شعری از توی دريکوت/آمريکا

ترجمه:پويا عزيزی

pooya azizi

کارگاهی در نوع نژاد

مادرش دارد گريه می کند
چون برايانا غصه دار از مدرسه به خانه رسيد
در حالی که مسخره شده بود.


در کلاس او دو دختر ديگر با نام برايانا هستند.
و بچه ها برای جدا کردن آن ها
او را برايانای سياه صدا می زنند
در حالی که سر زنش اش می کنند.
او سر مادرش جيغ می زند:
من نبايد برايانای سياه باشم

مادر بيچاره اش گريه می کند.


من چه می توانم بکنم؟
عروسک هايش را می بخشم.
گذشته ی تاريک اش را می خوانم
چگونه می توان ام حمايت اش کنم؟

اينک به پنج بچه می فهمانم
که سياه يک رنگ نيست
بل که يک پوست مشتعل است