همین آقای ملک مطیعی، اون یه بازیگر معمولی نبود. خیلی آدم باشعوریه سال ها کار کرده، تجربه داره. وقتی کار Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡ سینما این همه امکانات نداشت. ØØ§Ù„ا چرا باید این طوری بذارنش کنار. Ú¯ÙØªÙ… خودش نمی خواد باشه. Ú¯ÙØª بله وقتی شرایط برای یه هنرمند مطبوع نباشه دو راه باقی Ù…ÛŒ مونه. اول این Ú©Ù‡ هنرمند رنگ عوض کنه Ùˆ خودش نباشه Ú©Ù‡ این تو وجود ناصرخان Ùˆ من نبود Ùˆ دوم اینکه عرصه رو رها کنه Ùˆ بره یه گوشه بشینه. Ú¯ÙØªÙ…Ø› استاد گوشه نشینی شما خیلی بیشتر به موسیقی ما ضربه زد.
Ú¯ÙØªØ› من نمی خواستم این طوری بشه خودشون خواستن. Ú¯ÙØªÙ…Ø› ولی من شاهدم Ú©Ù‡ مدیران موسیقی چند بار با شما مذاکره کردند Ùˆ خواستند به رادیو بازگردید. Ú¯ÙØªØ› کدوم رادیو؟ اونهایی Ú©Ù‡ اونجا هستند اصلا نمی دونن Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ÛŒ موسیقی چیه. موسیقی مناسب نص٠شب رو وسط روز پخش Ù…ÛŒ کنن. موسیقی شاد Ùˆ ریتمیک رو نیمه شب. وسط ساز سلو اخبار تراÙیکی Ù…ÛŒ Ú¯Ù†.
آواز استاد «شهیدی» رو تا بود Ú©Ù‡ بدون Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† اسمش Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ† ØØ§Ù„ا هم Ù…ÛŒ Ú¯Ù† زنده یاد شهیدی! اونها اصلا نمی دونن شهیدی زنده است؟ Ú©ÛŒ اومد سراغ بدیعی، Ú©ÛŒ Ø±ÙØª از عبادی بپرسه تو Ú†ÛŒ کار Ù…ÛŒ کنی؟ اگر Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ† سراغ ادیب خوانساری Ùˆ ازش دلجویی Ù…ÛŒ کردن آیا باز هم از غصه دق Ù…ÛŒ کرد...
من خیلی از ØØ±Ù هایش Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª Ù…ÛŒ شدم. Ø±ÙØª دم پنجره Ùˆ Ú¯ÙØª هوا سرده ولی بوی بهار Ù…ÛŒ آد. نمی دونم چرا دلم گواهی بهار رو Ù…ÛŒ ده، از ØØ±ÙØ´ تعجب کردم Ú¯ÙØªÙ…Ø› استاد وسط زمستون دلتون بهاریه... ادامه داد Ú©Ù‡ چله تابستون هم دلم پاییزیه. خندید Ùˆ Ú¯ÙØª راستی Ù…ÛŒ دونی من چند تا آهنگ بهاری ساختم؟ Ú¯ÙØªÙ…Ø› بهار زیبا Ù…ÛŒ شه، لاله Ùˆ Ú¯Ù„ وا Ù…ÛŒ شه... ادامه داد یه ترانه دیگه هم دارم؛
نسیم ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† / وزان به بستان شو / ز نو عروس Ú¯Ù„ / چمن گلستان شو
Ú¯ÙØªÙ… اون ترانه بهاریه، شعرش رو استاد ترقی Ú¯ÙØªÙ‡ØŸ ØØ±ÙÙ… رو قطع کرد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› ترقی نیمه گمشده منه. اون ØØ±Ù دل منو Ù…ÛŒ زد. خیلی دوسش دارم. اصلا کار ما از دوست داشتن گذشته Ùˆ دوتامون با هم Ù…ÛŒ شیم یکی. راستی کدوم ترانه رو Ú¯ÙØªÛŒØŸ
Ú¯ÙØªÙ…Ø› به کنار لاله Ùˆ Ú¯Ù„ به غمت چنان خموشم / Ú©Ù‡ نسیم نوبهاری مگر آورد به هوشم... Ú¯ÙØªØ› من این همه ترانه بهاری ساختم ولی با جرات Ù…ÛŒ Ú¯Ù… هیچکس بهتر از استاد مهدی خالدی نتونسته واسه شعر بهاری نواب ØµÙØ§ آهنگ بسازه؛ آمد نوبهار، Ø·ÛŒ شد هجر یار... همین طور Ú©Ù‡ توی اتاق راه Ù…ÛŒ Ø±ÙØª Ùˆ نهار Ù…ÛŒ خورد Ú¯ÙØª راستی از من خواسته بودی خاطراتمو بنویسم. خیلی از اونهایی Ú©Ù‡ قابل Ø·Ø±Ø Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ نوشتم.
Ùکر Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ به درد کسی بخوره. بعد چند ØµÙØÙ‡ از خاطرات خودشو روی مانیتور کامپیوتر نشونم داد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› این Ùقط بخشی از خاطراته. Ú¯ÙØªÙ…Ø› بخش دیگه اش؟! Ú¯ÙØªÙ… با سینه ام Ù…ÛŒ ره زیر خاک. بعد تا دید من Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª شدم Ø±ÙØª Ùˆ ترانه دیگری گذاشت. ترانه ای Ú©Ù‡ من همیشه اونو دوست داشتم؛ «به رهی دیدم برگ خزان، پژمرده ز بیداد زمان، از شاخه جدا بود...»
اون چند ساعت گذشت Ùˆ من دیگه قرار نیست هیچ وقت دیگه مهمونش باشم. یکی دو بار دیگه هم تلÙÙ†ÛŒ با هم ØØ±Ù زدیم. چند روز بود Ú©Ù‡ ازش خبر نداشتم. تا روز جمعه. برای من همیشه جمعه روز بدیه. تلÙÙ† کردند Ùˆ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ یاØÙ‚ÛŒ Ø±ÙØªÙ‡. باورم نشد. راستش رو بخواین هنوز هم باورم نمی شه. از بس Ú©Ù‡ زنده بود Ùˆ جون داشت. شلوغ بود Ùˆ Ù¾Ø±ØØ±Ú©Øª. یادمه وقتی پدرم Ø±ÙØª استاد به من تلÙÙ† کرد Ùˆ Ú¯ÙØªØ› دلم نمی آد بهت تسلیت بگم.
من اصلا مرگ را باور ندارم. اون رو یه جور Ø³ÙØ± Ù…ÛŒ دونم. قوی باش. از ترس اینکه بغضم نترکه سکوت کرده بودم بعد هم Ú¯ÙØªØ› خوش به ØØ§Ù„ پدرت Ú©Ù‡ اینقدر بی دردسر Ø±ÙØª. دکتر برومند Ú¯ÙØªØ› دو سه روز بود ازش خبر نداشتم. موبایلش خاموش بود Ùˆ تلÙÙ† خونه رو هم جواب نمی داد. جمعه ساعت 4 بعدازظهر بود به Ø§ØªÙØ§Ù‚ «بابک بختیاری» Ùˆ Â«ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ø§ØØªØ´Ø§Ù…ی» Ø±ÙØªÛŒÙ… دم خونه اش. درو باز نکرد.
همسایه اون، ما رو Ù…ÛŒ شناخت Ú¯ÙØªØ› استاد دو سه روزه Ú©Ù‡ از خونه نیومده بیرون. صدای سازش هم نمی آد. دلشوره Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ…. Ø±ÙØªÛŒÙ… پشت در آپارتمان صداش کردیم. جوابی Ù†Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ…. ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ کلید خونه رو داشت. تلÙÙ† کردیم. خواستیم کلید بیاره تا اون از لواسان بیاد، طاقت نیاوردیم درو شکستیم. استاد پشت در Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود.
مثل اینکه Ø§ØØ³Ø§Ø³ خطر Ù…ÛŒ کنه. Ù…ÛŒ خواسته خودش رو برسونه بیرون Ùˆ کسی رو خبر کنه. شلوارش را داشته Ù…ÛŒ پوشیده Ú©Ù‡ مرگ مهلتش نداده... 48ساعت قبل اسطوره موسیقی ایرانی پر کشیده بود Ùˆ هیچ کس خبر نداشت. چراشو از شما Ùˆ از خودم Ù…ÛŒ پرسم. وای به ما Ú©Ù‡ هنرمند بزرگمون رو تنها گذاشتیم. خودش پیش بینی کرده بود بعد از مرگ ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ ازش تجلیل Ù…ÛŒ شه... به من Ú¯ÙØª دلم نمی آد بهت تسلیت بگم.
من هم دلم نمی آد به بیژن ترقی، عبدالوهاب شهیدی، معینی کرمانشاهی، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø´Ø±ÛŒÙØŒ دکتر جهانشاه برومند Ùˆ به همه شما Ú©Ù‡ دوستش داشتید تسلیت بگم. منتظر باشیم یه هنرمند دیگه بمیره تا به یادش Ø¨ÛŒÙØªÛŒÙ… Ùˆ ØµÙØÙ‡ روزنامه رو پر کنیم Ùˆ به دوستان Ùˆ همکارانمون پز بدهیم Ú©Ù‡ آره من تنها خبرنگاری بودم Ú©Ù‡ هر وقت دلم Ù…ÛŒ خواست باهاش ØØ±Ù Ù…ÛŒ زدم، مهمونش Ù…ÛŒ شدم Ùˆ همیشه از پنجه Ø³ØØ±Ø¢Ù…یزش لذت Ù…ÛŒ بردم...
بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از:
https://www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=8&ni=19699
توسط: گیل آوایئ
Ù…ØÙ…د نوشت
خیلی دوستش داشتم
ای کاش هیچ وقت هنرمندی از بین ما نمی Ø±ÙØª
Ø±ÙˆØØ´ شاد...