مروري بر دوقدم اين ور خط اØمدپوري
نوشته ÛŒ Ùرانک Ùرید
ترجمه‌ شعر، شبیه راه رÙتن روي طناب٠بندبازی است. باید آنقدر شاعر باشی Ú©Ù‡ در شاعر٠اصلی تجسد یابی Ùˆ آنقدر مترجم Ú©Ù‡ در کار شاعر قبلی خللی ایجاد Ù†Ú©Ù†ÛŒ. گاهی در این کار چنان غوطه ور Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ دل زمان را Ù…ÛŒ شکاÙÛŒ Ùˆ به دیدار شاعر Ù…ÛŒ شتابی، ولو در عالم خیال! Ú¯Ù… راه٠مرز رؤیا Ùˆ واقعیت.
اگر آنقدر اهل واقعیت باشي Ú©Ù‡ بتوانی زندگی را بشکاÙÛŒ Ùˆ آنقدر رؤیایی Ú©Ù‡ بتوانی آنرا بباÙی، هنر كرده اي Ùˆ اگر بتوانی مخاطبت را در این باÙت Ùˆ شکاÙت همراه کنی، شاهكار! جائي كه بسياري از آثار ادبي در آن مي لنگد! "بورخس "2 Ù…ÛŒ گوید: "وقتی Ù…ÛŒ نویسم سعی Ù…ÛŒ کنم به رؤیا ÙˆÙادار باشم نه به رخدادها. البته در داستان هایم رخدادهای واقعی وجود دارد ... اما نقل ماجرا آنطور Ú©Ù‡ اتÙاق اÙتاده است، ارضاءکننده نیست... Ùقط سعی Ù…ÛŒ کنم رؤیا را منتقل کنم ..." مرز رؤیا Ùˆ واقعیت بسته به موئی است، اما مرز آدم هایی Ú©Ù‡ به صرÙ٠دلیل ساده ÙŠ روی آوری به منطق Ùˆ واقعیت از موهبت خیال¬ پردازی رویگردان Ù…ÛŒ شوند، عمیق.
راوی/اØمد، خطاب به همسرش Ú©Ù‡ نگران است نکند او در اين وادي، دیوانه شود، Ù…ÛŒ گوید: «جدی نگیر عزیزم.... من همیشه مرز بین رؤیا Ùˆ واقعیت را رعایت کرده ام. اصل این است Ú©Ù‡ آدم خودش Øواسش جمع باشد Ú©Ù‡ Ú©ÛŒ دارد از این مرز رد Ù…ÛŒ شود. من هیچ وقت این کار را نمی کنم.» اما او این کار Ù…ÛŒ کند! چون او به آن دسته از آدم های معدودی متعلق است Ú©Ù‡ در قالب روزمرگی نمی گنجند. "ماکس وبر" Ù…ÛŒ گوید: "روزی علم Ùˆ عقل به Ù‚Ùس آهنین انسان تبدیل Ù…ÛŒ شود." او درپی شکستن چنین Ù‚Ùسی، مرزهای زمان را در هم Ù…ÛŒ شکند Ùˆ پنجاه سال به عقب برمي گردد. برای چه؟ برای رساندن یک نامه عاشقانه به دست صاØب اصلی اش؛ براي ديدن شاعر Ù…Øبوبش، "آنا آخماتووا"! چگونه؟ با دست زدن به سÙر غریبی كه سر از تبريز در مي آورد. Ù…ÛŒ گوید: «انگار زندگی٠واقعی من الان بود Ùˆ زندگی قبلی رؤیا.
اما در اين كش Ùˆ قوس، خواننده، آواره ÙŠ رؤيا Ùˆ واقعيت مي¬ماند. Ùضاي داستان او را آن چنان سرگشته Ùˆ مجذوب نمي كند كه شيÙته Ùˆ Øيرت زده در آن مستغرق شود. بناچار دست راوي را مي گيرد Ùˆ به همراه وي رهسپار مي شود. همين ناباوري، نابارورش مي گذارد!
رمان اØمد پوري را از سه ديدگاه Ù…ÛŒ توان بررسي كرد: Ùرد، تاریخ ØŒ ادبیات
"ریموند ویلیامز" در مقاله ارزشمندش در "نظریه های رمان "3 Ù…ÛŒ نویسد: "رمان معاصر هم بازتاب بØران جامعه ما، Ùˆ هم روشنگر ماهیت آن است. ... تلاش واقعا سازنده در دوره Ùˆ زمانه ما یعنی مبارزه برای ایجاد روابطی بی Ú©Ù… Ùˆ کاست، هم در بÙعد شخصی Ùˆ هم در بÙعد٠اجتماعی... . واقعیت، دائما با تلاش مشترک انسانها به وجود Ù…ÛŒ آید Ùˆ هنر یکی از برترین شکلهای این Ùرایند است."
ابتدا زندگی شخصی Ùرد در دنیای مدرن Ùˆ در شرایط Øاکم بر ایران در رمان مورد توجه است. اØمد Ùˆ همسرش هر دو زندان کشیده اند. او ازدواجی سیاسی کرده، اما پس از زندان هر دو دست از سیاست کشیده اند. او مترجم است Ùˆ اهل ادبیات. اما «...عشق Ùˆ علاقه ÙŠ [همسرش] به مباØØ« سیاسی Ùˆ اجتماعی هرگز رهایش نکرد. گیتی هنوز هم آدمی است جدی Ùˆ نگران Øوادث دنیا.» در ابتدا هم Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ «گیتی همیشه تنهاست. مرا هم همیشه تنها گذاشته است شاید هم من او را تنها گذاشته ام.» بی اختیار اینها ما را به "دیگر گریزی" Øاکم Ùˆ "تنهایی ای" Ú©Ù‡ انسان مدرن در چنبره آن گیر کرده Ù…ÛŒ اندازد Ùˆ تناقضی Ú©Ù‡ رÙتار او Ùˆ معنی نامش دارد: نامش گیتی است، اما همیشه تنهاست؛ نگران دنیاست Ùˆ کاری هم برای آن نمی کند! او «بیشتر مسئولیت یک شوهر را در این خانه به دوش Ù…ÛŒ کشد. ... هرگز نتوانستم بÙهمم چقدر دوستم دارد. نشان نمی داد. خیلي خشک Ùˆ رسمی رÙتار Ù…ÛŒ کرد. وقتی Øر٠عشق هم Ù…ÛŒ شد، دنبال تعری٠و تبیین ÙلسÙÛŒ Ùˆ تاریخی آن بود.» شکا٠بين زن Ùˆ مرد هم، از دل همین جمله ها Ùˆ Ú©Ù„ داستان بیرون Ù…ÛŒ زند. زن، مردانه رÙتار Ù…ÛŒ کند Ùˆ این اØمد است Ú©Ù‡ به قول زنش «هپروتی» Ùˆ اهل خیال پردازی Ùˆ ادبیات Ùˆ ... است. Ù…Ùهر Ùˆ علقه ای آنها را در یک خانه Ù†Ú¯Ù‡ داشته Ú©Ù‡ نامش عشق نیست. اØترام متقابل جای خلاء عاطÙÛŒ را گرÙته تا هر کدام زندگی خود را داشته باشند، Ùˆ این شاید نمونه ای باشد از زندگی مشترک خیلی ها
این دو نسبت به ادبیات هم رویکردهای متقاوتی دارند. «او[گیتی] هم شعر Ùˆ ادبیات را دوست دارد اما معتقد است ادبیات Ùˆ هنر برای استراØت بشر است.» او همسرش را «ملامت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ چرا اعتنای کمتری به مباØØ« سیاسی Ùˆ اجتماعی دارد.» استدلال اØمد این است Ú©Ù‡ «هنر در بطن خود سیاسی ترین Ùعالیت انسان است... .» از رهگذر ادبیات Ú©Ù‡ شاید به ظاهر آنرا منÙÚ© از تاریخ Ùˆ سیاست Ùˆ... مي دانیم، مسائل اجتماعي بهتر مورد مداقه قرار Ù…ÛŒ گيرد. اØمد پوری با آوردن برهه تاریخی مد نظرش Ùˆ تأثير سياست بر ادبيات مي خواهد این را در داستان نشان دهد.
اØمد در راه٠گرÙتن Ùˆ رساندن نامه است Ú©Ù‡ به ناياÙته ها دست Ù…ÛŒ یابد. عشق Ùˆ علاقه به ادبیات، رهنمون او برای یاÙتن Øقایق Ù…ÛŒ شود. بررسی اشعار آنا Ùˆ تأثیر شرايط سیاسي برادبیات، رهگذري تاریخی برای تÙكر Ùˆ تکاپو پديد Ù…ÛŒ آورد. او در این تکاپو سر از گذشته سرزمین مادری اش، آذربایجان در Ù…ÛŒ آورد! گویی برای رسیدن به گذشته، باید گذشته ÙŠ خود را یاÙت Ùˆ براي رسيدن به خواست قلبي خود، نقبي زد به گذشته ÙŠ خود.
انگار برای رسیدن به تاریخ ــ يك دوره تاريخي ــ هم، باید واقعا به گذشته برگشت Ùˆ در آن به سر برد! آنقدر آنرا ناگÙته گذاشته اند Ùˆ یا تØری٠اش کرده اند Ú©Ù‡ ناچار شوي Ù‚ÙÙ„ زمان Ùˆ زبان را بشکنی. آنچه تاریخگرایان نوین به ØÙ‚ از آن به نام "عینیت کذایی تاریخ" ياد Ù…ÛŒ كنند!
بررسی Øوادث آذربایجان Øدود نیمی از کتاب را به خود اختصاص Ù…ÛŒ دهد. اصلن سÙر به گذشته از زادگاه اØمد شروع Ù…ÛŒ شود. «اینجا تبریز بود. تبریزی Ú©Ù‡ نمی شناختمش.» تبریزی Ú©Ù‡ نگذاشته اند خیلی هامان بشناسیم یا در شناختنش اهمال کرده ایم. آذربایجانی Ú©Ù‡ تاریخش را تØری٠کرده اند تا همه مان به نجاتش توسط شاه باور داشته باشیم! «... خواندیم ارتش تهران به تبریز آمد Ùˆ دوباره نظم Ùˆ آرامش برقرار کرد. Ú¯Ùت:"نظم Ùˆ آرامش؟ ... خونی ریختند Ú©Ù‡ ... از هر دو سه خانواده Øتماً یکی یا عزادار عزیزی است یا ... قتل Ùˆ غارتی شد Ú©Ù‡ ... همه را قلع Ùˆ قمع کردند. هرکس را Ú©Ù‡ یک بار برای پیشه¬وری ک٠زده بود ...» یکی از اعضای Ùرقه Ú©Ù‡ اØمد با او در لندن ملاقات Ù…ÛŒ کند، Ù…ÛŒ گوید: «چه جانهایی Ùدا شدند! Ú†Ù‡ مردان Ùˆ زنانی به خونشان غلتیدند! اینها را کسی نمی داند.» آنچه بر روی این ندانستن ها ساخته شود Ú†Ù‡ بی¬پایه بنایی خواهد بود! تاریخ تØری٠می شود تا آینده بر کج¬بنای آن Ù¾ÛŒ ریزی شود Ùˆ زمينه براي كژيهاي بعدي آماده باشد. راوی، ما را به همراه خود به دوره ای Ù…ÛŒ برد تا از نزدیک شاهد نتایج Øکومت یکساله Ùرقه دموکرات آذربایجان Ùˆ عواقب سركوب آن باشیم Ùˆ آن Ú†Ù‡ بر سر مردم Ùˆ Ùعالان آن دوره آمد. اØمد پوری خوب Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ راه یاÙتن تاریخ به رمانها، تاریخی واقعی تر Ùˆ ماندگارتر Ùˆ تأثیر گذارتر پدید Ù…ÛŒ آورد. شاید به همین دلیل است Ú©Ù‡ برخی مورخین در رمانها در Ù¾ÛŒ تاریخند تا آنرا بی طر٠تر بیابند. تاریخ هم بایستي سیال شود، هم چون ادبیات، Ùˆ شاید ادبیات بتواند بستری Ùراهم آورد برای سیالیت تاریخ. تا غوطه خوردن در زمان Ùˆ مكان را در آن بياموزي، چند قدم اين ور يا آن ور خط!
مهمترین تأثیر این بخش از رمان آن است Ú©Ù‡ آسوده خاطرمان نمی کند. Ø´Ú©ÛŒ به دلها Ù…ÛŒ اندازد! شاید تØلیلها پس از گذشت زمان، خلا٠چیزی را ثابت کند Ú©Ù‡ اکنون از انجام آن بسیار مطمئن هستیم یا بعکس، آنچه بايد مي كرديم Ùˆ نكرديم، كه جبران ماÙات آن يك عقبگرد پنجاه-شصت ساله بطلبد! به گمان تاریخگرایان نوین "ما به هنگام انتساب معنا به اعمالمان هرگز نمی توانیم کاملا بی طر٠باشیم ... Ùˆ با پذیرش این نکته Ú©Ù‡ هیچ Ú¯Ùتمان واØدی ما را به Øقیقت مطلق در خصوص خودمان یا دنیای مان رهنمون نمی کند، Ù…ÛŒ توانیم دست به کار تÙسیر جهان پیرامون مان یا متن شویم." 4همین شکاکیت Ùˆ سیالیت Ù…ÛŒ تواند Ùراهم آور ادوات دموکراسی باشد.
نويسنده سعی کرده تا زمینه را برای تکثر آرا Ùراهم آورد Ùˆ با گردآوري نظرات مواÙÙ‚ Ùˆ مخال٠در دیالوگهای بین شخصیتهایش، مسائل تاریخی Ùˆ سیاسی مورد نظرش را سبك Ùˆ سنگين كند. خواننده تلاش او را ارج Ù…ÛŒ گذارد اما Ù¾ÛŒ به نظرات او هم Ù…ÛŒ برد، از جمله به نظراتش در مورد ادبیات. او ادبيات را منÙÙƒ از سياست نمي داند اما شكل اين راهيابي برايش Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. راوی با در نظر گرÙتن اوضاع جهان Ùˆ وضعیت سیاسی شوروی، Ú©Ù‡ موجب پدید آمدن Ø´Ú©Ù„ÛŒ Øزبی Ùˆ سیاسی از هنر در آنجا شده بود در مقام دÙاع از آنا آخماتووا برمی آید Ú©Ù‡ شعر را به پای ایدئولوژی Ùدا نمی کند. «تعجب مي كنم چرا شاعري مثل آخماتووا بايد اين قدر سختي Ùˆ عذاب ببيند.»"تانيا"ØŒ يكي از شخصيتهاي رمان كه اØمد را به ديدن آنا مي برد در جواب اين سؤال وي مي گويد: « تا اينجا نباشي نمي تواني در باره اين چيزها قضاوت كني. شماها از شاعر Ùقط انتظار شعر خوب داريد. اين جا مردم انتظار دارند شاعر از آمال Ùˆ هدÙهاي آنها بنويسد ...» اØمد از اينكه «آنا براي دل خودش شعر بگويد» خرسند است.
ضمیمه کردن ادبیات به ایدئولوژی Ú©Ù‡ برخی به آن نام "رسالت ادبیات" Ù…ÛŒ دهند، رسالتی است Ú©Ù‡ شاعر را دست بسته، موظ٠به پرداختن به آرمانهای ــ مقطعي ــ جامعه اش مي كند Ùˆ اين يعني تنگ كردن عرصه بر ادبيات. امري كه ادبيات آن را برنمي تابد. آنا را از جامعه ادبی شوروی Ù…ÛŒ رانند Ùˆ با این کار در واقع او را به عالم بی در Ùˆ پیکر ادبیات پرتاب Ù…ÛŒ کنند، عالمی Ú©Ù‡ همه Ú¯Ùتمان هاي اجتماعي در آن Ù…ÛŒ گنجد، اما Ù…Øدود نمی شود. اØساسات Ùˆ عواط٠شاعر را هم دست Ùˆ پا شکسته برجاي نمی گذارد. عشق در آن روا Ùˆ روان است، هم چنان كه در بستر Øیات.
عشق در این رمان هم آن قدر مقام دارد Ú©Ù‡ جایگاهش نیازمند ترÙیع نباشد. ضمیمه ÙŠ ضمنی داستان است. Øاضر نیست، اما Øضور دارد: در عشق به ادبیات، در عشق به یاÙتن Øقیقت از دل تاریک تاریخ، در نامه ای عاشقانه Ú©Ù‡ برای رساندنش زمین Ùˆ زمان به هم دوخته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در اشعار آنا!
به جای پیامی آشنا
این باد سرد و خشك
برای تو طعم و بوی دود
و شعرهایی را می آورد
که با دست نوشته بودمشان
منابع:
1- دو قدم اين ور خط، اØمد پوري، نشر چشمه، چاپ چهارم، بهار 88
2 - اين هنر شعر، خورخه لوييس بورخس، انتشارات نيلوÙر، چاپ اول، بهار 81
3 - نظريه هاي رمان، ديويد لاج، ...ØŒ ترجمه Øسين پاينده، انتشارت نيلوÙر، چاپ اول . 1386
4 - در آمدي بر نظريه ها Ùˆ روشهاي نقد ادبي، چارلز برسلر، ترجمه مصطÙÙŠ عابدين Ùرد، چاپ اول 86
منبع : مدرسه ÛŒ Ùمنیستی
نوشته ÛŒ Ùرانک Ùرید
ترجمه‌ شعر، شبیه راه رÙتن روي طناب٠بندبازی است. باید آنقدر شاعر باشی Ú©Ù‡ در شاعر٠اصلی تجسد یابی Ùˆ آنقدر مترجم Ú©Ù‡ در کار شاعر قبلی خللی ایجاد Ù†Ú©Ù†ÛŒ. گاهی در این کار چنان غوطه ور Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ دل زمان را Ù…ÛŒ شکاÙÛŒ Ùˆ به دیدار شاعر Ù…ÛŒ شتابی، ولو در عالم خیال! Ú¯Ù… راه٠مرز رؤیا Ùˆ واقعیت.
اگر آنقدر اهل واقعیت باشي Ú©Ù‡ بتوانی زندگی را بشکاÙÛŒ Ùˆ آنقدر رؤیایی Ú©Ù‡ بتوانی آنرا بباÙی، هنر كرده اي Ùˆ اگر بتوانی مخاطبت را در این باÙت Ùˆ شکاÙت همراه کنی، شاهكار! جائي كه بسياري از آثار ادبي در آن مي لنگد! "بورخس "2 Ù…ÛŒ گوید: "وقتی Ù…ÛŒ نویسم سعی Ù…ÛŒ کنم به رؤیا ÙˆÙادار باشم نه به رخدادها. البته در داستان هایم رخدادهای واقعی وجود دارد ... اما نقل ماجرا آنطور Ú©Ù‡ اتÙاق اÙتاده است، ارضاءکننده نیست... Ùقط سعی Ù…ÛŒ کنم رؤیا را منتقل کنم ..." مرز رؤیا Ùˆ واقعیت بسته به موئی است، اما مرز آدم هایی Ú©Ù‡ به صرÙ٠دلیل ساده ÙŠ روی آوری به منطق Ùˆ واقعیت از موهبت خیال¬ پردازی رویگردان Ù…ÛŒ شوند، عمیق.
راوی/اØمد، خطاب به همسرش Ú©Ù‡ نگران است نکند او در اين وادي، دیوانه شود، Ù…ÛŒ گوید: «جدی نگیر عزیزم.... من همیشه مرز بین رؤیا Ùˆ واقعیت را رعایت کرده ام. اصل این است Ú©Ù‡ آدم خودش Øواسش جمع باشد Ú©Ù‡ Ú©ÛŒ دارد از این مرز رد Ù…ÛŒ شود. من هیچ وقت این کار را نمی کنم.» اما او این کار Ù…ÛŒ کند! چون او به آن دسته از آدم های معدودی متعلق است Ú©Ù‡ در قالب روزمرگی نمی گنجند. "ماکس وبر" Ù…ÛŒ گوید: "روزی علم Ùˆ عقل به Ù‚Ùس آهنین انسان تبدیل Ù…ÛŒ شود." او درپی شکستن چنین Ù‚Ùسی، مرزهای زمان را در هم Ù…ÛŒ شکند Ùˆ پنجاه سال به عقب برمي گردد. برای چه؟ برای رساندن یک نامه عاشقانه به دست صاØب اصلی اش؛ براي ديدن شاعر Ù…Øبوبش، "آنا آخماتووا"! چگونه؟ با دست زدن به سÙر غریبی كه سر از تبريز در مي آورد. Ù…ÛŒ گوید: «انگار زندگی٠واقعی من الان بود Ùˆ زندگی قبلی رؤیا.
اما در اين كش Ùˆ قوس، خواننده، آواره ÙŠ رؤيا Ùˆ واقعيت مي¬ماند. Ùضاي داستان او را آن چنان سرگشته Ùˆ مجذوب نمي كند كه شيÙته Ùˆ Øيرت زده در آن مستغرق شود. بناچار دست راوي را مي گيرد Ùˆ به همراه وي رهسپار مي شود. همين ناباوري، نابارورش مي گذارد!
رمان اØمد پوري را از سه ديدگاه Ù…ÛŒ توان بررسي كرد: Ùرد، تاریخ ØŒ ادبیات
"ریموند ویلیامز" در مقاله ارزشمندش در "نظریه های رمان "3 Ù…ÛŒ نویسد: "رمان معاصر هم بازتاب بØران جامعه ما، Ùˆ هم روشنگر ماهیت آن است. ... تلاش واقعا سازنده در دوره Ùˆ زمانه ما یعنی مبارزه برای ایجاد روابطی بی Ú©Ù… Ùˆ کاست، هم در بÙعد شخصی Ùˆ هم در بÙعد٠اجتماعی... . واقعیت، دائما با تلاش مشترک انسانها به وجود Ù…ÛŒ آید Ùˆ هنر یکی از برترین شکلهای این Ùرایند است."
ابتدا زندگی شخصی Ùرد در دنیای مدرن Ùˆ در شرایط Øاکم بر ایران در رمان مورد توجه است. اØمد Ùˆ همسرش هر دو زندان کشیده اند. او ازدواجی سیاسی کرده، اما پس از زندان هر دو دست از سیاست کشیده اند. او مترجم است Ùˆ اهل ادبیات. اما «...عشق Ùˆ علاقه ÙŠ [همسرش] به مباØØ« سیاسی Ùˆ اجتماعی هرگز رهایش نکرد. گیتی هنوز هم آدمی است جدی Ùˆ نگران Øوادث دنیا.» در ابتدا هم Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ «گیتی همیشه تنهاست. مرا هم همیشه تنها گذاشته است شاید هم من او را تنها گذاشته ام.» بی اختیار اینها ما را به "دیگر گریزی" Øاکم Ùˆ "تنهایی ای" Ú©Ù‡ انسان مدرن در چنبره آن گیر کرده Ù…ÛŒ اندازد Ùˆ تناقضی Ú©Ù‡ رÙتار او Ùˆ معنی نامش دارد: نامش گیتی است، اما همیشه تنهاست؛ نگران دنیاست Ùˆ کاری هم برای آن نمی کند! او «بیشتر مسئولیت یک شوهر را در این خانه به دوش Ù…ÛŒ کشد. ... هرگز نتوانستم بÙهمم چقدر دوستم دارد. نشان نمی داد. خیلي خشک Ùˆ رسمی رÙتار Ù…ÛŒ کرد. وقتی Øر٠عشق هم Ù…ÛŒ شد، دنبال تعری٠و تبیین ÙلسÙÛŒ Ùˆ تاریخی آن بود.» شکا٠بين زن Ùˆ مرد هم، از دل همین جمله ها Ùˆ Ú©Ù„ داستان بیرون Ù…ÛŒ زند. زن، مردانه رÙتار Ù…ÛŒ کند Ùˆ این اØمد است Ú©Ù‡ به قول زنش «هپروتی» Ùˆ اهل خیال پردازی Ùˆ ادبیات Ùˆ ... است. Ù…Ùهر Ùˆ علقه ای آنها را در یک خانه Ù†Ú¯Ù‡ داشته Ú©Ù‡ نامش عشق نیست. اØترام متقابل جای خلاء عاطÙÛŒ را گرÙته تا هر کدام زندگی خود را داشته باشند، Ùˆ این شاید نمونه ای باشد از زندگی مشترک خیلی ها
این دو نسبت به ادبیات هم رویکردهای متقاوتی دارند. «او[گیتی] هم شعر Ùˆ ادبیات را دوست دارد اما معتقد است ادبیات Ùˆ هنر برای استراØت بشر است.» او همسرش را «ملامت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ چرا اعتنای کمتری به مباØØ« سیاسی Ùˆ اجتماعی دارد.» استدلال اØمد این است Ú©Ù‡ «هنر در بطن خود سیاسی ترین Ùعالیت انسان است... .» از رهگذر ادبیات Ú©Ù‡ شاید به ظاهر آنرا منÙÚ© از تاریخ Ùˆ سیاست Ùˆ... مي دانیم، مسائل اجتماعي بهتر مورد مداقه قرار Ù…ÛŒ گيرد. اØمد پوری با آوردن برهه تاریخی مد نظرش Ùˆ تأثير سياست بر ادبيات مي خواهد این را در داستان نشان دهد.
اØمد در راه٠گرÙتن Ùˆ رساندن نامه است Ú©Ù‡ به ناياÙته ها دست Ù…ÛŒ یابد. عشق Ùˆ علاقه به ادبیات، رهنمون او برای یاÙتن Øقایق Ù…ÛŒ شود. بررسی اشعار آنا Ùˆ تأثیر شرايط سیاسي برادبیات، رهگذري تاریخی برای تÙكر Ùˆ تکاپو پديد Ù…ÛŒ آورد. او در این تکاپو سر از گذشته سرزمین مادری اش، آذربایجان در Ù…ÛŒ آورد! گویی برای رسیدن به گذشته، باید گذشته ÙŠ خود را یاÙت Ùˆ براي رسيدن به خواست قلبي خود، نقبي زد به گذشته ÙŠ خود.
انگار برای رسیدن به تاریخ ــ يك دوره تاريخي ــ هم، باید واقعا به گذشته برگشت Ùˆ در آن به سر برد! آنقدر آنرا ناگÙته گذاشته اند Ùˆ یا تØری٠اش کرده اند Ú©Ù‡ ناچار شوي Ù‚ÙÙ„ زمان Ùˆ زبان را بشکنی. آنچه تاریخگرایان نوین به ØÙ‚ از آن به نام "عینیت کذایی تاریخ" ياد Ù…ÛŒ كنند!
بررسی Øوادث آذربایجان Øدود نیمی از کتاب را به خود اختصاص Ù…ÛŒ دهد. اصلن سÙر به گذشته از زادگاه اØمد شروع Ù…ÛŒ شود. «اینجا تبریز بود. تبریزی Ú©Ù‡ نمی شناختمش.» تبریزی Ú©Ù‡ نگذاشته اند خیلی هامان بشناسیم یا در شناختنش اهمال کرده ایم. آذربایجانی Ú©Ù‡ تاریخش را تØری٠کرده اند تا همه مان به نجاتش توسط شاه باور داشته باشیم! «... خواندیم ارتش تهران به تبریز آمد Ùˆ دوباره نظم Ùˆ آرامش برقرار کرد. Ú¯Ùت:"نظم Ùˆ آرامش؟ ... خونی ریختند Ú©Ù‡ ... از هر دو سه خانواده Øتماً یکی یا عزادار عزیزی است یا ... قتل Ùˆ غارتی شد Ú©Ù‡ ... همه را قلع Ùˆ قمع کردند. هرکس را Ú©Ù‡ یک بار برای پیشه¬وری ک٠زده بود ...» یکی از اعضای Ùرقه Ú©Ù‡ اØمد با او در لندن ملاقات Ù…ÛŒ کند، Ù…ÛŒ گوید: «چه جانهایی Ùدا شدند! Ú†Ù‡ مردان Ùˆ زنانی به خونشان غلتیدند! اینها را کسی نمی داند.» آنچه بر روی این ندانستن ها ساخته شود Ú†Ù‡ بی¬پایه بنایی خواهد بود! تاریخ تØری٠می شود تا آینده بر کج¬بنای آن Ù¾ÛŒ ریزی شود Ùˆ زمينه براي كژيهاي بعدي آماده باشد. راوی، ما را به همراه خود به دوره ای Ù…ÛŒ برد تا از نزدیک شاهد نتایج Øکومت یکساله Ùرقه دموکرات آذربایجان Ùˆ عواقب سركوب آن باشیم Ùˆ آن Ú†Ù‡ بر سر مردم Ùˆ Ùعالان آن دوره آمد. اØمد پوری خوب Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ راه یاÙتن تاریخ به رمانها، تاریخی واقعی تر Ùˆ ماندگارتر Ùˆ تأثیر گذارتر پدید Ù…ÛŒ آورد. شاید به همین دلیل است Ú©Ù‡ برخی مورخین در رمانها در Ù¾ÛŒ تاریخند تا آنرا بی طر٠تر بیابند. تاریخ هم بایستي سیال شود، هم چون ادبیات، Ùˆ شاید ادبیات بتواند بستری Ùراهم آورد برای سیالیت تاریخ. تا غوطه خوردن در زمان Ùˆ مكان را در آن بياموزي، چند قدم اين ور يا آن ور خط!
مهمترین تأثیر این بخش از رمان آن است Ú©Ù‡ آسوده خاطرمان نمی کند. Ø´Ú©ÛŒ به دلها Ù…ÛŒ اندازد! شاید تØلیلها پس از گذشت زمان، خلا٠چیزی را ثابت کند Ú©Ù‡ اکنون از انجام آن بسیار مطمئن هستیم یا بعکس، آنچه بايد مي كرديم Ùˆ نكرديم، كه جبران ماÙات آن يك عقبگرد پنجاه-شصت ساله بطلبد! به گمان تاریخگرایان نوین "ما به هنگام انتساب معنا به اعمالمان هرگز نمی توانیم کاملا بی طر٠باشیم ... Ùˆ با پذیرش این نکته Ú©Ù‡ هیچ Ú¯Ùتمان واØدی ما را به Øقیقت مطلق در خصوص خودمان یا دنیای مان رهنمون نمی کند، Ù…ÛŒ توانیم دست به کار تÙسیر جهان پیرامون مان یا متن شویم." 4همین شکاکیت Ùˆ سیالیت Ù…ÛŒ تواند Ùراهم آور ادوات دموکراسی باشد.
نويسنده سعی کرده تا زمینه را برای تکثر آرا Ùراهم آورد Ùˆ با گردآوري نظرات مواÙÙ‚ Ùˆ مخال٠در دیالوگهای بین شخصیتهایش، مسائل تاریخی Ùˆ سیاسی مورد نظرش را سبك Ùˆ سنگين كند. خواننده تلاش او را ارج Ù…ÛŒ گذارد اما Ù¾ÛŒ به نظرات او هم Ù…ÛŒ برد، از جمله به نظراتش در مورد ادبیات. او ادبيات را منÙÙƒ از سياست نمي داند اما شكل اين راهيابي برايش Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. راوی با در نظر گرÙتن اوضاع جهان Ùˆ وضعیت سیاسی شوروی، Ú©Ù‡ موجب پدید آمدن Ø´Ú©Ù„ÛŒ Øزبی Ùˆ سیاسی از هنر در آنجا شده بود در مقام دÙاع از آنا آخماتووا برمی آید Ú©Ù‡ شعر را به پای ایدئولوژی Ùدا نمی کند. «تعجب مي كنم چرا شاعري مثل آخماتووا بايد اين قدر سختي Ùˆ عذاب ببيند.»"تانيا"ØŒ يكي از شخصيتهاي رمان كه اØمد را به ديدن آنا مي برد در جواب اين سؤال وي مي گويد: « تا اينجا نباشي نمي تواني در باره اين چيزها قضاوت كني. شماها از شاعر Ùقط انتظار شعر خوب داريد. اين جا مردم انتظار دارند شاعر از آمال Ùˆ هدÙهاي آنها بنويسد ...» اØمد از اينكه «آنا براي دل خودش شعر بگويد» خرسند است.
ضمیمه کردن ادبیات به ایدئولوژی Ú©Ù‡ برخی به آن نام "رسالت ادبیات" Ù…ÛŒ دهند، رسالتی است Ú©Ù‡ شاعر را دست بسته، موظ٠به پرداختن به آرمانهای ــ مقطعي ــ جامعه اش مي كند Ùˆ اين يعني تنگ كردن عرصه بر ادبيات. امري كه ادبيات آن را برنمي تابد. آنا را از جامعه ادبی شوروی Ù…ÛŒ رانند Ùˆ با این کار در واقع او را به عالم بی در Ùˆ پیکر ادبیات پرتاب Ù…ÛŒ کنند، عالمی Ú©Ù‡ همه Ú¯Ùتمان هاي اجتماعي در آن Ù…ÛŒ گنجد، اما Ù…Øدود نمی شود. اØساسات Ùˆ عواط٠شاعر را هم دست Ùˆ پا شکسته برجاي نمی گذارد. عشق در آن روا Ùˆ روان است، هم چنان كه در بستر Øیات.
عشق در این رمان هم آن قدر مقام دارد Ú©Ù‡ جایگاهش نیازمند ترÙیع نباشد. ضمیمه ÙŠ ضمنی داستان است. Øاضر نیست، اما Øضور دارد: در عشق به ادبیات، در عشق به یاÙتن Øقیقت از دل تاریک تاریخ، در نامه ای عاشقانه Ú©Ù‡ برای رساندنش زمین Ùˆ زمان به هم دوخته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در اشعار آنا!
به جای پیامی آشنا
این باد سرد و خشك
برای تو طعم و بوی دود
و شعرهایی را می آورد
که با دست نوشته بودمشان
منابع:
1- دو قدم اين ور خط، اØمد پوري، نشر چشمه، چاپ چهارم، بهار 88
2 - اين هنر شعر، خورخه لوييس بورخس، انتشارات نيلوÙر، چاپ اول، بهار 81
3 - نظريه هاي رمان، ديويد لاج، ...ØŒ ترجمه Øسين پاينده، انتشارت نيلوÙر، چاپ اول . 1386
4 - در آمدي بر نظريه ها Ùˆ روشهاي نقد ادبي، چارلز برسلر، ترجمه مصطÙÙŠ عابدين Ùرد، چاپ اول 86
منبع : مدرسه ÛŒ Ùمنیستی