نگاهی به شعر منصور خاکسار / مجید Ù†Ùیسی
منصور در جستجوی این Ùردیت از همان آغاز "قصیده"ØŒ راه به کودکی خود Ù…ÛŒ برد Ùˆ شاخ Ùˆ برگهای نخل جنوبی را از سر راه خود پس Ù…ÛŒ زند تا بهتر ببیند Ú©Ù‡ کیست Ùˆ کجایی ست Ùˆ "وهم رهیدن" چگونه او را از کرانه ÛŒ خلیج Ùارسی به ساØÙ„ اقیانوس آرام کشانیده است.
....
Ùردیت Ùˆ "سÙری در مه"
نگاهی به شعر منصور خاکسار
مجید Ù†Ùیسی
گاهی، تاریخ زیر شعر، گره گشاست. امروز "قصیده ÛŒ سÙری در مه" را پیش رو داریم Ú©Ù‡ در تابستان 1372 سروده شده. بیست Ùˆ یک سال پیش از آن "کارنامه ÛŒ خون" از منصور خاکسار منتشر شد Ú©Ù‡ امضای چریک های Ùدایی خلق را داشت. مقایسه این دو شعر نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ شاعر در Ø·ÛŒ این مدت تغییر کرده Ùˆ از صورت شاعر خلق به هیأت سخنگوی Ùردیت خویش درآمده است.
منصور در جستجوی این Ùردیت از همان آغاز "قصیده"ØŒ راه به کودکی خود Ù…ÛŒ برد Ùˆ شاخ Ùˆ برگهای نخل جنوبی را از سر راه خود پس Ù…ÛŒ زند تا بهتر ببیند Ú©Ù‡ کیست Ùˆ کجایی ست Ùˆ "وهم رهیدن" چگونه او را از کرانه ÛŒ خلیج Ùارسی به ساØÙ„ اقیانوس آرام کشانیده است.
"قصیده ÛŒ سÙری در مه" در واقع سرگذشت شخصی نویسنده است. از گشت Ùˆ گذارهای کودکانه در نخلستانهای آبادان Ùˆ کرانه ÛŒ رود کارون شروع Ù…ÛŒ شود:
در می نوردم
آینه ی هر شط را
خیس و برهنه در شکوه توانستن
و در خماخم هر پندار
نابرابر
با شیهه ÛŒ Ùلاخن
سر می زنم به هر در ممنوع
پا در کلاÙ٠وهم٠رهیدن.
Ùˆ سپس به Ù…ØÙÙ„ ادبی Ú©Ù‡ "نشریه ÛŒ ویژه ÛŒ هنر Ùˆ ادبیات جنوب" را در نیمه ÛŒ دوم دهه ÛŒ چهل منتشر Ù…ÛŒ کرد، Ù…ÛŒ رسد:
شب پای پویه های کلکم
با سهم منتشر٠خاک
Ùˆ خالکوب سینه ÛŒ دÙتر
در شهر باد خیس و کوزه و موسیقی
ودکا و دود و ماهی و ساغر
بعد زندان است Ùˆ مبارزه ÛŒ مسلØانه ÛŒ چریک شهری:
باغ هزار قاÙله را Ù…ÛŒ شوراند
گویی آینه عریان شده است
Ùˆ توÙان با شکوه Ù…ÛŒ وزد
آه این هلال تیره کژدم پیری است
از تبار عشق
که از پیله می خزد
بین Ú¯Ù„ Ùˆ اÙÙ‚
ایستاده ایم
و واژه ها را صدا می زنیم
و قدیس عشق دایره را می بندد.
در سال پنجاه Ùˆ پنج ضربات خردکننده ای بر سازمان چریکی Ùرود Ù…ÛŒ آید:
پنجاه و پنج خاطره بر شانه ام
پنجاه و پنج بر٠بر پیشانی ام
در کدام Ùاصله ام با زمان
که جانی تمام پراکنده ام
و قطره قطره ی خونم
از هر روزن
می گذرد.
منصور راهی خارج Ù…ÛŒ شود Ùˆ بعد در کنار چریک های Ùلسطینی Ù…ÛŒ جنگد:
تقویم را شبانه ورق می زنم
در سرزمین موعود
و روی طره ی هر عشق
در انÙجار خون مقدس
می تابم
بعد "Ùضای باز" سیاسی ست Ùˆ گام های قیام بهمن:
بر گرده ی کدامین اسبم
در کهربای خاک سرو و ترانه
که عاشقانه تر از سهره می سرایم باز
اÙسوس Ú©Ù‡ این دوره ÛŒ کوتاه به استبداد سیاه Ù…ÛŒ انجامد:
نوزایی عتیقه و دستار
در خلسه ÛŒ بخور Ùˆ قاری Ùˆ Ú©Ùندر
شاعر همراه با همسر و دو دختر کوچکش راهی خارج می شود و هنگام عبور از مرز مجبور است که برای خاموش کردن صدای گریه ی شیده دهان او را با نوارچسب ببندد:
بلد می گوید:
صدایش را قطع کن متواری
صدایش را قطع کن
و نوارچسبی به دستم می دهد
نسرین می گوید:
می دانی سالگرد تولد اوست
زمان را Øاشا Ù…ÛŒ کنم Ùˆ خودم را
Ùراسوی تب Ùˆ هذیانم
وقتی با اهداء ریشخندم
در بهت شب
دهان شیده را می بندم
Ùˆ در Ú©ÙÙ† مه
گم می شوم.
بدین ترتیب شاعر که از کودکی خود آغاز کرده آن را در کودک خویش باز می یابد و دهان بندی را که استبداد سیاسی برای دو دهه بر دهان او نهاد، این بار خود بر دهان کودک خویش می گذارد تا بتوانند همگی از مهلکه جان سالم به در برند.
در "کارنامه ÛŒ خون" Ùردیتی در کار نیست Ùˆ شاعر تنها بیان کننده ÛŒ مبارزه ÛŒ گروهی Ùدایی از جان گذشته است Ú©Ù‡ با گلوله هایی از آلیاژ مخصوص بر دشمن خلق Ù…ÛŒ تازند تا قدرت سیاسی را به نام کارگر Ùˆ دهقان در ایران برپا سازند:
سال جنبش
سال چریکهای Ùدایی خلق
Ùˆ طلوع مبارزه ÛŒ مسلØانه
آنان به نابودی ستم برخاستند
چرا که نان و آزادی را برای همه می خواستند
برای خلق میهنشان مسلسل به دوش گرÙتند
Ùˆ خشاب اسلØÙ‡ شان با گلوله هایی
از آلیاژ کینه Ùˆ خشم Ù¾Ùر بود
شاعر در این شعر به نام ده ها شهید اشاره می کند. مثلاً:
سالی که نابدل و مؤید و عرب هریسی
شاخه های بارور توÙان از شاخ Ùˆ برگ رها شدند
و به خاک ملتهب میهن درغلتیدند
Ùˆ از ده ها واقعه ÛŒ بمب گذاری Ùˆ خلع Ø³Ù„Ø§Ø ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ کند. مثلاً:
سال انÙجار تریبون های تظاهرات Ùˆ اشک تمساØ
سال کینه ÛŒ منÙجر
سالی Ú©Ù‡ در گنبد Ùˆ رشت Ùˆ ساری چندین مجسمه به هوا رÙت
ولی در هیچ یک اثری از Ùردیت دیده نمی شود. همه ÛŒ نام ها یک آوا دارند (Ùدایی) Ùˆ تنها در هماهنگی گروهی، معنا پیدا Ù…ÛŒ کنند. "کارنامه ÛŒ خون" چون سرود کار عمل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ ماهیگیران هنگام کار Ù…ÛŒ خوانند تا کارشان از نظم دلخواه برخوردار شود. بدین منظور شاعر، ساختمان شعر خود را بر تکرار عبارت "سال 50ØŒ سالی Ú©Ù‡ ..." بنا Ù…ÛŒ کند Ùˆ با آوردن ترجیع بندی در سراسر شعر بندهای مختل٠را به یکدیگر پیوند Ù…ÛŒ دهد:
سالی که لبخند سیاه پوشید
سالی که خلق لر عزادار بود
سالی که زنگ خون به صدا درآمد
Ùˆ توÙان Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ داد.
گریز از Ùردیت با تاروپود "کارنامه" آمیخته است، چنانچه منصور تا دوران پس از قیام بهمن امضای Ùرد خود را پای آن نمی نهد Ùˆ به همین دلیل تا آن زمان، بسیاری آن را کار سعید سلطانپور Ù…ÛŒ دانستند. از همه جالب تر برخوردی ست Ú©Ù‡ در سالهای پنجاه در زندان های شاه با این شعر Ù…ÛŒ شده:
زندانیان چریک آن را مال خود دانسته Ùˆ به عنوان نظم دهنده به شور Ùˆ مقاومتشان به کار Ù…ÛŒ برده اند. همانطور Ú©Ù‡ ماهیگیران از خود نمی پرسند Ú©Ù‡ سرود کارشان را Ú©ÛŒ Ø¢Ùریده Ùˆ بنا به موقعیت در اصل آن تغییراتی ایجاد Ù…ÛŒ کنند. سعید یوس٠که خود شاهد این مدعاست Ù…ÛŒ نویسد:" منصور خاکسار شعر طولانی "کارنامه ÛŒ خون" را Ù…ÛŒ سراید Ú©Ù‡ به گونه ای روایت شاعرانه ÛŒ واقع ÛŒ سیاهکل است Ùˆ Øوادث سال 50... به نقل از ØاÙظه Ùˆ نیز با تکیه بر نوار کارنامه ÛŒ خون تکثیر سچÙخا این شعر در زندان بسیار Ú¯Ù„ کرده بود Ùˆ هر کس به سلیقه ÛŒ خود بر آن چیزی Ù…ÛŒ اÙزود Ùˆ تغییرش Ù…ÛŒ داد. Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ در نوار ضبط شده است بیشتر به یک کار جمعی Ùˆ گروهی شباهت دارد." (نوعی از نقد بر نوعی از شعر Ù€ 1365ØŒ صÙØÙ‡ ÛŒ 57)
در "قصیده" شاعر به دنبال وهم رهیدن است Ùˆ در این راه سÙری را در مه شروع Ù…ÛŒ کند:"آینه ÛŒ مه روشن است" Ùˆ در مه به انجام Ù…ÛŒ رساند:"Ùˆ در Ú©ÙÙ† مه Ú¯Ù… شدم". در مه همه چیز عوض Ù…ÛŒ شود. اجسام کج Ù…ÛŒ شوند Ùˆ صداها به گوش نزدیک Ù…ÛŒ رسند. به همین طریق Ù…Ùاهیم نیز برای شاعر در مه Ú¯Ù… شده اند Ùˆ Øقایق موجودیتی نسبی دارند. منصور هنگامی Ú©Ù‡ از نوزایی عتیقه Ùˆ دستار سخن Ù…ÛŒ گوید کسانی را Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند به Øقیقت مطلق دست یاÙته اند به سخره Ù…ÛŒ گیرد:
Øقیقت سی پاره ای Ú©Ù‡ راز توازنهاست
و آینه ی جهان بین است
نامه تعالی این نظام معلق
که بر مدار جاذبه می چرخد
و ناکجا نامی اعظم
ـ تنها ـ
بر طریقت و تمکین است
Øقایقی Ú©Ù‡ به نظر تو Ù…ÛŒ آیند در واقع کهنه هستند:
آه ای قبیله ی شب بیداران
کدام معنی را باید یاÙت
در نای خلسه وار نظامی
Ùˆ یا ضیاÙت اسکندر
کدام Øقیقت نوست؟
Øال این Ú©Ù‡ در "کارنامه" Øقیقت روشن است Ùˆ چون خورشید Ù…ÛŒ درخشد Ùˆ مه سرگردانی Ùˆ بی ایمانی را Ù…ÛŒ پراکند. گروهی Ú©Ù‡ Øقیقت را در انØصار خود دارد زنگ بزرگ خون را به صدا درآورده است Ùˆ توÙان به طور قطع Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ خواهد داد. آنچه Ú©Ù‡ لازم است Ùقط Ùدا کردن جان خویش در راه این Øقیقت است همانطور Ú©Ù‡ سیزده چریک سیاهکل در سپیده دم تیرباران از خود نشان دادند:
سالی Ú©Ù‡ خلق پرپر شدن سیزده Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ ÛŒ زØمت را دید
سپیده دم آنها را به چوبه ها بستند
بهترین Ùرزندان ما
بر پاهای نیرومند ایمان ایستاده بودند
Ùˆ با دندان های خندان کینه به لوله تÙنگها Ù…ÛŒ نگریستند
در "کارنامه" مرز بین ما Ùˆ دیگران Ù€ خلق Ùˆ ضدخلق Ù€ روشن است Ùˆ هیچ بخش بینابینی بین کارگران، دهقانان Ùˆ روشنÙکران کمونیست از یک طر٠با امپریالیسم Ùˆ سگ های بومی شان وجود ندارد Ùˆ Ùقط گلوله Ùˆ خون این دو را از یکدیگر جدا Ù…ÛŒ کند.
از آن روز سرخ خونین، روز قصاص که از راه خواهد آمد خبر می دهد:
با غرش مسلسل چریک ها
با پتک خشم کارگران
با داس های Ù†Ùرت دهقانان
و این قصرهای خون و ستم را درهم خواهد کوبید
بر لاشه ی سگان زنجیری و بر سر تمامی ارباب هاشان
در "قصیده" اما مبارزه ÛŒ بین خلق Ùˆ ضدخلق Ùقط از درون مه دیده Ù…ÛŒ شود Ùˆ مرزها همیشه به روشنی قابل رؤیت نیستند. شاعر نه تنها از همان ابتدا تلاش خود را "رهم رهیدن" Ù…ÛŒ خواند، بلکه به هنگام به خاک اÙتادن های سال پنجاه Ùˆ پنج نیز چنین Ù…ÛŒ گوید:
Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم به تمامی تاریخند
با سهمی از عدالت و آزادی
و صداتان بی پژواک نمی ماند
می پنداشتم زمانه دگر می شود سرشار مهر و شادی
انسان خواهد Ø´Ú©Ùت
و مسلخی بر خاک نمی ماند
اکنون تمام پلکم با شب درآمیخته است
نمونه ی کامل درهم ریختگی این معادلات را در بخش پایانی شعر می یابیم هنگامی که شاعر بر دهان نوزاد خود دهان بند می زند تا از مرز بگذرد و با اهداء ریشخندی می گوید:
زمان را Øاشا Ù…ÛŒ کنم Ùˆ خود را
تا دیروز استبداد سیاسی بر دهان او دهان بند گذارده بود Ùˆ Øال او خود بر دهان خویش نوارچسب Ù…ÛŒ زند. شاید برای او Ùˆ همسرش روشن باشد Ú©Ù‡ دلیل این کار چیست ولی در چشم بچه ÛŒ نوزاد چه؟ او Ú©Ù‡ پدر را جز سرچشمه ÛŒ مهر نمی شناسد، اکنون در مقابل این بی رØÙ…ÛŒ Ú†Ù‡ کند؟ Ùˆ تازه اگر دلیل این کار برای شاعر روشن است چرا Ù…ÛŒ گوید خود Ùˆ زمان را Øاشا Ù…ÛŒ کند؟ آیا این دهان بندی است Ú©Ù‡ در سازمان Ù…Ø³Ù„Ø Ø¨Ø± دهان Ùرد Ù…ÛŒ گذارند تا از "اراده ÛŒ گروهی" پتکی خارا بسازند؟ آیا این میراث Ø®Ùقان سیاسی در جامعه است Ú©Ù‡ اکنون شاعر نشانه ای از آن را بر دهان کودک خویش Ù…ÛŒ گذارد؟ آیا به سخره گرÙتن خود Ùˆ زمانه ÛŒ خویش است Ú©Ù‡ آدمی را به انجام چنین ستمی در ØÙ‚ یک کودک وا Ù…ÛŒ دارد؟ خواننده Ù…ÛŒ تواند یکی از این جواب ها را بپسندد یا چون من، ذهن خود را به همه ÛŒ آنها مشغول دارد، ولی در هر صورت آنچه Ú©Ù‡ آشکار Ù…ÛŒ شود چند بعدی بودن Ùˆ عمق "قصیده" است در مقابل سادگی Ùˆ تک بÙعدی بودن "کارنامه".
البته "قصیده" هم خالی از مبارزه ÛŒ اساطیری بین خلق Ùˆ ضدخلق، نور Ùˆ ظلمت نیست Ùˆ بخصوص ما شاهد آن را در سمبولیسم سیاسی شب Ù…ÛŒ بینیم. همانطور Ú©Ù‡ در جای دیگر هم Ú¯Ùته ام (مقاله ÛŒ "شعر Ùˆ سیاست") استÙاده از شب به معنای Ø®Ùقان سیاسی، از سالهای بیست در شعر امروز ایران شروع شد Ùˆ همانطور Ú©Ù‡ نمونه ÛŒ مورد بØØ« نیز نشان Ù…ÛŒ دهد علت به کار بردن آن تنها برای Ùرار از دست سانسور نیست تمایل به شاعرانه جلوه دادن شعر هم Ù…ÛŒ تواند دلیل دیگر آن باشد:
و پتیارگان مرداد
از شاخه ی مقدر شب
میوه می خورند
یا:
رؤیای ساده ای داریم
آن سوی استخوان Ùلز از روز
و شب هنوز درو می کند
شب اما همیشه جنبه ی کنایی ندارد و گاهی همان شب طبیعی است:
شب پای پویه ی کلکم
یا:
شب غوطه می زند در کوه و کنگره ی نور
و ماه می گذرد با من، از کندوی گوزن و دره ی آهن
شب نهر نقره است ...
در "کارنامه" زمان خطی است. از گردش واقعه ÛŒ سیاهکل در اواخر سال 49 شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ یک به یک تیربارانها Ùˆ بمب گذاریهای سال 50 را برمی شمرد. در واقع شاعر با تکرار عبارت "سال پنجاه، سالی Ú©Ù‡..." مدام واقعیت تقویمی زمان را به خواننده گوشزد Ù…ÛŒ کند. برعکس در "قصیده" زمان، دوری است Ùˆ شروع Ùˆ پایان آن معلوم نیست. در آغاز، شاعر از کودکی خود شروع Ù…ÛŒ کند Ùˆ در پایان به کودک خود Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ در واقع به دور جدیدی از خود او اشاره دارد. وقایع تاریخی اگرچه تقریباً براساس توالی آمده اند(بجز مورد اسکندرنامه خواندن Ú©Ù‡ به دوران تبعید شاعر تعلق دارد، ولی قبل از صØنه ÛŒ Ùرار از مرز آمده، ولی ما در همه جا من دوم شاعر را Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ از زمان Øال به زمان گذشته نقب Ù…ÛŒ زند Ùˆ قضاوت امروزی خود را در مورد واقعه ÛŒ دیروزی اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کند:
می گویدم بخوان
هان؟
Ú¯Ùتم راز هجای باران...
می خوانمش
و خام پر می گشایم
و تا بازجست یای تجربه می آیم
آن سوی قاب اما
خط غبار از اعتبار صÙر
گذر می کند
زبان در "کارنامه" ØµØ±ÛŒØ Ùˆ تا اندازه ای روزنامه نگارانه است. شاعر وقایع را Ùهرست وار ذکر Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ùقط با اضاÙÙ‡ کردن شعارهای سیاسی آن را هیجان آور Ù…ÛŒ سازد. در "قصیده" زبان مبهم Ùˆ مه آلوده است Øتی وقتی هم Ú©Ù‡ وقایع ذکر Ù…ÛŒ شوند منظور شاعر نه توصی٠ساده ÛŒ خبری آنها بلکه برعکس کاربردشان در خدمت Ùضاسازی Ú©Ù„ÛŒ شعر است. مثلاً هنگامی Ú©Ù‡ در تکه ÛŒ پیش Ú¯Ùته، معلم از او Ù…ÛŒ خواهد Ú©Ù‡ الÙبا را بخواند ما ناگهان به یاد نزول جبرئیل بر Ù…Øمد در غار Øرا Ù…ÛŒ اÙتیم. همچنین Ú¯Ùتگو با مادر در خدمت بیان شکست Ù…Øتومی قرار Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ در کمین "وهم رهیدن" شاعر نشسته است. هنگامی Ú©Ù‡ شاعر در Ùلسطین چشم به راه چریک های همرزمش نشسته Ùضا Ùˆ Ù„ØÙ† شعر یادآور "معلقات سبعه" Ù…ÛŒ شود Ùˆ به Ú©Ù„ÛŒ با زبان روزنامه ای "کارنامه" متÙاوت است:
Ùنجان چایم را Ù…ÛŒ جویم Ùˆ ØاÙظه ام را
اما شب تا شب دلهره بیدارم نمی کند
... شب گرد ماست چون بوریا و جسد
و گام های مشکوک
کدام Øنجره Ù…ÛŒ موید
در پاره های مراثی
کدام دیرک برجاست؟
آه ... من Øتی، پاره آهی از هر خیمه گاهی نیستم
ویژگی دیگر زبان در "قصیده" زبان Ú¯Ùتگو با زبان ادبی است Ú©Ù‡ به شعر غنا Ù…ÛŒ بخشد Ùˆ Øجمی از Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ خیابان را وارد Ùرهنگ شعری خود Ù…ÛŒ کند:
شاید قرار آخر باشد
می گویمش ـ به گاه گذر ـ بدرود
Ù…ÛŒ گویدم: قرار دگر Ùرداست
چک کن دقیق
دیدار ما کجاست
در پشت پلک Ø®Ùته
جنگاوران ÙˆØØ´ÛŒ آزادند
تصویرسازی در "کارنامه" تک بعدی است Ùˆ شاعر چون عکاس ساده ای Ù…ÛŒ کوشد تا عین واقعیت را بازآÙرینی کند: پاکت گوجه Ùرنگی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند مجسمه ای را به هوا بÙرستد Ù€ سیزده چریک در میدان اعدام Ùˆ اعتصاب کارگران جهان چیت. نمادهای شعر نیز غالبا جنبه ÛŒ کنایی دارند یعنی تصاویر در آنها Ùقط برای رساندن Ù…Ùاهیم به کار گرÙته شده اند Ùˆ به خودی خود ارزشی ندارند. زنگ بزرگ خون نشانه ÛŒ جنبش مسلØانه است Ù€ توÙانی Ú©Ù‡ Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ Ù…ÛŒ دهد نشانه ÛŒ توÙان جنبشی است Ú©Ù‡ انبوهی از شهدا را تقدیم خلق Ù…ÛŒ کند Ù€ بهار خبر از آزادی Ù…ÛŒ دهد Ùˆ گوزن علامت چریک Ù…Ø³Ù„Ø Ø§Ø³Øª. در واقع این نمادها همان کارکرد باسمه ای را دارند Ú©Ù‡ Ú†Ú©Ø´ Ùˆ داس در پرچم شوروی .
در "قصیده" ما با سه دسته تصویرسازی سروکار داریم: یکی همان نوع باسمه ای "کارنامه" چون گوزن به معنای چریک Ù€ Ú¯ÙˆÛŒ سرخ خورشید به معنای جنبش چریکی Ù€ شب برای Ø®Ùقان Ùˆ نیلوÙر برای آزادی Ùˆ مانند آن. دسته ÛŒ دوم تشبیهاتی هستند Ú©Ù‡ اگر Ú†Ù‡ تازه هستند اما دربسته اند Ùˆ در خدمت Ùضاسازی شعری به کار نمی روئند. شاعر Ùقط Ù…Øسور زیبایی آنها Ù…ÛŒ شود Ùˆ چون صنعتگر اصÙهانی دوست دارد تا آنها را به طور زینتی در کنار یکدیگر بچیند. تعابیری چون : آینه ÛŒ مه Ù€ بادبان ØµØ¨Ø Ù€ صلابت گلبرگ سرخ Ù€ جاذبه ÛŒ عشق Ù€ کام راه Ù€ چشم روز Ù€ شاخ Ùˆ برگ قرق Ù€ خدنگ دشت Ù€ اشتهای گستاخ Ù€ پیله ÛŒ نگاه Ù€ شیهه ÛŒ Ùلاخن Ù€ در ممنوع Ù€ ... Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ ÛŒ بیداری Ù€ همزاد شب Ù€ باغ مهر Ù€ کندوی گوزن Ù€ دره ÛŒ آهن Ù€ جنگل عشق ...
این تعابیر Ùقط از صÙØات آغازین شعر برگزیده شده وگرنه Ù…ÛŒ توان Ùهرستی چند برابر آن Ùراهم آورد. اشکال این تشابیه Ùˆ تعابیر یکی در تعقید بسیاری از آنها Ùˆ دیگری در زیاده روی "استÙاده" از آنهاست. مثلا منصور به جای این Ú©Ù‡ بگوید: شبها روزنامه Ù…ÛŒ نوشتیم Ù…ÛŒ گوید:"شب پای پویه Ú©Ù„Ú©Ù…" این پیچیدگی زبانی با عمق طبیعی ابهام در شعر کاملاً متÙاوت است. خواننده وقتی گره تعبیر پیچیده را Ù…ÛŒ گشاید دیگر آن را به کناری Ù…ÛŒ اندازد. Øال اینکه، ابهام در شعر، چون خود زندگی باقی Ù…ÛŒ ماند Ùˆ همیشه پذیرای تÙسیرها Ùˆ تعبیرهای جدید است. ما بعداً به این موضوع برمی گردیم.
زیاده روی در استÙاده از تشبیه باعث خنثی شدن Ùˆ کند شدن لبه ÛŒ تیز آن Ù…ÛŒ گردد Ùˆ خواننده قبل از اینکه بتواند به تجسم یکی بپردازد گرÙتار تشبیه دیگری Ù…ÛŒ شود Ùˆ لاجرم در Ù¾ÛŒ درک Ùˆ Øس آنها نمی رود. این مشکل مهمی است Ú©Ù‡ شعر کلاسیک ما بخصوص سبک هندی از آن رنج Ù…ÛŒ برد Ùˆ در دوره ÛŒ معاصر نیز گریبانگیر شعر توللی Ùˆ مشیری Ùˆ نادرپور است.
وقتی Ú©Ù‡ "قصیده ÛŒ سÙری در مه" را Ù…ÛŒ خواندم غالباً از خود Ù…ÛŒ پرسیدم: کارکرد این سیل تشبیهات Ùˆ تعبیرات چیست Ùˆ آیا به راستی Ù…ÛŒ توان برای آن توجیهی یاÙت؟
شاید این بندها Ú©Ù‡ قسمت اصلی بدنه ÛŒ شعر را نیز تشکیل Ù…ÛŒ دهند خاصیت مه را دارند Ú©Ù‡ Ùضای شعر را Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ مه آلود Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ùقط به ما اجازه Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ از درون آن قسمتی از این تخته سنگ Ùˆ نمایی از آن درخت را ببینیم. این اشیایی Ú©Ù‡ در واقع در این مه غلیط قابل رؤیت هستند، همان تصاویر دسته سوم هستند Ú©Ù‡ اکنون Ù…ÛŒ خواهیم به آن بپردازیم.
تصاویر دسته ÛŒ سوم آنهایی هستند Ú©Ù‡ با بستن کتاب از ذهن نمی گریزند Ùˆ در ذهن خواننده باقی Ù…ÛŒ مانند. به عنوان نمونه در این شعر Ù…ÛŒ توان از صØنه ÛŒ گذشت Ùˆ گذار کودکانه در کنار شط Ù€ Ú¯Ùتگو با مادر به هنگام قطع ارتباط با خانه Ù€ آخرین قرار با دوست چریک Ù€ مشاهده ÛŒ Ú¯Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ در ریگزارهای Ùلسطین روئیده Ù€ خواندن اسکندرنامه با مجید Ùˆ خسرو Ùˆ از همه مهم تر صØنه ÛŒ پایانی عبور از مرز Ùˆ بستن دهان شیده Ù…ÛŒ توان نام برد. این صØنه ها بیشتر از بمباران تشابیه منÙرد دسته ÛŒ دوم در ذهن Ù…ÛŒ مانند Ùˆ به همراه خود باری از اØساس Ùˆ اندیشه را به خواننده منتقل Ù…ÛŒ کنند. تÙاوت دسته ÛŒ سوم با دسته ÛŒ دوم این است Ú©Ù‡ اولا آنها تعقیدی نیستند ثانیا زیاد به کار گرÙته نمی شوند Ùˆ ثالثا عمیق Ùˆ پذیرای تÙسیرهای گوناگونند.
منصور خاکسار سراینده ÛŒ "کارنامه ÛŒ خون" در "قصیده ÛŒ سÙری در مه" سیاست را رها نمی کند، بلکه Ùقط آن را Ùردی Ù…ÛŒ سازد Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد تا از ورای معادلات طبقاتی تأثیر سیاست را در روØیه ÛŒ Ùردی دریابد Ùˆ منعکس کند. بدین ترتیب "قصیده" نه تنها از Ù„Øاظ ادبی بر "کارنامه" پیشی گرÙته، بلکه در قلمرو اندیشه ÛŒ سیاسی نیز بر آن برتری دارد، زیرا به عقیده ÛŒ من به مهمترین کمبودی اشاره Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ جنبش سیاسی ما در هنگام سرودن"کارنامه" از آن رنج Ù…ÛŒ برد: نادیده گرÙتن Ùردیت Ùˆ Øقوق Ùردی به بهانه ÛŒ اهدا٠گروهی . شاید این را بتوان یکی از رهاوردهای "سÙری در مه" دانست.
دسامبر 93
* این مقاله در کتاب "شعر سیاست Ùˆ 24 مقاله دیگر" مجید Ù†Ùیسی به چاپ رسیده است.