تقدیم به آن هائی که حد اقل شرمی را، برای آثار ادبی قائل اند.
با انتشار کتاب نچسب و ارشاد زده ی " عشق روی چاکرای دوم " خانم ناتاشا امیری، سه نوشته خواندنی، مستدل، و قابل توجهی در شماره 80 گذرگاه " تیر ماه 1387 " با عنوان های زیر منتشر شد. نوشته هائی که از سوی هیچ رسانه ای " با همه ادعای کباده کشی ادبیات، و فرهیختگی،" کمترین اشاره ای نیافت.


-----
تقدیم به آن هائی که حد اقل شرمی را، برای آثار ادبی قائل اند.
جوایز بی ارزش ادبی!
صفیه ناظر زاده

با انتشار کتاب نچسب و ارشاد زده ی " عشق روی چاکرای دوم " خانم ناتاشا امیری، سه نوشته خواندنی، مستدل، و قابل توجهی در شماره 80 گذرگاه " تیر ماه 1387 " با عنوان های زیر منتشر شد. نوشته هائی که از سوی هیچ رسانه ای " با همه ادعای کباده کشی ادبیات، و فرهیختگی،" کمترین اشاره ای نیافت. اشاره ای که می توانست بحث تاثیر نقد را بر ادبیات ما بطور اعم و صحبت در مورد کتاب را بطور اخص رونق دهد. یعنی کاری که اکثر سایت ها ادعای پرداختن به آن را دارند.
اما ما نمی توانیم دیده بر هرج و مرج ادبیات ببندیم، ما کما کان نظارت و توجه خود را معطوف این مهم خواهیم کرد. کاری که، یا بهتر وظیفه ای که، بر گردن خود می دانیم.
ولی عدم توجه تعمدی، یا از سر نادانی آن ها، که اگر نبود، و چنین نمی کردند حالا شاهد جایزه گرفتن این نوع کتابها نبودیم. حال آدم از عملکرد غیر مسئولانه آنها بهم می خورد. این همه خود خواهی از یکسو و سکوت از سوئی دیگر، این احساس را بر می انگیزد که نکند روشنفکران ما لی لی پوت هائی هستند، که یارای کمترین کار مثبتی برای ادبیات تحت فشار چند سویه ما نیستند. فقط می توانند قربان دست و پای بلورین دوستان کم مایه خود بروند، وبرای هر نوشته بی ارزش آنها هورا بکشند، تا متقابل باشد.
و در این میان ناشرانی که یک جورائی دستشان در کاسه ارشاد است، برای بقا خود ترفند باز شده اند.
در رابطه با ترفند های ناشران که در کار فریب مردم هستند، توجه شما را به نوشته آقای ایرج هراتی که در همین شماره آمده است جلب می کنم.

* به بهانه نام کتاب جدید خانم ناتاشا امیری، " عشق روی چاکرای دوم " نوشته: آریو ساسانی
* چاکرا ها، چاکرای دوم. نوشته: آریو ساسانی
* پرسش و پاسخ. نوشته: زهره اصلان – ناتاشا امیری " امیر حسین زادگان مسئول نشر ققنوس " بمثابه قیم خانم امیری "

برای خواندن این مطالب به گذرگاه شماره هشتاد از طریق آرشیو جدید مراجعه فرمائید.

ادبیات ما مدتی است که بازیچه دست عده ای هرزه درای شده است که با پوزش بسیار و تقاضای عفو، آن را پُر کرده اند، از " گوز " و " " گه " و " کُس " و....که بیشتر هم از سوی شاگردان کم مایه این همه، کلاس های نویسنده ساز! تراوش می کند.
معلوم نیست اصولن این کلاس های تدریس داستان نویسی که این روز ها هرکس که بقول معروف از مادرش قهر کرده دکان دو نبش آن را باز کرده است و گر و گر شاگردانی بی، یا کم استعداد، بی مایه و بدون خلاقیت و بد دهن و هرزه گوی به صحنه پاکیزه و تمیز و پر از احساس و مملو از واژگان گرم ادبیات ما بیرون می دهند، چه هدفی را دنبال می کنند، امرار معاش است یا خود نمائی؟
نمی دانم سنگ این بنا را کدام، خود شیفته پی ریخته است؟ بدون شک هر کس بوده خود محصول کلاسی نبوده است. کما اینکه هیچ نویسنده صاحب نام یا صاحب سبکی در تمام دنیا نمی شناسیم که محصول چنین کلاسهائی بوده باشد...از هدایت و چوبک و بزرگ علوی و دولت آبادی و حتا گلشیری که خود دائر کننده چنین کلاسهائی بوده است، و بسیاری دیگر، از کشور خودمان، گرفته، تا چخوف و بالزاک و برنارد شاو و سلینجر و سروانتس و همینگوی و اشتاین بک و... بسیاربیشتر، از کشور های دیگر، کدام یک سابقه شرکت در چنین کلاس هائی را داشته اند؟
کاش به آن ها عفت کلام یاد می دادند. من نمی دانم، کاربرد این همه کلمات مستهجن چه زیبائی می تواند داشته باشد. حتا اگر بر پایه " در دل دوست بهر حیله رهی باید جست " دست به ارتکاب چنین نوشته های سخیفی بزنند، باید بدانند که عِرض خود می برند و ادبیان ما را به بوی گند آلوده می کنند.

ادبیات برون مرزی بس رساتر، دلنشین تر، گستر تر و از همه مهمتر مستقل تراست. مدت هاست داستان کوتاهی که خواندنی باشد، نثری روان و پر کشش داشته باشد، بوی مشئوم ندهد، و بی ادعا باشد از نویسندکان درون مرزی دیده نشده است، در حالیکه چنته ادبیات بروم مرزی سر شار است، و اگر دیرکی بر پاست، در این طرف است. هرکس نمونه ای از هر دو نوع می خواهد تماس بگبرد، تا آدرس بدهیم و یا ارسال داریم.

بنظر می رسد که متاسفانه جوایز ادبی ما هم، ارشاد زده شده است، واین " زدگی! " هرسال نیز بیشتر می شود، و در این راستا برای بی ارزش کردن ادبیات ما کتاب هائی را بر می گزینند و جایزه می دهند که حتا ارزش خواندن ندارند...با دقت بیشتری به موضوع توجه داشته باشید، تصدیق خواهید کرد که بیراه نمی گویم.
در حقیقت حنای این جوایز ادبی دیگر رنگی ندارد. باید مواظب بود.

برگرفته از
adabeparsi