Black History Month
null
در آمریکا فوریه ماه سیاهپوستان است. انتخاب این ماه به این مناسبت توسط شخصی بنام "کارتر وودسون"(1950-1875) اغاز شد.وودسون بنیانگزار انجمن مطالعات "زندگی و تاریخ" سیاهان است. انتخاب ماه فوریه بر این اساس بود که هر چند طبق سیزدهمین متمم قانون اساسی که در ماه زانویه برده داری را منسوخ اعلام کرد< اما برده ها از

Black History Month
در آمریکا فوریه ماه سیاهپوستان است. انتخاب این ماه به این مناسبت توسط شخصی بنام "کارتر وودسون"(1950-1875) اغاز شد.وودسون بنیانگزار انجمن مطالعات "زندگی و تاریخ" سیاهان است. انتخاب ماه فوریه بر این اساس بود که هر چند طبق سیزدهمین متمم قانون اساسی که در ماه زانویه برده داری را منسوخ اعلام کرد< اما برده ها از این خبر در ماه فوریه با خبر شدند.در این جا جالب است یاد آور شویم که "لنگستون هیوز" شاعر بنام و سیاه پوست آمریکایی در سال 1925 مدتی در اداره ی آقای وودسون کار کرد.
داستان برده داری در دنیا ماجراهای اسفناک بسیاری دارد، اما این ماجرا ها در آمریکا در اوج تلخی و شرم انسانی بوده اند.نگارنده در حال کتابی تحقیقی در این زمینه است.
شاید بسیاری ار ما برده ها را بعنوان افرادی که سکوت را در مقابل این همه ظلم برگزیده اندتلقی کنیم، اما اگر بتاریخ بخشی از مبارزات سیاهان برای رهایی از برده گی مراجعه کنیم و شرح بعضی از این مبارزات را از قول خود برده ها بخوانیم ، آنگاه به تلاشهای طاقت فرسای برده ها پی می بریم. ازجمله ماجرای
Henry”Box” Brown و Harrieta Tuliman
دو برده ی سیاهپوست که داستانشان پر از شگفتی است. البته نباید داستان "فردریک داگلاس " را که به کانادا فرار کرد و بعد ها رهبری مبارزات علیه برده داری را بعهده گرفت را فراموش کنیم.
ماجرا از این قرار است که آقای "هنری براون" که بعد ها لقب"باکس" یعنی جعبه را بخود گرفت، طرح فرار از برده گی را ریخت.طرح آقای براون تهیه ی جعبه ای چوبی به عمق دو فوت و هشت اینچ( حدود هشتاد سانت) و پهنای دو فوت ، کف این جعبه پوشیده شده بایک لایه پارچه ی ماهوتی و غذای او یک ظرف کوچک آب و چند بیسکویت.او به کمک دوستش آقای "جیمز اسمیت" که کفاش بود این جعبه راآماده کرد. آقای اسمیت "هنری" را داخل جعبه می کند و روی آن می نویسد "شکستنی، با احتیاط" و در جایی دیگر از جعبه می نویسد""اینطرف ببالا" . در حقیقت می خواسته که زیاد جعبه را به پشت و رو و اینطرف و آنطرف پرت نکنند. سپس جعبه ی حاوی آقای هنری را با پست فوری که 27 ساعت بطول می کشیده از ریچموند به فیلادلفیا می فرستد.در فیلادلفیا شخصی مطمئن جعبه را تحویل می گیرد.پس از آن آقای اسمیت ده ها برده را از طریق چنین جعبه هایی آزاد می کرده است تا آنکه او را دستگیر می کنند.
شنیدن این ماجرا انسان آزاده را بشگفتی وامیدارد که برای آزادی در جهان چه خون ها که ریخته و می شود.
ماجرای خانم "هرییتا" برده ای که بعد ها به "موزز" یا مسیح معروف شدبسیار شنیدنی است آنهم در عصری که در کشوری میزیسته که در اوج تمدن و فرهنگ روشنفکری بوده است.
خانم هرییتا نوه ی یک سیاهپوست افریقایی بود که یک قطره خون سفید در رگان او یافت نمی شد. وی در سال 1820 در نواحی مریلند دیده بجهان گشود. خانواده ی هرییتا بسیار مهربان بودند.هرییتا در شرح ماجرای زندگی خود گفته است که وی بندرت با صاحبش زندگی کرده است، بلکه پیوسته او را برای کار در مزارع و کشاورزی می خریده اند.
ماجرای زندکی دوران برده کی این زن سیاهپوست بسیار تلخ است که از حوصله ی این مقاله بدور است.
در سال 1844 هرییتا با یک برده ی آزاد ازدواج می کند. در طول همین سالها صاحبان او مدام عوض می شدند و مدام صاحبان جدید در حال خرید و فروش برد های خود بوده اند. هرییتا که می داند دیر یا زود فروخته می شود یک روز به برادرش پیش نهاد فرار می کند ، اما برادرش قبول نمی کند و هرییتا به تنهایی و بدون پول فرار می کند و بطرف شمال که کانادا بوده می رود. او با خود می اندیشد که مردن یکبار اتفاق می افتد و بهتر است که او در راه آزادی خود به استقبال مرگ برود.هرییتا به کانادا می رود و پس از دو سال با نامی دیگر بر می گردد و با خودچندین برده ی دیگر را فرار می دهد. گفته مشود که این بانوی مبارز نوزده بار چنین حرکت خطرناکی را انجام داد و تعداد بیشمای برده را آزاد کرد. در سال 1857 پدر و مادر پیر خود را نیز فرار داد.هرییتا نه تنها این برده ها را فرار می داد بلکه در محل جدید این برده ها از هر کمکی برای راه افتادن زندگیشان دریغ نمی کرد. به همین دلیل او را مسیح بخشنده می نامیدند.
در بین نام برده گان بنام خانم"فیلیس ویتلی" (1758-1753) بر می خوریم وی اولین سیاهپوستی هست که در آمریکا کتاب شعر چاپ کرده است. فیلیس در سال 1753 در سنگال بدنیا می آید. سپس هنگامیکه او کودکی بیش نبوده بعنوان برده به بازار برده فروشان در بوستون آورده می شود. در سال 1761 فیلیس را آقای "جان ویتلی" که خیاطی از اهالی بوستون بوده از بازار برده داران جهت کمک به همسرش می خرد و آنها بزودی فیلیس را بعنوان یکی از اعضای خانواده ی خود می پذیرند و "مری" دختر آقای ویتلی مسول آموختن زبان انگلیسی به فیلیس می شود. فیلیس زبان انگلیسی را با سرعت عجیبی یاد می گیرد و هرچند هرگز به مدرسه نرفت زبان لاتین و یونانی را نیز می آموزد.
فیلیپ نوشتن شعر را از سیزده سالگی آغاز می کند و در همان سالها شعرش در روزنامه چاپ می شود.

دنباله دار....