تاریک اندیشی Ùˆ علم ستیزی Øتی به Ùرقه های سیاسی خارج از کشور هم سرایت کرده است . در پاسخ
تاریک اندیشی Ùˆ ضدیت با علم Øتی به Ùرقه های سیاسی خارج از کشور هم سرایت کرده است . در پاسخ به یاوه های خانم Ùرخنده مدرسی
Croce in "Logic as the Science of the Pure
Concept"(, London, I917, p. 556)., comments upon Bergson’s critique of science:
"All these criticisms directed against the sciences do not sound new to the ears
of those acquainted with the criticisms of Jacobi, of Schelling, of Novalis and of
other romantics, and particularly with Hegel's marvellous criticism of the
abstract (i.e. empirical and mathematical) intellect. This runs through all his
books from The Phenomenology of Mind to The Science of Logic, and is enriched
with examples in the observations to the paragraphs of The Philoxophy of
Nature.“
It is not possible here to describe all the variations on this ‘idealistic
reaction’ against science. Heidegger says ( "Uber den Humanimus", Frankfurt, 1949, p. 39.)
"Science is born, thinking departs. "
بندتو کروچه در کتابش " منطق به منزله علم Ù…Ùهوم Ù…Øض "(لندن ØŒ 1917 ØŒ صÙØÙ‡ 556) درباره انتقاد برگسون از علم Ù…ÛŒ نویسد :"همه٠این انتقاد هایی Ú©Ù‡ بر علوم وارد Ù…ÛŒ شوند به گوش کسانی Ú©Ù‡ با انتقاد های یاکوبی ØŒ شلینگ ØŒ نوÙالیس ØŒ Ùˆ دیگر رومانتیک ها Ùˆ به ویژه با انتقاد گیرای Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی ( Ùهم تجربی Ùˆ ریاضی ) آشنا باشند تازگی ندارند.انتقاد Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی Ù(یاعلمی ) در سراسر آثارش آمده است؛ از " پدیدار شناسی Ø±ÙˆØ " گرÙته تا " علم منطق " Ùˆ عبارات کتاب " ÙلسÙÙ‡ طبیعت " با مثال هایی از مشاهدات غنی شده است. " هایدگر نیز همین خط Ùکری را دنبال Ù…ÛŒ کند Ùˆ در کتابش " "در باره اومانیسم " ( ÙرانکÙورت ØŒ 1949 ØŒ صÙØÙ‡ 39 ) Ù…ÛŒ گوید : "همین Ú©Ù‡ علم متولد Ù…ÛŒ شود اندیشه ناپدید Ù…ÛŒ گردد. "
مطلب زیر بخشی از مقاله من با عنوان" نقدی بر مارکسیسم" است Ú©Ù‡ در اینجا آورده Ù…ÛŒ شود تا سرشت ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ روشن شود. متن کامل این این مقاله در همین سایت هم هست.
يكي از Ù‡Ú¯Ù„ شناسان، نظر كواين را، كه يكي از بزرگترين منطقدانان قرن بيستم بود، دربارۀ منطق Ù‡Ú¯Ù„ جويا ميâ€Ø´ÙˆØ¯. كواين ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯: براي آنكه منطق Ù‡Ú¯Ù„ معنا پيدا كند بايد قوانين منطق را تغيير داد (Û±Ûµ ).
پيروان ديالكتيك همواره ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه Ù…Øتوا Ùˆ Ùرم را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† از يكديگر جدا دانست Ùˆ خصلت منطق ديالكتيكي را در اين ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه موضوع Ùˆ روش بررسي موضوع از يكديگر جدا ناشدني اند، ولي همچنان كه پيشتر Ú¯Ùته شد Ù‡Ú¯Ù„ منطق ديالكتيكي را«نمايش خدا» در ذات جاودانش ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯.ارنست كاسيرر در جلد سوم اثر مهم خود،مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«منطق هگل،منطق Ùهم شهودي است؛ يعني Ùهميâ€ÙƒÙ‡ Ùقط آنچه را خودش Ø¢Ùريده، برون خويش دارد. اين منطق با انكسار Ùˆ تيرگيي كه Ùهم دچار آن ميâ€Ø´ÙˆØ¯(هنگاميâ€ÙƒÙ‡ ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ به وسايل خارجي به جهان Ù…Øسوسي كه در كنار او يا زير دست او قرار دارد، دست يابد) آشنا نيست.» (Û±Û¶ )
بدين معني ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯Ùت كه Ù…Øتواي منطق ]Ù‡Ú¯Ù„[«باز نمايي خداست» بدان گونه كه ذات جاودانش، پيش از Ø¢Ùريدن طبيعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÙŠØŒ بوده است؛ Ùˆ ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯Ùت كه ديالكتيك همان لوگوس يا كلمه مسيØÙŠ است كه به Øركت در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯.
شايد براي Ùهم بهتر منطق Ù‡Ú¯Ù„ بي Ùايده نباشدكه آن را با نظريۀ كانت در مورد مسئله شناخت مقايسه كنيم. در نظريۀ كانت در برابر Ùهم،امر Ù…Øسوس پيچيده اي قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ كه Ùهم ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بتدريج از طريق مقولات Ù…Øض انديشه آن را متعين سازد؛ اما هرگز نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ آن را در اين مقولات مستØيل كند. يعني چنين Ùهمي، شيء(ابژه) را از طريق انديشه متعين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ اما برايش وجود شيء( ابژه ) هميشه از Ù…Ùهوم آن جداست. اما در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ùهم شهودي هر چيز پيچيدهâ€Ø§ÙŠ را تنها به منزلۀ از پس پرده برون شدن خود Ø´ Ùˆ متعين شدن مشخص تر يگانگي آغازيني كه خودش]= ايده[ دارا بوده است ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Ùˆ بدين ترتيب انديشه Ùˆ موضوع انديشه، ذهن(سوژه) Ùˆ عين(ابژه) چيزي واØد ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. يعني Øايلي كه،در ÙلسÙÛ€ كانت، Ùهم تجربي Ù…ÛŒ بايد ضرورتاً ميان امر واقعي Ùˆ امر صرÙاً ممكن قرار دهد، در ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ براي Ùهم وجود ندارد. يعني عين ( ابژه ) در ذهن ( سوژه ) ØÙ„ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ ابژه به Ù…Ùهوم تبديل ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظام Ù‡Ú¯Ù„ در نقطه اي كه ايده به ارادۀ خود«آزادانه به منزلۀ طبيعت پيش ميâ€Ø±ÙˆØ¯Â»]...[زبان سراسر منطق گروي Ù‡Ú¯Ù„ بي هيچ تغييري به زبان اسطوره مبدل ميâ€Ø´ÙˆØ¯.]....[ اين شيوۀ عرضه ايده- كه جهاني ديگر Ùˆ بيگانه با خود را از ذات خود بيرون ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به رغم اين Ø¢Ùرينش، قائم به ذات ميâ€Ù…اند Ùˆ هيچ يك از صÙاتش را از دست نميâ€Ø¯Ù‡Ø¯- در واقع بازگويي مضمون اسطورهâ€Ø§ÙŠ- ديني كهن است كه بنابر آن،خدا جهان را طبق نمونۀ ازلي خويش Ù…ÛŒ Ø¢Ùريند Ùˆ دگرگوني] شدن[ اين جهان مخلوق، طبق ذات ازلي او صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.»( Û±Û· )
كاسيرر در همان كتاب، در جاي ديگري ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظر شلينگ، درآمدن«ايده» به شكل Ùضا Ùˆ زمان نوعي«هبوط» از ذات واقعي«ايده» به شمار ميâ€Ø¢ÙŠØ¯. ولي اين «هبوط» بايد آزادانه صورت گرÙته باشد. اما Ù‡Ú¯Ù„ تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه اين غير عقلاني بودن را پوشيده بدارد. بنابراين در ÙلسÙÛ€ او، طبيعت در عين Øال كه به صورت Ùضا Ùˆ زمان تظاهر خارجي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒ بايد دقيقاً تصوير«ايده» باشد كه به صورت خارجي در برابر«ايده» ظاهر ميâ€Ø´ÙˆØ¯.]...[ تØول تجربي- زماني«ايده» به شكل Ù…Ùاهيم ناب در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯. در اين Ù…Ùاهيم، دوباره شكل اساسي تØول ديالكتيكي را به صورت خالص Ùˆ عام آن ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ…. هر جا كه اين شكل ديالكتيكي به صورت ناب خود رخ نگشايد، اين امر را نه به پاي«ناتواني Ù…Ùاهيم ديالكتيكي» بلكه بايد به پاي«ناتواني طبيعت» گذاشت. زيرا Ù…Ùهوم ديالكتيكي از پژوهش«امور واقع» وتØليل آنها Øاصل نشده است، بلكه پويندگي خود به خود امر مطلق Ùˆ تجليات او را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.»
كاسيرر در مورد ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ چنين اظهار نظر ميكند:
«شكل انگارشي ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ در بررسي طبيعت، روش رياضي Ùˆ تجربي شناخت طبيعت را تØقير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شيوۀ بررسي Ù‡Ú¯Ù„ به شكل تازه اي از Ù†Ùوذ به «درون طبيعت » منجر مي شود.. اما در اينجا منظور از«درون طبيعت»، درون روØÙŠ است. Ø´Ø±Ø Ù‡Ú¯Ù„ از ÙلسÙÛ€ طبيعت، قطعاً نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه اين تغيير جهت ظاهري به سوي شيوۀ ملموس تر بررسي اشياء، در واقع، Ùقط به تبخير ديالكتيكي Ù…Øتواي طبيعت ميâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؛ تا آنجا كه قوانين مختص طبيعت Ùˆ تجربه ناپديد ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.»
كاسيرر در اين مورد انزجار گوته را از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ این گونه باز Ú¯Ùˆ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«به نظر گوته اين ÙلسÙÙ‡ دگرگوني ارگانيك را به شكل شدن منطقي عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. گزاره هاي منطق Ù‡Ú¯Ù„ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه غنچه با باز شدن Ú¯Ù„ ناپديدميâ€Ø´ÙˆØ¯. بنابراين طبق اين منطق ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯Ùت كه گل،نقيض غنچه است Ùˆ ميوه، شكوÙÙ‡ را به منزلۀ «وجود دروغين گياه» تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. از اين رو به نظر گوته منطق Ù‡Ú¯Ù„ عجيب Ùˆ غريب بود واين تاثير را در او ايجاد ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه Ù‡Ú¯Ù„ ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ واقعيت جاودان طبيعت را با شوخي زنندۀ سÙسطه آميزي از ميان ببرد.» (Û±Û¸ )
اكنون نشان ميâ€Ø¯Ù‡ÙŠÙ… كه كتاب سرمايه اثر ماركس گرده برداري از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ است. در ÙلسÙÛ€ هگل«ايده» به صورت طبيعت در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني طبيعت يا جهان مادي شكل از خود بيگانۀ«ايده» است؛ Ùˆ چون«ايده» به صورت ماده، متجسد شده است در هر شيء مادي، تناقض وجود دارد. در كتاب سرمايه ØŒ «كار» جاي«ايدۀ»هگلي را ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. كار به صورت كالا در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني شيء ميâ€Ø´ÙˆØ¯.
بدين ترتيب كالا،كار با خود بيگانه است(همان گونه كه طبيعت، ايدۀ با خود بيگانه است). كار، تجسم مادي ياÙته يعني به شكل كالا در آمده است پس در كالا، تناقض وجود دارد(همان طور كه در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در ماده تناقض وجود دارد). نماي زیر اين تبديلات را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ سرمايۀ ماركس
ايده /كار
طبيعت /كالا
طبیعت ،ايده با خود بيگانه است /کالا ،كار با خود بيگانه است
جهان مادي /شيء شدگي
تناقض درون ماده / تناقض درون كالا
جهان وهم و پندار است /شيوه وجودي سرمايه داري واژگونه
يا غير واقعي است
بر اثر آگاهي Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ خود،
قوانين طبيعت Ù…ØÙˆ ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ / با براÙكنده شدن نظام سرمايه داري
علم اقتصاد و ديگر شاخه هاي
علوم اجتماعي از ميان ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯.
ديديم كه Ù‡Ú¯Ù„ روش Ùيزيك نظري را در مطالعۀ طبيعت تØقير ميâ€ÙƒØ±Ø¯. او معتقد بودكه Ùيزيك نيوتني،ماترياليستي است Ùˆ در مقايسه با متاÙيزيك اگر نادرست نباشد لااقل ناقص است. همين نظر را ماركس در مورد علم اقتصاد بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. او معتقد است كه علم اقتصاد روابط ميان انسانها را به روابط ميان اشياء تبديل ميكند (شيء شدگي ،ماترياليسم) Ùˆ چون علم اقتصاد تماميت جامعه را در نظر نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ شناختي نادرست يا لااقل ناقص از جامعه دارد. همچنان كه كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ قوانين طبيعي Ù…ØÙˆ ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ماركس نيز معتقد بود كه قوانين علم اقتصاد مظهر از خود بيگانگي اندو با پيروزي پرولتاريا نه تنها علم اقتصاد بلكه ديگر شاخه هاي علوم اجتماعي Ùˆ علوم انساني نيز از ميان ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. زيرا اين علوم Ù…Øصول از خود بيگانگي Ùˆ زاييدۀ مناسبات اقتصاد سرمايه داري اند. هم چنان كه Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود ايده از طريق Øركت ديالكتيكي، به خود آگاهي ميâ€Ø±Ø³Ø¯ Ùˆ جهان مادي Ù…ØÙˆ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ…اركس نيز اعتقاد داشت پرولتاريا به خود آگاهي ميâ€Ø±Ø³Ø¯(از طريق ماركسيسم) Ùˆ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ را بر ميâ€Ø§Ùكند Ùˆ بدين ترتيب توليد كالا كه مظهر شيء شدگي كار ونيز روابط از خودبيگانگي است از ميان ميâ€Ø±ÙˆØ¯. ژرژ سورل ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«هيچ چيز مانند كتاب سرمايه، همانند ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ نيست.» (Û±Û¹ )
بندتو كروچه معتقد بودكه پس ازماركس ØŒ ژرژ سورل نظريه پرداز بزرگ جنبش سوسياليسم است. به همين دليل نگارنده با نقل قولي از سورل اين مقاله را آغاز كرد Ùˆ با نقل نظر او درباره ماركسيسم آن را پايان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. سورل اعتقاد داشت كه مانيÙست كمونيست اثر ماركس Ùˆ انگلس كاملاً با ايده آليسم اشباع شده Ùˆ پر از سمبلها Ùˆ تصاوير است. او ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«مسيØيان صدر مسيØيت منتظر بودندكه در پايان نسل اول آنها Øضرت Ù…Ø³ÙŠØ Ø¨Ø§Ø² گردد Ùˆ جهان شرك از ميان برود وسلطنت كشيشان بر زمين آغاز شود.»( Û²Û° )
گرچه چنين واقعه اي روي نداد اما همين اسطوره موجب شد كه بسياري به مسيØيت بگروند وخود جماعت اوليۀ مسيØÙŠ نيز متشكل Ùˆ منسجم شود. ماركس وانگلس نيز از همين تصوير اسطوره اي- شعري در سراسر آثار خود سود جسته اند،مثلاً مانيÙست كمونيست با اين تصوير اسطوره اي- شعري آغاز ميâ€Ø´ÙˆØ¯:«شبØÙŠ در اروپا در گشت Ùˆ گذار است، Ø´Ø¨Ø ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù…Â» Ùˆ با اين عبارات تهييجي پايان ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯:«بگذار طبقات Øاكم در برابر انقلاب كمونيستي به خود بلرزند. پرولتاريا جز زنجيرهاي خود چيز ديگري ندارد كه از دست بدهد. پرولتاريا، جهاني را تسخير خواهد كرد.»
سورل با مطالعۀ دقيق آثار ماركس در مورد انسجام تÙكر علميâ€Ù…اركس دچار ترديد شد. وي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«در سال Û±Û¸Û¹Û¸ كوشيدم تا منابعي را كه ماركس از آنها استÙاده كرده است پيدا كنم، اما از اينكه ديدم ارجاعهاي كتاب سرمايه نارسايي هايي را در دانش مول٠آن نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كاملاً يكه خوردم… ماركس از Ø±ÙˆØ Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø³Ø¯Ù‡ نوزدهم بهره اي نبرده بود. بر عكس،ماركس نظريات كهنه شده اي را به ارث برده بود كه در«علم طبيعي» سده هجدهم، در آلمان زمان او، Øاكم بود. در اين نوع«علم طبيعي» تلاش ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه جهان را از طريق شهود هنري بازآÙريني كنند.»
آیا نمی شود Ú¯Ùت Ú©Ù‡ پست مدرنیست ها هم دنباله همین خط Ùکری هستند Ú©Ù‡ با رونتیک ها Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ از طریق هایدگر به پست مدرنیست ها Ù…ÛŒ رسد؟
Croce in "Logic as the Science of the Pure
Concept"(, London, I917, p. 556)., comments upon Bergson’s critique of science:
"All these criticisms directed against the sciences do not sound new to the ears
of those acquainted with the criticisms of Jacobi, of Schelling, of Novalis and of
other romantics, and particularly with Hegel's marvellous criticism of the
abstract (i.e. empirical and mathematical) intellect. This runs through all his
books from The Phenomenology of Mind to The Science of Logic, and is enriched
with examples in the observations to the paragraphs of The Philoxophy of
Nature.“
It is not possible here to describe all the variations on this ‘idealistic
reaction’ against science. Heidegger says ( "Uber den Humanimus", Frankfurt, 1949, p. 39.)
"Science is born, thinking departs. "
بندتو کروچه در کتابش " منطق به منزله علم Ù…Ùهوم Ù…Øض "(لندن ØŒ 1917 ØŒ صÙØÙ‡ 556) درباره انتقاد برگسون از علم Ù…ÛŒ نویسد :"همه٠این انتقاد هایی Ú©Ù‡ بر علوم وارد Ù…ÛŒ شوند به گوش کسانی Ú©Ù‡ با انتقاد های یاکوبی ØŒ شلینگ ØŒ نوÙالیس ØŒ Ùˆ دیگر رومانتیک ها Ùˆ به ویژه با انتقاد گیرای Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی ( Ùهم تجربی Ùˆ ریاضی ) آشنا باشند تازگی ندارند.انتقاد Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعی Ù(یاعلمی ) در سراسر آثارش آمده است؛ از " پدیدار شناسی Ø±ÙˆØ " گرÙته تا " علم منطق " Ùˆ عبارات کتاب " ÙلسÙÙ‡ طبیعت " با مثال هایی از مشاهدات غنی شده است. " هایدگر نیز همین خط Ùکری را دنبال Ù…ÛŒ کند Ùˆ در کتابش " "در باره اومانیسم " ( ÙرانکÙورت ØŒ 1949 ØŒ صÙØÙ‡ 39 ) Ù…ÛŒ گوید : "همین Ú©Ù‡ علم متولد Ù…ÛŒ شود اندیشه ناپدید Ù…ÛŒ گردد. "
مطلب زیر بخشی از مقاله من با عنوان" نقدی بر مارکسیسم" است Ú©Ù‡ در اینجا آورده Ù…ÛŒ شود تا سرشت ÙلسÙÙ‡ Ù‡Ú¯Ù„ روشن شود. متن کامل این این مقاله در همین سایت هم هست.
يكي از Ù‡Ú¯Ù„ شناسان، نظر كواين را، كه يكي از بزرگترين منطقدانان قرن بيستم بود، دربارۀ منطق Ù‡Ú¯Ù„ جويا ميâ€Ø´ÙˆØ¯. كواين ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯: براي آنكه منطق Ù‡Ú¯Ù„ معنا پيدا كند بايد قوانين منطق را تغيير داد (Û±Ûµ ).
پيروان ديالكتيك همواره ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه Ù…Øتوا Ùˆ Ùرم را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† از يكديگر جدا دانست Ùˆ خصلت منطق ديالكتيكي را در اين ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ كه موضوع Ùˆ روش بررسي موضوع از يكديگر جدا ناشدني اند، ولي همچنان كه پيشتر Ú¯Ùته شد Ù‡Ú¯Ù„ منطق ديالكتيكي را«نمايش خدا» در ذات جاودانش ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯.ارنست كاسيرر در جلد سوم اثر مهم خود،مسئلۀ شناخت ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«منطق هگل،منطق Ùهم شهودي است؛ يعني Ùهميâ€ÙƒÙ‡ Ùقط آنچه را خودش Ø¢Ùريده، برون خويش دارد. اين منطق با انكسار Ùˆ تيرگيي كه Ùهم دچار آن ميâ€Ø´ÙˆØ¯(هنگاميâ€ÙƒÙ‡ ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ به وسايل خارجي به جهان Ù…Øسوسي كه در كنار او يا زير دست او قرار دارد، دست يابد) آشنا نيست.» (Û±Û¶ )
بدين معني ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯Ùت كه Ù…Øتواي منطق ]Ù‡Ú¯Ù„[«باز نمايي خداست» بدان گونه كه ذات جاودانش، پيش از Ø¢Ùريدن طبيعت Ùˆ هر Ø±ÙˆØ Ù…ØªÙ†Ø§Ù‡ÙŠØŒ بوده است؛ Ùˆ ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯Ùت كه ديالكتيك همان لوگوس يا كلمه مسيØÙŠ است كه به Øركت در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯.
شايد براي Ùهم بهتر منطق Ù‡Ú¯Ù„ بي Ùايده نباشدكه آن را با نظريۀ كانت در مورد مسئله شناخت مقايسه كنيم. در نظريۀ كانت در برابر Ùهم،امر Ù…Øسوس پيچيده اي قرار ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ كه Ùهم ميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ بتدريج از طريق مقولات Ù…Øض انديشه آن را متعين سازد؛ اما هرگز نميâ€ØªÙˆØ§Ù†Ø¯ آن را در اين مقولات مستØيل كند. يعني چنين Ùهمي، شيء(ابژه) را از طريق انديشه متعين ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ اما برايش وجود شيء( ابژه ) هميشه از Ù…Ùهوم آن جداست. اما در منطق Ù‡Ú¯Ù„ØŒ Ùهم شهودي هر چيز پيچيدهâ€Ø§ÙŠ را تنها به منزلۀ از پس پرده برون شدن خود Ø´ Ùˆ متعين شدن مشخص تر يگانگي آغازيني كه خودش]= ايده[ دارا بوده است ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ø¯. Ùˆ بدين ترتيب انديشه Ùˆ موضوع انديشه، ذهن(سوژه) Ùˆ عين(ابژه) چيزي واØد ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. يعني Øايلي كه،در ÙلسÙÛ€ كانت، Ùهم تجربي Ù…ÛŒ بايد ضرورتاً ميان امر واقعي Ùˆ امر صرÙاً ممكن قرار دهد، در ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ براي Ùهم وجود ندارد. يعني عين ( ابژه ) در ذهن ( سوژه ) ØÙ„ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ Ùˆ ابژه به Ù…Ùهوم تبديل ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ø¯. كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظام Ù‡Ú¯Ù„ در نقطه اي كه ايده به ارادۀ خود«آزادانه به منزلۀ طبيعت پيش ميâ€Ø±ÙˆØ¯Â»]...[زبان سراسر منطق گروي Ù‡Ú¯Ù„ بي هيچ تغييري به زبان اسطوره مبدل ميâ€Ø´ÙˆØ¯.]....[ اين شيوۀ عرضه ايده- كه جهاني ديگر Ùˆ بيگانه با خود را از ذات خود بيرون ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ به رغم اين Ø¢Ùرينش، قائم به ذات ميâ€Ù…اند Ùˆ هيچ يك از صÙاتش را از دست نميâ€Ø¯Ù‡Ø¯- در واقع بازگويي مضمون اسطورهâ€Ø§ÙŠ- ديني كهن است كه بنابر آن،خدا جهان را طبق نمونۀ ازلي خويش Ù…ÛŒ Ø¢Ùريند Ùˆ دگرگوني] شدن[ اين جهان مخلوق، طبق ذات ازلي او صورت ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯.»( Û±Û· )
كاسيرر در همان كتاب، در جاي ديگري ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«در نظر شلينگ، درآمدن«ايده» به شكل Ùضا Ùˆ زمان نوعي«هبوط» از ذات واقعي«ايده» به شمار ميâ€Ø¢ÙŠØ¯. ولي اين «هبوط» بايد آزادانه صورت گرÙته باشد. اما Ù‡Ú¯Ù„ تلاش ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه اين غير عقلاني بودن را پوشيده بدارد. بنابراين در ÙلسÙÛ€ او، طبيعت در عين Øال كه به صورت Ùضا Ùˆ زمان تظاهر خارجي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ØŒ بايد دقيقاً تصوير«ايده» باشد كه به صورت خارجي در برابر«ايده» ظاهر ميâ€Ø´ÙˆØ¯.]...[ تØول تجربي- زماني«ايده» به شكل Ù…Ùاهيم ناب در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯. در اين Ù…Ùاهيم، دوباره شكل اساسي تØول ديالكتيكي را به صورت خالص Ùˆ عام آن ميâ€ÙŠØ§Ø¨ÙŠÙ…. هر جا كه اين شكل ديالكتيكي به صورت ناب خود رخ نگشايد، اين امر را نه به پاي«ناتواني Ù…Ùاهيم ديالكتيكي» بلكه بايد به پاي«ناتواني طبيعت» گذاشت. زيرا Ù…Ùهوم ديالكتيكي از پژوهش«امور واقع» وتØليل آنها Øاصل نشده است، بلكه پويندگي خود به خود امر مطلق Ùˆ تجليات او را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯.»
كاسيرر در مورد ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ چنين اظهار نظر ميكند:
«شكل انگارشي ÙلسÙÛ€ Ù‡Ú¯Ù„ در بررسي طبيعت، روش رياضي Ùˆ تجربي شناخت طبيعت را تØقير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. شيوۀ بررسي Ù‡Ú¯Ù„ به شكل تازه اي از Ù†Ùوذ به «درون طبيعت » منجر مي شود.. اما در اينجا منظور از«درون طبيعت»، درون روØÙŠ است. Ø´Ø±Ø Ù‡Ú¯Ù„ از ÙلسÙÛ€ طبيعت، قطعاً نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه اين تغيير جهت ظاهري به سوي شيوۀ ملموس تر بررسي اشياء، در واقع، Ùقط به تبخير ديالكتيكي Ù…Øتواي طبيعت ميâ€Ø§Ù†Ø¬Ø§Ù…د؛ تا آنجا كه قوانين مختص طبيعت Ùˆ تجربه ناپديد ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯.»
كاسيرر در اين مورد انزجار گوته را از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ این گونه باز Ú¯Ùˆ ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«به نظر گوته اين ÙلسÙÙ‡ دگرگوني ارگانيك را به شكل شدن منطقي عرضه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. گزاره هاي منطق Ù‡Ú¯Ù„ ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ كه غنچه با باز شدن Ú¯Ù„ ناپديدميâ€Ø´ÙˆØ¯. بنابراين طبق اين منطق ميâ€ØªÙˆØ§Ù† Ú¯Ùت كه گل،نقيض غنچه است Ùˆ ميوه، شكوÙÙ‡ را به منزلۀ «وجود دروغين گياه» تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. از اين رو به نظر گوته منطق Ù‡Ú¯Ù„ عجيب Ùˆ غريب بود واين تاثير را در او ايجاد ميâ€ÙƒØ±Ø¯ كه Ù‡Ú¯Ù„ ميâ€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ واقعيت جاودان طبيعت را با شوخي زنندۀ سÙسطه آميزي از ميان ببرد.» (Û±Û¸ )
اكنون نشان ميâ€Ø¯Ù‡ÙŠÙ… كه كتاب سرمايه اثر ماركس گرده برداري از ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ است. در ÙلسÙÛ€ هگل«ايده» به صورت طبيعت در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني طبيعت يا جهان مادي شكل از خود بيگانۀ«ايده» است؛ Ùˆ چون«ايده» به صورت ماده، متجسد شده است در هر شيء مادي، تناقض وجود دارد. در كتاب سرمايه ØŒ «كار» جاي«ايدۀ»هگلي را ميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. كار به صورت كالا در ميâ€Ø¢ÙŠØ¯ يعني شيء ميâ€Ø´ÙˆØ¯.
بدين ترتيب كالا،كار با خود بيگانه است(همان گونه كه طبيعت، ايدۀ با خود بيگانه است). كار، تجسم مادي ياÙته يعني به شكل كالا در آمده است پس در كالا، تناقض وجود دارد(همان طور كه در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ØŒ در ماده تناقض وجود دارد). نماي زیر اين تبديلات را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯:
ÙلسÙۀطبيعت Ù‡Ú¯Ù„ سرمايۀ ماركس
ايده /كار
طبيعت /كالا
طبیعت ،ايده با خود بيگانه است /کالا ،كار با خود بيگانه است
جهان مادي /شيء شدگي
تناقض درون ماده / تناقض درون كالا
جهان وهم و پندار است /شيوه وجودي سرمايه داري واژگونه
يا غير واقعي است
بر اثر آگاهي Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ خود،
قوانين طبيعت Ù…ØÙˆ ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ / با براÙكنده شدن نظام سرمايه داري
علم اقتصاد و ديگر شاخه هاي
علوم اجتماعي از ميان ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯.
ديديم كه Ù‡Ú¯Ù„ روش Ùيزيك نظري را در مطالعۀ طبيعت تØقير ميâ€ÙƒØ±Ø¯. او معتقد بودكه Ùيزيك نيوتني،ماترياليستي است Ùˆ در مقايسه با متاÙيزيك اگر نادرست نباشد لااقل ناقص است. همين نظر را ماركس در مورد علم اقتصاد بيان ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. او معتقد است كه علم اقتصاد روابط ميان انسانها را به روابط ميان اشياء تبديل ميكند (شيء شدگي ،ماترياليسم) Ùˆ چون علم اقتصاد تماميت جامعه را در نظر نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯ شناختي نادرست يا لااقل ناقص از جامعه دارد. همچنان كه كاسيرر ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯ در ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ قوانين طبيعي Ù…ØÙˆ ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯. ماركس نيز معتقد بود كه قوانين علم اقتصاد مظهر از خود بيگانگي اندو با پيروزي پرولتاريا نه تنها علم اقتصاد بلكه ديگر شاخه هاي علوم اجتماعي Ùˆ علوم انساني نيز از ميان ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯. زيرا اين علوم Ù…Øصول از خود بيگانگي Ùˆ زاييدۀ مناسبات اقتصاد سرمايه داري اند. هم چنان كه Ù‡Ú¯Ù„ معتقد بود ايده از طريق Øركت ديالكتيكي، به خود آگاهي ميâ€Ø±Ø³Ø¯ Ùˆ جهان مادي Ù…ØÙˆ ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒÙ…اركس نيز اعتقاد داشت پرولتاريا به خود آگاهي ميâ€Ø±Ø³Ø¯(از طريق ماركسيسم) Ùˆ سرمايهâ€Ø¯Ø§Ø±ÙŠ را بر ميâ€Ø§Ùكند Ùˆ بدين ترتيب توليد كالا كه مظهر شيء شدگي كار ونيز روابط از خودبيگانگي است از ميان ميâ€Ø±ÙˆØ¯. ژرژ سورل ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:«هيچ چيز مانند كتاب سرمايه، همانند ÙلسÙÛ€ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ نيست.» (Û±Û¹ )
بندتو كروچه معتقد بودكه پس ازماركس ØŒ ژرژ سورل نظريه پرداز بزرگ جنبش سوسياليسم است. به همين دليل نگارنده با نقل قولي از سورل اين مقاله را آغاز كرد Ùˆ با نقل نظر او درباره ماركسيسم آن را پايان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. سورل اعتقاد داشت كه مانيÙست كمونيست اثر ماركس Ùˆ انگلس كاملاً با ايده آليسم اشباع شده Ùˆ پر از سمبلها Ùˆ تصاوير است. او ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:«مسيØيان صدر مسيØيت منتظر بودندكه در پايان نسل اول آنها Øضرت Ù…Ø³ÙŠØ Ø¨Ø§Ø² گردد Ùˆ جهان شرك از ميان برود وسلطنت كشيشان بر زمين آغاز شود.»( Û²Û° )
گرچه چنين واقعه اي روي نداد اما همين اسطوره موجب شد كه بسياري به مسيØيت بگروند وخود جماعت اوليۀ مسيØÙŠ نيز متشكل Ùˆ منسجم شود. ماركس وانگلس نيز از همين تصوير اسطوره اي- شعري در سراسر آثار خود سود جسته اند،مثلاً مانيÙست كمونيست با اين تصوير اسطوره اي- شعري آغاز ميâ€Ø´ÙˆØ¯:«شبØÙŠ در اروپا در گشت Ùˆ گذار است، Ø´Ø¨Ø ÙƒÙ…ÙˆÙ†ÙŠØ³Ù…Â» Ùˆ با اين عبارات تهييجي پايان ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯:«بگذار طبقات Øاكم در برابر انقلاب كمونيستي به خود بلرزند. پرولتاريا جز زنجيرهاي خود چيز ديگري ندارد كه از دست بدهد. پرولتاريا، جهاني را تسخير خواهد كرد.»
سورل با مطالعۀ دقيق آثار ماركس در مورد انسجام تÙكر علميâ€Ù…اركس دچار ترديد شد. وي ميâ€Ù†ÙˆÙŠØ³Ø¯:
«در سال Û±Û¸Û¹Û¸ كوشيدم تا منابعي را كه ماركس از آنها استÙاده كرده است پيدا كنم، اما از اينكه ديدم ارجاعهاي كتاب سرمايه نارسايي هايي را در دانش مول٠آن نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كاملاً يكه خوردم… ماركس از Ø±ÙˆØ Ø¹Ù„Ù…ÙŠâ€Ø³Ø¯Ù‡ نوزدهم بهره اي نبرده بود. بر عكس،ماركس نظريات كهنه شده اي را به ارث برده بود كه در«علم طبيعي» سده هجدهم، در آلمان زمان او، Øاكم بود. در اين نوع«علم طبيعي» تلاش ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه جهان را از طريق شهود هنري بازآÙريني كنند.»
آیا نمی شود Ú¯Ùت Ú©Ù‡ پست مدرنیست ها هم دنباله همین خط Ùکری هستند Ú©Ù‡ با رونتیک ها Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ از طریق هایدگر به پست مدرنیست ها Ù…ÛŒ رسد؟