زبان، انديشه Ùˆ ÙرهنگLanguage , Thought and Culture 2
پل هنله: زبان، انديشه Ùˆ Ùرهنگ ترجمۀ یدالله موقن
â€Paul Henle: Language , Thought and Culture translated into Persian by Yadollah Moughen
شايد مناسب باشد كه آنچه را كه خواستهâ€Ø§ÙŠÙ… اثبات كنيد Ùˆ آنچه را نخواستهâ€Ø§ÙŠÙ… اثبات كنيم، از نظر بگذرانيم. ما در جستجوي پيوندها Ùˆ روابط علّي ميان زبان از يك سو Ùˆ انديشه از ديگر سو بودهâ€Ø§ÙŠÙ…. ما مدعي تأثير واژگان وصرÙØ› مقدم بر همه، بر ادراك شدهâ€Ø§ÙŠÙ… Ùˆ مدعي تأثير روشهاي تركيب٠جملهâ€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠÙ‡Ø§ برانديشه، Ùˆ مقدم بر همه بر لايۀ انتزاعيâ€ØªØ± انديشه، شدهâ€Ø§ÙŠÙ…. در هيچ موردي نه ادعا كردهâ€Ø§ÙŠÙ… Ùˆ نه خواستهâ€Ø§ÙŠÙ… ادعا كنيم كه زبان يگانه عامل موثر، يا Øتي مقدمترين عامل موثر، بر انديشه است. در هيچ موردي مدعي نشدهâ€Ø§ÙŠÙ… كه رابطۀ علّي در جهت معكوس عمل نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. زيرا خصلت استمرار زبان ونيز اين Øقيقت كه قوم در سير زمان تغيير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ اين امر را كاملاً ممکن ميâ€Ø³Ø§Ø²Ø¯ كه شرايط Ù…Øيط، سازمان اجتماعي Ùˆ شيوهâ€Ù‡Ø§ÙŠ غالب انديشه، زبان را در معناي گستردۀ آن تغيير دهند. اما اين موضوع مانع از اين نميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه زبان بر رشد انديشۀ Ùرد تأثير داشته باشد؛ Ùˆ همه ادعاي ما نيز همين است.
زبان، انديشه Ùˆ Ùرهنگ
â€Paul Henle: Language , Thought and Culture translated into Persian by Yadollah Moughen
4-تأثیر زبان بر Ùرهنگ
در بØØ« از پيوندهاي ميان زبان Ùˆ Ùرهنگ لااقل اين مزيت وجود دارد كه موضوع، نسبت به بØØ« بخش پيشین،عينيت بيشتري دارد.
در بخش پيشین بØØ« درباره رابطۀ زبان با انديشه دشوار بود؛ زيرا مشخص كردن طر٠ديگر مقايسه، يعني انديشه، مشكل بود. در بØØ« تاثير عناصر مختل٠زباني بر ادراك شواهد، غير مستقيم بودند وعبارت از اين بودند كه از آنچه دربارۀ مجموعۀ ذهني ميâ€Ø¯Ø§Ù†ÙŠÙ…ØŒ انتظار داريم كه اين عوامل نيز مجموعهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ را تشكيل دهند كه بر ادراك تاثير ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ù†Ø¯. يگانه راه ديگري كه وجود دارد اين است كه نوعي تكنيك ÙراÙكني به كار بريم تا اين موضوع را بيازمايد كه آيا سخنگويان زبانهاي مختلÙØŒ تصاوير مبهم را به شيوه كاملاً متÙاوتی درك ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. Øتي در اينجا نیز، ادراك Ù…Ùهر Ùˆ نشانۀ Ùرمول زبانâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ خود را دارد؛ Ùˆ اØتمالاً ضروري است كه از مشاهده كننده بخواهند آنچه را ديده است پس از مدتي بازآÙريني كند، نه اينكه آن را بيان نمايد. Øتي اگر سخنگويان به زبانهاي مختلÙ] مانند Ùارسي زبان، انگليسي زبان يا چيني زبان[ نتايج نسبتاً متÙاوتي نشان دهند، باز هم مسئله اين خواهد بود كه ثابت شود اين تÙاوت بر اثر زبان است نه بر اثر مجموعهâ€Ø§ÙŠ كه ديگر عوامل Ù…Øيطي القا ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. علاوه بر سرشت غيرقطعي چنين آزمايشهايي، دشواري زياد در انجام دادن آنها سبب ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه اين آزمايشها در زمرۀ شواهد متقن قرار نگيرند، شواهدي كه ممكن است در آيندهâ€Ø§ÙŠ نزديك دست ياÙتني شوند.
در بØØ« از پيوند ميان زبان Ùˆ جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ گستردهâ€ØªØ± انديشه وضع اندكي بهتر بود. زيرا لااقل شواهد مستقيمي دربارۀ پيوند ميان شكلهاي دستوري زبان با خصلت كلي انديشه Ùˆ ÙلسÙÛ€ غرب وجود داشت، Øال آنكه در اينجا شكلهاي دستوري زبان را با اطمينان نسبي ميâ€ØªÙˆØ§Ù† توصي٠كرد. ولي شواهد دربارۀ اينكه گرايشهاي مسلط بر ÙلسÙÛ€ غرب] متأثر از شكلهاي دستوري زبان است[ØŒ نظري كه به طور وسيع پذيرÙته شده است، Ùقط تÙسير يك سند تاريخي است. همين طور هنگامي كه ور٠زبان ميانگين استاندارد اروپايي را با شيوهâ€Ù‡Ø§ÙŠ انديشۀ هوپي مقايسه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒØاصل كار اوÙقط ارائه تÙسيرهايي است؛ واين تÙسيرها بر پايۀ اØساس دربارۀ يك Ùضاي اجتماعي است، نه بر پايۀ امري قطعي مانند يك سند كتبي. گرچه تÙسيرهاي ورÙØŒ اثر پژوهشگري دقيق است Ùˆ بر پايۀ آشنايي طولاني او با قومي كه موضوع پژوهش او بوده است استوار ند Ùˆ به همين دليل Øاوي مدارك با ارزشي است، با اين همه، اين نوع مدارك، مشخصۀ مرØÙ„Û€ آغازين يك علم است نه مرØÙ„Û€ پيشرÙتۀ آن.
در پيگيري پيوند ميان زبان با Ùرهنگ ارائه شواهد به شكل دقيق تر آسانتر است. البته در هر كار علمي بر اثر تعميم٠اعمال خاص به الگوها Ùˆ تعميم٠الگوها به موضوعهاي عامتر، عنصر تÙسير وارد ميâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› اما لااقل در مورد اعمال Ùردي، تÙسيرهايي وجود دارند كه عامâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ اثباتâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±. گرچه چنين شيوۀ پژوهشي دشواريهاي عظيمي در بر دارد Ùˆ Ùاقد دقتي است كه شايد بعدها به دست آيد؛ با اين همه، ديدگاه عمومي اميدبخشâ€ØªØ±ÙŠ دارد. به علاوه چون انديشه با جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ عمومي Ùرهنگ ارتباط دارد واز آنها متأثر ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¨Ù†Ø§Ø¨Ø±Ø§ÙŠÙ† پژوهش دربارۀ رابطۀ زبان با Ùرهنگ شايد كليدي باشد براي مسئلۀ بخش پيشين.
مانند مورد پيش، واژگان، صرÙها Ùˆ ساخت تركيب جملهâ€Ù‡Ø§ را، به منزلۀ عناصر زباني،ميâ€ØªÙˆØ§Ù† با الگوهاي Ùرهنگي مقايسه كرد. در بالا مشاهده كرديم كه ميان واژگان Ùˆ Ù…Øيط رابطۀ نزديكي موجوداست؛ وچون الگوهاي عمومي رÙتار را معر٠Ùرهنگ گرÙتيم واينها نيز مانند واژگان، تابع Ù…Øيطâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ پس انتظار ميâ€Ø±ÙˆØ¯ كه ميان واژگان Ùˆ الگوهاي عمومي رÙتار همبستگي موجود باشد. مسلم است كه براي اشيا Ùˆ اموري كه در اعمال عادي ما دخالت دارند به واژهâ€Ù‡Ø§ نيازمنديم Ùˆ برعكس، واژهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه در سخنگويي به كار نميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯ به دليل نقش زبان، بعید است كه زماني دراز در يكي از انواع واژگان، Ùعال باقي بمانند. ميâ€ØªÙˆØ§Ù† اين امر را مسلم دانست كه زبان Ùˆ Ùرهنگ از اين طريق با هم مرتبط ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ بر سر اين نتيجهâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ نيز عموماً چون Ùˆ چرايي در نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اما موضوع نقشي كه صرÙها Ùˆ شيوهâ€Ù‡Ø§ÙŠ تركيب واژهâ€Ù‡Ø§ در Ùرهنگ ايÙا ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ مجادله انگيز ترند. در بØØ« از زبان هوپي كه هر دوی اين نكات رادر بر دارد، ور٠استدلال ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه تÙاوتهاي ميان قواعد زبان ميانگين استاندارد اروپايي بادستور زبان هوپي نه Ùقط متناظر با تÙاوتهايي در شيوه تÙكر است بلكه همچنین متناظر با تÙاوتهايي در Ùرهنگهاست. اين تÙاوتها پيرامون درياÙتهاي متÙاوت از زمان متمركز شدهâ€Ø§Ù†Ø¯.
ملاØظه كرديم كه در زبان هوپي روزها با به كار بردن اعداد اصلي جمع بسته نميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ بلكه به ترتيب نردباني آنها رجوع ميâ€Ø´ÙˆØ¯.] مثلاً به جاي ده روز Ú¯Ùته ميâ€Ø´ÙˆØ¯: پس از روز دهم.[ ور٠ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯: گويي چنين تصور ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه روزهاي متÙاوت، بازآمدن مكرر يك چيز واØدند؛ نه برشهاي كاملاً جداگانه Ùˆ متمايز از زمان. چون زمان را داراي چنين تدوام Ùˆ استمراري ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ØŒ به تمهيداتي كه براي عملي كه در زمان معینی انجام ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ اهميتي خاص قائلâ€Ø§Ù†Ø¯Ø› زيرا ميâ€ØªÙˆØ§Ù† انتظار داشت كه اين عمل، تاثير خود را بر بازآمدن همين زمان بگذارد، تمهيدات، بخش نسبتاً مهمي از زندگي هوپي را تشكيل ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ Ùˆ شامل كارهايي هستند مانند: نيايش، به جای آوردن مناسك،خواندن اوراد ونيز اعمال جادويي Ùˆ Øتي بيان آرزوهاي خوب براي اجراي برنامهâ€Ù‡Ø§. اما ور٠از انواع تمهيداتي كه با زبان ميانگين استاندارد اروپايي مناسب تشخيص داده ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ سخن نميâ€Ú¯ÙˆÛŒØ¯. ور٠ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«Ùعاليتهاي از پيش آماده شدۀ هوپي ديگر بار نتيجه انديشۀ وابسته به زبان آنان را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه ريشه در تأكيدي بر استمرار Ùˆ اصرار مداوم بر تكرار دارد. بينش شي گونه از زمان Ùˆ بینش Ùضايي شدۀ از زمان(مانند بينش خود ما)ØŒ معناي٠مجموع٠ارزش٠لØظهâ€Ù‡Ø§ÙŠ بيâ€Ø´Ù…ار را تيره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما شيوۀ تÙكري كه به آگاهي ذهني از مدت Ùˆ جريان بيâ€ÙˆÙ‚ÙÛ€ «متأخر تر شدن» رويدادها نزديك باشد، درياÙت از زمان را متعالي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Â».(ورÙ،ص151)
همچنان كه ديديم ور٠معتقد است كه اين تÙاوت در بينش از زمان، نتيجۀ مستقيم ساخت دستوری زبانهاست.
بينش كمّي Ùˆ Ùضايي شدۀ زمان در زبانهاي اروپايي در تقابل كامل با بينش هوپي از زمان است. ور٠در همبسته بودن با اين بينش، غلبۀ امور زير را] در Ùرهنگ اروپايي[ ياÙته است:
«1- يادداشت برداري، ثبت وقايع روزانه، دÙتر داري ØŒ Øسابداري Ùˆ رياضياتي كه براي Øسابداري ابداع شده است.
2. علاقه به ترتيب دقيق، تاريخâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±ÙŠØŒØªÙ‚ويم، زمان سنج، ساعت،دستمزد٠ساعتي، ثبات زماني Ùˆ زمان بدان گونه كه در Ùيزيك به كار ميâ€Ø±ÙˆØ¯.
3. سالنامهâ€Ù‡Ø§ØŒ تاريخها،گرايش تاريخي، علاقه به گذشته ØŒ باستانâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ Ùˆ گرايشهاي درون اÙكنانه به دوران گذشته؛ مثلاً به كلاسيسم Ùˆ رمانتيسیسم».(ورÙ،ص153)
ور٠همچنين علاقه به سرعت Ùˆ صرÙÙ‡â€Ø¬ÙˆÙŠÙŠ در زمان را به همين بينش كمّي از زمان منسوب ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. بنابراين به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ كه بعضي از تÙاوتها ميان Ùرهنگ هوپي با Ùرهنگ اروپايي، در قالب بينش متÙاوت آنها از زمان تبيينâ€Ù¾Ø°ÙŠØ± باشد؛ Ùˆ اين بينش، چنان كه در بخش پيش نشان داده شد، به تÙاوتهاي ساختار دستوري آن زبانها ارتباط ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯.
هويجر طي كار كردن با قوم ناواهو در مورد رابطۀ مقولهâ€Ù‡Ø§ÙŠ دستوري زبان با Ùرهنگ به نتيجۀ مشابهي رسيد.17 او،نخست، شكل اÙعال زبان ناواهويي را بررسي كردو ميان آنها Ùˆ گرايشهاي عمومي Øاكم بر جامعه، نوعي توازي ياÙت. Ùعلهاي زبان ناواهويي را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† به دو دسته تقسيم كرد. Ùعلهاي خنثي Ùˆ Ùعلهاي Ùعال. Ùعلهاي خنثي، اوضاع Ùˆ شرايط راميâ€Ù†Ù…ايانند Ùˆ نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه Øركت يا عملي وجود ندارد. بعضي از آنها كيÙيات را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ مانند: آبيâ€Ø¨ÙˆØ¯Ù†ØŒ لاغر يا بلند بودن. از سوي ديگر Ùعلهاي Ùعال، وقايع، اعمال ÙˆØركات را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. گرچه در نخستين نگاه اين دو دسته Ùعل كاملاً متÙاوتâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒØ§Ù…ا هويجر در تØليل انواع Ùعلهاي خنثي درياÙت كه هر كدام از آنها نوعي ترك Øركت را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. او نتايج تØليل خود را به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ± خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«... به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ كه Ùعلهاي زبان ناواهویی به طور گسترده پيرامون گزارش وقايع يا بهتر است بگوييم«وقوعها» متمركزند. اين وقوعها به خنثيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ Ùعالها تقسيم ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø›Ø®Ù†Ø«ÙŠâ€Ù‡Ø§ØŒ وقوعهايي هستند كه بر اثر ترك Øركت از آنها،گويي،منجمد شدهâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ Ùعالها، وقوعهايي در Øركتâ€Ø§Ù†Ø¯....
اما اين، همۀ مطلب نيست. تØليل دقيق معناي Ùعلهاي خنثي ÙˆÙعلهای Ùعال زبان ناواهويي آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه وقوعها نه به صورت انتزاعي بلكه بيشتر به شكل ملموس Ùˆ مادي تصور ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› يعني در قالب Øركت اجسام مادي يا در قالب اموري ادراك ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ كه به طور مجازي با Øركت اجسام مادي مرتبطâ€Ø§Ù†Ø¯. تلاش ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه جزئيات خود Øركت گزارش شود،Øتي Øركت يك جسم يا دو جسم يا چند جسم از Ù„Øاظ معناشناختي طبقهâ€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠ ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ گاهي Ùعلها ميان Øركت اجسام كه از Ù„Øاظ شكل Ùˆ توزيع در Ùضا متÙاوتâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒØªÙ…ايز قائل ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Â».18
هويجر بØØ« را به ديگر جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ زبان ناواهويي گسترش ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ در آنها تأكيد مشابهي بر Øركت ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ از اين Ù„Øاظ ميان زبان Ùˆ Ùرهنگ ناواهويي نوعي توازي ميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«مطلب را خلاصه كنيم: در سه الگوي وسيع سخنگويي كه با Ùعلهاي Ùعال نشان داده ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ يعني در گزارش٠اعمال ووقايع Ùˆ شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠÙ اسمهاي٠ذات، زبان ناواهويي بر Øركت تأكید ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ جهت Ùˆ وضعيت چنين Øركتي را به تÙصيل توصی٠ميâ€Ú©Ù†Ø¯. Ùعلهاي خنثي نيز به اين درياÙت از جهان متØرك ارتباط ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. زيرا Ú¯Ùته شده كه ناواهويي معماري را به منزلۀ موسيقي منجمد توصي٠كرده است.
بنابراين ناواهويي سكون را نتيجۀ ترك Øركت تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. تقريباً در هر جنبه از Ùرهنگ ناواهويي، اگر به منزلۀ يك كل گرÙته شود،تناظرهايي با اين موضوع ميâ€ØªÙˆØ§Ù† ياÙت، قوم ناواهو Øتي اكنون نيز قومي خانه به دوش است كه در پي رمهâ€Ù‡Ø§ÙŠ خود از مرتعي به مرتع ديگر ميâ€Ø±ÙˆØ¯. اساطير Ùˆ اÙسانهâ€Ù‡Ø§ÙŠ آن نيز اين موضوع را به بارزترين وجه منعكس ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. زيرا هم خدايان Ùˆ هم قهرمانان Ùرهنگي آن، بيâ€ÙˆÙ‚ÙÙ‡ از يك مكان مقدس به مكان مقدس ديگري ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ با اين كار تلاش ميâ€ÙˆØ±Ø²Ù†Ø¯ تا جريان پويا را،كه جهان است،تعمير Ùˆ تكميل كنند».19
هويجر ميان زبان با Ùرهنگ ناواهويي همانندی ديگري نیز ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯Ø› اين بار اين همانندي با جنبۀ ديگري از دستور زبان يعني با ساخت جمله ارتباط دارد. او در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه الگوي جملۀ عامل- عمل كه در همۀ زبانهاي اروپايي متداول است در زبان ناواهويي وجود ندارد. يك شخص با عملی مرتبط ميâ€Ø´ÙˆØ¯ اما نه بدين صورت كه عامل يا علت آن عمل باشد. Øركت يا سكون را ذاتي اشيا ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ØŒÙ†Ù‡ اينكه آنها را معلول٠عاملي بپندارند. هويجر مشاهده ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ چگونه اين موضوع با رويۀ عمومي ناواهويي نسبت به طبيعت، آنâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ كه كلوكهان Ùˆ لايتون گزارش دادهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ همخواني دارد.20
كلوكهان Ùˆ لايتون ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه ناواهويي نميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا طبيعت را كنترل كندو به چنين كاري نيز باور ندارد، بلكه بيشتر ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا طبيعت را با خواندن اوراد Ùˆ اجراي مناسك تØت تاثير قرار دهد. همين Ùقدان رويۀ عملي نسبت به طبيعت، كه در اعمال او نيز مشهود است، در ساخت دستور زبان به اين صورت انعكاس ياÙته است كه زبان ناواهويي در قالب عمل بر يك جسم سخن نميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯.
گرچه شواهدي كه ور٠و هويجر ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ قطعاً تكان دهندهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ اما پرسش اين است كه اين شواهد دقيقاً تا Ú†Ù‡ ميزان ارتباطهاي ادعا شده را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŸ ور٠در مورد ادعاي خود كاملاً متواضع بود وعقيده داشت كه:«ميان هنجارهاي Ùرهنگي Ùˆ الگوهاي زباني پيوندهايي وجود دارند، اما نه همبستگي يا تناظرهایي مشخص.»(ورÙ،ص159)Ø› اما هويجر مايل است كه از ور٠Ùراتر رود Ùˆ مدعي است كه ور٠شواهد را دست Ú©Ù… گرÙته است، Ùˆ ميâ€ØªÙˆØ§Ù† در مورد تناظر Ùرهنگ با زبان، ادعاي بيشتري كرد. تلاش در جهت استقرار تناظرهايي در اين خصوص، قطعاً در برنامۀ پژوهشهاي آتي قرار خواهد گرÙت. اما در Øال Øاضر نامØتمل است كه در اين باره، به منزلۀ يك روش عمومی بتوان ادعای بیشتری کرد. همچنان Ú©Ù‡ ملاØظه کردیم هویجر میان Øرکت كه در قالب Ùعلهاي زبان ناواهويي بيان ميâ€Ø´ÙˆØ¯ با تØرك عمومي زندگي قوم ناواهو، توازي غريبي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. اما Ù…ØÙ„ ترديد است كه كسي وسوسه شود تا اين مورد را تعميم دهدوانتظار داشته باشد كه همه جا چنين تناظري را بيابد. پيش از آنكه اجازه چنين تعميمي داده شود لازم است كه پژوهشهاي بيشتري مانند پژوهش هويجر انجام گيرند Ùˆ به زبانهاي مختل٠نیزگسترش يابند. اين نكته شايان توجه است كه ور٠در مطالعۀ خود دربارۀ زبان هوپي به اÙعال چنان موقعيت غالبي را كه هويجر داده است، نميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ نكته اين باشد كه شايد هر Ùرهنگي با بعضي از جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ زباني كه بدان متعلق است، تناظرهايي داشته باشد. اما شواهد كاÙÙŠ وجود ندارند كه اين جنبهâ€Ù‡Ø§(بيâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ هر مورد خاص دقيقاً بررسي شود) کاملاً مشخص باشند. در Øال Øاضر لازم است كه هم زبان Ùˆ هم Ùرهنگ مطالعه شوند تا توازيâ€Ù‡Ø§ÙŠ ميان آنها كش٠شوند. بنابراين تشخيص تناظرهاي كش٠شده ميان زبان Ùˆ Ùرهنگ را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† تشخيص علمي دانست. Ùقط پس از پژوهشهاي بيشتری از اين نوع، ممكن خواهد شد يا Øتي بيان خواهد شد كه Ú†Ù‡ خصوصياتي از دستور زبان را، به طور كلي، ميâ€ØªÙˆØ§Ù† انتظار داشت كه با Ùرهنگ متناظر باشند. البته اظهار اين مطلب بدين معني نيست كه ما بررسيهاي انجام شده را بی اهمیت Ù…ÛŒ دانیم ØŒ بلكه مقصود ما خاطر نشان كردن اين موضوع است كه پژوهشهاي انجام شده سرآغاز مطالعات گستردهâ€ØªØ±ÙŠ هستند. پيش از آنكه بتوان Ùرضيهâ€Ù‡Ø§ÙŠ خاصي را دراين باره Ùرمولâ€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠ كرد، بايد معلومات بيشتري به دست آورد. اما وضع هر علم تازهâ€Ø§ÙŠ در آغاز پيدايش خود همين گونه بوده است.
پانوشتها:
1-Edward Sapir ,''Conceptual Categories of Primitive Languages",Science No.74(1931),p.578
2-بویژه در مقاله های زیر :
"Science and Linguistics",Technology Review,no.42(1939-40),29ff, "Linguistics as an Exact Science ",Ibid,No.43(1940-1),61ff," Language and Logic",ibid,No.43(1940-41),
p.250ff,"The Relation of Habitual Thought and behaviour to Language",in :Language
,Culture and Personality:Essays in Memory of Edward Sapir,ed.by L.Spier ,A. I.Hallowell and S.S.Newman,(Menasha,Wis.1941)p.75ff.
این چهار مقاله با عنوان:چهار مقاله در بارۀ Ùرا زبان به چاپ رسیده اند:
Four articles on Metalinguistics(Washington),1949
این چهار مقاله هم چنین در کتاب:زبان ،اندیشه و واقعیت که گزیده ای است از نوشته های بنجامین لی ور٠( ویراستۀ جان بی.کارول) آمده اند :
Language ,Thought and Reality : Selected Writings of Benjamin Lee Whorf,ed. By John B. Carroll (Cambridge ,Mass.Institute of Technology 1956).
در این مقاله از این پس به اثر Ùوق به نام کارول ارجاع Ù…ÛŒ شود.
3-"Gestalt Techniques of Stems Composition in Shawnee ",Appendix to "Shawnee Stems and the jacob P. Dunn Miami Dictionary ", in the Prehistoric Reseach Series
(Indianapolis,Indiana Historical Society ,1940 )1.no. 9,p.395,Carroll,p.169.
4-Clyde Kluchohn and William H. Kelly ,"The Concept of Culture ", The Society of Man in the World Crisis ,ed.by Ralph Linton (New York , 1945 ),p.97.
5-M. E. Opler ,"An Application of the Theory of themes in Culture ",Journal of the Washington Academy of Sciences, 36 (1946 ),137ff.
6-Benjamin L. Whorf ,"Science and Linguistics ", Technology Review,42 (1939-40),p.6,Carroll,p.216.
7-Edward Sapir,"Language and Environment ", American Anthroplogist,no. 14 (1912)
p.228.Reprinted in the Selected Writings of Edward Sapir ,ed.by D.Mandelbaum (Berkley ,Calif.,1949) pp.90-1.
8-به هنگام تماشای Ùیلم Ù…ÛŒ پنداریم Ú©Ù‡ آنچه Ù…ÛŒ بینیم در Øرکت است.وقتی در اتومبیل نشسته ایم تصور Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ ما بی Øرکتیم ولی درختان کنار جاده Øرکت Ù…ÛŒ کنند یا لامپ های نؤن با خاموش Ùˆ روشن شدن های متوالی به نظر متØرک Ù…ÛŒ رسند.این پدیده را Ú©Ù‡ خطای در ادراک Øرکت است ØŒ پدیدۀ Ùای(Phi-phenomenon) Ù…ÛŒ نامند.
9-Jerom S. Bruner and CecileC. Goodman," Value and Need as Organizing Factors in Perception " , Journal of Abnormal and Social Psychology , 42 (1947 0 ,34.
10-Clyle Kluckhohn and Dorothea Leighton ,The Navaho,( Cambridge , Mass.1948), p.204.
11-Dorothy D. Lee ,"Conceptual Implication of an Indian Language",Philosophy of Science ,5 ,(1936 ),90.
12-B. Russell, History of Western Philosophy ,(london ,1961),p.212.
13-Benjamin L. Whorf,"The Relation of Habitual Thought and Behaviour to Language" pp.705-93.,Carroll,pp.134-59.
ارجاعهای بعدی (مگر آن Ú©Ù‡ قید شود) به همین مقالۀور٠در چاپ کارول است :" رابطۀتÙکر عادی ورÙتار با زبان ".
14-Lee,op. cit.
15-Ibid.,pp.94-5.
16-Ibid.,p.102.
17-Harry Hoijer ,"Cultural Implications of some Navaho Linguistic Categories ",
Language ,27 (1951 ),111-20.
18-Ibid.,p.115.
19-Ibid.,p.117.
20 Kluckhohn and Leighton,op.cit.pp.227-8.
پایان
â€Paul Henle: Language , Thought and Culture translated into Persian by Yadollah Moughen
شايد مناسب باشد كه آنچه را كه خواستهâ€Ø§ÙŠÙ… اثبات كنيد Ùˆ آنچه را نخواستهâ€Ø§ÙŠÙ… اثبات كنيم، از نظر بگذرانيم. ما در جستجوي پيوندها Ùˆ روابط علّي ميان زبان از يك سو Ùˆ انديشه از ديگر سو بودهâ€Ø§ÙŠÙ…. ما مدعي تأثير واژگان وصرÙØ› مقدم بر همه، بر ادراك شدهâ€Ø§ÙŠÙ… Ùˆ مدعي تأثير روشهاي تركيب٠جملهâ€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠÙ‡Ø§ برانديشه، Ùˆ مقدم بر همه بر لايۀ انتزاعيâ€ØªØ± انديشه، شدهâ€Ø§ÙŠÙ…. در هيچ موردي نه ادعا كردهâ€Ø§ÙŠÙ… Ùˆ نه خواستهâ€Ø§ÙŠÙ… ادعا كنيم كه زبان يگانه عامل موثر، يا Øتي مقدمترين عامل موثر، بر انديشه است. در هيچ موردي مدعي نشدهâ€Ø§ÙŠÙ… كه رابطۀ علّي در جهت معكوس عمل نميâ€ÙƒÙ†Ø¯. زيرا خصلت استمرار زبان ونيز اين Øقيقت كه قوم در سير زمان تغيير ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒ اين امر را كاملاً ممکن ميâ€Ø³Ø§Ø²Ø¯ كه شرايط Ù…Øيط، سازمان اجتماعي Ùˆ شيوهâ€Ù‡Ø§ÙŠ غالب انديشه، زبان را در معناي گستردۀ آن تغيير دهند. اما اين موضوع مانع از اين نميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه زبان بر رشد انديشۀ Ùرد تأثير داشته باشد؛ Ùˆ همه ادعاي ما نيز همين است.
زبان، انديشه Ùˆ Ùرهنگ
â€Paul Henle: Language , Thought and Culture translated into Persian by Yadollah Moughen
4-تأثیر زبان بر Ùرهنگ
در بØØ« از پيوندهاي ميان زبان Ùˆ Ùرهنگ لااقل اين مزيت وجود دارد كه موضوع، نسبت به بØØ« بخش پيشین،عينيت بيشتري دارد.
در بخش پيشین بØØ« درباره رابطۀ زبان با انديشه دشوار بود؛ زيرا مشخص كردن طر٠ديگر مقايسه، يعني انديشه، مشكل بود. در بØØ« تاثير عناصر مختل٠زباني بر ادراك شواهد، غير مستقيم بودند وعبارت از اين بودند كه از آنچه دربارۀ مجموعۀ ذهني ميâ€Ø¯Ø§Ù†ÙŠÙ…ØŒ انتظار داريم كه اين عوامل نيز مجموعهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ را تشكيل دهند كه بر ادراك تاثير ميâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±Ù†Ø¯. يگانه راه ديگري كه وجود دارد اين است كه نوعي تكنيك ÙراÙكني به كار بريم تا اين موضوع را بيازمايد كه آيا سخنگويان زبانهاي مختلÙØŒ تصاوير مبهم را به شيوه كاملاً متÙاوتی درك ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. Øتي در اينجا نیز، ادراك Ù…Ùهر Ùˆ نشانۀ Ùرمول زبانâ€Ø´Ù†Ø§Ø®ØªÙŠ خود را دارد؛ Ùˆ اØتمالاً ضروري است كه از مشاهده كننده بخواهند آنچه را ديده است پس از مدتي بازآÙريني كند، نه اينكه آن را بيان نمايد. Øتي اگر سخنگويان به زبانهاي مختلÙ] مانند Ùارسي زبان، انگليسي زبان يا چيني زبان[ نتايج نسبتاً متÙاوتي نشان دهند، باز هم مسئله اين خواهد بود كه ثابت شود اين تÙاوت بر اثر زبان است نه بر اثر مجموعهâ€Ø§ÙŠ كه ديگر عوامل Ù…Øيطي القا ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. علاوه بر سرشت غيرقطعي چنين آزمايشهايي، دشواري زياد در انجام دادن آنها سبب ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه اين آزمايشها در زمرۀ شواهد متقن قرار نگيرند، شواهدي كه ممكن است در آيندهâ€Ø§ÙŠ نزديك دست ياÙتني شوند.
در بØØ« از پيوند ميان زبان Ùˆ جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ گستردهâ€ØªØ± انديشه وضع اندكي بهتر بود. زيرا لااقل شواهد مستقيمي دربارۀ پيوند ميان شكلهاي دستوري زبان با خصلت كلي انديشه Ùˆ ÙلسÙÛ€ غرب وجود داشت، Øال آنكه در اينجا شكلهاي دستوري زبان را با اطمينان نسبي ميâ€ØªÙˆØ§Ù† توصي٠كرد. ولي شواهد دربارۀ اينكه گرايشهاي مسلط بر ÙلسÙÛ€ غرب] متأثر از شكلهاي دستوري زبان است[ØŒ نظري كه به طور وسيع پذيرÙته شده است، Ùقط تÙسير يك سند تاريخي است. همين طور هنگامي كه ور٠زبان ميانگين استاندارد اروپايي را با شيوهâ€Ù‡Ø§ÙŠ انديشۀ هوپي مقايسه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ØŒØاصل كار اوÙقط ارائه تÙسيرهايي است؛ واين تÙسيرها بر پايۀ اØساس دربارۀ يك Ùضاي اجتماعي است، نه بر پايۀ امري قطعي مانند يك سند كتبي. گرچه تÙسيرهاي ورÙØŒ اثر پژوهشگري دقيق است Ùˆ بر پايۀ آشنايي طولاني او با قومي كه موضوع پژوهش او بوده است استوار ند Ùˆ به همين دليل Øاوي مدارك با ارزشي است، با اين همه، اين نوع مدارك، مشخصۀ مرØÙ„Û€ آغازين يك علم است نه مرØÙ„Û€ پيشرÙتۀ آن.
در پيگيري پيوند ميان زبان با Ùرهنگ ارائه شواهد به شكل دقيق تر آسانتر است. البته در هر كار علمي بر اثر تعميم٠اعمال خاص به الگوها Ùˆ تعميم٠الگوها به موضوعهاي عامتر، عنصر تÙسير وارد ميâ€Ø´ÙˆØ¯Ø› اما لااقل در مورد اعمال Ùردي، تÙسيرهايي وجود دارند كه عامâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ اثباتâ€Ù¾Ø°ÙŠØ±. گرچه چنين شيوۀ پژوهشي دشواريهاي عظيمي در بر دارد Ùˆ Ùاقد دقتي است كه شايد بعدها به دست آيد؛ با اين همه، ديدگاه عمومي اميدبخشâ€ØªØ±ÙŠ دارد. به علاوه چون انديشه با جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ عمومي Ùرهنگ ارتباط دارد واز آنها متأثر ميâ€Ø´ÙˆØ¯ØŒØ¨Ù†Ø§Ø¨Ø±Ø§ÙŠÙ† پژوهش دربارۀ رابطۀ زبان با Ùرهنگ شايد كليدي باشد براي مسئلۀ بخش پيشين.
مانند مورد پيش، واژگان، صرÙها Ùˆ ساخت تركيب جملهâ€Ù‡Ø§ را، به منزلۀ عناصر زباني،ميâ€ØªÙˆØ§Ù† با الگوهاي Ùرهنگي مقايسه كرد. در بالا مشاهده كرديم كه ميان واژگان Ùˆ Ù…Øيط رابطۀ نزديكي موجوداست؛ وچون الگوهاي عمومي رÙتار را معر٠Ùرهنگ گرÙتيم واينها نيز مانند واژگان، تابع Ù…Øيطâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ پس انتظار ميâ€Ø±ÙˆØ¯ كه ميان واژگان Ùˆ الگوهاي عمومي رÙتار همبستگي موجود باشد. مسلم است كه براي اشيا Ùˆ اموري كه در اعمال عادي ما دخالت دارند به واژهâ€Ù‡Ø§ نيازمنديم Ùˆ برعكس، واژهâ€Ù‡Ø§ÙŠÙŠ كه در سخنگويي به كار نميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯ به دليل نقش زبان، بعید است كه زماني دراز در يكي از انواع واژگان، Ùعال باقي بمانند. ميâ€ØªÙˆØ§Ù† اين امر را مسلم دانست كه زبان Ùˆ Ùرهنگ از اين طريق با هم مرتبط ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ بر سر اين نتيجهâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠ نيز عموماً چون Ùˆ چرايي در نميâ€Ú¯ÙŠØ±Ø¯. اما موضوع نقشي كه صرÙها Ùˆ شيوهâ€Ù‡Ø§ÙŠ تركيب واژهâ€Ù‡Ø§ در Ùرهنگ ايÙا ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ مجادله انگيز ترند. در بØØ« از زبان هوپي كه هر دوی اين نكات رادر بر دارد، ور٠استدلال ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه تÙاوتهاي ميان قواعد زبان ميانگين استاندارد اروپايي بادستور زبان هوپي نه Ùقط متناظر با تÙاوتهايي در شيوه تÙكر است بلكه همچنین متناظر با تÙاوتهايي در Ùرهنگهاست. اين تÙاوتها پيرامون درياÙتهاي متÙاوت از زمان متمركز شدهâ€Ø§Ù†Ø¯.
ملاØظه كرديم كه در زبان هوپي روزها با به كار بردن اعداد اصلي جمع بسته نميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ بلكه به ترتيب نردباني آنها رجوع ميâ€Ø´ÙˆØ¯.] مثلاً به جاي ده روز Ú¯Ùته ميâ€Ø´ÙˆØ¯: پس از روز دهم.[ ور٠ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯: گويي چنين تصور ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه روزهاي متÙاوت، بازآمدن مكرر يك چيز واØدند؛ نه برشهاي كاملاً جداگانه Ùˆ متمايز از زمان. چون زمان را داراي چنين تدوام Ùˆ استمراري ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ØŒ به تمهيداتي كه براي عملي كه در زمان معینی انجام ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŒ اهميتي خاص قائلâ€Ø§Ù†Ø¯Ø› زيرا ميâ€ØªÙˆØ§Ù† انتظار داشت كه اين عمل، تاثير خود را بر بازآمدن همين زمان بگذارد، تمهيدات، بخش نسبتاً مهمي از زندگي هوپي را تشكيل ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ Ùˆ شامل كارهايي هستند مانند: نيايش، به جای آوردن مناسك،خواندن اوراد ونيز اعمال جادويي Ùˆ Øتي بيان آرزوهاي خوب براي اجراي برنامهâ€Ù‡Ø§. اما ور٠از انواع تمهيداتي كه با زبان ميانگين استاندارد اروپايي مناسب تشخيص داده ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ سخن نميâ€Ú¯ÙˆÛŒØ¯. ور٠ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«Ùعاليتهاي از پيش آماده شدۀ هوپي ديگر بار نتيجه انديشۀ وابسته به زبان آنان را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ كه ريشه در تأكيدي بر استمرار Ùˆ اصرار مداوم بر تكرار دارد. بينش شي گونه از زمان Ùˆ بینش Ùضايي شدۀ از زمان(مانند بينش خود ما)ØŒ معناي٠مجموع٠ارزش٠لØظهâ€Ù‡Ø§ÙŠ بيâ€Ø´Ù…ار را تيره ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Ø› اما شيوۀ تÙكري كه به آگاهي ذهني از مدت Ùˆ جريان بيâ€ÙˆÙ‚ÙÛ€ «متأخر تر شدن» رويدادها نزديك باشد، درياÙت از زمان را متعالي ميâ€ÙƒÙ†Ø¯Â».(ورÙ،ص151)
همچنان كه ديديم ور٠معتقد است كه اين تÙاوت در بينش از زمان، نتيجۀ مستقيم ساخت دستوری زبانهاست.
بينش كمّي Ùˆ Ùضايي شدۀ زمان در زبانهاي اروپايي در تقابل كامل با بينش هوپي از زمان است. ور٠در همبسته بودن با اين بينش، غلبۀ امور زير را] در Ùرهنگ اروپايي[ ياÙته است:
«1- يادداشت برداري، ثبت وقايع روزانه، دÙتر داري ØŒ Øسابداري Ùˆ رياضياتي كه براي Øسابداري ابداع شده است.
2. علاقه به ترتيب دقيق، تاريخâ€Ú¯Ø°Ø§Ø±ÙŠØŒØªÙ‚ويم، زمان سنج، ساعت،دستمزد٠ساعتي، ثبات زماني Ùˆ زمان بدان گونه كه در Ùيزيك به كار ميâ€Ø±ÙˆØ¯.
3. سالنامهâ€Ù‡Ø§ØŒ تاريخها،گرايش تاريخي، علاقه به گذشته ØŒ باستانâ€Ø´Ù†Ø§Ø³ÙŠ Ùˆ گرايشهاي درون اÙكنانه به دوران گذشته؛ مثلاً به كلاسيسم Ùˆ رمانتيسیسم».(ورÙ،ص153)
ور٠همچنين علاقه به سرعت Ùˆ صرÙÙ‡â€Ø¬ÙˆÙŠÙŠ در زمان را به همين بينش كمّي از زمان منسوب ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. بنابراين به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ كه بعضي از تÙاوتها ميان Ùرهنگ هوپي با Ùرهنگ اروپايي، در قالب بينش متÙاوت آنها از زمان تبيينâ€Ù¾Ø°ÙŠØ± باشد؛ Ùˆ اين بينش، چنان كه در بخش پيش نشان داده شد، به تÙاوتهاي ساختار دستوري آن زبانها ارتباط ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯.
هويجر طي كار كردن با قوم ناواهو در مورد رابطۀ مقولهâ€Ù‡Ø§ÙŠ دستوري زبان با Ùرهنگ به نتيجۀ مشابهي رسيد.17 او،نخست، شكل اÙعال زبان ناواهويي را بررسي كردو ميان آنها Ùˆ گرايشهاي عمومي Øاكم بر جامعه، نوعي توازي ياÙت. Ùعلهاي زبان ناواهويي را ميâ€ØªÙˆØ§Ù† به دو دسته تقسيم كرد. Ùعلهاي خنثي Ùˆ Ùعلهاي Ùعال. Ùعلهاي خنثي، اوضاع Ùˆ شرايط راميâ€Ù†Ù…ايانند Ùˆ نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ كه Øركت يا عملي وجود ندارد. بعضي از آنها كيÙيات را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯ØŒ مانند: آبيâ€Ø¨ÙˆØ¯Ù†ØŒ لاغر يا بلند بودن. از سوي ديگر Ùعلهاي Ùعال، وقايع، اعمال ÙˆØركات را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. گرچه در نخستين نگاه اين دو دسته Ùعل كاملاً متÙاوتâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒØ§Ù…ا هويجر در تØليل انواع Ùعلهاي خنثي درياÙت كه هر كدام از آنها نوعي ترك Øركت را بيان ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. او نتايج تØليل خود را به Ø´Ø±Ø Ø²ÙŠØ± خلاصه ميâ€ÙƒÙ†Ø¯:
«... به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ كه Ùعلهاي زبان ناواهویی به طور گسترده پيرامون گزارش وقايع يا بهتر است بگوييم«وقوعها» متمركزند. اين وقوعها به خنثيâ€Ù‡Ø§ Ùˆ Ùعالها تقسيم ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø›Ø®Ù†Ø«ÙŠâ€Ù‡Ø§ØŒ وقوعهايي هستند كه بر اثر ترك Øركت از آنها،گويي،منجمد شدهâ€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ Ùعالها، وقوعهايي در Øركتâ€Ø§Ù†Ø¯....
اما اين، همۀ مطلب نيست. تØليل دقيق معناي Ùعلهاي خنثي ÙˆÙعلهای Ùعال زبان ناواهويي آشكار ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ كه وقوعها نه به صورت انتزاعي بلكه بيشتر به شكل ملموس Ùˆ مادي تصور ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Ø› يعني در قالب Øركت اجسام مادي يا در قالب اموري ادراك ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ كه به طور مجازي با Øركت اجسام مادي مرتبطâ€Ø§Ù†Ø¯. تلاش ميâ€Ø´ÙˆØ¯ كه جزئيات خود Øركت گزارش شود،Øتي Øركت يك جسم يا دو جسم يا چند جسم از Ù„Øاظ معناشناختي طبقهâ€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠ ميâ€Ú¯Ø±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ گاهي Ùعلها ميان Øركت اجسام كه از Ù„Øاظ شكل Ùˆ توزيع در Ùضا متÙاوتâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒØªÙ…ايز قائل ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯Â».18
هويجر بØØ« را به ديگر جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ زبان ناواهويي گسترش ميâ€Ø¯Ù‡Ø¯ Ùˆ در آنها تأكيد مشابهي بر Øركت ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ Ùˆ از اين Ù„Øاظ ميان زبان Ùˆ Ùرهنگ ناواهويي نوعي توازي ميâ€Ø¨ÙŠÙ†Ø¯. او ميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯:
«مطلب را خلاصه كنيم: در سه الگوي وسيع سخنگويي كه با Ùعلهاي Ùعال نشان داده ميâ€Ø´ÙˆÙ†Ø¯ØŒ يعني در گزارش٠اعمال ووقايع Ùˆ شكلâ€Ú¯ÙŠØ±ÙŠÙ اسمهاي٠ذات، زبان ناواهويي بر Øركت تأكید ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ Ùˆ جهت Ùˆ وضعيت چنين Øركتي را به تÙصيل توصی٠ميâ€Ú©Ù†Ø¯. Ùعلهاي خنثي نيز به اين درياÙت از جهان متØرك ارتباط ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ù†Ø¯. زيرا Ú¯Ùته شده كه ناواهويي معماري را به منزلۀ موسيقي منجمد توصي٠كرده است.
بنابراين ناواهويي سكون را نتيجۀ ترك Øركت تعري٠ميâ€ÙƒÙ†Ø¯. تقريباً در هر جنبه از Ùرهنگ ناواهويي، اگر به منزلۀ يك كل گرÙته شود،تناظرهايي با اين موضوع ميâ€ØªÙˆØ§Ù† ياÙت، قوم ناواهو Øتي اكنون نيز قومي خانه به دوش است كه در پي رمهâ€Ù‡Ø§ÙŠ خود از مرتعي به مرتع ديگر ميâ€Ø±ÙˆØ¯. اساطير Ùˆ اÙسانهâ€Ù‡Ø§ÙŠ آن نيز اين موضوع را به بارزترين وجه منعكس ميâ€ÙƒÙ†Ù†Ø¯. زيرا هم خدايان Ùˆ هم قهرمانان Ùرهنگي آن، بيâ€ÙˆÙ‚ÙÙ‡ از يك مكان مقدس به مكان مقدس ديگري ميâ€Ø±ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ با اين كار تلاش ميâ€ÙˆØ±Ø²Ù†Ø¯ تا جريان پويا را،كه جهان است،تعمير Ùˆ تكميل كنند».19
هويجر ميان زبان با Ùرهنگ ناواهويي همانندی ديگري نیز ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯Ø› اين بار اين همانندي با جنبۀ ديگري از دستور زبان يعني با ساخت جمله ارتباط دارد. او در ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯ كه الگوي جملۀ عامل- عمل كه در همۀ زبانهاي اروپايي متداول است در زبان ناواهويي وجود ندارد. يك شخص با عملی مرتبط ميâ€Ø´ÙˆØ¯ اما نه بدين صورت كه عامل يا علت آن عمل باشد. Øركت يا سكون را ذاتي اشيا ميâ€Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯ØŒÙ†Ù‡ اينكه آنها را معلول٠عاملي بپندارند. هويجر مشاهده ميâ€ÙƒÙ†Ø¯ÙƒÙ‡ چگونه اين موضوع با رويۀ عمومي ناواهويي نسبت به طبيعت، آنâ€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ كه كلوكهان Ùˆ لايتون گزارش دادهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ همخواني دارد.20
كلوكهان Ùˆ لايتون ميâ€Ú¯ÙˆÙŠÙ†Ø¯ كه ناواهويي نميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا طبيعت را كنترل كندو به چنين كاري نيز باور ندارد، بلكه بيشتر ميâ€ÙƒÙˆØ´Ø¯ تا طبيعت را با خواندن اوراد Ùˆ اجراي مناسك تØت تاثير قرار دهد. همين Ùقدان رويۀ عملي نسبت به طبيعت، كه در اعمال او نيز مشهود است، در ساخت دستور زبان به اين صورت انعكاس ياÙته است كه زبان ناواهويي در قالب عمل بر يك جسم سخن نميâ€Ú¯ÙˆÙŠØ¯.
گرچه شواهدي كه ور٠و هويجر ارائه ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ قطعاً تكان دهندهâ€Ø§Ù†Ø¯ØŒ اما پرسش اين است كه اين شواهد دقيقاً تا Ú†Ù‡ ميزان ارتباطهاي ادعا شده را نشان ميâ€Ø¯Ù‡Ù†Ø¯ØŸ ور٠در مورد ادعاي خود كاملاً متواضع بود وعقيده داشت كه:«ميان هنجارهاي Ùرهنگي Ùˆ الگوهاي زباني پيوندهايي وجود دارند، اما نه همبستگي يا تناظرهایي مشخص.»(ورÙ،ص159)Ø› اما هويجر مايل است كه از ور٠Ùراتر رود Ùˆ مدعي است كه ور٠شواهد را دست Ú©Ù… گرÙته است، Ùˆ ميâ€ØªÙˆØ§Ù† در مورد تناظر Ùرهنگ با زبان، ادعاي بيشتري كرد. تلاش در جهت استقرار تناظرهايي در اين خصوص، قطعاً در برنامۀ پژوهشهاي آتي قرار خواهد گرÙت. اما در Øال Øاضر نامØتمل است كه در اين باره، به منزلۀ يك روش عمومی بتوان ادعای بیشتری کرد. همچنان Ú©Ù‡ ملاØظه کردیم هویجر میان Øرکت كه در قالب Ùعلهاي زبان ناواهويي بيان ميâ€Ø´ÙˆØ¯ با تØرك عمومي زندگي قوم ناواهو، توازي غريبي ميâ€ÙŠØ§Ø¨Ø¯. اما Ù…ØÙ„ ترديد است كه كسي وسوسه شود تا اين مورد را تعميم دهدوانتظار داشته باشد كه همه جا چنين تناظري را بيابد. پيش از آنكه اجازه چنين تعميمي داده شود لازم است كه پژوهشهاي بيشتري مانند پژوهش هويجر انجام گيرند Ùˆ به زبانهاي مختل٠نیزگسترش يابند. اين نكته شايان توجه است كه ور٠در مطالعۀ خود دربارۀ زبان هوپي به اÙعال چنان موقعيت غالبي را كه هويجر داده است، نميâ€Ø¯Ù‡Ø¯. به نظر ميâ€Ø±Ø³Ø¯ نكته اين باشد كه شايد هر Ùرهنگي با بعضي از جنبهâ€Ù‡Ø§ÙŠ زباني كه بدان متعلق است، تناظرهايي داشته باشد. اما شواهد كاÙÙŠ وجود ندارند كه اين جنبهâ€Ù‡Ø§(بيâ€Ø¢Ù†ÙƒÙ‡ هر مورد خاص دقيقاً بررسي شود) کاملاً مشخص باشند. در Øال Øاضر لازم است كه هم زبان Ùˆ هم Ùرهنگ مطالعه شوند تا توازيâ€Ù‡Ø§ÙŠ ميان آنها كش٠شوند. بنابراين تشخيص تناظرهاي كش٠شده ميان زبان Ùˆ Ùرهنگ را نميâ€ØªÙˆØ§Ù† تشخيص علمي دانست. Ùقط پس از پژوهشهاي بيشتری از اين نوع، ممكن خواهد شد يا Øتي بيان خواهد شد كه Ú†Ù‡ خصوصياتي از دستور زبان را، به طور كلي، ميâ€ØªÙˆØ§Ù† انتظار داشت كه با Ùرهنگ متناظر باشند. البته اظهار اين مطلب بدين معني نيست كه ما بررسيهاي انجام شده را بی اهمیت Ù…ÛŒ دانیم ØŒ بلكه مقصود ما خاطر نشان كردن اين موضوع است كه پژوهشهاي انجام شده سرآغاز مطالعات گستردهâ€ØªØ±ÙŠ هستند. پيش از آنكه بتوان Ùرضيهâ€Ù‡Ø§ÙŠ خاصي را دراين باره Ùرمولâ€Ø¨Ù†Ø¯ÙŠ كرد، بايد معلومات بيشتري به دست آورد. اما وضع هر علم تازهâ€Ø§ÙŠ در آغاز پيدايش خود همين گونه بوده است.
پانوشتها:
1-Edward Sapir ,''Conceptual Categories of Primitive Languages",Science No.74(1931),p.578
2-بویژه در مقاله های زیر :
"Science and Linguistics",Technology Review,no.42(1939-40),29ff, "Linguistics as an Exact Science ",Ibid,No.43(1940-1),61ff," Language and Logic",ibid,No.43(1940-41),
p.250ff,"The Relation of Habitual Thought and behaviour to Language",in :Language
,Culture and Personality:Essays in Memory of Edward Sapir,ed.by L.Spier ,A. I.Hallowell and S.S.Newman,(Menasha,Wis.1941)p.75ff.
این چهار مقاله با عنوان:چهار مقاله در بارۀ Ùرا زبان به چاپ رسیده اند:
Four articles on Metalinguistics(Washington),1949
این چهار مقاله هم چنین در کتاب:زبان ،اندیشه و واقعیت که گزیده ای است از نوشته های بنجامین لی ور٠( ویراستۀ جان بی.کارول) آمده اند :
Language ,Thought and Reality : Selected Writings of Benjamin Lee Whorf,ed. By John B. Carroll (Cambridge ,Mass.Institute of Technology 1956).
در این مقاله از این پس به اثر Ùوق به نام کارول ارجاع Ù…ÛŒ شود.
3-"Gestalt Techniques of Stems Composition in Shawnee ",Appendix to "Shawnee Stems and the jacob P. Dunn Miami Dictionary ", in the Prehistoric Reseach Series
(Indianapolis,Indiana Historical Society ,1940 )1.no. 9,p.395,Carroll,p.169.
4-Clyde Kluchohn and William H. Kelly ,"The Concept of Culture ", The Society of Man in the World Crisis ,ed.by Ralph Linton (New York , 1945 ),p.97.
5-M. E. Opler ,"An Application of the Theory of themes in Culture ",Journal of the Washington Academy of Sciences, 36 (1946 ),137ff.
6-Benjamin L. Whorf ,"Science and Linguistics ", Technology Review,42 (1939-40),p.6,Carroll,p.216.
7-Edward Sapir,"Language and Environment ", American Anthroplogist,no. 14 (1912)
p.228.Reprinted in the Selected Writings of Edward Sapir ,ed.by D.Mandelbaum (Berkley ,Calif.,1949) pp.90-1.
8-به هنگام تماشای Ùیلم Ù…ÛŒ پنداریم Ú©Ù‡ آنچه Ù…ÛŒ بینیم در Øرکت است.وقتی در اتومبیل نشسته ایم تصور Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ ما بی Øرکتیم ولی درختان کنار جاده Øرکت Ù…ÛŒ کنند یا لامپ های نؤن با خاموش Ùˆ روشن شدن های متوالی به نظر متØرک Ù…ÛŒ رسند.این پدیده را Ú©Ù‡ خطای در ادراک Øرکت است ØŒ پدیدۀ Ùای(Phi-phenomenon) Ù…ÛŒ نامند.
9-Jerom S. Bruner and CecileC. Goodman," Value and Need as Organizing Factors in Perception " , Journal of Abnormal and Social Psychology , 42 (1947 0 ,34.
10-Clyle Kluckhohn and Dorothea Leighton ,The Navaho,( Cambridge , Mass.1948), p.204.
11-Dorothy D. Lee ,"Conceptual Implication of an Indian Language",Philosophy of Science ,5 ,(1936 ),90.
12-B. Russell, History of Western Philosophy ,(london ,1961),p.212.
13-Benjamin L. Whorf,"The Relation of Habitual Thought and Behaviour to Language" pp.705-93.,Carroll,pp.134-59.
ارجاعهای بعدی (مگر آن Ú©Ù‡ قید شود) به همین مقالۀور٠در چاپ کارول است :" رابطۀتÙکر عادی ورÙتار با زبان ".
14-Lee,op. cit.
15-Ibid.,pp.94-5.
16-Ibid.,p.102.
17-Harry Hoijer ,"Cultural Implications of some Navaho Linguistic Categories ",
Language ,27 (1951 ),111-20.
18-Ibid.,p.115.
19-Ibid.,p.117.
20 Kluckhohn and Leighton,op.cit.pp.227-8.
پایان