null
نوشته ی شاهین شیرزادی

نگاهی به مجموعه ی "عبدالقادری از جنگل آمده بود
سروده ی سهند آقایی




1- "عبدالقادری از جنگل آمده بود" در شرایطی نوشته شده و در شرایطی خوانده می شود که بی حسی و رخوتی عمیق بر فضای شعر سایه انداخته است. "شعر ِ دهه ی هشتاد"، ترمی بدون ِ معنای حقیقی است. اندک مجموعه های قابل قبول ِ منتشر شده در این سالها به دسته بندی های پیشین تعلق دارند. تعدادی از آنها را شعر حجم گروه می کند و تعدادی را آنچه "شعر ِ دهه ی هفتاد" می خوانیم. باقـی ِ مجموعه هایی که این روزها منتشـر می شوند، حاکی از یک عقبگردند. شعرهایی که به بهانه ی ترجمه پذیری، تنها به زندگی ِ "عین" می پردازند و عین ِ زندگی ِ این روزها، جز افقی کوتاه و کسل کننده چیزی عرضه نمی کنند. دفتر ِ شعر "سهند آقایی" ، در چنین فضایی است که نوشته و خوانده می شود، اما در این نوشته در
مقایسه با این فضای مایوس کننده ارزیابی نخواهد شد.

2- "عبدالقادر..." از تاثری توامان از ادبیات کلاسیک ایران و در عین حال پیشروترین شاخه ی شعر امروز ، "شعرِ زبان" حکایت دارد. شاعر اگر چه ادعا می کند که "پروانه ها با پرواز تاخیر دار تعبیرهای قدیمی رفته اند" در سطر بعد در انتظار سوختن پروانه ها می نشیند، مثل اسلافش خود را به قفس می کوبد و در اتاقش "دو بیتی های دشتستانی فائز را بلغور می کنند"... گاهی که فوران احساسات برش می دارد می گوید : "به چشم های تو سوگند" و روی چترش "باران دوتار می زند". اما از کاربرد "بازی عادی الفاظ" پرهیز دارد، برای دگرگونی نحوی تلاش می کند ، سعی دارد تصاویر تازه بسازد و برخلاف شاعران عین گرای این روزها به موسیقی سطرها التفات می کند. آقایی ، جایی در شعر ِ "یلدا" می پرسد: "بادغیسی یا نیما؟" و این سوالی است که به ذهن بعضی از خوانندگانش می رسد.

3- گاه با رها کردن پایان سطرها، گاه با تعویض حیطه های دستوری کلمات و گاه با تکرار یا جابجایی برخی ارکان جمله، آقایی برای فرار از زبان خودکار تلاش کرده است. اما برخی اوقات در این تلاش موفق نبوده است. با این همه سطرهایی سست و ضعیف ، مثل ِ "شاعران / این روزها / اصلن ندارد این حرف زدن های ما" ، "چقدر دو راه داریم! حالم از این سه حرف ِ جدول : راه / حالم از آه که دو راه دارد / حالم از دو راه دارد / دارد بدم می آید مادر! " یا "نگران ِ چیستی با این چشم های هزار حرف درونش؟" را می توان به این تلاش شاعر بخشید.

4- "اگر تعویض تصویرها ، اگر تجمع ناگهانی تصویرها نباشد ، تصویر پردازی یی در بین نخواهد بود... اگر تصویر حاضر تصویر غایبی را به ذهن نیاورد ، اگر موقعیت تصویر بر افسون تصویر های سرگردان استوار نباشد... تصویرپردازی یی در بین نخواهد بود." 1
هرچند در مجموعه ی آقایی ، سطرهایی چون "دریا / مجموع ِ موج ِ چشم های تو بود" ، "دریا چه کند با آن دامن بلندش؟" ، "باران همچنان می آید / شب را روی دریا هل می دهد به ما / حال و هوای سرود دود توی هوا..." ، "و درها هم / که قربان ِ کوبه شان!/ دژ ِ پولادین ِ منجنیق انداز ِ دست ِ رد به سینه ی در باب ِ درویشان" تصویر غایبی را به ذهن نمی آورند ، سطرهایی چون "عقربه در باران از ساعت ایستاده و شیرجه / نرفتم" ، "تنت به دست من از آب برده بودی ام پارو"، "پهلو به باد ِ تو از من گرفته بود قایق رفت/ پهلو گرفته را تو بگو نشسته را اصلن رفت / نگفتمت مرو آنجا که باد می آیم؟ / نگفتمت مرو آنجا که صخره ترم" و ... نشانگر تلاش ِ آقایی برای فرار از تصاویر ایستا و توجه به منطق ِ حرکت ِ تصویر هستند.

5- زبان شعر آقایی را توجه او به موسیقی زبان شکل داده است. آقایی به ریتمی تند و هجایی متمایل است. ریتمی از آن گونه که در برخی از شعرهای زبانگرا و برخی اشعار اجرایی (مهدی دادفرما و ...) دیده ایم. و این ریتم را از دو شگرد ساخت تکرار و قافیه اخذ می کند:
"تنت به دست من از آب برده بودی ام پارو / بیا بیای تنت را اگر اگر بانو! / از تو که می آیم پایین / لنگه لنگه دام تا قایقت را قلابی ام / کشان کشان ِ دور گیلاست را کمر بسته ماهی ام..."
با این همه به نظر می رسد آنجا که آقایی ، به موسیقی درونی تری اندیشیده است سطرهای درخشان تر نوشته شده: "دود بود و دره / دود بود و رگی تنگ / و رودابه / برای همیشه / به انگشت هایش / ادامه می دهد"

6 – "عبدالقادر..." دومین مجموعه ی سهند آقایی است. برای کسانی که هر دو مجموعه را خوانده اند، فاصله ی دو مجموعه قطعا شگفتی آور بوده است. از اشعار ِ سست ِ "شبان سرزمین های زخم" تا شعرهای نوید بخش ِ "عبدالقادر..." راه درازی است. طی این راه دراز را به فال نیک می گیریم و منتظر مجموعه ای حرفه در سالهای آتی می مانیم.






1 – مقاله ی "تصویر و حرکت در عبور از حجم های خیال" از کتاب "هلاک عقل به وقت اندیشیدن" ، یدالله رویایی .
2-"عبدالقادری از جنگل آمده بود" / آقایی ، سهند / تهران: نشر توس ، 1388