یک Ùصل در هزاره پیشین Ùˆ آن Ùصل گمشده / سید Øیدر بیات
Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ یاÙت می‌نشود جسته‌ایم ما
Ú¯Ùت آن Ú©Ù‡ یاÙت می‌نشود آنم آرزوست
یک Ùصل در هزاره پیشین Ùˆ آن Ùصل گمشده
سید Øیدر بیات
پنج سال پیش استاد دکتر صدیق Ú¯Ùت: «دیوان لغات الترک را به Ùارسی ترجمه می‌کنم بعد از اتمام آن میخواهم آن را یک بار دیگر با متن عربی تطبیق کنی» مثل ØرÙهای بسیاری Ú©Ù‡ بین انسانها رد Ùˆ بدل میشود Ùˆ معمولا نیز جدی نیستند این Øر٠را نیز زیاد جدی نگرÙتم. آن وقت هیچ تصوری از دیوان لغات الترک نیز نداشتم. تنها یک بار در سالهای غروب نوجوانی ترجمه دبیر سیاقی را در یک کتابÙروشی ورق زده بودم.
بعد از چندین ماه صدای گرم دکتر صدیق را در پشت تلÙÙ† دوباره شنیدم. دکتر ترجمه دیوان را به پایان برده بود Ùˆ از من میخواست Ú©Ù‡ ترجمه ایشان را با متن عربی تطبیق کنم. ایشان پرینتهای ترجمه خود را همراه با متن عربی تصØÛŒØ Ù…Ø±Øوم معلم رÙعت بیلگه‌ کلیسلی Ùˆ همچنین نسخه خطی را Ú©Ù‡ به صورت Ùاکسیمیله از روی نسخه اصلی Ùˆ به صورت رنگی توسط تورک دیل قورومو چاپ شده است برایم ارسال کردند. چند روز نخست گیج بودم، انگار در لابلای درختان باغ ØµØ¨Ø Ø§Ø²Ù„ قدم می‌زدم Ú©Ù‡ سراسر آن‌ را مهی مبهم اما زیبا Ùرا گرÙته بود. در واقع دیوان لغات الترک تنها یک متن علمی صر٠نبود. بلگه به مثابه یک اثر ادبی Ø´Ú¯Ùت بود Ú©Ù‡ مرا به هزاره‌های پیشین می‌برد Ùˆ میتوانستم ببینم ترکان در هزاره‌های پیشین چگونه میزیستند Ùˆ چگونه می‌اندیشیدند.
اکنون Ú©Ù‡ به رابطه خویش با دیوان لغات الترک در آنروزها می‌اندیشم پاره‌ای از یک شعر آزاد «Øسین منزوی» خود را بر متن دیکته می‌کند:
در ذهن من عینیتی سخت Ùˆ Ø´Ú¯Ùت انگیز دارد
مردی که با یک دست شمشیر
با دست دیگر ساز میزد.
***
دیوان یک کتاب کاملا علمی است اما من به دیده علمی به آن کتاب نمی‌نگرم. یعنی به عنوان یک شاعر وقتی Øتی تمام روز را در خدمت «کارگاه مغز» ـبه تعبیر شهریارـ اگر باشم اما شب هنگام اسیر ـبارگاه دل Ù€ خویش Ùˆ زمزمه‌های اویم. چیزی Ú©Ù‡ در دیوان مرا بیش از همه چیز متاثر میکرد Ùˆ بر آستان آن «اسجدوا» می‌گÙت شخصیت Ù…Øمود کاشغری بود. مثل اکثر شاعران دیگر، گاهی اØساساتی میشوم Ùˆ در مواجهه با متونی از این دست می‌گویم: مباد Ú©Ù‡ این همه ارادت Ùˆ پیشانی به درگاه نهادن، نتیجه اØساسات پوچی باشد Ú©Ù‡ ریشه در منطق Ùˆ خرد ندارد. در مورد دیوان نیز این وسوسه به سراغم آمده بود. دوست خودساخته‌ای در این هنگامه‌ها به دادم میرسد. من بخش اعظمی از زیبایی شناسی ادبی خود را مدیون این دوستم هستم. او مثل من آسانگیر نیست. اگر Ú†Ù‡ اینروزها من نیز سخت گیر شده‌ام اما باز هم به پای او نمی‌رسم. دیوان را به دوست سخت‌گیرم خواندم، عجبا او بی‌پرواتر از من بر این آستان سر نهاد Ùˆ در آنجا Ùهمیدم Ú©Ù‡ اشتباه نکرد‌ه‌ام. دوست من بخش معتنابهی از متون کلاسیک زبان عربی تا سده اول Ùˆ دوم هجری را ØÙظ است Ùˆ با کلاسیکهای ترکی نیز بیگانه نیست Ùˆ دلباخته‌ی مثنوی «ائتمه‌میش اول شاهد رعنا بزک» از Øکیم هیدجی است. دوست من با اسÙار ملاصدرا، Ùصوص الØÚ©Ù… ابن عربی Ùˆ دیوان ابن Ùارض الÙتی دارد Ùˆ با این اوصا٠بود Ú©Ù‡ اشتیاق او به دیوان Ùˆ شخصیت Ù…Øمود کاشغری بر یقین من اÙزود.
کاشغری تمام Ùضل Ùˆ دانش خود را به همراه زیبایی شناسی‌یی خاص Ú©Ù‡ در اشرا٠زادگان وجود دارد در دیوان به نمایش گذاشته است. اما این تمام سخن نیست. بسیار اشخاص را دیده‌ایم Ú©Ù‡ Øاضرند Øتی با قاÙیه‌های غلط Ùˆ واژه‌های پاسیو قرون وسطایی به زبان دیگر شعر بگویند Ùˆ خلق الله را به خود بخندانند اما به زبان مادری خود التÙات نکنند. بسیار کسان را دیده‌ایم Ú©Ù‡....
بØØ« این است Ú©Ù‡ وقتی کاشغری دیوان را با بدیع‌ترین Ùˆ استوارترین نثر به زبان عربی می‌نویسد Ú©Ù‡ اگر روزی انسان عربی از گرده‌ی ناسیونالیسم شیطانی پیاده شود Ùˆ مثل صبØÛŒ Ø§Ù„ØµØ§Ù„Ø Ø¨Ù‡ جای «الترکی» «Øتی الترکی» ننویسد نثر دیوان جزء درخشان‌ترین نثرهای علمی سده پنجم هجری انتخاب خواهد شد. بلی بØØ« این است Ú©Ù‡ کاشغری با اینهمه توانایی ادبی در زبان عربی، تمام توانایی خویش را در خدمت زبان ترکی قرار می‌دهد. در زمانی Ú©Ù‡ بیشتر ملل شرق یکی پس از دیگری در زبان عربی آسیمیله میشوند Ùˆ بسیاری از کشورهای خاورمیانه Ùˆ شرق Ø¢Ùریقا، زبان خود را به Ùراموشی می‌سپارند کاشغری به دÙاع از زبان ترکی برمیخیزد Ùˆ با اتکا به متدی Ú©Ù‡ دانشمندان آنروزگار بدان پایبند بودند Ùˆ انکار آن برایشان میسر نبود میگوید: زبان عربی Ùˆ ترکی مثل دو اسب مسابقه (Ú©Ùَرسَی رهان) هستند Ú©Ù‡ دوشادوش همدیگر به جلو میتازند. این اعتماد به Ù†Ùس از دانش کاشغری Ùˆ تسلط او به دو زبان ترکی Ùˆ عربی سرچشمه میگیرد Ùˆ اشرا٠زادگی او نیز در این میان بی‌تاثیر نیست اما باید قبول کرد Ú©Ù‡ انسان گاه با آنکه دانش کاÙÛŒ Ùˆ واÙÛŒ نیز دارد تسلیم رنگ زمانه میشود Ùˆ به انکار علم خویش می‌پردازد. بسیار کسان را می‌شناسیم Ú©Ù‡ دانش بسیار خویش را Ùدای رنگ زمانه Ùˆ جبن خویش کردند. کاشغری نیز میتوانست مثل همزبانان دیگر خود مانند جوهری مول٠صØØ§Ø ÛŒÚ© لغتنامه برای زبان عربی تدوین کند یا مانند زمخشری، Ùارابی، ابن سینا Ùˆ ... در خدمت زبان عربی باشد، اگر Ú†Ù‡ اشعار ترکی منسوب به ابن سینا در Øال Øاضر نیز وجود دارند Ùˆ زمخشری بخشی از کتاب «مقدمه الادب» را به ترکی نوشته است Ùˆ Ùارابی تا پایان عمر در زی ترکان زیست، لیکن هیچ کدام مثل کاشغری دÙاع جسورانه‌ای از زبان Ùˆ Ùرهنگ خویش نکردند Ùˆ البته این مسئله تنها شامل دانشمندان ترک آن زمان نیست بلکه دانشمندان ملل دیگر نیز در مقابل زبان عربی کاملا تسلیم شده بودند. دÙاع کاشغری از زبان ترکی به معنای رویارویی او با زبان عربی نیست بر عکس او به زبان عربی علاقه‌ی بسیار دارد Ùˆ مسلمان معتقدی نیز هست.
کاشغری مصداق کامل این شعر متنبی است Ú©Ù‡ میگوید: همه، اطراÙیان خود را برای زندگی خویش میخواهند، کجاست مردی Ú©Ù‡ Øیاتش را برای قومش بخواهد.
«کل یرید رجاله Ù„Øیاته
یا من یرید Øیاته لرجاله»
در واقع تالی٠دیوان نشان‌دهنده‌ی Ø±ÙˆØ Ø¨Ø³ÛŒØ§Ø± عظیم کاشغری است. دستی Ú©Ù‡ Øاصل قلم او دیوان لغات الترک است میتوانست مثل سنجر شمشیر بزند مثل طغرل تیر بیندازد Ùˆ مثل سطان Ù…Øمود سکه‌های طلا Ùˆ بارهای Øلّه Ùˆ ابریشم به مجیزگویان خود ببخشد، اما قلم را ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù‡Ø¯ Ùˆ هم از اینروی Øاصل آن قلم کتابی چنین است. قلم بدستان بسیار قلم را از بد Øادثه انتخاب کرده‌اند اما معدود کسان مثل کاشغری قلم را در Øالی به دست میگیرند Ú©Ù‡ سکه‌های طلا، قبضه‌ی شمشیر Ùˆ بالش نرم سریر را نیک می‌شناسند Ùˆ این همه در اختیار آنان است. کار Ù…Øمود کاشغری Ùˆ انتخاب او کمتر از کار بودا Ùˆ انتخاب او نیست Ùˆ این شخصیت Ú©Ù… نظیر کاشغری است Ú©Ù‡ کتاب او را به خواندنی‌ترین کتاب تاریخ ادبیات ترکی تبدیل کرده است، دیوان به زعم من زیباتر از کتیبه‌های اورخون Ùˆ داستان‌‌های دده قورقود است.
کارهای علامگی کاشغری در دیوان نه تنها از زیبایی کتاب نمی‌کاهد بلکه زیبایی استواری بر آن بخشیده است مثل ستونهای گنبد سلطانیه.
***
آری، من یک Ùصل Ùˆ اندی به کار تطبیق ترجمه دکتر صدیق با متن عربی کتاب شدم. لغتنامه‌ها Ùˆ معاجم مختلÙÛŒ را به دست گرÙتم تا اینکار را با موÙقیت به Ùرجام برم لیکن بسیاری از آنها پاسخگو نبودند Ùˆ در پایان تنها به چهار لغتنامه اکتÙا کردم. العین خلیل بن اØمد، لسان العرب ابن منظور Ùˆ هر از گاهی لغتنامه‌ عربی- ترکی اختری کبیر Ùˆ Ù…ØµØ¨Ø§Ø Ø§Ù„Ù…Ù†ÛŒØ± Ùیومی؛ Ùˆ بیش از همه العین خلیل بن اØمد راهگشا بود Ùˆ بسا Ú©Ù‡ از معاجم دیگر بی‌نیازم میکرد Ùˆ معلوم بود Ú©Ù‡ کاشغری عنایت خاصی به العین خلیل داشته است.
اوایل، کار را به تنهایی انجام میدادم Ùˆ هر از گاهی رÙیق گرمابه Ùˆ گلستان آقای ذوقی به یاریم می‌شتاÙت Ùˆ بعد از آن دوست شاعرم آقای اØمد عبدی دستگیرم شد بدین معنا Ú©Ù‡ او به متن Ùارسی ترجمه نگاه می‌کرد Ùˆ آن را میخواند Ùˆ من به متن عربی نگاه می‌کردم Ùˆ هر جا مشکلی پیش Ù…ÛŒ آمد Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ù…ÛŒâ€ŒÚ©Ø±Ø¯ÛŒÙ…. بعضی روزها کار ساعتهای متمادی بیش از ده ساعت طول Ù…ÛŒ کشید Ùˆ Ù…ØÙ„ کار نیز بین اتاق ادبیات ترکی Ùˆ منزل ما در نوسان بود. گاهی مجبور بودیم چندین کارتن لغتنامه Ùˆ پرینت Ùˆ Ú†Ú© پرینت Ùˆ ... را با خودرو ایشان جابجا کنیم.
***
روزهای نخست کار با دیوان جزء Ùراموش نشدنی‌ترین خاطرات من هستند. وقتی می‌دیدم Ú©Ù‡ واژه‌های ترکی Ú©Ù‡ در روستای زادگاهم یاد گرÙته‌ام اصالت تام دارند وقتی می‌دیدم Ú©Ù‡ واژه تَکَر صورت تغییر Ø´Ú©Ù„ یاÙته تایر نیست بلکه تایر صورت تغییر Ø´Ú©Ù„ یاÙته تکر است وقتی میدیدم کوموران Ú©Ù‡ بسیاری از مردم نام آن را نیز نشنیده‌اند از هزاره‌ی‌ قبل برای ما به یادگار مانده است، وقتی Ù…ÛŒ دیدم واژه آرواد ربطی به کلمه عورت عربی ندارد بلکه Ø´Ú©Ù„ امروزین کلمه اوراغوت است Ùˆ... غروری سرتاپای مرا می‌گرÙت Ùˆ به ناگاه اØساس می‌کردم Ú©Ù‡ به کوهی عظیم تکیه داده‌ام Ùˆ تکیه‌گاه من آنگونه Ú©Ù‡ آن دگران میگویند باد نیست Ùˆ آنان کار پاکان را قیاس از خود گرÙته‌اند.
گاه با دیوان یکی می‌شدم Ùˆ همانند Øالات شاعرانگی Ú©Ù‡ انسان از کون Ùˆ مکان کنده میشود Ùˆ به تعبیر سعدی «به طارم اعلی» می‌نشیند، همه چیز را Ùراموش می‌کردم Ùˆ Ù…ØÙˆ شاهکار شاهزاده قراخانی میشدم. گاه کلمه‌ای غریبی می‌کرد Ùˆ میدیدم کاشغری نوشته است: «اوغوزان این کلمه را نمی‌شناسند.» گاه کلمه‌ای بسیار آشنا بود Ùˆ : «اوغوزان چنین گویند». عجیب‌تر از همه زمانی بود Ú©Ù‡ از کلمه‌ای بدم آمد Ùˆ بلاÙاصله خواندم: "والغزیه یبغض هذه اللÙظه": اوغوزها از این کلمه خوششان نمی‌آید: (تَکÙنْدي ol tÉ™gindi Ú¯Ùته ميشود.: «او, Øاضر شد. براي آمدن بار خواست.» موقع رÙتن نيز چنين گويند. اوغوزان از اين واژه خوششان نميآيد. ديوان ترجمه دکتر صديق)
***
اشخاص بسیاری بر روی دیوان کار کرده‌اند Ú©Ù‡ کار همه قابل تقدیر است لیکن وقتی امروزه می‌بینم Ú©Ù‡ کار بعضی‌ها بزرگ نمایی میشود لاجرم باید Ú¯Ùت Ú©Ù‡ بزرگترین کار را در این زمینه مرØوم معلم رÙعت بیلگه کلیسلی انجام داده است. بازخوانی او از تنها نسخه به جا مانده از دیوان بسیار دقیق Ùˆ قابل ستایش است. معلم رÙعت از چهره‌های ارجمندی است Ú©Ù‡ با ادبیات کلاسیک ترکی Ùˆ عربی آشنایی Ùوق العاده‌ای داشت Ùˆ شاید اگر ایشان متن عربی را بازخوانی Ùˆ چاپ نمی‌کردند امروزه ما ترجمه‌های نسبتا دقیق انگلیسی، ترکی Ùˆ Ùارسی از این اثر را هرگز در دست نداشتیم. Ù…Øققان اهل ÙÙ† میدانند Ú©Ù‡ بازخوانی Ùˆ تصØÛŒØ Â«ØªÚ© نسخه» آنهم نسخه‌‌ی کتابی عظیم در Øد دیوان لغات الترک Ú†Ù‡ قدر سخت Ùˆ طاقت‌Ùرسا است Ùˆ به Ú†Ù‡ مقدار از دانش Ùˆ Ùضل Ùˆ Øوصله نیاز دارد. بسیم آتالای Ú©Ù‡ کاملا به کوهی چون معلم رÙعت تکیه داده است تنها در چند جا، پای از خوانش معلم رÙعت Ùراتر نهاده است Ú©Ù‡ تعداد آنها به تعداد انگشتان دست نمی‌رسد از جمله وقتی در دیوان به لغت Ù‚ÛŒØ Ø¨Ø±Ø®ÙˆØ±Ø¯ کردم با مراجعه به معاجم متعدد نتوانستم معنای معقول Ùˆ متناسب با سیاق جمله‌ی شاهد مثال کاشغری برای آن پیدا کنم بخصوص Ú©Ù‡ دکتر صدیق آن را کبک ترجمه کرده بود. به دکتر زنگ زدم, ایشان Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ بسیم آتالای آن را قبج خوانده است. خوانش آتالای کاملا درست بود. نگارنده نیز در چندین جا Ú©Ù‡ باز تعداد آنها به تعداد انگشتان دست نمی‌رسد خوانشی جدید ارائه دادم Ú©Ù‡ در نسخه مرØوم معلم رÙعت ØÙ„ نشده بود. بی‌گمان موارد اندکی نیز باقی مانده‌اند. اما کار معلم رÙعت Ùˆ خوانش کم‌نظیر او از این اثر را هرگز تØت الشعاع قرار نخواهد داد در واقع بعد از کاتب ساوه‌ای Ú©Ù‡ تنها نسخه دیوان به خط او باقی مانده است معلم رÙعت دومین چهره درخشان Øوزه‌ی کاشغری شناسی است Ú©Ù‡ باید از او به نیکی یاد کرد. بنده به سهم خود از دکتر صدیق Ú©Ù‡ مرا با دنیای کاشغری آشنا کردند Ùˆ همچنین Øسن بَی هادی Ú©Ù‡ کارهایی پیرامون دیوان انجام داده‌اند Ùˆ نیز کار Øقیر را ارج نهادند Ùˆ نسخه‌ای از Ú©Ù¾ÛŒ ترجمه ترکی دیوان به همت بسیم آتالای را از تبریز برایم ارسال نمودند تشکر می‌کنم Ùˆ امیدوارم روزی بتوانم انتظارات دوستان را در Øوزه کاشغری پژوهی برآورده سازم.
***
وقتی از اØساس خویش Ùاصله می‌گیرم خردک انتقادی به کاشغری دارم. یعنی انتظاری Ú©Ù‡ برآورده نشده است. چرا کاشغری هیچ نمونه‌ شعری از شاعران سده‌های چهارم Ùˆ پنجم هجری به دست نمی‌دهد؟ ما میدانیم Ú©Ù‡ یوس٠خاص Øاجب سرایش منظومه قوتادغو بیلیگ را قبل از کاشغری به پایان برده است Ùˆ علاوه بر آن به دلایل کاملا مستند Ùˆ علمی، شاعرانی قبل از خاص Øاجب در قرن چهارم Ùˆ پنجم هجری به ترکی شعر سروده‌اند، اما چرا کاشغری به شعر آنان استناد نکرده است؟ بخصوص خلیل بن اØمد Ú©Ù‡ کاشغری در کتاب خود به ÙˆÛŒ گوشه چشمی دارد، در شاهد مثالهای خود از شعر شعرای عرب استÙاده Ùراوان برده است. درست است شعرهای موجود در دیوان لغات الترک به Ú¯Ùته ارجیلاسون خود یک آنتولوژی ارزشمند را تشکیل می‌دهند اما آنها شعرهای باستانی Ùˆ یا اشعار مردمی Ùˆ Ùولکلوریک هستند. آیا کاشغری به جریان ادبی نیرومند در ترکستان آن زمان بی‌اعتنا بوده است Ùˆ اگر اینگونه است چرا؟ پاسخهای گوناگونی میتوان به این پرسش ارائه داد Ú©Ù‡ برای گریز از تÙصیل به آینده موکول می‌شود.
***
کار دیوان یک Ùصل Ùˆ اندی طول کشید Ùˆ خاطرات شیرین آن هماره با من خواهد بود، اما بعدها لذت این Ùصل زیبا با Øسرت Ùصل گمشده‌ای دیگر در هم آمیخت. کاشغری در جایی میگوید:
«از مباØØ« جمع، Ù…Ùرد، تÙضيل، تصغير Ùˆ جز آن از بابت اعراب، چيزي ياد نميکنم. زيرا در اين باره، کتابي مستقل تصني٠کردهام Ùˆ نام آن را «جواهرالنØÙˆ Ùيلغاتالترک» نهادهام. به Ùضلالهي, مباØØ« Ù†Øوي در آن کتاب آورده شده است.»
Ùˆ «جواهر النØو» تاکنون به دست ما نرسیده است. تاس٠من از این نیست Ú©Ù‡ چرا کتابی در Ù†ØÙˆ ترکی از دست رÙته است. اگر Ú†Ù‡ به نظر میرسد Ù†ØÙˆ کاشغری مهم‌تر از صر٠او میتوانست باشد چرا Ú©Ù‡ صر٠مربوط به کلمه است Ùˆ بیشتر کلمه‌ها Ùˆ ساختارهای واژه‌ای یا صر٠که کاشغری از آنها بجث می‌کند امروزه با تغییر Ùˆ تØول زبان ترکی عملا به کار امروز نمی‌آید اما Ù†ØÙˆ چون با جمله سر Ùˆ کار دارد Ùˆ ساختار جمله معمولا کمتر دچار تغییر میشود لذا آن کتاب بیشتر به درد امروز ما میخورد Ùˆ بسا گرههای بسیاری را میگشود. با اینهمه تاس٠من از Øیث نیست بلکه از این باب متاس٠میشوم Ú©Ù‡ در کتاب جواهر النØÙˆ نیز میتوانستیم پاره‌های دیگری از شخصیت کاشغری را بشناسیم Ùˆ از ذوق اشراÙی، دانش، جسارت Ùˆ غروردل‌انگیز ÙˆÛŒ Ú©ÛŒÙور Ùˆ سرمست شویم. بی‌گمان کاشغری در آن کتاب نیز مثل‌ها، اشعار، اطلاعات تاریخی Ùˆ اجتماعی بسیاری را گنجانده است Ú©Ù‡ ما اکنون از آن همه Ù…Øروم هستیم Ùˆ بزرگترین آرزوی ادبی نگارنده این است Ú©Ù‡ روزی جواهرالنØÙˆ کاشغری از کنج کتابخانه‌ای یا خانه‌ای پیدا شود.
Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ یاÙت می‌نشود جسته‌ایم ما
Ú¯Ùت آن Ú©Ù‡ یاÙت می‌نشود آنم آرزوست