یدالله موقن : تÙاوت تمدنهای شرق Ùˆ غرب از دیدگاه ماکس وبر 1
Max Weber 's views on the Differences between Eastern and Western Civilizations by Yadollah Moughen
ماکس وبر از معدود متÙکرانی است Ú©Ù‡ به بررسی این موضوع پرداخته Ú©Ù‡ چرا Ùقط در غرب، سرمایه داری عقلانی Ùˆ صنعتی پدیدار گشت؟ Ú†Ù‡ عللی موجب شدند Ú©Ù‡ چنین Ùرق بارزی میان تمدن غرب Ùˆ دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تØول جوامع اروپایی، چینی Ùˆ هندی یکسان یاÙت ØŒ پس به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ دین ها موجب پدید آمدن چنین تÙاوتهای عظیمی میان تمدنهای غرب Ùˆ شرق شده اند. البته این نظری است Ú©Ù‡ وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ØŒ ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد Ùˆ تÙاوت تمدنهای غرب Ùˆ شرق را در Øوزه های Øقوق Ùˆ سلطه (Ú†Ù‡ سلطۀ سیاسی Ùˆ Ú†Ù‡ سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان یاÙت
ماکس وبر از معدود متÙکرانی است Ú©Ù‡ به بررسی این موضوع پرداخته Ú©Ù‡ چرا Ùقط در غرب، سرمایه داری عقلانی Ùˆ صنعتی پدیدار گشت؟ Ú†Ù‡ عللی موجب شدند Ú©Ù‡ چنین Ùرق بارزی میان تمدن غرب Ùˆ دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تØول جوامع اروپایی، چینی Ùˆ هندی یکسان یاÙت ØŒ پس به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ دین ها موجب پدید آمدن چنین تÙاوتهای عظیمی میان تمدنهای غرب Ùˆ شرق شده اند. البته این نظری است Ú©Ù‡ وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ØŒ ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد Ùˆ تÙاوت تمدنهای غرب Ùˆ شرق را در Øوزه های Øقوق Ùˆ سلطه (Ú†Ù‡ سلطۀ سیاسی Ùˆ Ú†Ù‡ سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان یاÙت. از این رو جامعه شناسی او نظریه ای دربارۀ تØول تمدن غرب Ùˆ کوششی برای درک تاریخ چند هزار سالۀ غرب است. بنابراین به هنگام مطالعۀ آثار وبر باید این نکته را در نظر داشت Ú©Ù‡ وبر گاهی در مقام تاریخ نگار سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ بعضی مواقع به عنوان جامعه شناس. اما وبر به جای آنکه تاریخ وقایع را دنبال کند دامنۀ تاریخ تØولات غرب را در سه قلمرو دین، Øقوق Ùˆ سلطه مطالعه Ù…ÛŒ کند. اما تØولات اجتماعی را Ù…ÛŒ توان از دو دیدگاه مطالعه کرد : یکی دیدگاه تکاملی Ùˆ دیگری دیدگاه تطبیقی. از دیدگاه تکاملی، تاریخ از چندین مرØله گذر کرده است Ú©Ù‡ هر مرØله از مرØله پیش از خود سر بر Ù…ÛŒ کشد Ùˆ در مرتبۀ بالاتری قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ در ضمن دستاوردهای مرØÙ„Û€ پیشین را نیز ØÙظ Ù…ÛŒ کند. بنابراین نظریه پردازان تکاملی از تØول اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ به نظر آنان ضروری ØŒ پیوسته Ùˆ انباشت شونده است. اما آنها در مورد ابعاد تØولی Ú©Ù‡ انتخاب Ù…ÛŒ کنند یعنی در خصوص واØدهایی Ú©Ù‡ در نظرشان Øامل تØول اند Ùˆ نیز تعداد مراØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند در روند تØول وجود دارند Ùˆ همچنین معیاری Ú©Ù‡ برای جهت یابی تØول این واØدها در نظر Ù…ÛŒ گیرند اختلا٠نظر دارند . سایر اختلا٠نظرها Ù…ÛŒ تواند در این باره باشد Ú©Ù‡ آیا آنها تØول ساختاری را از تاریخ رویدادها جدا Ù…ÛŒ کنند ویا این Ú©Ù‡ آنها از دیدگاه پس نگری (retrospectvie) تØولات را بررسی Ù…ÛŒ کنندو یا آنکه در خصوص تØولات در پیشرو (prospective) ادعاهایی دارند. به این معنا نظریه های تکاملی را امروزه Ù…ÛŒ توان به ویژه در مارکسیسم، کارکردگرایی در زمانی (زمان سپار) (diachronic functionalism) Ùˆ تÙسیر روان شناسانه از ساختار گرایی تکوینی یاÙت.
اما دیدگاه تطبیقی، تاریخ را با Ú©Ù…Ú© نظریۀ شقها (alternatives ) یا آلترناتیوها تÙسیر Ù…ÛŒ کند. روش کار این است Ú©Ù‡ موردهای نوعی را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کنند بنابراین برعکس٠نظریۀ های تکاملی Ú©Ù‡ از یک تØول اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند، نظریه های تطبیقی از چندین سمت Ùˆ سو Ú©Ù‡ در برابر تØولات اجتماعی نهاده شده اند سخن Ù…ÛŒ رانند، Ùˆ این سمت Ùˆ سوها به طور نسبی از یکدیگر متمایز Ùˆ مستقل اند. نظریه پردازان تطبیقی معتقدند Ú©Ù‡ نمی توان هیچ اظهار نظر علمی در خصوص ارزش نسبی این موردها ابراز داشت.
تطبیق گرایان- برØسب اینکه Ú†Ù‡ موردهایی را برای مقایسه برگزینند Ùˆ Ú†Ù‡ معیارهایی را به کار برند- از یکدیگر متمایز Ù…ÛŒ شوند. نظریه شقها (آلتروناتیوها) امروزه به ویژه در میان نمایندگان جامعه شناسی٠تاریخی Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª.
میان دیدگاه تکاملی Ùˆ دیدگاه تطبیقی تنشهای زیادی وجود دارند. این تنشها Ùقط از تباعد Ù…Øتویات مورد بررسی Ùˆ نیز روشهای پژوهش ناشی نمی شوند بلکه از اختلا٠نظریه هایی سرچشمه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ در خصوص هد٠جامعه شناسی وجود دارند. از دیدگاه نظریۀ تکاملی ØŒ جامعه شناسی تاریخی سرانجام به تاریخ گرایی٠جامعه شناختی Ù…ÛŒ انجامد Ú©Ù‡ این امر موجب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ جامعه شناسی از Ù„Øاظ Ù…Ùهومی در نوع ذره ای کردن (atomism) قرار گیرد Ùˆ از Ù„Øاظ ماهوی نیز به تعدادی توصیÙهای دلبخواه تجزیه گردد. از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی ØŒ نظریه های تکاملی سرانجام ماهیت خود را، Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ های تاریخ است، آشکار Ù…ÛŒ سازند. امروزه نظریۀ تکاملی تمایلات ضد تاریخی Ùˆ جامعه شناسی٠تاریخی تمایلات ضد تکاملی دارد.
بعضی از وبرشناسان، وبر را بنیانگذار جامعه شناسی٠تاریخی Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ اعتقاد به تکامل Ùˆ ÙلسÙÛ€ تاریخ را مردود Ù…ÛŒ داند. در واقع مقالۀ وبر «روان شناسی اجتماعی دینهای جهان» موید چنین تÙسیری است. در آنجا وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد دینهای جهان را از Ù„Øاظ Ùردیتشان مقایسه کند نه آنکه آنها را در زنجیره ای از انواع ] = تیپها[ قرار دهد Ú©Ù‡ هر دین بر «مرØلۀ» جدیدی دلالت کند. همۀ دینهای بزرگ جهان دارای Ùردیت تاریخی هستند Ùˆ این Ùردیتها سرشت بسیار پیچیده ای دارند.
وینکلمان (Winckelmann) ویراستار اثر بزرگ وبر:" اقتصاد Ùˆ جامعه" معتقد است Ú©Ù‡ جامعه شناسی وبر «پدیدارشناسی٠ساختار٠تاریخ٠جهان است»؛ اما بعضی از وبرشناسان، جامعه شناسی او Ùˆ به ویژه جامعه شناسی٠دین او را تکاملی Ù…ÛŒ دانند، مثلاً Ùردریش تن بروک (Tenbruck) مدعی است Ú©Ù‡ هد٠وبر صرÙاً تعیین هویت Ùراگرد عقلانی شدن Ú©Ù‡ تمامی تاریخ Ùرهنگ اروپا را اشباع کرده ØŒ نبوده است بلکه وبر Ù…ÛŒ خواسته Ú©Ù‡ تØول «عقلانیت» را در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÛŒ کش٠کند. این عقلانیت در منطق خود بسامان جهان بینی های دینی وجود دارد Ú©Ù‡ نیروی Ù…Øرک درونی آنها به سوی عقلانی شدن است . البته نمی توان انکار کرد Ú©Ù‡ از دیدگاه وبر نیروی تاریخی این منطق همیشه پایدار نیست ولی در درازمدت ØŒ لااقل در غرب، بر دیگر نیروهای تاریخی غلبه Ù…ÛŒ کند؛ Ùˆ نیروی٠تاریخی٠همین منطق٠جهان بینی های دینیاست Ú©Ù‡ عامل عقلانی شدن Ùرهنگ غربی Ù…ÛŒ شود. این عقلانی شدن در دو مرØله صورت Ù…ÛŒ گیرد:
1 – مرØÙ„Û€ جادوزدایی به وسیلۀ دین
2 – مرØÙ„Û€ مدرن شدن Ú©Ù‡ براساس علم Ùˆ اقتصاد Ùˆ سیاست انجام Ù…ÛŒ پذیرد.
وبر برای تØلیل منشأ خردگرایی غرب Ùˆ بی همتا بودنش در تاریخ جهان، به بررسی اخلاقهای دینهای جهان به روش غیرتاریخی Ù…ÛŒ پردازد یعنی این اخلاقها را به طور سیستماتیک بررسی Ù…ÛŒ کند، بدین معنی Ú©Ù‡ آنها را بسیار منسجم تر از آنچه واقعاً در سیلان تØول تاریخی هستند Ù…ÛŒ بیند. او این اخلاقها را نه در قالب خودشان Ùˆ نه به خاطر خودشان بلکه از دیدگاه خردگرایی جدید اقتصادی بررسی Ù…ÛŒ کند به دیگر سخن وبر Ù…ÛŒ خواهد این موضوع را پژوهش کند Ú©Ù‡ پذیرش تکالی٠دینی Ú©Ù‡ ناشی از اعتقادات Ùˆ تصورات دینی هستند (Ùˆ البته این تکالی٠از دیدگاه هر دینی مـتÙاوت اند) موجب اتخاذ Ú†Ù‡ رÙتارهایی از سوی شخص مومن Ù…ÛŒ شوند. البته رÙتارها Ùˆ کردارهایی Ú©Ù‡ به نوعی با امور اقتصادی ارتباط داشته باشند .
خردگرایی جدید غربی روزنه ای است Ú©Ù‡ ازآنجا وبر اخلاقهای دینهای جهان را بررسی Ùˆ آنها را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کند. زیرا Øقیقت تاریخی Ùقط از طریق همین مقایسه ها به دست Ù…ÛŒ آید Øتی اگر از آغاز تا پایان این مقایسه ها با Ù…ØÚ© خردگرایی غربی صورت گیرد. بنابراین از دیدگاه وبر انواع مختلÙÛŒ از خردگرایی Ùˆ عقلانیت وجود دارند Ùˆ قلمروهای متÙاوتی از زندگی را Ù…ÛŒ توان عقلانی کرد Ùˆ برای این عقلانی کردن عوامل گوناگونی میتوان یاÙت.
اما بیش از همه پدیدۀ خاصی از عقلانی کردن Ùˆ عقلانیت وجود دارد Ú©Ù‡ باید هویت آن را مشخص Ùˆ آن را تبیین کرد. یعنی در این خصوص به «نظریۀ تاریخی» جامعی نیاز است البته این نظریه نمی تواند نظریه ای دربارۀ مراØÙ„ جهان شمول باشد Ùˆ نیز نمی تواند Ùقط به مقایسۀ Ù…Øدود نوعها ] = تیپهای ایده آل [ بپردازد، بلکه باید نظریه ای در زمینۀ تاریخ تØولی باشد. چون این نظریه باید بی همتا بودن خردگرایی غربی Ùˆ عقلانی کردن نوع غربی را تبیین کند.
جامعه شناسی Øقوق
جامعه شناسی Øقوق شاید مهمترین اثر ماکس وبر باشد ØŒ زیرا کلید Ùهم تØلیل وبر از پدیده های سیاسی Ùˆ اقتصادی در آن قرار دارد . وبر در جامعه شناسی Øقوق رابطۀ میان اخلاق، قانون Ùˆ مراجع٠قدرت Ùˆ بیش از همه، مرجع٠قدرت Øکومت٠روØانیون ] = تئوکراتیک [ Ùˆ پاتریمونیالیسم (Patrimonialism) Ùˆ نیز ارتباط قلمروهای مختل٠قانون را بررسی Ù…ÛŒ کند. شاید مهمترین Øلقۀ رابط، Ù…Ùهوم سلطۀ عقلانی - قانونی باشد. سلطۀ عقلانی – قانونی، نظام قانونمند بسیار توسعه یاÙته ای را در خود متبلور کرده است ØŒ یعنی با سازمان٠قدرت٠Øکومت Ùˆ مرجعیت٠سیاسی آن ارتباط دارد. در این نوع سلطه ØŒ رهبری سیاسی از Ù„Øاظ قانونی اختیاراتش در چارچوب قانون اساسی Ù…Øدود است ØŒ اما بر اثر وجود همین چارچوب قانونی ØŒ رهبری سیاسی از بعضی جهات مستقل از نظارت اخلاقی Ùˆ دینی است Ú†Ù‡ این نظارت به Ø´Ú©Ù„ سنتی آن باشد Ú†Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ کاریزمایی آن . وبر Ù…ÛŒ پرسد چرا قانونگذاری منطقی – زمانی (یعنی قانونی Ú©Ù‡ اعتبار آن ابدی Ùˆ همیشگی نیست) Ùقط در بخشهایی از جامعۀ مدرن غربی امکان پذیر شده است؟
وبر برای آنکه انواع قانون راکه مورد نظرش است طبقه بندی کند میان قوانین تمایز قائل Ù…ÛŒ شود . این تمایز گرچه ظاهراً ساده است اما واقعاً پیچیده Ùˆ بغرنج است Ùˆ کاربردش خالی از ابهام نیست . وبر انواع قانون گذاری ها Ùˆ استخراج قانون را به این صورت طبقه بندی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ آیا قوانین از Ù„Øاظ روش٠وضع شدن (procedural / formell) Ùˆ Ù…Øتوا، عقلانی اند یا غیرعقلانی. از نظر وبر قانونی از Ù„Øاظ روش٠وضع٠قانون یا تشریÙات قانونگذاری غیرعقلانی است Ú©Ù‡ به هنگام قانونگذاری یا استخراج قانون وسیله ای به کار گرÙته شده Ú©Ù‡ عقل قادر به نظارت بر آن نبوده است؛ مانند قانونی Ú©Ù‡ بر ÙˆØÛŒ ØŒ الهامات غیبی یا سنت متکی باشد Ùˆ قانون وقتی از Ù„Øاظ Ù…Øتوا غیرعقلانی است Ú©Ù‡ در وضع آن عوامل اخلاقی ØŒ عاطÙÛŒ یا سیاسی دخیل بوده باشند نه آنکه طبق هنجارهای عمومی وضع شده باشد.
اما «قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ (formal law) لااقل از Ù„Øاظ تشریÙات وضع آن ØŒ نسبتاً عقلانی است . (565)
سنخ شناسی ]=تیپ شناسی[ وبر از قانون بر پایۀ دو Ùرضیه است:
1 – مؤلÙÙ‡ های٠روش٠قانونگذاری ،که معمولاً قانون٠شکلی، وضع Ù…ÛŒ کنند با قانون ماهوی ØŒ لااقل از Ù„Øاظ تاریخی، معادل هم نیستند. یا مؤلÙÙ‡ روش قانونگذاری وجه غالب است یا مولÙÙ‡ Ù…Øتوایی آن. البته نباید نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ قانون شکلی، Ùاقد Ù…Øتواست یا قانون ماهوی، Ùاقد Ø´Ú©Ù„ Ùˆ Ùرم است.
2 – هم قانون شکلی (formal law) و هم قانون ماهوی (substantive law) می توانند عقلانی شوند.
وبر در جامعه شناسی Øقوق در وهلۀ نخست به عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ توجه دارد در Øالی Ú©Ù‡ عقلانی شدن قانون ماهوی را در Øاشیه قرار Ù…ÛŒ دهد. وبر معتقد است Ú©Ù‡ میان عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن قانون ماهوی رابطۀ تناÙری وجود دارد . هر Ú†Ù‡ تØول قانون Ùˆ امور قضایی پیشرÙت بیشتری کنند رابطۀ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ با قانون ماهوی خصمانه تر Ù…ÛŒ شود. در قانون ابتدایی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قانونی ماهوی یکی هستند، اما در قانون مدرن غربی دوگانگی Ùˆ Øتی تنازعی میان این دو گونه قانون به وجود آمده است.
هر Ú†Ù‡ Ùرمالیسم قضایی منسجم تر Ùˆ بی تناقض تر باشد ØŒ عقلانیت٠روش وضع قانون ] Ú©Ù‡ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ وضع Ù…ÛŒ کند[ بیش از پیش عقلانی بودن قانون ماهوی را مردود Ù…ÛŒ داند. اما چرا ماکس وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ عقلانی شدن٠منطقی قانون بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ بوده است تا قانون ماهوی؟ اگر قانون Ùˆ اخلاق بتوانند به یکدیگر تبدیل شوند یا اخلاق بر قانون غالب باشد، آن قانون، قانون ماهوی است نه Ø´Ú©Ù„ÛŒ. نمونۀ قانون ماهوی، قوانین عرÙÛŒ Ùˆ استنتاجی هستند. قانونی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است Ú©Ù‡ روش وضع آن ØŒ Ù…Øتوایش را تشکیل دهد؛ مانند قوانین شرع ØŒ اگر قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ اخلاق از Ù„Øاظ کارکردی متمایز Ùˆ منÙÚ© از یکدیگر باشند ØŒ آن قانون ØŒ قانون موضوعه هست.
این موضوع درست است Ú©Ù‡ قانون مدرن غربی از Ù„Øاظ روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون مشابه قانون شرع است؛ اما اختلاÙØ´ با قانون شرع در این است Ú©Ù‡ تشریÙات Ùˆ روشهای وضع قانون یا قانونگذاری، انتزاعی Ùˆ منطقی است. این روشها با Ù…Øتوا عجین اند . بدون این روشها، قانون Ùاقد قدرت قانونی است. قانون مدرن تا Øدود زیادی خود را از مراجع٠خارجی مانند سنت ØŒ شرع Ùˆ اخلاق رها ساخته است Ùˆ به خاطر عقلانیت روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون، تا میزان زیادی منسجم Ùˆ بی تناقض شده است . تمایز کارکردی قانون Ùˆ اخلاق بر این پیش Ùرض متکی است Ú©Ù‡ هر دوی آنها ساختار خودشان را دارند Ú©Ù‡ این ساختار، لااقل تا Øدودی ØŒ اجازه Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ آنها آزادانه وابستگی خود را به یکدیگر برگزیند. اما چنین رابطه ای میان قانون Ùˆ اخلاق وقتی امکان پذیر است Ú©Ù‡ اخلاق، از اخلاق متکی بر اعتقادات دینی (ethic of conviction) به اخلاق مبتنی به مسئولیت شناسی) (ethic of responsibiltity Ùˆ قانون نیز از قانون شرع به قانون موضوعه تØول یاÙته باشد.
(البته چنین رابطه ای نمی تواند میان اخلاق مبتنی بر اعتقادات دینی Ùˆ قانون موضوعه به وجود آید) زیرا اخلاق مبتنی بر اعتقاد، آزادی عقیده را Ùقط برای خودش Ù…ÛŒ خواهد نه برای دگر اندیشان ØŒ به ویژه اگر دگر اندیشان در اقلیت یا Ùاقد قدرت باشند. اخلاق مبتنی بر اعتقاد خود را موظ٠می داند Ú©Ù‡ از اصل خود در برابر خطرات Ù…ØاÙظت کند Ùˆ بزرگترین خطر را از سوی دگر اندیشان Ù…ÛŒ داند. برعکس، اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی باید آزادی عقیده را به طور نامشروط بپذیرد Ú©Ù‡ متضمن «آزادی عقیده برای دیگران» است (1209)
اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی نیاز به ساختار نهادینه شدۀ Ùوق العاده پیچیده ای دارد. جنبشهای کاریزمایی Ú©Ù‡ ناقل اخلاق متکی بر اعتقاد هستند به آسانی بر ساختار اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی آسیب Ù…ÛŒ رسانند Ùˆ به هیچ وجه نمی توانند به طور خلاق اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی را گسترش دهند.
بنا بر نظر ماکس وبر قوانین جدید غربی ØŒ تا Øدودی بر اثر Ù†Ùوذ قانون طبیعی ØŒ دیگر بر هنجارهای امور انضمامی (کانکریت) Ùˆ خاص متکی نیستند بلکه «نظامی منسجم Ùˆ بی تناقض از قواعد انتزاعی هستند Ú©Ù‡ آگاهانه وضع شده اند» (217)
اما برای آنکه چنین تØولی در قلمرو قانون صورت گیرد باید Ùرمانهای Ùرمانروا تبدیل شود به «دولت مدرن Ú©Ù‡ قدرت ØŒ میان ارگانهای مختل٠آن تقسیم شده است » (652) . Ù†Ùع مقامهای سیاسی Ùˆ اتباع در این است Ú©Ù‡ قوانین دقیق Ùˆ Ù…Øاسبه پذیر Ùˆ قابل پیش بینی (calculable laws)باشند Ùˆ دستگاه قضایی عقلانی شده باشد.
به اعتقاد وبر سمت گیری اساسی عقلانی شدن به سوی قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است نه قانون ماهوی، یعنی اصل اساسی این است Ú©Ù‡ قانون باید «بدون درنظرگرÙتن شخصی Ú©Ù‡ قانون در موردش اجرا Ù…ÛŒ شود» وضع شده باشد. Ùقط قاعدۀ عمومی Ùˆ انتزاعی اعتبار دارد؛ خواه این قاعده به طور ابزاری ØŒ عقلانی شده باشد خواه از Ù„Øاظ ارزش Ùˆ خواه هر دو. جای ÙˆÙاداری به شخص Ùرمانروا را اصل قانونی بودن مقام (office) Ùˆ جای سنت Ùˆ Ùرمانروای انضمامی Ùˆ مشخص را قواعد انتزاعی گرÙته اند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان بر سر این قواعد به تواÙÙ‚ رسید Ùˆ آنها را به اجرا گذاشت. بنابراین وبر Ù…ÛŒ توانست بگوید Ú©Ù‡ دولت مدرن غربی برخلا٠Øکومت شخصی Ùرمانروا ØŒ «سلطه قانونی» را عرضه Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از طریق آن «اتباع از نظم قانونی مستقر Ú©Ù‡ خصلتش غیرشخصی بودن آن است اطاعت Ù…ÛŒ کنند. این Ùرمانبرداری شامل مدیران نیز Ù…ÛŒ شود ØŒ زیرا گرچه دستورات آنان جنبۀ قانونی دارد اما از این دستورات Ùقط در Ù…Øدودۀ همان اداره اطاعت Ù…ÛŒ شود» (215) اما دیگر این Ù…Øدوده را Øقوق شخصی٠صاØب منصب تعیین نمی کند بلکه قانون عمومی ØŒ Øیطۀ اطاعت از آن دستورات را تعیین Ù…ÛŒ نماید.
رابطۀ قانون با سلطه
توجه وبر در وهلۀ نخست بر اختلا٠اساسی ای معطو٠است Ú©Ù‡ میان سلطۀ شخصی با سلطۀ غیرشخصی ،و سلطۀ سنتی با سلطۀ عقلانی وجود دارد. Ùقط با پیدایش دستگاه قانون گذاری جدید Ùˆ دستگاه قضایی مدرن است Ú©Ù‡ دژ Ùرمانروایی Ùردی Ùرود Ù…ÛŒ ریزد. این دژ هم در برگیرندۀ Ùرمانروایی سنتی Ùˆ تئوکراتیک (= Øکومت روØانیون) Ùˆ هم Ùرمانروایی پاتریمونیال Ùˆ Øاکم شرع (کلانتر – قاضی) است همۀ این قدرتهای اقتدارطلب بر ÙˆÙاداری Ùˆ بیعت اتکا دارند. اینها، شکلهای مختل٠یک Ø´Ú©Ù„ اجتماعی اساسی تری هستند یعنی سرسپردگی اشخاص به Ùردی واØد؛ با تØول٠شکل٠Ùرمانروایی٠Ùردی به Ø´Ú©Ù„ دولت مدرن، این شکلهای Ùرمانروایی از میان Ù…ÛŒ روند Ùˆ جای شان را دولت مبتنی بر قانون Ù…ÛŒ گیرد. یعنی به مرØÙ„Û€ تØولی رسیده ایم Ú©Ù‡ سلطه بر «اصول» انتزاعی Ùˆ جهان شمول متکی است Ùˆ چارچوب تازه ای برای تاثیر متقابل٠عقلانی شدن٠قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن٠قانون ماهوی ارائه Ù…ÛŒ دهد.
به نظر وبر عقلانی شدن قانون ماهوی نه تنها نمی تواند اصل٠راهنمایی کننده ای برای قانونی بودن رژیم باشد ØŒ بلکه برعکس، در جهت مخال٠آن عمل Ù…ÛŒ کند. زیرا عقلانی شدن قانون ماهوی به معنی رخنه یابی دستورات اخلاقی، مصلØت اندیشیهای بهره جویانه یا قواعد سیاسی به Øوزۀ استقلال قانون Ùˆ دستگاه قضایی است Ú©Ù‡ به مثابه یک «ماشین عقلانی» کار Ù…ÛŒ کند Ùˆ از این طریق برای شهروندان «Øداکثر آزادی نسبی را Ùراهم Ù…ÛŒ نماید Ùˆ امکان پیش بینی پیامدهای قانونی اعمالشان را به طور Ùوق العاده ای اÙزایش Ù…ÛŒ دهد» (811) اما عقلانی شدن قانون ماهوی، این ماشین را از کار Ù…ÛŒ اندازد زیرا امکان Ù…Øاسبه یا پیش بینی پیامدهای قانونی اعمال شهروندان را از میان Ù…ÛŒ برد Ùˆ سرانجام موجب سیر «قهقرایی» دستگاه قضایی Ù…ÛŒ شود.
سلطۀ سنتی / سلطۀ عقلانی
سلطۀ سنتی قلمرو دوگانه ای دارد: سنت مقدس Ùˆ اختیارات Ùرمانروا ØŒ مرکز مداری Ùˆ عدم مرکز مداری . سلطۀ عقلانی نیز قلمرو دوگانه ای دارد ØŒ اصول قوانین مقدس Ùˆ قوانین موضوعه، Øکومت نخبگان Ùˆ دموکراتیک شدن Øکومت. سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی را Ù…ÛŒ توان از Ù„Øاظ اصول راهنمای شان در مورد مشروعیت یا قانونی بودن Øکومت از یکدیگر متمایز کرد Ùˆ نیز Ù…ÛŒ توان آن دو را از Ù„Øاظ سازمانهای اجتماعی، تقسیم قوا، رابطۀ میان Ùرمانروا با دستگاه Øکومت Ùˆ اتباع Ùˆ همچنین Ù…ÛŒ توان آن دو را براساس رابطۀ میان نظام سیاسی با سازمان اقتصادی یا با سایر سازمانهای اجتماعی از یکدیگر تÙکیک کرد.
در قالب سلطۀ سنتی ØŒ چهار نوع سلطه را Ù…ÛŒ توان از یکدیگر تÙکیک کرد آیا عقلانی شدن بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است؟ یا در جهت قانون ماهوی است؟ آیا امور در جهت عدم تمرکز در مرکز است یا در جهت تمرکز در مرکز؟ البته این چهار Ø´Ú©Ù„ از سلطه با انواع سلطه Ú©Ù‡ وبر برمی شمارد یکی نیستند. وبر از سلطۀ پدرسالاری (patriarcal) ØŒ سلطۀ پاتریموینال، سلطۀ Ùئودالیسم Ùˆ دولتشهر های (standestaat) مستقل Ú©Ù‡ در اواخر قرون وسطا Ùˆ اوایل عصر جدید در اروپا ظاهر شدند( مثل دولت سزار بورجیا در ایتالیا) سخن Ù…ÛŒ گوید : در سلطۀ پدرسالاری ØŒ نقش سیاسی رهبری از دیگر نقشها مستقل نیست Ùˆ سازمان پدرسالاری در پهنۀ یک سرزمین گسترده نشده است. اتکای آن به خویشاوندان است نه به دستگاه امپراتوری. مسئله سازمانی آن ØŒ تداوم عملش است نه تمرکز قدرت سیاسی. وبر Ù…Ùهوم پاتریمونیالیسم را در مورد همۀ آن شکلهای سلطۀ سنتی به کار Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ بر پایۀ تمایز نقش سیاسی از سایر نقشها استور باشد Ùˆ نیز براساس سازمانی در پهنۀ سرزمینی با Øدود جغراÙیایی معلوم Ùˆ مشخص موجودیت یاÙته باشد.
برخلا٠سلطۀ پدرسالار، سلطۀ پاتریمونیال دارای دستگاه اجرایی Ùˆ کادر نظامی است Ú©Ù‡ سرسپردۀ شخص Ùرمانروا هستند. پاتریمونیالیسم ،کم Ùˆ بیش، در چارچوب سنت عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ منقاد آن است. در نظر وبر جامعۀ سنتی پیوستاری است Ú©Ù‡ Ùئودالیسم Ùˆ پاتریمونیالیسم دو قطب اÙراطی آن هستند. البته پیداکردن نوع ایده آل پاتریمونیالیسم امری Ù…Øال است. در هر نوع جامعۀ سنتی معمولاً انواع سلطۀ سنتی وجود دارند؛ اما Ùقط یک نوع سلطه ØŒ غالب تر از دیگر انواع سلطه هاست . نوع اÙراطی پاتریمونیالیسم ØŒ Øکومت سلطانی است Ú©Ù‡ در آن اختیارات سلطان Ùزون از Øد است. برخلا٠آنچه در چند دهۀ اخیر گروهی از مارکسیست ها ،به پیروی از مورخان روسی ØŒ Ù…ÛŒ Ú¯Ùته اند نظام Øاکم بر ایران نه Ùئودایسم بلکه پاتریمونیالیسم Ùˆ Ø´Ú©Ù„ اÙراطی آن ØŒ Øکومت سلطانی ØŒ بوده است .
Øکومت سلطانی Øکومتی است Ú©Ù‡ قدرت در مرکز امپراتوری متمرکز است. Øکومت سلطانی به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ کمتر دست Ù…ÛŒ زند. از این رو Øکومت سلطانی با دولتهای سلطنتی مطلقه ای Ú©Ù‡ در قرنهای Ù‡Ùدهم Ùˆ هجدهم در اروپای غربی ظهور کردند متÙاوت است. (البته شاید ذکر این نکته خالی از Ùایده نباشد Ú©Ù‡ Øکومتهای رضاشاه Ùˆ Ù…Øمدرضا شاه پهلوی بیشتر از نوع دولتهای سلطنتی مطلقۀ قرنهای Ù‡Ùدهم Ùˆ هجدهم اروپا بوده اند) زیرا نظام سلطانی بیشتر به عقلانی کردن قانون ماهوی Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ مرکز مدار است اما دولتهای مطلقۀ اروپایی گرچه مرکز مدار بودند اما به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ù…ÛŒ پرداختند. نظام Ùئودالی به عقلانی کردن قانون ماهوی دست Ù…ÛŒ زند Ùˆ قدرت سیاسی در آن پراکنده است Ùˆ در مرکز کشور متمرکز نیست. قدرت سیاسی دولتشهرهای (standestaat) مستقل نیز نامتمرکز است ØŒ ولی این نظام به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ دست Ù…ÛŒ زند.
در قلمرو سلطۀ عقلانی نیز Ù…ÛŒ توان چهار نوع٠تاریخی آن را برØسب اینکه آیا آنها به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ تمایل دارند یا به عقلانی کردن قانون ماهوی Ùˆ نیز آیا به Øکومت نخبگان باور دارند یا به دموکراسی از یکدیگر تÙکیک کرد.
اما جز سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی وبر از نوع دیگری از سلطه، یعنی از سلطۀ کاریزمایی (charismatic) 2 نیز سخن Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ بر پایۀ «سرسپردگی غیرعادی به قداست یک شخص ØŒ به یک قهرمان یا به شخصی است Ú©Ù‡ خصائل نمونه ای دارد. این سرسپردگی Ù…ÛŒ تواند به نظم٠هنجارآÙرینی نیز باشد Ú©Ù‡ او وعده برپایی اش را Ù…ÛŒ دهد یا برپا کرده است ». (215)
سلطۀ کایزمایی را وبر نه در چارچوب Ù…Ùاهیم٠سلطۀ شخصی Ùˆ سلطۀ غیرشخصی بلکه در قالب امر غیرعادی در برابر امر عادی توصی٠می کند. برخلا٠سلطۀ عقلانی Ú©Ù‡ پدیده های زندگی روزمره را در بر Ù…ÛŒ گیرد ØŒ سلطۀ کاریزمایی خارج از امر معمول Ùˆ عادی قرار دارد . این نوع سلطه بر سنت وبر قانون موضوعه متکی نیست بلکه بر قانون ÙˆØÛŒ شده یا اØتمالاً بر قانون استنتاج شده اتکا دارد. سلطۀ کاریزمایی از روال سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی پیروی نمی کند بلکه شق (آلترناتیو) دیگری در برابر ما Ù…ÛŒ نهد.
ساختار سلطۀ کاریزمایی هم در چارچوب سلطۀ سنتی امکان ظهور دارد Ùˆ هم در چارچوب سلطۀ عقلانی. این خصوصیات سلطۀکاریزمایی مرتبط Ù…ÛŒ شود به اصلی Ú©Ù‡ مشروعیت اش بر آن استوار است. اتکای این مشروعیت بر نوعی ماموریت قرار دارد نه بر سرسپردگی شخصی یا قانونی. به طور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ این ماموریت پاسخی است به تنگناها Ùˆ انتظاراتی Ú©Ù‡ در شکلهای معمولی سلطه، رÙع شدنی نیستند. سلطۀ کاریزمایی روال عادی زندگی روزمره را با واژگون کردن نظام ارزشها ازمیان Ù…ÛŒ برد Ùˆ همه اشخاصی را Ú©Ù‡ به این ندا لبیک Ú¯Ùته اند خارج از تعلقات معمولی دنیوی قرار Ù…ÛŒ دهد. این ماموریت متمایل به این است Ú©Ù‡ خود را به اشخاصی بچسابند Ú©Ù‡ خودشان را وسیلۀ تØقق اهدا٠این ماموریت Ù…ÛŒ دانند. برخلا٠سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی، سلطۀ کاریزمایی Ùقط Ù…Øدودیتهای درونی را Ù…ÛŒ پذیرد نه Ù…Øدودیتهای برونی را. رهبر کاریزمایی اختیارات نامØدودی ندارد ØŒ برعکس، تØت Ùشار زیادی است Ú©Ù‡ وعده هایی را Ú©Ù‡ داده تØقق ببخشد. او باید اثبات کند Ú©Ù‡ نه Ùقط Ùرستادۀ خداست بلکه خدا همچنان با او است. او باید معجزه کند Ùˆ دست به اعمال Ù…Øیرالعقول بزند تا ادعاهای خود را توجیه کند. Ùˆ باید این اعمال را به گونه ای انجام دهد Ú©Ù‡ رÙاه Øال مریدانش را Ùراهم کند یا بیشتر نماید. چنانچه او بتواند به ادعاهای خود جامۀ عمل بپوشاند، Ù…ÛŒ تواند امیدوار باشد Ú©Ù‡ شهرۀ Ø¢Ùاق گردد. بنابراین او نه تنها در پیشگاه خدا بلکه در چشم مریدان خود نیز مسئول است . گرچه در اوایل کارش Ú©Ù‡ مریدانی به دست آورده هنوز پایگاهی برای مشروعیت او ایجاد نشده است ولی Ú©Ù… Ú©Ù… با اعلان مأموریت خویش Ùˆ اینکه مردم مکل٠اند Ú©Ù‡ ماموریت او را بپذیرند، اساس مشروعیت او استØکام Ù…ÛŒ یابد زیرا این مشروعیت ناشی از ماموریتی است Ú©Ù‡ ادعاهایش را دارد. شاید بعداً از اصل٠مأموریت او بشود تÙسیر دیگری ارائه داد Ú©Ù‡ یا به برداشتی اقتدارطلب Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ از کاریزمای رهبر بینجامد یا به برداشتی دموکراتیک. سرشناس شدن رهبر کاریزمایی Ùˆ تصدیق امر او، Øاصل سلطۀ کاریزمایی نیست بلکه پایه Ùˆ اساس سلطۀ کاریزمایی است. در اینجا وبر یکی از منشأهای مشروعیت یاÙتن نظام دموکراسی را Ù…ÛŒ بیند. چنین تÙسیر دموکراتیکی از ماموریت رهبر کاریزمایی وقتی ممکن Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ Øیات انجمنهایی Ú©Ù‡ او یا مریدانش برپا داشته اند عقلانی شوند Ùˆ جهان بینی اسطوره ای به جهان بینی انسان مدار تبدیل شود.
این Øقیقت Ú©Ù‡ در سلطۀ کاریزمایی Ù…Øدودیتهای بیرونی وجود ندارد به این معنی نیست Ú©Ù‡ سلطۀ کاریزمایی Ùاقد ساختار است، برعکس ØŒ «ساختاری مشخص Ùˆ معین دارد با دستگاه خدماتی Ùˆ وسایل مادی Ú©Ù‡ همۀ این سازمانها خود را با مأموریت رهبر همسو کرده اند». (1119)
هد٠این ساختار این است Ú©Ù‡ سرشت غیرمعمولی این نوع سلطه را ØÙظ Ùˆ Øراست کند، زیرا اگر سلطۀ کاریزمایی نخواهد Ú©Ù‡ به امری عادی Ùˆ روزمره تبدیل شود باید دعوی ماموریت یا وظیÙÛ€ شرعی آن کاملاً متعصبانه Ùˆ سازش ناپذیر باشد. این وضع مستلزم دو پیش شرط است :
1 – سازمان رهبر کاریزمایی نباید سازمانی رسمی باشد بلکه باید متشکل از اÙرادی باشد Ú©Ù‡ شغل Ùˆ زندگی خانوادگی را ترک Ú¯Ùته Ùˆ آماده شده اند Ú©Ù‡ خود را در راه تØقق هدÙهای رهبر Ùدا کنند.
2 – رهبر کاریزمایی Ùˆ مریدانش نباید نیازهای خود را از طریق Ùعالیتهای معمولی اقتصادی برآورند. اگر آنها گروهی جنگجو هستند باید از طریق غارت Ùˆ تاراج اموال اÙراد خارج از گروه، اØتیاجات خود را رÙع کنند Ùˆ غنائم جنگی را باید به صورت اشتراکی مصر٠نمایند، همچنان Ú©Ù‡ رسم اردوهای نظامی است. چنانچه گروهی مسالمت جو هستند باید از طریق تکدی Ùˆ پذیرش هدایا Ùˆ پیشکشیها نیازهای خود را برآورند. در این مورد نیز آنچه به دست آمده باید به صورت اشتراکی مصر٠شود ØŒ همچنان Ú©Ù‡ اعضای یک صومعه همه مشترکاً به خدا عشق Ù…ÛŒ ورزند.(1119)
خصوصیات سلطۀ کاریزمایی:
بنابراین سلطۀ کاریزمایی نیز ساختدار است ØŒ اما ساختاری ناپایدار Ùˆ متزلزل دارد. این ساختار Ùقط در صورتی امید ماندگاری دارد Ú©Ù‡ بتواند ساختارهای سلطۀ سنتی یا سلطۀ عقلانی را به کار گیرد. سلطۀ کاریزمایی همواره در معرض این خطر قرار دارد Ú©Ù‡ یا Ùرو ریزد یا به ساختاری عادی یعنی به سلطۀسنتی یا سلطۀ عقلانی تبدیل شود. برای چنین تبدیلی سه علت وجود دارد:
1 – معرÙÛŒ Ù…Øدودیتهای بیرونی در مورد مشروعت جانشین رهبر کاریزمایی
2 – پیدایش قیود خانوادگی در میان اعضای دستگاه اجرایی رهبر
3 – سود جستن از نعمت کاریزمایی رهبر به مثابه منبع درآمد ، یعنی تبدیل کاریزما به اقتصاد معمولی.
در مورد سلطۀ کاریزمایی نیز Ù…ÛŒ توان دو قلمرو را از یکدیگر تÙکیک کرد: یکی قلمرو موهبت کاریزمایی Ùˆ دیگری قلمرو عقل، یکی گسستن از وضع موجود Ùˆ دیگری تداوم آن. تا وقتی Ú©Ù‡ ماموریت کاریزمایی به شیوۀ اقتدارطلبانه Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ تÙسیر شود ØŒ انواع مختلÙÛŒ از کاریزمای موروثی Ù…ÛŒ توانند وجود پیدا شوند. اما چنانچه ماموریت کاریزمایی به شیوۀ ضد تØÚ©Ù…ÛŒ تÙسیر شود انواع مختلÙÛŒ از دموکراسی Ùراگیر پا خواهند گرÙت به دیگر سخن سلطۀ کاریزمایی برØسب اینکه چگونه به شیوه ای عادی تبدیل شود یا به سلطۀ سنتی Ù…ÛŒ انجامد یا به سلطۀ عقلانی.
نمایۀ سیستماتیک جامعه شناسی Øقوق Ùˆ جامعه شناسی سلطه در جدول زیر آمده است :
ماکس وبر از معدود متÙکرانی است Ú©Ù‡ به بررسی این موضوع پرداخته Ú©Ù‡ چرا Ùقط در غرب، سرمایه داری عقلانی Ùˆ صنعتی پدیدار گشت؟ Ú†Ù‡ عللی موجب شدند Ú©Ù‡ چنین Ùرق بارزی میان تمدن غرب Ùˆ دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تØول جوامع اروپایی، چینی Ùˆ هندی یکسان یاÙت ØŒ پس به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ دین ها موجب پدید آمدن چنین تÙاوتهای عظیمی میان تمدنهای غرب Ùˆ شرق شده اند. البته این نظری است Ú©Ù‡ وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ØŒ ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد Ùˆ تÙاوت تمدنهای غرب Ùˆ شرق را در Øوزه های Øقوق Ùˆ سلطه (Ú†Ù‡ سلطۀ سیاسی Ùˆ Ú†Ù‡ سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان یاÙت
ماکس وبر از معدود متÙکرانی است Ú©Ù‡ به بررسی این موضوع پرداخته Ú©Ù‡ چرا Ùقط در غرب، سرمایه داری عقلانی Ùˆ صنعتی پدیدار گشت؟ Ú†Ù‡ عللی موجب شدند Ú©Ù‡ چنین Ùرق بارزی میان تمدن غرب Ùˆ دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تØول جوامع اروپایی، چینی Ùˆ هندی یکسان یاÙت ØŒ پس به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ دین ها موجب پدید آمدن چنین تÙاوتهای عظیمی میان تمدنهای غرب Ùˆ شرق شده اند. البته این نظری است Ú©Ù‡ وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ØŒ ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد Ùˆ تÙاوت تمدنهای غرب Ùˆ شرق را در Øوزه های Øقوق Ùˆ سلطه (Ú†Ù‡ سلطۀ سیاسی Ùˆ Ú†Ù‡ سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته Ùˆ درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است Ú©Ù‡ به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان یاÙت. از این رو جامعه شناسی او نظریه ای دربارۀ تØول تمدن غرب Ùˆ کوششی برای درک تاریخ چند هزار سالۀ غرب است. بنابراین به هنگام مطالعۀ آثار وبر باید این نکته را در نظر داشت Ú©Ù‡ وبر گاهی در مقام تاریخ نگار سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ بعضی مواقع به عنوان جامعه شناس. اما وبر به جای آنکه تاریخ وقایع را دنبال کند دامنۀ تاریخ تØولات غرب را در سه قلمرو دین، Øقوق Ùˆ سلطه مطالعه Ù…ÛŒ کند. اما تØولات اجتماعی را Ù…ÛŒ توان از دو دیدگاه مطالعه کرد : یکی دیدگاه تکاملی Ùˆ دیگری دیدگاه تطبیقی. از دیدگاه تکاملی، تاریخ از چندین مرØله گذر کرده است Ú©Ù‡ هر مرØله از مرØله پیش از خود سر بر Ù…ÛŒ کشد Ùˆ در مرتبۀ بالاتری قرار Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ در ضمن دستاوردهای مرØÙ„Û€ پیشین را نیز ØÙظ Ù…ÛŒ کند. بنابراین نظریه پردازان تکاملی از تØول اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ به نظر آنان ضروری ØŒ پیوسته Ùˆ انباشت شونده است. اما آنها در مورد ابعاد تØولی Ú©Ù‡ انتخاب Ù…ÛŒ کنند یعنی در خصوص واØدهایی Ú©Ù‡ در نظرشان Øامل تØول اند Ùˆ نیز تعداد مراØÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ تصور Ù…ÛŒ کنند در روند تØول وجود دارند Ùˆ همچنین معیاری Ú©Ù‡ برای جهت یابی تØول این واØدها در نظر Ù…ÛŒ گیرند اختلا٠نظر دارند . سایر اختلا٠نظرها Ù…ÛŒ تواند در این باره باشد Ú©Ù‡ آیا آنها تØول ساختاری را از تاریخ رویدادها جدا Ù…ÛŒ کنند ویا این Ú©Ù‡ آنها از دیدگاه پس نگری (retrospectvie) تØولات را بررسی Ù…ÛŒ کنندو یا آنکه در خصوص تØولات در پیشرو (prospective) ادعاهایی دارند. به این معنا نظریه های تکاملی را امروزه Ù…ÛŒ توان به ویژه در مارکسیسم، کارکردگرایی در زمانی (زمان سپار) (diachronic functionalism) Ùˆ تÙسیر روان شناسانه از ساختار گرایی تکوینی یاÙت.
اما دیدگاه تطبیقی، تاریخ را با Ú©Ù…Ú© نظریۀ شقها (alternatives ) یا آلترناتیوها تÙسیر Ù…ÛŒ کند. روش کار این است Ú©Ù‡ موردهای نوعی را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کنند بنابراین برعکس٠نظریۀ های تکاملی Ú©Ù‡ از یک تØول اجتماعی تک خطی سخن Ù…ÛŒ گویند، نظریه های تطبیقی از چندین سمت Ùˆ سو Ú©Ù‡ در برابر تØولات اجتماعی نهاده شده اند سخن Ù…ÛŒ رانند، Ùˆ این سمت Ùˆ سوها به طور نسبی از یکدیگر متمایز Ùˆ مستقل اند. نظریه پردازان تطبیقی معتقدند Ú©Ù‡ نمی توان هیچ اظهار نظر علمی در خصوص ارزش نسبی این موردها ابراز داشت.
تطبیق گرایان- برØسب اینکه Ú†Ù‡ موردهایی را برای مقایسه برگزینند Ùˆ Ú†Ù‡ معیارهایی را به کار برند- از یکدیگر متمایز Ù…ÛŒ شوند. نظریه شقها (آلتروناتیوها) امروزه به ویژه در میان نمایندگان جامعه شناسی٠تاریخی Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª.
میان دیدگاه تکاملی Ùˆ دیدگاه تطبیقی تنشهای زیادی وجود دارند. این تنشها Ùقط از تباعد Ù…Øتویات مورد بررسی Ùˆ نیز روشهای پژوهش ناشی نمی شوند بلکه از اختلا٠نظریه هایی سرچشمه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ در خصوص هد٠جامعه شناسی وجود دارند. از دیدگاه نظریۀ تکاملی ØŒ جامعه شناسی تاریخی سرانجام به تاریخ گرایی٠جامعه شناختی Ù…ÛŒ انجامد Ú©Ù‡ این امر موجب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ جامعه شناسی از Ù„Øاظ Ù…Ùهومی در نوع ذره ای کردن (atomism) قرار گیرد Ùˆ از Ù„Øاظ ماهوی نیز به تعدادی توصیÙهای دلبخواه تجزیه گردد. از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی ØŒ نظریه های تکاملی سرانجام ماهیت خود را، Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ های تاریخ است، آشکار Ù…ÛŒ سازند. امروزه نظریۀ تکاملی تمایلات ضد تاریخی Ùˆ جامعه شناسی٠تاریخی تمایلات ضد تکاملی دارد.
بعضی از وبرشناسان، وبر را بنیانگذار جامعه شناسی٠تاریخی Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ اعتقاد به تکامل Ùˆ ÙلسÙÛ€ تاریخ را مردود Ù…ÛŒ داند. در واقع مقالۀ وبر «روان شناسی اجتماعی دینهای جهان» موید چنین تÙسیری است. در آنجا وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد دینهای جهان را از Ù„Øاظ Ùردیتشان مقایسه کند نه آنکه آنها را در زنجیره ای از انواع ] = تیپها[ قرار دهد Ú©Ù‡ هر دین بر «مرØلۀ» جدیدی دلالت کند. همۀ دینهای بزرگ جهان دارای Ùردیت تاریخی هستند Ùˆ این Ùردیتها سرشت بسیار پیچیده ای دارند.
وینکلمان (Winckelmann) ویراستار اثر بزرگ وبر:" اقتصاد Ùˆ جامعه" معتقد است Ú©Ù‡ جامعه شناسی وبر «پدیدارشناسی٠ساختار٠تاریخ٠جهان است»؛ اما بعضی از وبرشناسان، جامعه شناسی او Ùˆ به ویژه جامعه شناسی٠دین او را تکاملی Ù…ÛŒ دانند، مثلاً Ùردریش تن بروک (Tenbruck) مدعی است Ú©Ù‡ هد٠وبر صرÙاً تعیین هویت Ùراگرد عقلانی شدن Ú©Ù‡ تمامی تاریخ Ùرهنگ اروپا را اشباع کرده ØŒ نبوده است بلکه وبر Ù…ÛŒ خواسته Ú©Ù‡ تØول «عقلانیت» را در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÛŒ کش٠کند. این عقلانیت در منطق خود بسامان جهان بینی های دینی وجود دارد Ú©Ù‡ نیروی Ù…Øرک درونی آنها به سوی عقلانی شدن است . البته نمی توان انکار کرد Ú©Ù‡ از دیدگاه وبر نیروی تاریخی این منطق همیشه پایدار نیست ولی در درازمدت ØŒ لااقل در غرب، بر دیگر نیروهای تاریخی غلبه Ù…ÛŒ کند؛ Ùˆ نیروی٠تاریخی٠همین منطق٠جهان بینی های دینیاست Ú©Ù‡ عامل عقلانی شدن Ùرهنگ غربی Ù…ÛŒ شود. این عقلانی شدن در دو مرØله صورت Ù…ÛŒ گیرد:
1 – مرØÙ„Û€ جادوزدایی به وسیلۀ دین
2 – مرØÙ„Û€ مدرن شدن Ú©Ù‡ براساس علم Ùˆ اقتصاد Ùˆ سیاست انجام Ù…ÛŒ پذیرد.
وبر برای تØلیل منشأ خردگرایی غرب Ùˆ بی همتا بودنش در تاریخ جهان، به بررسی اخلاقهای دینهای جهان به روش غیرتاریخی Ù…ÛŒ پردازد یعنی این اخلاقها را به طور سیستماتیک بررسی Ù…ÛŒ کند، بدین معنی Ú©Ù‡ آنها را بسیار منسجم تر از آنچه واقعاً در سیلان تØول تاریخی هستند Ù…ÛŒ بیند. او این اخلاقها را نه در قالب خودشان Ùˆ نه به خاطر خودشان بلکه از دیدگاه خردگرایی جدید اقتصادی بررسی Ù…ÛŒ کند به دیگر سخن وبر Ù…ÛŒ خواهد این موضوع را پژوهش کند Ú©Ù‡ پذیرش تکالی٠دینی Ú©Ù‡ ناشی از اعتقادات Ùˆ تصورات دینی هستند (Ùˆ البته این تکالی٠از دیدگاه هر دینی مـتÙاوت اند) موجب اتخاذ Ú†Ù‡ رÙتارهایی از سوی شخص مومن Ù…ÛŒ شوند. البته رÙتارها Ùˆ کردارهایی Ú©Ù‡ به نوعی با امور اقتصادی ارتباط داشته باشند .
خردگرایی جدید غربی روزنه ای است Ú©Ù‡ ازآنجا وبر اخلاقهای دینهای جهان را بررسی Ùˆ آنها را با یکدیگر مقایسه Ù…ÛŒ کند. زیرا Øقیقت تاریخی Ùقط از طریق همین مقایسه ها به دست Ù…ÛŒ آید Øتی اگر از آغاز تا پایان این مقایسه ها با Ù…ØÚ© خردگرایی غربی صورت گیرد. بنابراین از دیدگاه وبر انواع مختلÙÛŒ از خردگرایی Ùˆ عقلانیت وجود دارند Ùˆ قلمروهای متÙاوتی از زندگی را Ù…ÛŒ توان عقلانی کرد Ùˆ برای این عقلانی کردن عوامل گوناگونی میتوان یاÙت.
اما بیش از همه پدیدۀ خاصی از عقلانی کردن Ùˆ عقلانیت وجود دارد Ú©Ù‡ باید هویت آن را مشخص Ùˆ آن را تبیین کرد. یعنی در این خصوص به «نظریۀ تاریخی» جامعی نیاز است البته این نظریه نمی تواند نظریه ای دربارۀ مراØÙ„ جهان شمول باشد Ùˆ نیز نمی تواند Ùقط به مقایسۀ Ù…Øدود نوعها ] = تیپهای ایده آل [ بپردازد، بلکه باید نظریه ای در زمینۀ تاریخ تØولی باشد. چون این نظریه باید بی همتا بودن خردگرایی غربی Ùˆ عقلانی کردن نوع غربی را تبیین کند.
جامعه شناسی Øقوق
جامعه شناسی Øقوق شاید مهمترین اثر ماکس وبر باشد ØŒ زیرا کلید Ùهم تØلیل وبر از پدیده های سیاسی Ùˆ اقتصادی در آن قرار دارد . وبر در جامعه شناسی Øقوق رابطۀ میان اخلاق، قانون Ùˆ مراجع٠قدرت Ùˆ بیش از همه، مرجع٠قدرت Øکومت٠روØانیون ] = تئوکراتیک [ Ùˆ پاتریمونیالیسم (Patrimonialism) Ùˆ نیز ارتباط قلمروهای مختل٠قانون را بررسی Ù…ÛŒ کند. شاید مهمترین Øلقۀ رابط، Ù…Ùهوم سلطۀ عقلانی - قانونی باشد. سلطۀ عقلانی – قانونی، نظام قانونمند بسیار توسعه یاÙته ای را در خود متبلور کرده است ØŒ یعنی با سازمان٠قدرت٠Øکومت Ùˆ مرجعیت٠سیاسی آن ارتباط دارد. در این نوع سلطه ØŒ رهبری سیاسی از Ù„Øاظ قانونی اختیاراتش در چارچوب قانون اساسی Ù…Øدود است ØŒ اما بر اثر وجود همین چارچوب قانونی ØŒ رهبری سیاسی از بعضی جهات مستقل از نظارت اخلاقی Ùˆ دینی است Ú†Ù‡ این نظارت به Ø´Ú©Ù„ سنتی آن باشد Ú†Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ کاریزمایی آن . وبر Ù…ÛŒ پرسد چرا قانونگذاری منطقی – زمانی (یعنی قانونی Ú©Ù‡ اعتبار آن ابدی Ùˆ همیشگی نیست) Ùقط در بخشهایی از جامعۀ مدرن غربی امکان پذیر شده است؟
وبر برای آنکه انواع قانون راکه مورد نظرش است طبقه بندی کند میان قوانین تمایز قائل Ù…ÛŒ شود . این تمایز گرچه ظاهراً ساده است اما واقعاً پیچیده Ùˆ بغرنج است Ùˆ کاربردش خالی از ابهام نیست . وبر انواع قانون گذاری ها Ùˆ استخراج قانون را به این صورت طبقه بندی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ آیا قوانین از Ù„Øاظ روش٠وضع شدن (procedural / formell) Ùˆ Ù…Øتوا، عقلانی اند یا غیرعقلانی. از نظر وبر قانونی از Ù„Øاظ روش٠وضع٠قانون یا تشریÙات قانونگذاری غیرعقلانی است Ú©Ù‡ به هنگام قانونگذاری یا استخراج قانون وسیله ای به کار گرÙته شده Ú©Ù‡ عقل قادر به نظارت بر آن نبوده است؛ مانند قانونی Ú©Ù‡ بر ÙˆØÛŒ ØŒ الهامات غیبی یا سنت متکی باشد Ùˆ قانون وقتی از Ù„Øاظ Ù…Øتوا غیرعقلانی است Ú©Ù‡ در وضع آن عوامل اخلاقی ØŒ عاطÙÛŒ یا سیاسی دخیل بوده باشند نه آنکه طبق هنجارهای عمومی وضع شده باشد.
اما «قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ (formal law) لااقل از Ù„Øاظ تشریÙات وضع آن ØŒ نسبتاً عقلانی است . (565)
سنخ شناسی ]=تیپ شناسی[ وبر از قانون بر پایۀ دو Ùرضیه است:
1 – مؤلÙÙ‡ های٠روش٠قانونگذاری ،که معمولاً قانون٠شکلی، وضع Ù…ÛŒ کنند با قانون ماهوی ØŒ لااقل از Ù„Øاظ تاریخی، معادل هم نیستند. یا مؤلÙÙ‡ روش قانونگذاری وجه غالب است یا مولÙÙ‡ Ù…Øتوایی آن. البته نباید نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ قانون شکلی، Ùاقد Ù…Øتواست یا قانون ماهوی، Ùاقد Ø´Ú©Ù„ Ùˆ Ùرم است.
2 – هم قانون شکلی (formal law) و هم قانون ماهوی (substantive law) می توانند عقلانی شوند.
وبر در جامعه شناسی Øقوق در وهلۀ نخست به عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ توجه دارد در Øالی Ú©Ù‡ عقلانی شدن قانون ماهوی را در Øاشیه قرار Ù…ÛŒ دهد. وبر معتقد است Ú©Ù‡ میان عقلانی شدن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن قانون ماهوی رابطۀ تناÙری وجود دارد . هر Ú†Ù‡ تØول قانون Ùˆ امور قضایی پیشرÙت بیشتری کنند رابطۀ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ با قانون ماهوی خصمانه تر Ù…ÛŒ شود. در قانون ابتدایی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ قانونی ماهوی یکی هستند، اما در قانون مدرن غربی دوگانگی Ùˆ Øتی تنازعی میان این دو گونه قانون به وجود آمده است.
هر Ú†Ù‡ Ùرمالیسم قضایی منسجم تر Ùˆ بی تناقض تر باشد ØŒ عقلانیت٠روش وضع قانون ] Ú©Ù‡ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ وضع Ù…ÛŒ کند[ بیش از پیش عقلانی بودن قانون ماهوی را مردود Ù…ÛŒ داند. اما چرا ماکس وبر Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ عقلانی شدن٠منطقی قانون بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ بوده است تا قانون ماهوی؟ اگر قانون Ùˆ اخلاق بتوانند به یکدیگر تبدیل شوند یا اخلاق بر قانون غالب باشد، آن قانون، قانون ماهوی است نه Ø´Ú©Ù„ÛŒ. نمونۀ قانون ماهوی، قوانین عرÙÛŒ Ùˆ استنتاجی هستند. قانونی ØŒ قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است Ú©Ù‡ روش وضع آن ØŒ Ù…Øتوایش را تشکیل دهد؛ مانند قوانین شرع ØŒ اگر قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ اخلاق از Ù„Øاظ کارکردی متمایز Ùˆ منÙÚ© از یکدیگر باشند ØŒ آن قانون ØŒ قانون موضوعه هست.
این موضوع درست است Ú©Ù‡ قانون مدرن غربی از Ù„Øاظ روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون مشابه قانون شرع است؛ اما اختلاÙØ´ با قانون شرع در این است Ú©Ù‡ تشریÙات Ùˆ روشهای وضع قانون یا قانونگذاری، انتزاعی Ùˆ منطقی است. این روشها با Ù…Øتوا عجین اند . بدون این روشها، قانون Ùاقد قدرت قانونی است. قانون مدرن تا Øدود زیادی خود را از مراجع٠خارجی مانند سنت ØŒ شرع Ùˆ اخلاق رها ساخته است Ùˆ به خاطر عقلانیت روش قانونگذاری Ùˆ وضع قانون، تا میزان زیادی منسجم Ùˆ بی تناقض شده است . تمایز کارکردی قانون Ùˆ اخلاق بر این پیش Ùرض متکی است Ú©Ù‡ هر دوی آنها ساختار خودشان را دارند Ú©Ù‡ این ساختار، لااقل تا Øدودی ØŒ اجازه Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ آنها آزادانه وابستگی خود را به یکدیگر برگزیند. اما چنین رابطه ای میان قانون Ùˆ اخلاق وقتی امکان پذیر است Ú©Ù‡ اخلاق، از اخلاق متکی بر اعتقادات دینی (ethic of conviction) به اخلاق مبتنی به مسئولیت شناسی) (ethic of responsibiltity Ùˆ قانون نیز از قانون شرع به قانون موضوعه تØول یاÙته باشد.
(البته چنین رابطه ای نمی تواند میان اخلاق مبتنی بر اعتقادات دینی Ùˆ قانون موضوعه به وجود آید) زیرا اخلاق مبتنی بر اعتقاد، آزادی عقیده را Ùقط برای خودش Ù…ÛŒ خواهد نه برای دگر اندیشان ØŒ به ویژه اگر دگر اندیشان در اقلیت یا Ùاقد قدرت باشند. اخلاق مبتنی بر اعتقاد خود را موظ٠می داند Ú©Ù‡ از اصل خود در برابر خطرات Ù…ØاÙظت کند Ùˆ بزرگترین خطر را از سوی دگر اندیشان Ù…ÛŒ داند. برعکس، اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی باید آزادی عقیده را به طور نامشروط بپذیرد Ú©Ù‡ متضمن «آزادی عقیده برای دیگران» است (1209)
اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی نیاز به ساختار نهادینه شدۀ Ùوق العاده پیچیده ای دارد. جنبشهای کاریزمایی Ú©Ù‡ ناقل اخلاق متکی بر اعتقاد هستند به آسانی بر ساختار اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی آسیب Ù…ÛŒ رسانند Ùˆ به هیچ وجه نمی توانند به طور خلاق اخلاق مبتنی بر مسئولیت شناسی را گسترش دهند.
بنا بر نظر ماکس وبر قوانین جدید غربی ØŒ تا Øدودی بر اثر Ù†Ùوذ قانون طبیعی ØŒ دیگر بر هنجارهای امور انضمامی (کانکریت) Ùˆ خاص متکی نیستند بلکه «نظامی منسجم Ùˆ بی تناقض از قواعد انتزاعی هستند Ú©Ù‡ آگاهانه وضع شده اند» (217)
اما برای آنکه چنین تØولی در قلمرو قانون صورت گیرد باید Ùرمانهای Ùرمانروا تبدیل شود به «دولت مدرن Ú©Ù‡ قدرت ØŒ میان ارگانهای مختل٠آن تقسیم شده است » (652) . Ù†Ùع مقامهای سیاسی Ùˆ اتباع در این است Ú©Ù‡ قوانین دقیق Ùˆ Ù…Øاسبه پذیر Ùˆ قابل پیش بینی (calculable laws)باشند Ùˆ دستگاه قضایی عقلانی شده باشد.
به اعتقاد وبر سمت گیری اساسی عقلانی شدن به سوی قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است نه قانون ماهوی، یعنی اصل اساسی این است Ú©Ù‡ قانون باید «بدون درنظرگرÙتن شخصی Ú©Ù‡ قانون در موردش اجرا Ù…ÛŒ شود» وضع شده باشد. Ùقط قاعدۀ عمومی Ùˆ انتزاعی اعتبار دارد؛ خواه این قاعده به طور ابزاری ØŒ عقلانی شده باشد خواه از Ù„Øاظ ارزش Ùˆ خواه هر دو. جای ÙˆÙاداری به شخص Ùرمانروا را اصل قانونی بودن مقام (office) Ùˆ جای سنت Ùˆ Ùرمانروای انضمامی Ùˆ مشخص را قواعد انتزاعی گرÙته اند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان بر سر این قواعد به تواÙÙ‚ رسید Ùˆ آنها را به اجرا گذاشت. بنابراین وبر Ù…ÛŒ توانست بگوید Ú©Ù‡ دولت مدرن غربی برخلا٠Øکومت شخصی Ùرمانروا ØŒ «سلطه قانونی» را عرضه Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از طریق آن «اتباع از نظم قانونی مستقر Ú©Ù‡ خصلتش غیرشخصی بودن آن است اطاعت Ù…ÛŒ کنند. این Ùرمانبرداری شامل مدیران نیز Ù…ÛŒ شود ØŒ زیرا گرچه دستورات آنان جنبۀ قانونی دارد اما از این دستورات Ùقط در Ù…Øدودۀ همان اداره اطاعت Ù…ÛŒ شود» (215) اما دیگر این Ù…Øدوده را Øقوق شخصی٠صاØب منصب تعیین نمی کند بلکه قانون عمومی ØŒ Øیطۀ اطاعت از آن دستورات را تعیین Ù…ÛŒ نماید.
رابطۀ قانون با سلطه
توجه وبر در وهلۀ نخست بر اختلا٠اساسی ای معطو٠است Ú©Ù‡ میان سلطۀ شخصی با سلطۀ غیرشخصی ،و سلطۀ سنتی با سلطۀ عقلانی وجود دارد. Ùقط با پیدایش دستگاه قانون گذاری جدید Ùˆ دستگاه قضایی مدرن است Ú©Ù‡ دژ Ùرمانروایی Ùردی Ùرود Ù…ÛŒ ریزد. این دژ هم در برگیرندۀ Ùرمانروایی سنتی Ùˆ تئوکراتیک (= Øکومت روØانیون) Ùˆ هم Ùرمانروایی پاتریمونیال Ùˆ Øاکم شرع (کلانتر – قاضی) است همۀ این قدرتهای اقتدارطلب بر ÙˆÙاداری Ùˆ بیعت اتکا دارند. اینها، شکلهای مختل٠یک Ø´Ú©Ù„ اجتماعی اساسی تری هستند یعنی سرسپردگی اشخاص به Ùردی واØد؛ با تØول٠شکل٠Ùرمانروایی٠Ùردی به Ø´Ú©Ù„ دولت مدرن، این شکلهای Ùرمانروایی از میان Ù…ÛŒ روند Ùˆ جای شان را دولت مبتنی بر قانون Ù…ÛŒ گیرد. یعنی به مرØÙ„Û€ تØولی رسیده ایم Ú©Ù‡ سلطه بر «اصول» انتزاعی Ùˆ جهان شمول متکی است Ùˆ چارچوب تازه ای برای تاثیر متقابل٠عقلانی شدن٠قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عقلانی شدن٠قانون ماهوی ارائه Ù…ÛŒ دهد.
به نظر وبر عقلانی شدن قانون ماهوی نه تنها نمی تواند اصل٠راهنمایی کننده ای برای قانونی بودن رژیم باشد ØŒ بلکه برعکس، در جهت مخال٠آن عمل Ù…ÛŒ کند. زیرا عقلانی شدن قانون ماهوی به معنی رخنه یابی دستورات اخلاقی، مصلØت اندیشیهای بهره جویانه یا قواعد سیاسی به Øوزۀ استقلال قانون Ùˆ دستگاه قضایی است Ú©Ù‡ به مثابه یک «ماشین عقلانی» کار Ù…ÛŒ کند Ùˆ از این طریق برای شهروندان «Øداکثر آزادی نسبی را Ùراهم Ù…ÛŒ نماید Ùˆ امکان پیش بینی پیامدهای قانونی اعمالشان را به طور Ùوق العاده ای اÙزایش Ù…ÛŒ دهد» (811) اما عقلانی شدن قانون ماهوی، این ماشین را از کار Ù…ÛŒ اندازد زیرا امکان Ù…Øاسبه یا پیش بینی پیامدهای قانونی اعمال شهروندان را از میان Ù…ÛŒ برد Ùˆ سرانجام موجب سیر «قهقرایی» دستگاه قضایی Ù…ÛŒ شود.
سلطۀ سنتی / سلطۀ عقلانی
سلطۀ سنتی قلمرو دوگانه ای دارد: سنت مقدس Ùˆ اختیارات Ùرمانروا ØŒ مرکز مداری Ùˆ عدم مرکز مداری . سلطۀ عقلانی نیز قلمرو دوگانه ای دارد ØŒ اصول قوانین مقدس Ùˆ قوانین موضوعه، Øکومت نخبگان Ùˆ دموکراتیک شدن Øکومت. سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی را Ù…ÛŒ توان از Ù„Øاظ اصول راهنمای شان در مورد مشروعیت یا قانونی بودن Øکومت از یکدیگر متمایز کرد Ùˆ نیز Ù…ÛŒ توان آن دو را از Ù„Øاظ سازمانهای اجتماعی، تقسیم قوا، رابطۀ میان Ùرمانروا با دستگاه Øکومت Ùˆ اتباع Ùˆ همچنین Ù…ÛŒ توان آن دو را براساس رابطۀ میان نظام سیاسی با سازمان اقتصادی یا با سایر سازمانهای اجتماعی از یکدیگر تÙکیک کرد.
در قالب سلطۀ سنتی ØŒ چهار نوع سلطه را Ù…ÛŒ توان از یکدیگر تÙکیک کرد آیا عقلانی شدن بیشتر در جهت قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ است؟ یا در جهت قانون ماهوی است؟ آیا امور در جهت عدم تمرکز در مرکز است یا در جهت تمرکز در مرکز؟ البته این چهار Ø´Ú©Ù„ از سلطه با انواع سلطه Ú©Ù‡ وبر برمی شمارد یکی نیستند. وبر از سلطۀ پدرسالاری (patriarcal) ØŒ سلطۀ پاتریموینال، سلطۀ Ùئودالیسم Ùˆ دولتشهر های (standestaat) مستقل Ú©Ù‡ در اواخر قرون وسطا Ùˆ اوایل عصر جدید در اروپا ظاهر شدند( مثل دولت سزار بورجیا در ایتالیا) سخن Ù…ÛŒ گوید : در سلطۀ پدرسالاری ØŒ نقش سیاسی رهبری از دیگر نقشها مستقل نیست Ùˆ سازمان پدرسالاری در پهنۀ یک سرزمین گسترده نشده است. اتکای آن به خویشاوندان است نه به دستگاه امپراتوری. مسئله سازمانی آن ØŒ تداوم عملش است نه تمرکز قدرت سیاسی. وبر Ù…Ùهوم پاتریمونیالیسم را در مورد همۀ آن شکلهای سلطۀ سنتی به کار Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ بر پایۀ تمایز نقش سیاسی از سایر نقشها استور باشد Ùˆ نیز براساس سازمانی در پهنۀ سرزمینی با Øدود جغراÙیایی معلوم Ùˆ مشخص موجودیت یاÙته باشد.
برخلا٠سلطۀ پدرسالار، سلطۀ پاتریمونیال دارای دستگاه اجرایی Ùˆ کادر نظامی است Ú©Ù‡ سرسپردۀ شخص Ùرمانروا هستند. پاتریمونیالیسم ،کم Ùˆ بیش، در چارچوب سنت عمل Ù…ÛŒ کند Ùˆ منقاد آن است. در نظر وبر جامعۀ سنتی پیوستاری است Ú©Ù‡ Ùئودالیسم Ùˆ پاتریمونیالیسم دو قطب اÙراطی آن هستند. البته پیداکردن نوع ایده آل پاتریمونیالیسم امری Ù…Øال است. در هر نوع جامعۀ سنتی معمولاً انواع سلطۀ سنتی وجود دارند؛ اما Ùقط یک نوع سلطه ØŒ غالب تر از دیگر انواع سلطه هاست . نوع اÙراطی پاتریمونیالیسم ØŒ Øکومت سلطانی است Ú©Ù‡ در آن اختیارات سلطان Ùزون از Øد است. برخلا٠آنچه در چند دهۀ اخیر گروهی از مارکسیست ها ،به پیروی از مورخان روسی ØŒ Ù…ÛŒ Ú¯Ùته اند نظام Øاکم بر ایران نه Ùئودایسم بلکه پاتریمونیالیسم Ùˆ Ø´Ú©Ù„ اÙراطی آن ØŒ Øکومت سلطانی ØŒ بوده است .
Øکومت سلطانی Øکومتی است Ú©Ù‡ قدرت در مرکز امپراتوری متمرکز است. Øکومت سلطانی به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ کمتر دست Ù…ÛŒ زند. از این رو Øکومت سلطانی با دولتهای سلطنتی مطلقه ای Ú©Ù‡ در قرنهای Ù‡Ùدهم Ùˆ هجدهم در اروپای غربی ظهور کردند متÙاوت است. (البته شاید ذکر این نکته خالی از Ùایده نباشد Ú©Ù‡ Øکومتهای رضاشاه Ùˆ Ù…Øمدرضا شاه پهلوی بیشتر از نوع دولتهای سلطنتی مطلقۀ قرنهای Ù‡Ùدهم Ùˆ هجدهم اروپا بوده اند) زیرا نظام سلطانی بیشتر به عقلانی کردن قانون ماهوی Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ مرکز مدار است اما دولتهای مطلقۀ اروپایی گرچه مرکز مدار بودند اما به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ù…ÛŒ پرداختند. نظام Ùئودالی به عقلانی کردن قانون ماهوی دست Ù…ÛŒ زند Ùˆ قدرت سیاسی در آن پراکنده است Ùˆ در مرکز کشور متمرکز نیست. قدرت سیاسی دولتشهرهای (standestaat) مستقل نیز نامتمرکز است ØŒ ولی این نظام به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ دست Ù…ÛŒ زند.
در قلمرو سلطۀ عقلانی نیز Ù…ÛŒ توان چهار نوع٠تاریخی آن را برØسب اینکه آیا آنها به عقلانی کردن قانون Ø´Ú©Ù„ÛŒ تمایل دارند یا به عقلانی کردن قانون ماهوی Ùˆ نیز آیا به Øکومت نخبگان باور دارند یا به دموکراسی از یکدیگر تÙکیک کرد.
اما جز سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی وبر از نوع دیگری از سلطه، یعنی از سلطۀ کاریزمایی (charismatic) 2 نیز سخن Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ بر پایۀ «سرسپردگی غیرعادی به قداست یک شخص ØŒ به یک قهرمان یا به شخصی است Ú©Ù‡ خصائل نمونه ای دارد. این سرسپردگی Ù…ÛŒ تواند به نظم٠هنجارآÙرینی نیز باشد Ú©Ù‡ او وعده برپایی اش را Ù…ÛŒ دهد یا برپا کرده است ». (215)
سلطۀ کایزمایی را وبر نه در چارچوب Ù…Ùاهیم٠سلطۀ شخصی Ùˆ سلطۀ غیرشخصی بلکه در قالب امر غیرعادی در برابر امر عادی توصی٠می کند. برخلا٠سلطۀ عقلانی Ú©Ù‡ پدیده های زندگی روزمره را در بر Ù…ÛŒ گیرد ØŒ سلطۀ کاریزمایی خارج از امر معمول Ùˆ عادی قرار دارد . این نوع سلطه بر سنت وبر قانون موضوعه متکی نیست بلکه بر قانون ÙˆØÛŒ شده یا اØتمالاً بر قانون استنتاج شده اتکا دارد. سلطۀ کاریزمایی از روال سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی پیروی نمی کند بلکه شق (آلترناتیو) دیگری در برابر ما Ù…ÛŒ نهد.
ساختار سلطۀ کاریزمایی هم در چارچوب سلطۀ سنتی امکان ظهور دارد Ùˆ هم در چارچوب سلطۀ عقلانی. این خصوصیات سلطۀکاریزمایی مرتبط Ù…ÛŒ شود به اصلی Ú©Ù‡ مشروعیت اش بر آن استوار است. اتکای این مشروعیت بر نوعی ماموریت قرار دارد نه بر سرسپردگی شخصی یا قانونی. به طور Ú©Ù„ÛŒ ØŒ این ماموریت پاسخی است به تنگناها Ùˆ انتظاراتی Ú©Ù‡ در شکلهای معمولی سلطه، رÙع شدنی نیستند. سلطۀ کاریزمایی روال عادی زندگی روزمره را با واژگون کردن نظام ارزشها ازمیان Ù…ÛŒ برد Ùˆ همه اشخاصی را Ú©Ù‡ به این ندا لبیک Ú¯Ùته اند خارج از تعلقات معمولی دنیوی قرار Ù…ÛŒ دهد. این ماموریت متمایل به این است Ú©Ù‡ خود را به اشخاصی بچسابند Ú©Ù‡ خودشان را وسیلۀ تØقق اهدا٠این ماموریت Ù…ÛŒ دانند. برخلا٠سلطۀ سنتی Ùˆ سلطۀ عقلانی، سلطۀ کاریزمایی Ùقط Ù…Øدودیتهای درونی را Ù…ÛŒ پذیرد نه Ù…Øدودیتهای برونی را. رهبر کاریزمایی اختیارات نامØدودی ندارد ØŒ برعکس، تØت Ùشار زیادی است Ú©Ù‡ وعده هایی را Ú©Ù‡ داده تØقق ببخشد. او باید اثبات کند Ú©Ù‡ نه Ùقط Ùرستادۀ خداست بلکه خدا همچنان با او است. او باید معجزه کند Ùˆ دست به اعمال Ù…Øیرالعقول بزند تا ادعاهای خود را توجیه کند. Ùˆ باید این اعمال را به گونه ای انجام دهد Ú©Ù‡ رÙاه Øال مریدانش را Ùراهم کند یا بیشتر نماید. چنانچه او بتواند به ادعاهای خود جامۀ عمل بپوشاند، Ù…ÛŒ تواند امیدوار باشد Ú©Ù‡ شهرۀ Ø¢Ùاق گردد. بنابراین او نه تنها در پیشگاه خدا بلکه در چشم مریدان خود نیز مسئول است . گرچه در اوایل کارش Ú©Ù‡ مریدانی به دست آورده هنوز پایگاهی برای مشروعیت او ایجاد نشده است ولی Ú©Ù… Ú©Ù… با اعلان مأموریت خویش Ùˆ اینکه مردم مکل٠اند Ú©Ù‡ ماموریت او را بپذیرند، اساس مشروعیت او استØکام Ù…ÛŒ یابد زیرا این مشروعیت ناشی از ماموریتی است Ú©Ù‡ ادعاهایش را دارد. شاید بعداً از اصل٠مأموریت او بشود تÙسیر دیگری ارائه داد Ú©Ù‡ یا به برداشتی اقتدارطلب Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ از کاریزمای رهبر بینجامد یا به برداشتی دموکراتیک. سرشناس شدن رهبر کاریزمایی Ùˆ تصدیق امر او، Øاصل سلطۀ کاریزمایی نیست بلکه پایه Ùˆ اساس سلطۀ کاریزمایی است. در اینجا وبر یکی از منشأهای مشروعیت یاÙتن نظام دموکراسی را Ù…ÛŒ بیند. چنین تÙسیر دموکراتیکی از ماموریت رهبر کاریزمایی وقتی ممکن Ù…ÛŒ گردد Ú©Ù‡ Øیات انجمنهایی Ú©Ù‡ او یا مریدانش برپا داشته اند عقلانی شوند Ùˆ جهان بینی اسطوره ای به جهان بینی انسان مدار تبدیل شود.
این Øقیقت Ú©Ù‡ در سلطۀ کاریزمایی Ù…Øدودیتهای بیرونی وجود ندارد به این معنی نیست Ú©Ù‡ سلطۀ کاریزمایی Ùاقد ساختار است، برعکس ØŒ «ساختاری مشخص Ùˆ معین دارد با دستگاه خدماتی Ùˆ وسایل مادی Ú©Ù‡ همۀ این سازمانها خود را با مأموریت رهبر همسو کرده اند». (1119)
هد٠این ساختار این است Ú©Ù‡ سرشت غیرمعمولی این نوع سلطه را ØÙظ Ùˆ Øراست کند، زیرا اگر سلطۀ کاریزمایی نخواهد Ú©Ù‡ به امری عادی Ùˆ روزمره تبدیل شود باید دعوی ماموریت یا وظیÙÛ€ شرعی آن کاملاً متعصبانه Ùˆ سازش ناپذیر باشد. این وضع مستلزم دو پیش شرط است :
1 – سازمان رهبر کاریزمایی نباید سازمانی رسمی باشد بلکه باید متشکل از اÙرادی باشد Ú©Ù‡ شغل Ùˆ زندگی خانوادگی را ترک Ú¯Ùته Ùˆ آماده شده اند Ú©Ù‡ خود را در راه تØقق هدÙهای رهبر Ùدا کنند.
2 – رهبر کاریزمایی Ùˆ مریدانش نباید نیازهای خود را از طریق Ùعالیتهای معمولی اقتصادی برآورند. اگر آنها گروهی جنگجو هستند باید از طریق غارت Ùˆ تاراج اموال اÙراد خارج از گروه، اØتیاجات خود را رÙع کنند Ùˆ غنائم جنگی را باید به صورت اشتراکی مصر٠نمایند، همچنان Ú©Ù‡ رسم اردوهای نظامی است. چنانچه گروهی مسالمت جو هستند باید از طریق تکدی Ùˆ پذیرش هدایا Ùˆ پیشکشیها نیازهای خود را برآورند. در این مورد نیز آنچه به دست آمده باید به صورت اشتراکی مصر٠شود ØŒ همچنان Ú©Ù‡ اعضای یک صومعه همه مشترکاً به خدا عشق Ù…ÛŒ ورزند.(1119)
خصوصیات سلطۀ کاریزمایی:
بنابراین سلطۀ کاریزمایی نیز ساختدار است ØŒ اما ساختاری ناپایدار Ùˆ متزلزل دارد. این ساختار Ùقط در صورتی امید ماندگاری دارد Ú©Ù‡ بتواند ساختارهای سلطۀ سنتی یا سلطۀ عقلانی را به کار گیرد. سلطۀ کاریزمایی همواره در معرض این خطر قرار دارد Ú©Ù‡ یا Ùرو ریزد یا به ساختاری عادی یعنی به سلطۀسنتی یا سلطۀ عقلانی تبدیل شود. برای چنین تبدیلی سه علت وجود دارد:
1 – معرÙÛŒ Ù…Øدودیتهای بیرونی در مورد مشروعت جانشین رهبر کاریزمایی
2 – پیدایش قیود خانوادگی در میان اعضای دستگاه اجرایی رهبر
3 – سود جستن از نعمت کاریزمایی رهبر به مثابه منبع درآمد ، یعنی تبدیل کاریزما به اقتصاد معمولی.
در مورد سلطۀ کاریزمایی نیز Ù…ÛŒ توان دو قلمرو را از یکدیگر تÙکیک کرد: یکی قلمرو موهبت کاریزمایی Ùˆ دیگری قلمرو عقل، یکی گسستن از وضع موجود Ùˆ دیگری تداوم آن. تا وقتی Ú©Ù‡ ماموریت کاریزمایی به شیوۀ اقتدارطلبانه Ùˆ تØÚ©Ù…ÛŒ تÙسیر شود ØŒ انواع مختلÙÛŒ از کاریزمای موروثی Ù…ÛŒ توانند وجود پیدا شوند. اما چنانچه ماموریت کاریزمایی به شیوۀ ضد تØÚ©Ù…ÛŒ تÙسیر شود انواع مختلÙÛŒ از دموکراسی Ùراگیر پا خواهند گرÙت به دیگر سخن سلطۀ کاریزمایی برØسب اینکه چگونه به شیوه ای عادی تبدیل شود یا به سلطۀ سنتی Ù…ÛŒ انجامد یا به سلطۀ عقلانی.
نمایۀ سیستماتیک جامعه شناسی Øقوق Ùˆ جامعه شناسی سلطه در جدول زیر آمده است :
مهتاب نوشت
باآرزوی سلامتی وسعادت برای شما.