نوشته تی . اس . الیوت
مترجم : آزاده دواچی

مقدمه مترجم

تی اس الیوت که از شاعران به نام آمریکایی است در نقد زیر می کوشد تا ویژگیهای برجسته شعر سپیدمارلو را روشن سازد . آنچه در نوشته زیر مشخص است وی تمایزهای زیادی را میان شکسپیر و مارلو و حتی مارلو و دیگر هم عصرانش قائل شده است.

وی معتقد است که مارلو مبتکر نوع خاصی از شعر سپید می باشد که در تاریخ ادبیات انگلیس بدیع بوده و متعلق به خود مارلو می باشد. گرچه شکسپیر برای بسیار ی از ادیبان انگلیس یگانه نمایشنامه نویس است که دیگران از او تأثیر پذیرفته اند ، اما الیوت دراین مقاله نشان داده که غیر از شکسپیر کسان دیگری هم هستند که می توانند و باید مورد توجه قرار گیرند و درواقع اینگونه بیان می کند که مارلو نویسنده و شاعری مجزا بوده که تحت تأثیر کسی عمل نکرده و تنها بدعت خودش را در اشعارش به کار برده است . نقد زیر از مجومه نقدهای الیوت بر شعر و نثر انتخاب شده است.


"مارلو خنجر خورد و مرد درحالی که سوگندش از خاطر نبرد"

منتقد عزیز آقای ای. سی سوینبرن2 این شاعر را اینگونه می بیند " مار لو پدر نمایشنامه های تراژدی انگلیس و خالق اشعار سپید انگلیس بود و همچنین معلم و راهنمای شکسپیر " .
در این جمله دو فرضیه اشتباه و دو نتیجه گیری گمراه کننده وجود دارد. کید3 آنقدر لیاقت دارد که به اندازه مارلو در صدر نام آوران قرار گیرد و بعد از آن هم سوری 4 می تواند به عنوان دومین مقام مفتخر شود ، و شکسپیراز هیچ یک از پیشینیانش و هم عصرانش راهنمایی نگرفته و از آنان چیزی نیاموخته است . در اینجا عقیده ای که کمتر می شود در آن تردید کرد این است که مارلو تأثیر بسزایی در نمایشنامه نویسی پس از خودش گذاشته است ؛گرچه وی به اندازه کید نمایشنامه نویس مشهوری نبود ، اما توانست لحن ها و سبکهای جدیدی را در شعر سپید بشناساند و مرحله گسسته ای را آغاز کرد که در نتیجه موسیقی شعر سپید را بسیار فراتر از شعر با قافیه ترسیم کرد، و در واقع این چیزی است که شکسپیر از او وام گرفته است که اغلب در شروع زیباست و شکسپیر اگر چیز کم ارزش تری را نساخته باشد تنها به گونه ای متفاوت عمل کرده است .
مقایسه تطببقی ساخت شعری انگلیس در زمانهای متفاوت بخش گسترده ای از تاریخ نانوشته را تشکیل می دهد . برای اینکه مطالعه شعر سپید به تنهایی امکان پذیر گردد، نیاز به ظاهر ساختن نتایجی دقیق و موشکافانه می باشد. من بر این باورم که شعر سپید در دوران زندگی شکسپیر بسیار گسترش یافت که از آن به عنوان ابزار هنر حسی گوناگون و ژرفی بیشتر از هر زمان دیگر بیان می شود، چرا که از آن زمان به بعد پس از برپایی دیوار چینی های میلتون، شعر سپید نه تنها از سکون رنج می برد بلکه دچار نوعی پس رفت شده بود. شعر سپید تنی سون 5برای مثال نمونه کاملی از این فرم در شرایط خاص می باشد که ناپخته تر ( نه اینکه پرداخت نشده باشد یا اینکه در فرمش کمتر به کمال رسیده باشد) از نیمی بیشتر از هم عصران شکسپیر بوده و نا پخته تر است چرا که توانایی کمتری در بیان احساسات شگفت انگیز و موشکافانه و پیچیده دارد.
هر نویسنده ای که شعر سپیدی نوشته باشد ارزش نگه داشتن دارد؛ چرا که نوع خاصی از موسیقی را به وجود آورده که شعر خودش و دیگر اشعار قادر به اظهار آن نیستنتد و باید به خاطر داشته باشیم که چه وقت در مورد تأثیرات و وام گیری از دیگری صحبت کنیم. شکسپیر جهانی است (اگر شما قبول دارید) چرا که او بیشتر از هر کس دیگر از این آواها در شعرش استفاده کرده است ، اما همه آنها در حد یک نفر نیست یک آدم نمی تواند بیشتر از یک آدم باشد ، احتمالا شش شکسپیر در یک لحظه بوده اند بدون آنکه بر حدود یکدیگر تعدی کنند ؛ و می توان گفت که شکسپیر تقریبا تمامی احساسات بشر را بیان کرده است ،اگر این گونه استنباط کنیم که وی چیز کمی برای دیگران به جا گذاشته است، سوء تعبیری بنیادین از هنر و هنرمند است ؛ سوء تعبیری که حتی اگر به صورت کاملا مشخص رد شود ممکن است منجر به غفلت ما در تلاش برای کشف ویژگیهای خاص شعری هم عصران شکسپیر شود. گسترش شعر سپید ممکن است به بررسی تولید صنعتی مهم قطران زغال سنگ مربوط شود. شعر مارلو یکی از مشتقات اولیه آن می باشد ،اما دارای ویژگیهایی است که درهیچ کدام از اشعار سپید تحلیلی و هم نهادی که بعد ها کشف شد تکرار نشده است .
نقص فرم زمان شکسپیر و مارلو نامی است در خور بسیار ی از نقصهایی که شاید هیچ یک از آنها توسط همه نویسنگان به کار نرفته باشد . حداقل شایداینگونه بتوان خاطر نشان کرد که علم بدیع مارلو از لحاظ خصوصیتی مانند علم بدیع شکسپیر نیست ، هنر بیان مارلو از یک گزافه گویی ساده و زیبا یی تشکیل شده در حالی که شکسپیر بیشتر دارای نقص فرم است ، یک نوع زیرکیی که به منظور حفظ تحریف تصاویر وبه جای متمرکز شدن بر تخیل ، از هم می پاشدوشاید تا اندازه ای مربوط به تأثیراتی باشد که مارلو ا ز آن بی بهره مانده بود. بعدها این نتیجه به دست آمد که نقص فرم مارلو تبدیل به یک حسن شده است . و اینگونه می توان استنباط کرد که این شاعر تند ایماژیست بسیاری از بهترین جزئیات شعری خود را شناخته ( تعدادی از یکی یا دو نفر دیگر شاعران )، آنها را حفظ کرده و بیشتر از یک بار به کاربرده است و تقریبا به طور یکنواخت در طی مراحلی کیفیت آنها را بهبود بخشیده است .
کار ارزشمندی خواهد بود زمانی که تعدادی از این متون را مورد توجه قرار دهیم . چرا که آنها تا اندازه ای این نکته را روشن می سازند که برخلاف نظر معمول مارلو هنرمندی آگاه و دقیق است . آقای جی ام روبرت سون6 وام گیری جالب مارلو از اسپنسر را نشان داده است :
مثل یک درخت بادام بربلندی نهاده شده است
به تنهایی روی بلندی سالینیوس7 سبز
با شکوفه هایی پرشکوه که با ظرافت آراسته شده اند
که با هر تکانی قفل شکنندشان می لرزد
با نفس کوچکی که در آسمان می وزد

و در اینجا شعر مارلو را داریم:

مثل یک درخت بادام که بر بلندی نهاده شده است
بر بلندای سر به فلک کشیده و آسمانی
بر روی سیلینوس همیشه سبز که به زیبایی آراسته شده است
با شکوفه هایی که از ابروان ایریسینا سفید ترند
که شکوفه های نرمشان با هر کس می لرزند
با هر نفسی کوچک که در میان بهشت وزیده می شود

این رونمایی جالب است نه به خاطر اینکه تنها استعداد مارلو که مانند بیشتر شاعران که تا حدودی ترکیبی است را نشان دهد؛ بلکه به نظر می رسد که سرنخهایی از تأثیرات شعر غنایی به خصوص آنچه که در نمایشنامه تیمور لنگ به چشم می خورد را به ما می دهد که این تأثیرات در دیگر نمایشنامه های وی و در هیچ نمایشنامه دیگری دیده نمی شود. برای مثال در ستایش زنوکریت8 قسمت 2 پرده دوم می گوید:

اکنون فرشته هار ا بر روی دیوراهای بهشت راه ببر
وقتی که قراقلان را از روحهای جاودانت آگاه می کنی
تا از زنوکریت مقدس پذیرایی کنید

این نتیجه جنبش ادبی مربوط به اسپنسر نیست اما تأثیر اسپنسر وجود دارد. اشعار سپید زیادی قبل از مارلو نبوده است اما حضور پرقدر ت این چنین قالب شگرف آهنگینی پیشتر هم و جودداشته و آمیزه ای از آنها نتایجی را پدید آوردند که تکرار نشدنی است . گمان نمی کنم که بتوان اینگونه فرض کرد که پیله9 اینجا تأثیری داشته است . متنی که از اسپنسر نقل شده است ، نکته جالب دیگری هم دارد. می توان اینگونه استنباط کرد که خط چهارم :
با شکوفه هایی سفید تر از ابروهای اریسینا10

کار خود مارلو باشد . این خط رابا دیگر خطوط شعری مارلو مقایسه کنید :

پس به عشق من بنگرید که بر ابروانش سایه می افکند
(نمایشنامه تیمور لنگ )

مثل سایه های اهرام ثلاثه
(نمایشنامه تیمور لنگ11)
و آخرین و بهترین نمونه آن:
زیبایی بیشتر بر ابروان ظریفشان سایه می اندازد
و بعد پیش بندهای سفید ملکه عشق را در دست می گیرند
(دکتر فاستس12 )

و حالا تمامی آن را با اسپنسر مقایسه می کنیم:

زیر پلکهایش متانت بسیاری نشسته
حتی در زیر سایه ابروهایش

متنی را که آقای رابرت سون گفت اسپنسر در سه جای دیگر شخصا به کاربرده است. این شیوه بیان همیشگی مارلو ست . در طول نمایشنامه تیمور لنگ این نوع بیان به صورت تکنواختی به کار رفته است مخصوصا کاربرد اسامی پرطنین در اینجا امری کاملا مشهود و سهوی می باشد (مثلا تکرار کلمه دریا و دریاچه خزر با تأثیر آوایی مشابه ) موردی که میلتون در پیروی از مارلو آن را انجام داد اما مارلو تنها خودش این فن را بسط داده بود. دوباره:

زنوکیرت عاشق تر از عشق ژوپیتر 13
روشن تر از شهابی نقره ای

که بعدتر با این سطر برابری می کند :

زنو کریت دوست داشتنی ترین دوشیزه زمین
ظریفتر از مروارید و سنگهای قیمتی

یک سطر مارلو این پیروزی فاتحانه را دوباره به تصویر می کشد :
و همچون درفش سیاهی د ر افلاک می نشیند (تمیور لنگ )
می شود
بینید ، بینید کجا خون مسیح در افلاک جاری می گردد
(دکتر فاستوس)

دستاورد ساختار منظم تیمور لنگ مشخصا دو نوع می باشد ؛ مارلو با موسیقی شعر سپید آشنا می شود و یک نیروی محرکی را به دست می آورد تاطول جمله را نسبت به سطر بیشتر کند . جملات بلند ِ سریع که از سطری به سطر دیگر می روند مثل تک گویی های مشهور " طبیعت از چهار عنصر اصلی تشکیل شده است" و زیبایی چیست پس زنجمهایم را بگو " گریز مشخص شعر سپید را از ابیات دارای وزن نمایان می کنند و از آن دسته دوبیتی ها یا بیشتر تن های ساده سوری که تنیسون به آنها بازگشته بود نیز جدا می شوند. اگر که این دو تک گویی را با معاصران سرشناس مارلو مثل کید ،که اصلا شاعر انتقاد پذیری نبود، را مقایسه کنید ،متوجه اهمیت این نوآوری می شوید.
یکی ایمن گاه را گرفت و به بیرون فرستاده شد
و در سوتس وارک هنگامی که از گرین ویچ عبور می کرد کشته شد
جایی که لرد فرماندار اعظم غنوده بود
بلک ویل در فلاش روی صحنه سوخت
گرین در اوسبریج در کنت به دار آویخته شد

که واقعا در درجه پایین تری نسبت به این شعر قرار ندارد:

پس این چها ر کاشانه
در میان یک خانه با همند
و همینطور که سالها می گذشت
ماری مونسی دیگر گزید
اما درا تا لحظه مرگش ازدواج نکرد


در گفتگوی فاستوس ،مارلو فراتر رفته ، خطوط را متوقف کرده تا به شورمندی آخرین تک گویی در نمایشنامه برسد و لحن محاوره ای مهم و جدیدی را در مکالمات فاستوس با شیطان گسترش داده است. روی نمایشنامه ادوارد دو 14 بیشتر کار شده است و این مسئله در فضای کم، مطلوب تر است تا بتوان نکته ای چند را در مورد دو نمایشنامه که هر یک از آنها به نحوی سوء تعبیر شده اند و یا دست کم گرفته شده اند را نشان داد . این دو نمایشنامه یهود مالتا15 و دیدو16 ملکه سرزمین کارتاژ می باشند . اولین چیزی که همیشه در مورد این دو نمایشنامه گفته می شده است این بوده که پایان و حتی دو پرده آخر مناسب سه نمایشنامه اولی نمی باشند . اگر کسی یهود مالتا را نه به عنوان تراژدی یا تراژدی انتقام بلکه به عنوان نمایشنامه طنزی در نظر بگیرد در این صورت محاسبه هر نمایش قابل درک می شود ؛ و اگر ما با گوشی دقیق به تصنیف شعری این نمایشنامه در صحنه حاضر شویم در می یابیم که مارلو این لحن را گسترش داده تا با این نمایشنامه کمدی متناسب شود و حتی شاید این نوع لحن گفتاری مؤثرترین و کامل ترین نوع آن باشد. من گفتم نمایشنامه کمدی اما با توجه به خصلت زمان ما این نام به اشتباه به کار برده شده است ، این نمایشنامه های کمدی به سبک انگلیس قدیم بود که به قطعا واقعی بودند و حتی به صورتی گستاخانه لحنشان کمدی بود ؛ شوخ طبعی که نفس های آخرش را بر نبوغ رو به زوال کسانی مثل دیکنز صرف کرد. و این نوع از نمایشنامه هیچ و جه مشترکی با جی. ام. بری17 و کاپیتان بایرنس فادر18 یا پانچ ندارد . لحن این نمایشنامه از نوع بسیار واقعی (اما متفاوت ) نمایشنامه هایی چون والپانی19می باشد.

ابتدا از این تمایلات خالی شو
شفقت ، عشق ، امید واهی و ترسی بی اشتیاق
به سوی هیچ حرکت کن ، افسوس نخور
همانطور که من در شب به دوردستها می روم
و مردم بیمار را که در کنار دیوارها می نالند می کشم
گاهی به اطراف می روم و چشمه های آب را مسموم می کنم

و آخرین کلمات باربارا این تقلید شگفت انگیز را کامل می کند :

اما اکنون نهایت گرما یت را آغاز کن
تا با دردی شدید و تحمل ناپذیرم در تنگنایم گذاری
بمیر زندگی! روح به پرواز در آ ، نفرین بر آمالشان و بمیر

این چیزی است که شکسپیر نتوانست انجام دهد و درک کند . نمایشنامه دیدو به نظر نماشنامه ای است که شتابزده نوشته شده است شاید به خاطر اینکه قرار بود همراه با شعر اینه اید20 درحضورشکسپیر انجام می شد. اما حتی در این نمایشنامه هم پیشرفتی مشاهده می شود. توضیح واقعه غارت تروی در فرم جدیدتر مارلو نشان داده می شود این فرم که همیشه بر روی بخشی از وام گیری در زمان مقتضی تأکید دارد .
سربازان یونانی خسته از جنگ ده ساله
فریاد زدن را آغاز کردند " بگذارید به کشتیهایمان برگردیم
تروی شکست ناپذیر است ؛ چرا اینجا ایستاده ایم ؟
از این طریق اردوگاه را به نزدیک دیوارها آوردند
و از طریق شکاف میان دیوار به خیابانها گام نهادند
جایی که دیگر سربازان را دیدند وفریاد برآوردند بکشید بکشید
و بعد ازاو گروه مورمدان21آمدند
با گلوله هایی از آتش سهمگین بر دستهای خون آلودشان
سرانجام سربازان از پاشنه هاش او را می کشیدند
و او را در فضایی خالی آویزان کردند
کاساندرا22را دیدیم که در خیابانها به سختی را ه می رفت

این ورجیل23 یا شکسپیر نیست خود مارلو است . هرکس با مقایسه کل این مکالمه با تمامی سخنان رؤیای کلارنس24در ریچارد 253 به بینش محدودی نسبت به تفاوت میان مارلو و شکسپیر خواهد رسید:
انتقام این سوگند شکنی چیست ؟
آیا سلطنت سیاه کلارنس خطا کار را می تواند بپذیرد ؟

اینجا از سویی دیگر سبکی است که فرم مارلو نمی تواند از عهده آن برآید ، عبارت دارای ایجاز است که اغلب کلاسیک است و قطعا منسوب به دانته می باشد . دوباره مانند اغلب نمایشنامه نویسان دوارن الیزابت در نمایشنامه مارلو سطرهایی وجود دارد و در کنار آن بسیاری از سطرهایی است که شکسپیر از آن اقتباس کرده است که می تواند توسط هر کدام از این دو نوشته شود:

اگر تو اینجا بمانی
به بازوانم درآی ، آغوشم برای تو گشوده گشوده است
واگر نه از من روی گردان و من هم از تو روی می گردانم
هرچند که تو قلبی داری که با من بدرود گوید
و من قدرت ماندن نزد تو را ندارم.

اما مسیر تصنیف شعری مارلو ممکن است که جابجا شود که قطعا مخالف فرم شکسپیری می باشد و بیشتر متمایل به شعری پرشور و جدی و بی چون وچراست که مثل بسیاری از نقاشان و مجسمه سازان تأثیراتش را از چیز دیگری به دست آورده تا اینکه تأثیری مقلدانه باشد.


پانویس ها

1- کریستوفر مارلو (Christopher Marlow ) : نمایشنامه نویس ، شاعر و مترجم انگلیسی دوران الیزابت است . وی از مهمترین تراژدی نویسان این دوره و نردیک به شکسپیر بود . مارلو از تأثیر گذاران شعر سپید در انگلیس بود که در جوانی به قتل رسید.
2- آلجرنون چارلز سوینبرن (Algernon Charles Swinburne) : شاعر انگیسی که از جنجالی ترین شاعران زمان خودش بود.
3- توماس کید (Thomas Kyd): از نمایشنامه نویسان به نام دوران الیزابت بود که تأثیر مهمی بر نمایشنامه نویسان این دوره گذاشت وی هم دوره مارلو بود .
4- احتمالا منظور تی اس الیوت نمایشنامه نویس اهل سوری می باشد (Surrey) که نام شهری است در انگلیس . دراینجا تی اس الیوت منظورش توماس میدلتون می باشد که از نمایشنامه نویسان هم عصر با مارلو بود.
5- آلفرد تنیسون که مفتخر به مقام ملک الشعرای انگلیس شد وی از شاعران معروف انگلیس می باشد.
6- جی . ام . رابرتسون (1857-1933-John Mackinnon Robertson) روزنامه نگار فعال و از طرفداران فلسفه عقل گرایی و دنیا گرای بود که از اعضای آزادی خواه مجلس انگلیس بود.
7- سالینیوش (Selinunte) : منطقه باستانی یونان که در سواحل جنوبی مدیترانه و در شهر سیسیل واقع شده است .
8- زنوکریت (Zenocrate ) شخصیت نمایشنامه تیمور لنگ نوشته کرستوفر مارلو و دختر پادشله مصر
9- پیله (George Peele) : جورج پیله از نمایشنامه نویسان مشهور انگلیسی معاصر شکسپیر بود .
10- اریسینا ( Erycina ) : از خدایان یونان باستان
11- نمایشنامه تیمور لنگ ( Tamburlain ) نوشته کرسیتوفر مارلو
12- 1فاستس ( Faustus) از شخصیتهای نمایشنامه تیمور لنگ
13- ژوپیتر (Jove ) افسانه یونان به نام ژوپیتر خوانده می شود
14- ادوارد دو ( Edward II) : نمایشنامه اثر کریستوفر مارلو
15- یهود مالتا (Jew of Malta) : نمایشنامه نوشته مارلو
16- دیدو ملکه کارتاژ (Dido Queen of Carthage) : نمایشنامه کوتاه نوشته مارلو
17- جی ام بری (Sir James Matthew Barrie) : نمایشنامه نویس و نویسنده اسکاتلندی
18- بروس بیرنس فادر (Bruce Bairnsfathe ): کارتون نویس و فکاهی نویس متولد بریتیش ایندیا
19- والپانی (Volpone) نمایشنامه کمدی نوشته بن جانسون
20- انه‌اید(Aeneid) : منظومه‌ای‌ست حماسی در دوازده جلد که ویرژیل شاعر روم باستان آن را در سدهٔ یکم پیش از میلاد سروده‌است.
21- مورمدان ( Myrmidons ) : اسطوره یونان هریک ازدلیرلنی که درجنگ تروی زیر فرمان آشیل می جنگیدند
22- کاساندرا (Cassandra) : اسطوره یونان دختر پادشاه تروی
23- ویرجیل (Virgil ): حماسه سرای رومی
24- کلارنس (Clarence)
25- ریچارد سه (Richard III) نمایشنامه ای تاریخی نوشته شگسپیر