/ /Obama مهناز بدیهیان / در آمریکا تاریخ ورق خورد
من رودخانه ها را می شناخته ام، قدیمی/ غروب زده
Ø±ÙˆØ Ù…Ù† همچو رودخانه ها به عمق رسید
--
دیدم که خیلی ها از شنیدن خبر انتخاب اوباما از شوق گریستند.
--
یکماهی بود Ú©Ù‡ کارو زندگیم Ùلج شده بود Ùˆ بیشتر وقتم در گیر انتخابات آمریکا بود. با تمام وجود خواهان انتخاب براک اوباما بعنوان چهل Ùˆ چهارمین رییس جمهور آمریکا بودم Ùˆ در این مدت هرچه از دستم بر آمد کردم. به این واقعیت هم خوب آگاه بودم Ú©Ù‡ شاید انتخاب اوباما چندان تغییر عمده ای در سیاست های آمریکا بخصوص سیاست خارجی آن ایجاد نکند. اما خوب میدانم Ú©Ù‡ انتخاب یک سیاهپوست بعنوان ریس جمهور خود قدمی بزرگ است بسوی گشودن دریچه ای بسوی Ú¯Ùتگو های نژادی Ùˆ سبک کردن بار دردناک بازمانده های ÙˆØشیانه ÛŒ برده داری Ùˆ شاید التیامی بر دل سیاهان آمریکا باشد...دیشب گریستم ...از شوق Ùˆ از بیاد اوری داستانها Ùˆ شعرهایی کا از رنج سیاهان آمریکا Ùˆ برده داری خوانده بودم. Ùˆ دیدم Ú©Ù‡ خیلی ها از شنیدن خبر انتخاب اوباما از شوق گریستند. در میان آنها چهره ÛŒ معرو٠تاویزیون اوپرا وینÙری Ùˆ جسی جکسون بودند Ú©Ù‡ بی وقÙÙ‡ گریستند.
آقای اوباما در مقابل بیش از صد هزار Ù†Ùر در پارک بزرگی در شیکاگو پس از پیروزی سخنرانی کرد. برای ØÙاظت جان از سوئ قصد از جانب نژاد پرستان آمریکا از جمله گروه "اسکین هد" آقای اوباما از درون اطاقک شیشه ای ضد گلوله سخنرانی کرد...
در اینجا خواستم شعر "سیاهه از رودخانه می گوید" را که سال پیش در ماه مگ منتشر شده است را بار دیگر در اینجا تکرار کنم....
به امید آزادی و همبستگی مردم جهان
مهناز بدیهیان
---
سالها پیش در آمریکا کتاب شعری منتشر شد از شعرهای سینه به سینه. شعرهایی Ú©Ù‡ در ØاÙظه ها بود یا Ù…ÛŒ توانست باشد. یکی از این شعر ها
از شاعر Ù…Øبوب من "لنگستون هیوز" بود بنام "سیاهه از رودخانه Ù…ÛŒ گوید"
مهناز بدیهیان/ لنگستون هیوز
سیاهه از رودخانه می گوید
من رودخانه ها را می شناخته ام
می شناخته ام رودخانه هایی به قدمت جهان
قدیمی تر از خون انسان در رگان انسان
Ø±ÙˆØ Ù…Ù† همچو رودخانه ها به عمق رسید
در Ùرات شتشو کرده ام وقتی طلوع تازه بود
کپرم را ساخته ام کنار "کونگو" که با لالایی اش خوابم کرد
بر بلندای "نیل" نگریستم Ùˆ اØرام ثلاثه را بر Ùرقش اÙراشتم
شنیدم آواز" می سی سی پی"را
Ùˆ قتی"ابراهام لینکن" به "نیو اورلین" رÙت
و سینه های گل آلودش را دیدم وقتی در غروب طلایی می شد
من رودخانه ها را می شناخته ام، قدیمی/ غروب زده
Ø±ÙˆØ Ù…Ù† همچو رودخانه ها به عمق رسید
ترجمه از : مهناز بدیهیان
ارام قاسمی نوشت