( 2)Ùاشیسم چیست؟ یدالله موقن
Ùاشیسم چیست؟ 2
تا اینجا نظریات مختل٠را درباره سرشت Ùاشیسم Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نیز پایگاه اجتماعیش بیان کرده ایم . در آغاز Ú¯Ùتیم Ú©Ù‡ اومانیست های Ù…ØاÙظه کار Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ صنعتی شدن ØŒ علم، خردگرایی، دموکراسی Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهای روشنگری نامیده Ù…ÛŒ شوند تهدیدی جدی برای بقای تمدن Ùˆ ادامه ÛŒ Øیات آن هستند. آنان از جامعه پیش – صنعتی تصویری خیال انگیز Ùˆ غیرواقعی ارایه Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با یکدیگر به سر Ù…ÛŒ بردند، روابط اجتماعی ساده Ùˆ مستقیم بود، طبیعت پاس داشته Ù…ÛŒ شد Ùˆ مانند اینها. اما در زیر خواهیم دید Ú©Ù‡ مارکسیست های رادیکال نیز با اومانیست های Ù…ØاÙظه کار هم آوازند. هورکهایمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : دیالکتیک روشنگری مدعی اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قیاسی علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بیان Ù…ÛŒ کند! Øس مشترک، «ارتجاعی» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزیتیویستی است. به نظر این دو رومانتیک آلمانی، روشنگری چیزی جز اردوگاه کار نیست!
یدالله موقن: Ùاشیسم چیست؟What Is Fascism? by Yadollah Moughen
تا اينجا نظريات مختل٠را دربارة سرشت Ùاشيسم Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نيز پايگاه اجتماعيش بيان کرده ايم . در آغاز Ú¯Ùتيم Ú©Ù‡ اومانيست هاي Ù…ØاÙظه کار مي گويند Ú©Ù‡ صنعتي شدن ØŒ علم، خردگرايي، دموکراسي Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهاي روشنگري ناميده مي شوند تهديدي جدي براي بقاي تمدن Ùˆ ادامه ÙŠ Øيات آن هستند. آنان از جامعه پيش – صنعتي تصويري خيال انگيز Ùˆ غيرواقعي ارايه مي دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با يکديگر به سر مي بردند، روابط اجتماعي ساده Ùˆ مستقيم بود، طبيعت پاس داشته مي شد Ùˆ مانند اينها. اما در زير خواهيم ديد Ú©Ù‡ مارکسيست هاي راديکال نيز با اومانيست هاي Ù…ØاÙظه کار هم عقيده اند. هورکهايمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : ديالکتيک روشنگري مدعي اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قياسي علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بيان مي کند! Øس مشترک، «ارتجاعي» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزيتيويستي. به نظر اين دو رومانتيک آلماني، روشنگري چيزي جز اردوگاه کار نيست!
روشنگري، توتاليتاريستي است بدان Øد Ú©Ù‡ هيچ سيستمي تاکنون نبوده است . تا آنجا Ú©Ù‡ به شيء شدگي ارتباط مي يابد ØŒ مسئول رياضيات است. «آن شيوه اي Ú©Ù‡ گاليله طبيعت را به صورت٠شکل هاي هندسي Ùˆ رقم Ùˆ عدد درآورد، موجب شد Ú©Ù‡ انديشه خود را به Ø´Ú©Ù„ [...] ÙŠÚ© Ùرايند اتوماتيک، شيء کند»؛ يعني انديشه به صورت اعداد Ùˆ Øرو٠و اشکال هندسي در آيد . «صنعت، Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† ها را به صورت شيء در مي آورد» . علم به وجود خويش آگاهي ندارد ØŒ صرÙاً ابزار است .« اما روشنگري ÙلسÙÙ‡ اي است Ú©Ù‡ Øقيقت را با سيستم علمي ÙŠÚ©ÙŠ مي داند» اين دو عار٠آلماني – يهودي به پيروي از لوکاچ معتقدند Ú©Ù‡ «علم، نهاد٠جهان بورژوايي است » Ú©Ù‡ بايد بر اÙکنده شود. اما کمونيستي به نام گوران تربورن در مقاله ÙŠ خود به نام : «مکتب ÙرانکÙورت» درباره ÙŠ کتاب ديالکتيک روشنگري چنين اظهار نظر مي کند :
هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي پرسند «چرا به جاي اين Ú©Ù‡ به شرايط واقعاً انساني وارد شويم ØŒ بشريت به ورطه ÙŠ نوع جديدي از بربريت سقوط کرد ØŸ [يعني به Ùاشيسم Ùˆ نازيسم]» .تربورن مي اÙزايد Ú©Ù‡ پاسخ کارل پوپر به همين پرسش در کتاب جامعه ÙŠ باز Ùˆ دشمنان آن، اين است:
مارکسيسم، تاريخ گرايي و اتوپياپرستي را به جاي «مهندسي گام به گام اجتماعي ارايه داد و همين ها موجب ظهور توتاليتاريسم شدند». و هايک در کتاب خود به نام راه بردگي، سوسياليسم و اقتصاد برنامه ريزي شده و دخالت دولت در امور اقتصادي را بر کرسي اتهام مي نشاند.
اما پاسخ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به پرسش Ùوق کاملاً متÙاوت با پاسخ پوپروهايک Ùˆ ماينکه Ùˆ هانا آرنت است . از نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو، Ùاشيسم خود تباهي٠روشنگري ليبرال است! Ùاشيسم Ùقط به اين معنا Øقيقت٠ليبراليسم نيست Ú©Ù‡ نابرابري هاي واقعي Ùˆ سرکوب شده Ùˆ نهÙته در مبادله ÙŠ ظاهراً آزاد در بازار سرمايه داري را بر ملا مي کند. Ùاشيسم، Øقيقت٠کل هد٠روشنگري٠بورژوا از بيکن به بعد را نشان مي دهد Ú©Ù‡ مي خواهد بشر را از زنجيرهاي خراÙات برهاند. [ يعني جنبش Ùاشيسم مي کوشيد بشر را از قيد خراÙات رهايي بخشد! ] هد٠اصلي Øمله ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو بازار اقتصادآزاد Ùˆ مناسبات توليد سرمايه داري نيست بلکه علوم طبيعي Ùˆ همتاي تجربي اش در شناخت شناسي است!
در کتاب ديالکتيک روشنگري کل٠معناي٠علم Ùˆ منطق مورد ترديد قرار مي گيرند ! [....] تبيين هاي مکتب ÙرانکÙورت از Ùاشيسم نهايتاً نمونه اي از ناتواني Ùˆ Ùقر تئوريک مکتب ÙرانکÙورت است.
موضوع کتاب ديالکتيک روشنگري خود تباهي خرد بورژوايي است. اما نظريه ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو خود نمونه اي از خود – تباهي راديکاليسم روشنÙکرانه است. دقيقاً همين راديکاليسم مؤلÙان کتاب در مورد رد جامعه Ùˆ Ùرهنگ بورژوايي است Ú©Ù‡ جنگ اÙزارهاي نظريه ÙŠ سوسياليستي (علم) را از دست آنان بيرون مي آورد Ùˆ آنها را وادار مي سازد Ú©Ù‡ به مقطع نويسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ا نگارشي (يا نظري) عقب نشيني کنند.
بدين ترتيب Ùرو کاستن علم به ÙلسÙÙ‡ در نظريه ÙŠ مکتب ÙرانکÙورت، Ú©Ù‡ کتاب ديالکتيک روشنگري نمونه ÙŠ آن است، خصلت مضاع٠عرÙاني بودن (mystification) آن را برملا مي کند.
Ù…Øکوميت مستقيم منطق علوم به عنوان مسئول ظهور Ùاشيسم سبب مي شود Ú©Ù‡ مکتب ÙرانکÙورت نتواند نظريه اي ارايه دهد Ú©Ù‡ ظهور Ùاشيسم را بر اثر به هم پيوستن چندين عامل بداند Ùˆ با اتکاي به چنين نظريه اي بتوان با Ùاشيسم به طور موثرتر نبرد کرد. عقب نشيني از Ù…Ùاهيم علمي مارکسيستي به انتقاد ÙلسÙÙŠ (ايد ئولوژيک ) از جامعه ÙŠ سرمايه داري، مي کوشد تا Ùقدان نظريه اي دربارة جامعة سرمايه داري در مکتب ÙرانکÙورت را پرده پوشي کند»۲۱ البته مکتب ÙرانکÙورت در مورد Ùاشيسم هم چون ديگر موضوع ها انديشه اي تازه Ùˆ اصيل ندارد ØŒ بلکه Ùقط ØرÙهاي ششمين کنگره ÙŠ اØزاب کمونيست را در مورد Ùاشيسم تکرار مي کند:
«Ùاشيسم مرØلة اجتناب ناپذير Ùˆ نهايي سرمايه داري است».
کتابي Ú©Ù‡ مظهر ناتواني مکتب ÙرانکÙورت در ارايه ÙŠ نظريه اي درباره ÙŠ جامعه ÙŠ مدرن، يا به قول مارکسيست ها ØŒ جامعه ÙŠ سرمايه داري است Ùˆ نمونه ÙŠ بارز Ùقر تئوريک در مورد دولت Ùˆ به خصوص Ùاشيسم Ùˆ نازيسم در ميان مارکسيست ها از جمله اعضاي مکتب ÙرانکÙورت است در ميان بعضي از متÙلسÙان ايراني ÙŠÚ© شاهکار ÙلسÙÙŠ شناخته شده است ! هورکهايمر Ùˆ آدورنو با برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان روشنگري Ùˆ Ùاشيسم، ميان خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري Ùˆ ظهور Ùاشيسم، بدين معني Ú©Ù‡ Ùاشيسم تØقق کامل خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري است ØŒ ميان Ø´Ú©Ù„ استنتاجي علم Ùˆ خشونت به کار گرÙته شده در رژيم نازي ØŒ ميان روشنگري Ùˆ توتاليتاريسم Ùˆ برپايي اردوگاه هاي کار اجباري نشان مي دهند Ú©Ù‡ نه درک درستي از عليت علمي دارند نه درک درستي از روشنگري Ùˆ Ùاشيسم.
ورشکستگي مارکسيسم در Ùهم جهان مدرن Ùˆ تبيين جنبش هاي پاپيوليستي قرن بيستم را مي توان از همين کتاب ديالکتيک روشنگري درياÙت. ايتاليا هيچ گاه پرچم دار ايده آلهاي روشنگري نشد (ايتاليا مهد رنسانس بود نه گهواره روشنگري) Ùˆ آلمان پرچم دار جنگ با روشنگري بود، يعني آلمان سرزمين رومانتيک ها بود Ùˆ رومانتيک ها (Ú©Ù‡ شلينگ ØŒ Ù‡Ú¯Ù„ ØŒ مارکس،لوکاچ، هايدگر، هورکهايمر ØŒ آدرونو، مارکوزه، Ùˆ ديگر اعضاي آن مکتب در ميان آنان هستند) دشمنان سوگند خورده ÙŠ ايده آلهاي روشنگري بودندو هستند.
در واقع هورکهايمر Ùˆ آدورنو نه Ùقط قصد نبرد با Ùاشيسم را ندارند بلکه مانند ديگر مارکسيست ها در جنگ با روشنگري به ياري نازيها Ùˆ Ùاشيست ها شتاÙته اند . ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيستها) يا به ديگر سخن Ø¬Ù†Ø§Ø Ú†Ù¾ رومانتيسيسم به ياري Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª رومانتيسيسم يا ارتجاع راست (Ùاشيستها Ùˆ نازي ها ) برخاسته است.
اگر کتاب ديالکتيک روشنگري در ميان روشنÙکران ايراني آوازه اي نداشت Ùˆ بعضي از نويسندگان ايراني اتهاماتي را Ú©Ù‡ اين دو ايد ئولوگ مارکسيست بر علم Ùˆ عقل Ùˆ روشنگري وارد کرده اند طوطي وار تکرار نمي کردند در اينجا به بررسي Ùˆ نقد آن نمي پرداختيم.مثلا در ÙŠÚ©ÙŠ از مجله هاي وزين مي خوانيم: « کتاب ساده دل ولتر به کوره ÙŠ آدم سوزي آشويتس انجاميد، وکتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو به کوره ÛŒ آدم سوزي داخائو»! هر خواننده اي Ú©Ù‡ از عليّت علمي اندک درکي داشته باشد از برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان کتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو Ùˆ کتاب ساده دل ولتر با کوره هاي آدم سوزي نازي ها Øيرت مي کند Ùˆ از خود مي پرسد آيا رهبران نازي پيروان متعصب ولتر Ùˆ هولباخ ولومتري Ùˆ ديدرو بود ند؟ مگر هيتلر Ùˆ ديگر رهبران نازي ØŒ به پيروي از رومانتيک ها ØŒ ليبراليسم Ùˆ دموکراسي را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مکانيکي انگليسي ها Ùˆ Ùرانسوي ها نمي دانستند؟ مگر نازي ها با ليبراليسم Ùˆ دموکراسي به منزله ÙŠ مظاهر «غربزدگي » نبرد نمي کردند؟ مگر به هنگام اشغال پاريس ØŒ نازيها مجسمة ولتر را پايين نکشيدند؟ آيا ايده آل روشنگري بازگشت به وضع قبايل ابتدايي Ùˆ Ù…ØÙˆ Ùرد در جمع بود؟ مگر مبدأ Øرکت جنبش روشنگري مداراي ديني Ùˆ تØمل عقايد مخال٠نبود؟
مگر نقطة اتکاي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، سوژه [ذهن Ùˆ عقل Ùرد] نيست؟ مگر جهان Ùˆ جامعه از ديدگاه Ùˆ به اتکاي خرد همين سوژه ØŒ همين Ùردي Ú©Ù‡ از عقل برخوردار است ساخته Ùˆ پرداخته نمي شود؟ مگر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري به اين سوژه ØŒ به اين Ùرد بخرد نمي گويد Ú©Ù‡ تو آزادي همه چيز را مورد پرسش قرار دهي Ùˆ هيچ عقيدة تعبدي را نپذيري Ùˆ همه ÙŠ مراجع را مردود بداني؟ مگر در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل Ùردي براي نخستين بار بر پاي خود نمي ايستد؟ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل Ùرد يا به قول روشنÙکران به ظاهر تجددخواه ولي باطناً تاريک انديش ما ØŒ عقل جزيي را به جاي عقل کلي مي نشاند. Ùˆ علم يا باز به قول روشنÙکران مذکور علم جزيي نگر را به جاي Øکمت قديم مي گذارد. جهان مدرن ما را همين عقل جزيي نيوتن ها، گاليله ها ØŒ دکارت ها Ùˆ اينشتاين ها Ø´Ú©Ù„ داده است ØŒ Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ به وضع کيهان در ميلياردها سال پيش پي برده است Ùˆ نيز وضع آن را در ميلياردها سال آينده پيش بيني مي کند. همين عقل جزيي Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ مسئله اي به نام Ùواصل مکاني را از ميان برده است.
همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ دل ذرات Ùˆ پاره ذرات اتمي را شکاÙته Ùˆ آنها را مطالعه کرده است . همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ در زمينه ÙŠ پزشکي ØŒ بيوشيمي ØŒ بيوÙيزيک به دستاوردهاي Ù…Øيرالعقولي نايل شده است .روشنÙکران ما پيش از آن Ú©Ù‡ چنين سخنان بي مايه اي بگويند بهتر است کمي بينديشند Ùˆ چشم هاي خود را باز کنند تا پي ببرند در Ú†Ù‡ جهاني به سر مي برند، جهاني Ú©Ù‡ ديگر Ù„Ùاظي Ùˆ رجز خواني خريداري ندارد Ùˆ علم بر آن Øکومت مي کند. هر ملتي Ú©Ù‡ به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… مجهز باشد مي تواند در تنازع بقاي Øاکم بر جهان جان به در برد Ùˆ الا از ميان خواهد رÙت. هورکهايمر Ùˆ آدونو مي گويند Ú©Ù‡ Ùاشيسم ØŒ به علم ارج مي نهاد پس علم مورد اØترام Ùاشيست ها بايد ذاتاً چيز بدي باشد. اگر Ùاشيست ها ظاهراً به علم ارج مي نهند از سر ناچاري است؛ زيرا بقاي هر گروهي منوط به اين است Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اندازه به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… Ùˆ تکنولوژي مجهز شده Ùˆ از اين Øيث تا Ú†Ù‡ ميزان بر رقباي خود پيشي گرÙته است . هورکهايمر Ùˆ آدونو درست به خصلت علم پي نبرده اند. علم با نظام ارزشي ارتباط پيدا نمي کند. علوم طبيعي مستقل از ارزش داوريها هستند. در اينجا نيز هورکهايمر Ùˆ آدورنو ميان پديدة Ùاشيسم Ùˆ علم رابطه ÙŠ علّي٠علمي برقرار نمي کنند. نه مارکس درک درستي از عليت علمي داشت نه پيروان او درک درستي از آن دارند.. رابطه ÙŠ علّي Ú©Ù‡ مارکس ميان پديدارهاي اجتماعي برقرار مي کند از نوع رابطه ÙŠ علّي جادويي- اسطوره اي است.
ماترياليسم مارکس نيز از نوع جادويي- اسطوره اي است. براي درک ساختار انديشه ÙŠ مارکس Ùˆ پيروانش بايد آثار لوسين لوي – برول در مورد ساختار ذهن انسان ابتدايي يا مبØØ« عليت را در جلد دوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک ارنست کاسيرر با عنوان : انديشه ÙŠ اسطوره اي را بخوانيم تا دريابيم چرا مارکس Ùˆ پيروانش ميان پديدارهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي Ú©Ù‡ هيچ گونه ارتباط علّي علمي ندارند رابطه ÙŠ علّي قايل مي شوند.
مثلاً مارکس ميان مالکيت وسايل توليد Ùˆ آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي رابطه ÙŠ علّي برقرار مي کند Ùˆ معتقد است با دولتي شدن مالکيت وسايل توليد ØŒ آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي به طور Ú©ÙŠÙÙŠ گسترش مي يابند.
با تجربه ÙŠ سوسياليسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين بطلان چنين رابطه ÙŠ علّي معلوم شد. زيرا در آن کشورها گرچه مالکيت خصوصي بر وسايل توليد وجود نداشت، اما برخلا٠تصور مارکس، اثري از آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي نيز موجود نبود . براي درک آنچه هورکهايمر Ùˆ آدرونو بر ضد علم Ùˆ خرد Ùˆ روشنگري مي گويند بايد آثار رومانتيک هاي علم ستيز Ùˆ خرد ستيز اروپايي Ùˆ از جمله آثار Ù‡Ú¯Ù„ را مطالعه کنيم. هورکهايمر Ùˆ آدورنو معتقدند Ú©Ù‡ خرد، نوع بورژوايي Ùˆ نوع پرولتاريايي دارد ØŒ علم اصلاً ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ خرد عليل بورژوايي است Ú©Ù‡ بايد براÙکنده شود. مقصر اصلي گاليله است.
در Øقيقت هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي خواهند کاري را انجام دهند Ú©Ù‡ کليسا از انجامش عاجز شد ØŒ يعني Ù…Øکوميت گاليله Ùˆ علم را! Ùˆ نيز شناختن علم به نام پديده اي اهريمني Ú©Ù‡ ايدئولوگهاي بورژوا يعني کساني چون گاليله آن را ساخته اند!
بندتو کروچه در بررسي انتقاد برگسون از علم مي نويسد:
«همه اين انتقادهايي Ú©Ù‡ به سوي علم هد٠گيري شده اند براي کساني Ú©Ù‡ قبلاً انتقادهاي ياکوبي ØŒ شلينگ ØŒ نوÙاليس Ùˆ ديگر رومانتيک ها Ùˆ به ويژه انتقادهاي Ùوق العاده اي را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعي (يعني Ùهم تجربي Ùˆ Ùهم رياضي [Ùˆ به قول هورکهايمر وآدورنو عقل ابزاري] مي کند خوانده باشند ،تازگي ندارد. انتقادهاي Ù‡Ú¯Ù„ سراسر کتاب هاي او را Ùرا گرÙته اند از کتاب پديدارشناسي Ø±ÙˆØ Ú¯Ø±Ùته تا علم منطق او. Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ اين انتقادها را با مثالهايي Ú©Ù‡ زده است Ùˆ شرØهايي Ú©Ù‡ بر عبارات کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت نگاشته تقويت کرده است»۲۲.
[از اين رو انتقادهاي برگسون تکرار همان Øر٠هاي رومانتيک ها است.]
کساني Ú©Ù‡ مي پندارند انتقاد لوکاچ، اعضاي مکتب ÙرانکÙورت ØŒ هايدگر Ùˆ پست مدرنيست ها از علم Ùˆ عقل چيزي تازه Ùˆ Ùوق العاده در بر دارد خوب است نوشته ÙŠ ويلهلم ديلتاي Ùيلسو٠بزرگ آلماني (۱۹۱۱–۱۸۳۳) را تØت عنوان: سرگذشت Ù‡Ú¯Ù„ جوان بخوانند Ùˆ از انتقادات کوبنده ÙŠ او از علم ستيزي Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ادعاهاي نظام ديالکتيکي او آگاه شوند. ديلتاي مي نويسد:
«Øتي Ø´Ú©Ù„ خود – Ù…Øصور Ùˆ بسته ÙŠ نظام مطلق Ù‡Ú¯Ù„ Ú©Ù‡ مي خواهد Ú©Ù„ جهان را درک کند با انديشه ÛŒ تکامل تدريجي Ú©Ù‡ در زمان صورت مي گيرد در تناقض آشکار است Ùˆ نيز با واقعياتي Ú©Ù‡ بر آنها متکي است ناسازگار. چگونه مي توان در ميان سيستم هاي متعدد از جهان Ú©Ù‡ برپايه ÙŠ نظريه هاي متعدد تØول Ùˆ تکامل Ø´Ú©Ù„ گرÙته اند Ùˆ نيز آينده ÙŠ بي کراني Ú©Ù‡ در زهدان جهان پنهان است Ùˆ مدام ساختارهايي تازه را به نمايش مي گذارد ادعاهاي Ù‡Ú¯Ù„ را باور کرد.
اگر Ø±ÙˆØ Ø¨Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بر زمين به شناخت مطلق دست يابد بايد مجدداً مرکز کاينات شود ØŒ Ùˆ در Øقيقت تمامي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ از اين ديدگاه ساخته شده است ØŒ Øرکت Ùˆ تØول Ø±ÙˆØ Ø¨Ø± زمين نيز بايد اصولاً در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مطلق کش٠شود Ùˆ به Ùرجام خويش برسد در اين مورد نيز تمامي تاريخ جهان Ùˆ تاريخ ÙلسÙÙ‡ [ در نظام Ù‡Ú¯Ù„] از همين ديدگاه ساخته شده است. انديشه ÙŠ تØول اØمقانه بودن ادعاهاي نظام هاي متاÙيزيکي را Ú©Ù‡ مي خواهند براي معماهاي جهان راه ØÙ„ قطعي ارايه دهند برملا مي کند. [ ...] از اين رو [Ù‡Ú¯Ù„ ناگزير بود به] علوم اثباتي – تجربي اعلان جنگ دهد. در همة نوشته هاي Ù‡Ú¯Ù„ نبردي نوميدانه بر ضد علوم طبيعي ØŒ علوم انساني Ùˆ تاريخ به چشم مي خورد».Û²Û³
ديلتاي معتقد است Ú©Ù‡ اصل تکامل Ú©Ù‡ در قرن نوزدهم کش٠شد نه Ùقط از آن Ù‡Ú¯Ù„ نيست بلکه ناقض ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ù‡Ú¯Ù„ است. نظام مند کردن نهايي طبيعت Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ Ø´Ú©Ù„ پيش – Ùرض هاي قياس منطقي Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ انجام داده است ديگر متعلق به جهان مدرن ما نيست. عصر چنين ÙلسÙÙ‡ هاي انگارشي به سر آمده است.
زيرا اکنون «واقعيت» را با ياÙته ها Ùˆ امور واقع تجربي Ú©Ù‡ علوم اثباتي به دست آورده اند مي سنجند نه با Ù…Ùاهيم مابعد الطبيعي؛ Ùˆ در Øقيقت مارکسيسم نيز کوشش عبث Ùˆ نوميدانه ÙŠ هگليانيسم در قلمرو اقتصاد Ùˆ سياست است. اما از اينها گذشته، هم هگليانيسم مرده است Ùˆ هم مارکسيسم! اما گويي Ú©Ù‡ خبر مرگ مارکسيسم هنوز به گوش روشنÙکران ايراني نرسيده است Ùˆ اگر هم رسيده باشد آن را باور نکرده اند! وقتي تنه ÙŠ مارکسيسم مرده باشد، به طريق اولي ØŒ نظريه هاي مکتب ÙرانکÙورت Ú©Ù‡ شاخه Ùˆ برگ آن تنه اند نيز Ùرو ريخته اند ! برخلا٠نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو Ùاشيسم ØŒ تØقق ايده آلهاي روشنگري نبود، بلکه پي آمد هگليانيسم Ùˆ مارکسيسم Ùˆ به طور عام تر ثمره ÙŠ رومانتيسيسم بود.
لسک کولاکوÙسکي در جلد سوم کتاب خود به نام: جريان هاي اصلي مارکسيسم : Ùروپاشي ،درباره ÙŠ ديالکتيک روشنگري مي نويسد :
«به طور کلي Ù…Ùهوم آنان [يعني هورکهايمر Ùˆ آدورنو] از «روشنگري» Ù…Ùهومي خيالي ØŒ غيرتاريخي Ùˆ نامتجانس است Ùˆ مرکب از هرآن چيزي است Ú©Ù‡ آنها دوست نمي داشته اند مانند:
پوزيتيويسم، منطق، علوم قياسي Ùˆ علوم تجربي ØŒ سرمايه داري ØŒ قدرت٠پول، Ùرهنگ٠توده اي ØŒ ليبراليسم Ùˆ Ùاشيسم. انتقاد آنان از Ùرهنگ، به غير از چند نکته ÙŠ مهم Ú©Ù‡ اکنون همه کس آنها را مي داند مثل زيان بخش بودن تجارتي کردن هنر ØŒ اشباع شده از نوستالژي (Øسرت) براي روزهايي است Ú©Ù‡ Ù…Øظوظ شدن از Ùرهنگ مختص نخبگان بود. کتاب ديالکتيک روشنگري با روØيه اي Ùئودالي Ú©Ù‡ توده ها را تØقير مي کند به «عصر انسان ميان مايه» Øمله مي برد. جامعه ÙŠ توده اي شده از جهات مختل٠مورد Øمله قرار گرÙته است ØŒ Øتي در قرن گذشته کساني زيادي از جمله : توکويل ØŒ رنان، بورکهارت Ùˆ نيچه از آن انتقاد کرده بودند. ولي آنچه در Øمله ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به Ùرهنگ Ùˆ جامعه ÙŠ توده اي، جديد است اين است Ú©Ù‡ اين Øمله با Øمله ÙŠ به پوزيتيويسم Ùˆ علم ترکيب شده است ØŒ Ùˆ به پيروي از مارکس آنان نيز ريشه ÙŠ شّر را در تقسيم کار، «شيء شدگي» (reification) Ùˆ سلطه ÙŠ ارزش مبادله مي دانند. اما آن دو از مارکس بسيار Ùراتر مي روند Ùˆ گناه نخستين روشنگري را در اين مي دانند Ú©Ù‡ بشر را از طبيعت جد اکرده است Ùˆ طبيعت را به منزله ÙŠ شيء براي بهره کشي در نظر مي گيرد Ùˆ بر اثر آن انسان نيز به صورت نظم طبيعي درآمده است Ùˆ مانند طبيعت از او بهره کشي مي شود. اين Ùراگرد، انعکاس ايد ئولوژيک خود را در علم مي يابد Ú©Ù‡ به Ú©ÙŠÙيات علاقه Ùˆ توجهي ندارد بلکه Ùقط آن چيزي نظرش را جلب مي کند Ú©Ù‡ بتواند به Ø´Ú©Ù„ مقادير کمّي درآيد Ùˆ در خدمت مقاصد تکنولوژيکي قرار گيرد. هم چنان Ú©Ù‡ مي توان ديد Øمله ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو اساساً منطبق با سنت رومانتيک است. اما مولÙان کتاب ديالکتيک روشنگري هيچ راه Ùراري از اين وضع منØØ· ارايه نمي دهند Ùˆ نمي گويند چگونه مي توان دوباره با طبيعت دوست شد يا چگونه از شّر ارزش مبادله خلاص گشت Ùˆ چگونه بي پول Ùˆ بي Øساب Ùˆ کتاب در جهان مدرن زندگي کرد! تنها درماني Ú©Ù‡ آنها پيشنهاد مي کنند استدلال تئوريک است! Ùˆ ما مي توانيم انتظار داشته باشيم Ú©Ù‡ در چشم آنان امتياز اصلي استدلال تئوريک اين باشد Ú©Ù‡ از سلطه جويي منطق Ùˆ رياضيات رها باشد! (آنها مي گويند [چون منطق با امور کلي Ùˆ عام سر Ùˆ کار دارد] امر منØصر به Ùرد را تØقير مي کند).Û²Û´
کولاکوÙسکي در اينجا هورکهايمر Ùˆ آدورنو را به ياوه گويي متهم مي کند؛ زيرا اگر منطق به معني سلطه جويي Ùˆ زورگويي باشد Ùˆ مردود شناخته شود پس چگونه خواننده ÙŠ کتاب آن دو مي تواند استدلال تئوريک شان را درک کند؟ اگر او ذهن منطقي Ùˆ استدلالي نداشته باشد چگونه پي به درستي عقايد آنان مي برد؟ هورکهايمر Ùˆ آدورنو Ùˆ مارکوزه مي گويند چرا علم مستقل از ارزش – داوري است؟
آنان در نياÙته اند Ú©Ù‡ اگر علم چنين نبود با تبليغات سياسي Ùˆ هوچي گري تÙاوتي نداشت. اگر علم نسبت به موضوعي Ú©Ù‡ بررسي مي نمايد بي تÙاوت است Ùˆ از ارزش – داوري Øذر مي کند بدين معني نيست Ú©Ù‡ علم طرÙدار وضع موجود است . اگر پزشکي مرضي را بررسي نمايد Ùˆ درباره اش داوري ارزشي نکند آيا بدين معني است Ú©Ù‡ او نمي خواهد مرض را درمان کند؟
مارکسيست ها سرمايه داري را متهم مي کردند Ú©Ù‡ Ùقر را گسترش مي دهد Ùˆ بدين طريق مانع پيشرÙت Ùرهنگ مي شود؛ ولي کتاب ديالکتيک روشنگري مدعي است Ú©Ù‡ سرمايه داري رÙاه ايجاد کرده Ùˆ نيازهاي بسياري را برآورده است Ùˆ همين امر مانع پيشرÙت Ùرهنگ شده است. در عصر کنوني توده هاي وسيعي از مردم مي توانند از ديدن آثار هنري Ùˆ شنيدن موسيقي Ù…Øظوظ شوند چيزي Ú©Ù‡ در تاريخ بشر بي سابقه است. ولي مکتب ÙرانکÙورت همه ÙŠ اين دستاوردهاي مثبت را منÙÙŠ نشان مي دهد Ùˆ Ù…Øکوم مي کند.
مارکس Ùˆ انگلس Ùˆ لوکاچ Ùˆ اعضاي مکتب ÙرانکÙورت به پيروي از Ù‡Ú¯Ù„ مي گويند Ú©Ù‡ Ùهم [ Ú©Ù‡ اين اواخر آن را خرد ابزاري ناميده اند] ØŒ علم را بنا مي نهدو پاي بند اصل امتناع تناقض است؛ ولي ديالکتيک را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ نظري کش٠کرده است Ùˆ به جمع نقيضين اعتقاد دارد. جمع نقيضين را Ùقط خرد، يا دقيقترخرد٠ديالکتيکي، درک مي کند. اکنون نمونه اي از تراوش هاي اين خرد ديالکتيکي را مطالعه مي کنيم:
مارکس مي خواهد علت بروز بØران اقتصادي را در نظام سرمايه داري Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡Ø¯ ببينيم چگونه:
«اين دو Ùرايند [يعني خريد Ùˆ Ùروش Ú©Ù‡ از ديدگاه خرد ديالکتيکي مارکس، تز Ùˆ آنتي تزند] هر ÙŠÚ© Ùاقد استقلال دروني است به اين علت Ú©Ù‡ مکمل Ùرايند ديگرست». [چون تقابل هاي ديالکتيکي، تقابل هاي مجامع اند] پس جدايي يا هجر ميان اين دو عنصر٠مجامع خود را با خشونت به صورت بØران اقتصادي نشان مي دهد».Û²Ûµ
شنيده بوديم Ú©Ù‡ مرغان هوا وماهيان دريا به Øال زار عاشقان مي گريند، اما نشنيده بوديم Ú©Ù‡ ناله Ùˆ Ùغاني Ú©Ù‡ اين دو دلدادة ديالکتيکي سر مي دهند خود را با خشونت به صورت بØران اقتصادي نشان مي دهند Ùˆ موجب Ùرو ريزي نظام سرمايه داري مي شوند. مارکس غزلسرايي را با اراية نظرية علمي عوضي گرÙته است.بيچاره کمونيست ها Ú©Ù‡ انتظار داشته اند طبق اين اباطيل نظام سرمايه داري سقوط کند Ùˆ بر ويرانه هايش نظام سوسياليستي بر پا شود. اين اباطيل ارزاني خرد ديالکتيکي لوکاچ، هورکهايمر، آدورنو Ùˆ ديگر اعضاي مکتب ÙرانکÙورت باد.اسطوره هاي مارکسيستي نيروي خود را از دست داده اند Ùˆ به Ùکاهيات تنزل ياÙته اند. مارکسيسم از آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي متØقق در جامعه ÙŠ مدرن ØŒ يا به قول مارکسيست ها بورژوايي، انتقاد مي کرد Ùˆ آنها را کاريکاتور آزادي واقعي مي دانست. مارکسيسم وعده ÙŠ ايجاد بهشت بر زمين مي داد Ùˆ مي خواست جامعه ÙŠ بي طبقه Ùˆ بي دولت به وجود آورد. ولي وقتي مارکسيست ها قدرت را به دست گرÙتند ده ها ميليون انسان بي گناه را به قتل رساندند، اردوگاههاي کار اجباري برپا کردند، منتقدان رژيم خود را به عنوان ديوانه راهي تيمارستان ها کردند Ùˆ موجبات عقب اÙتادگي Ùرهنگي ØŒ اجتماعي Ùˆ اقتصادي جوامع زير سلطه ÙŠ خود را Ùراهم آوردند.
آيا بهتر نيست Ú©Ù‡ به جاي ديالکتيک روشنگري از ديالکتيک مارکسيسم Ùˆ با توجه به جناياتي Ú©Ù‡ Ùاشيسم مرتکب شده است ØŒ به طور عام تر، از ديالکتيک رومانتيسيسم سخن گوييم؟!
اما ارتباط ميان این دوقلوهاي همسان يعني مارکسيسم Ùˆ Ùاشيسم بر Ú†Ù‡ منوال بوده است؟ مي دانيم Ú©Ù‡ ژرژسورل هم مارکسيست بود Ùˆ هم Ùاشيست. در واقع موسوليني مريد ژرژسورل بود Ùˆ ژرژسورل هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù„Ù†ÙŠÙ† بود Ùˆ هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù…ÙˆØ³ÙˆÙ„ÙŠÙ†ÙŠ. Ùˆ باز مي دانيم Ú©Ù‡ دلاولپه Ùيلسو٠کمونيست ايتاليايي در آغاز پيرو جنتيله Ùيلسو٠Ùاشيست ايتاليايي بود ØŒ پس مسلم است Ú©Ù‡ بعضي از ÙيلسوÙان مارکسيست در عين Øال Ùاشيست نيز بوده اند! پيمان عدم تعرض Ú©Ù‡ ميان رژيم هيتلر Ùˆ رژيم استالين بسته شد Ùˆ به پيمان ريبن تروپ – مولوت٠(Û±Û¹Û³Û¹) معرو٠است نيز در خور ذکر است. طبق Ù…Ùاد اين پيمان شوروي متعهد مي شود Ú©Ù‡ مواد خام در اختيار رژيم نازي قرار دهد تا ماشين آدم کشي آن رژيم از کار باز نايستد Ùˆ بتواند آرزوي ديرينه مارکس Ùˆ پيروانش را تØقق ببخشد؛ يعني طومار دموکراسي Ùˆ ليبراليسم را در اروپا در هم بپيچد. طبق Ù…Ùاد پيمان مذکور اگر مواد خامي را Ú©Ù‡ رژيم نازي نياز دارد روسيه خود در اختيار نداشته باشد روسيه متعهد مي شود Ú©Ù‡ آنها را از جاهاي ديگر تهيه کند تا ماشين جنگي نازيها سرپا بماند Ùˆ بتواند به ويرانگري Ùˆ جنايات خود ادامه دهد.
طبق Ù…Ùاد سري اين پيمان رژيم نازي Ùˆ رژيم بلشويک کشورهاي اروپايي را ميان خود تقسيم مي کنند.
Ùرانتس نويمان Ú©Ù‡ از اعضاي مکتب ÙرانکÙورت بود در کتاب خود به نام : بهيموت (ساختار Ùˆ عمل کرد ناسيونال سوسياليسم) مي نويسد:
«ايد ئولوژي جديد ناسيونال سوسياليست به روشني تØري٠ايد ئولوژي مارکسيستي به منظور به دام انداختن طبقه ÙŠ کارگر مارکسيست است.
[ ....] مثلاً سرمقاله ÙŠ ÙرانکÙورتر تسايتونگ (ÙŠÚ©ÙŠ از مجلات نازيها) زير عنوان : «جهاني Ú©Ù‡ غرق مي شود» در واقع نقدي مارکسيستي از بريتانياي کبير است.
گرچه در اين مقاله آمده است Ú©Ù‡ در آلمان نيز اشخاص ثروتمند وجود دارند، اما Ú¯Ùته مي شود Ú©Ù‡ آنها برخلا٠انگلستان Ú©Ù‡ «سرزمين بورژوازي رو به زوال جهاني است» «نقشي در کارها ندارند» . «نظام اجتماعي بورژوايي براي نابودکردن Ùئوداليسم اساسي بود» . Ùˆ بدين سان داراي نقش تاريخي بزرگي بود ØŒ اما اکنون ديگر اين نقش را از دست داده است . «در دنياي کنوني ... بيش از ÙŠÚ© قرن است Ú©Ù‡ غرشي عظيم طنين اÙÚ©Ù† است ØŒ غرشي Ú©Ù‡ هر زمان رساتر مي شود Ùˆ هر قدر اشخاص گوش هاي خود را Ù…ØÚ©Ù… تر مي بندند، بلندتر Ùˆ تهديدآميزتر مي شود، اين همان غرش توده ها است».
[ ...] اين مقاله بر طبق سنت مارکس، انگلس Ùˆ لنين نوشته شده است ØŒ Ùˆ با نقد معرو٠نظام اجتماعي Ùˆ سياسي بريتانيا تÙاوتي ندارد». نويمان سپس به سخنراني ÙŠÚ©ÙŠ از نازي ها به نام دکتر ديتريش، رئيس مطبوعات رايش، اشاره مي کند Ú©Ù‡ او در آن ØŒ نظريه ÙŠ ارزش کار را از ديدگاه مارکس ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠ دهد. نويمان سپس مي اÙزايد : «اين Ú¯Ùته، Ùˆ Ú¯Ùته هاي مشابهي Ú©Ù‡ آلÙرد روزنبرگ در گشايش موسسه ÙŠ Øزبي پژوهش هاي يهودي ايراد کرده است ØŒ پژواکي است از نظريه ÙŠ مارکسيستي خصلت کالا پرستانه ÙŠ جامعة بورژوايي، اما در Øقيقت نه تØليلي مارکسيستي Ú©Ù‡ شبه مارکسيستي است. [ ...]
نمونه هاي زير ممکن است براي روشن شدن مسئله کاÙÙŠ باشند [ ...]
بدين سان Ùرمول بندي جديد [= نازيسم] با پذيرش سمبل هاي مارکسيستي همراه است. مانند پرچم سرخ (گر Ú†Ù‡ به صليب شکسته زينت ياÙته) ØŒ تبديل روز اول ماه مه مارکسيستي به جشن ملي Ùˆ پذيرش بسياري از سرودهاي پرولتاريايي، البته با مضامين جديد.»۲۶
نويمان در صÙØÙ‡ ÙŠ Û²ÛµÛ¶ کتاب ياد شده مي گويد Ú©Ù‡ گروهي از کمونيست ها (بلشويک هاي ملي) جذب پيراهن قهوه اي ها Ùˆ پيراهن سياهان شدند.
مي بينيم Ú©Ù‡ مارکسيسم Ùˆ Ùاشيسم دو روي ÙŠÚ© سکه يا دوقلوهاي همسان اند. با در نظرگرÙتن Ùضاي ارتجاعي Ùرهنگ آلمان دهه هاي بيست Ùˆ سي اين قرن Ú©Ù‡ مرتجعان Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) Ùˆ مرتجعان راست (از جمله شپنگلر Ùˆ هايدگر) به وجود آورده بودند در مي يابيم Ú©Ù‡ ارنست کاسيرر براي نوشتن کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري Ú†Ù‡ تهوري از خود نشان داده Ùˆ تا Ú†Ù‡ اندازه در Ùرهنگ آلمان آن زمان اØساس غربت مي کرده است.
کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري در سال Û±Û¹Û³Û² انتشار ياÙت يعني در آستانه ÙŠ پيروزي نازيسم. هنگامي Ú©Ù‡ پيشگÙتار مول٠را بر کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري مي خوانيم اين Ù…Øيط خصمانه را تا Øدودي Øس مي کنيم. کاسيرر مي نويسد : «مي بايد دوره اي [ = عصر روشنگري] را به يادآورد Ú©Ù‡ استقلال خرد را کش٠کرد Ùˆ با شور Ùˆ شوق از آن دÙاع نمود Ùˆ استقلال خرد را در همه ÙŠ قلمروهاي امور عقلي اعلام کرد Ùˆ به طور استوار برقرار ساخت [ ...]
شعار «براي دانستن شهامت داشته باش» که کانت آن را شعار روشنگري مي ناميد ، درباره ي رابطه ي تاريخي خود ما با آن دوره نيز صدق مي کند [ ...]
آن قرني Ú©Ù‡ براي خرد Ùˆ علم به عنوان عالي ترين قواي شناخت انساني، Øرمت قايل بود نمي تواند Ùˆ نمي بايد Øتي براي ما به دست Ùراموشي سپرده شود. ما بايد شيوه اي بيابيم Ú©Ù‡ نه تنها آن عصر را در Ø´Ú©Ù„ ويژه اش ببينيم بلکه بايد دوباره آن نيروهاي اصيلي را آزاد کنيم Ú©Ù‡ آن عصر را Ø´Ú©Ù„ بخشيدند Ùˆ به پيش راندند»۲۷
تاکنون به تÙصيل درباره ÙŠ نظريه هايي Ú©Ù‡ درباره ÙŠ Ùاشيسم ارايه شده Ùˆ نيز هم صدايي Ùˆ هم دستي ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) با ارتجاع راست (= Ùاشيست ها Ùˆ نازي ها) سخن Ú¯Ùته ايم، اکنون جا داردکه به طور اجمالي به معرÙÙŠ ÙلسÙØ© ÙيلسوÙÙŠ بپردازيم Ú©Ù‡ به قول کاسيرر از جمله ÙلسÙÙ‡ هايي است Ú©Ù‡ «همه ÙŠ اميد خود را در داشتن سهمي Ùعال براي ساختن Ùˆ بازسازي Øيات Ùرهنگ انساني از دست داده است». چنين ÙلسÙÙ‡ اي آرمان هاي اساسي تئوريک Ùˆ اخلاقي را انکار مي کند. بنابراين مي تواند آلت دست رهبران سياسي شود» (اسطوره ÙŠ دولت، صÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·). ÙلسÙÙ‡ ÙŠ جديد آلماني آن نيروهايي را متزلزل Ùˆ تضعي٠کرد Ú©Ù‡ مي توانستند در برابر اسطوره هاي سياسي جديد ايستادگي کنند (اسطوره ÙŠ دولت ØŒ صÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·)
در Øقيقت ØŒÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک ارنست کاسيرر پاسخي به ÙلسÙØ© Øيات است . ÙلسÙÙ‡ ÙŠ کاسيرر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ امر غيرعقلاني يعني ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات يا اگزيستانسياليسم قرار دارد. ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ ÙŠ سنت دکارت است Ú©Ù‡ مي کوشد در جهان Ù…Ùاهيم ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمايز (نه در تصاوير شاعرانه Ùˆ عبارات ابهام آميز) Øرکت کند. اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات بيشتر با تصاوير شاعرانه ØŒ عبارات مبهم Ú©Ù‡ هيچکس معناي آنها را به تمامي در نمي يابد Ùˆ در جهان ايماها Ùˆ اشاره ها به سر مي برد Ùˆ مي خواهد با امر بي واسطه يا با هستي [ØŸ!] تماس Øاصل کند . نيچه، Ú©ÙŠ يرکه گور Ùˆ ماکس شلر Ùˆ هايدگر از جمله نمايندگان ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات هستند. خستگي ذهني بعضي از متÙلسÙان با Ù…Ùاهيم عقلاني، ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات را Ú©Ù‡ بيشتر زباني شعر گونه دارد برايشان جذاب ساخته است. به نظر کاسيرر هستي يا در قلمرو زبان Ø´Ú©Ù„ مي گيرد يا در قلمرو اسطوره Ùˆ دين Ùˆ هنر يا در قلمرو علم. هستي يي Ú©Ù‡ خارج از اين قلمروها وجود داشته باشد Ùˆ بتوان با آن تماس Øاصل کرد پندار Ù…Øض است. بنابراين به نظر کاسيرر اگر بخواهيم Ø´Ú©Ù„ گيري هستي را در زبان بشناسيم بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ زبان بخوانيم Ùˆ در واقع جلد ÙŠÚ©Ù… کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک به همين موضوع اختصاص دارد. اگر علاقمند به شناخت Ø´Ú©Ù„ گيري هستي در اسطوره ودين هستيم بايد به پژوهش در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ اسطوره Ùˆ دين بپردازيم Ú©Ù‡ موضوع جلد دوم کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک است.
Ùˆ اگر بخواهيم بدانيم Ú©Ù‡ علم چگونه هستي را مي شناسد بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ علم بخوانيم Ú©Ù‡ موضوع جلد سوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک است. هستي، ÙÙŠ Ù†Ùسه، Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ خاموش است ØŒ اين Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ هستي را به سخن وا مي دارد. بنابراين ايرادهاي Ú©ÙŠ يرکه گور ØŒ شلر Ùˆ هايدگر به ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠ پايه اند. کاسيرر قصد داشته است Ú©Ù‡ موضوع جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک را به بررسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات يا اگزيستانسياليسم Ú©Ù‡ به نظر او جديدترين Ø´Ú©Ù„ متاÙيزيک است اختصاص دهد ولي ظاهراً موضوع را دنبال نکرده است. کاسيرر شناسان در ميان دست نوشته هاي او Ú©Ù‡ در دانشگاه ييل امريکا نگاهداري مي شوند به يادداشت هايي دست ياÙته اند Ú©Ù‡ مربوط به اين جلد چهارم مي شوند. بخشي از اين يادداشت ها دنباله ÙŠ جلد سوم اند Ú©Ù‡ به علت قطور شدن بيش از Øد جلد سوم کاسيرر از چاپ آنها در جلد سوم صرÙنظر کرده است ولي بقيه آنها مختص جلد چهارم اند. در اين يادداشت ها،که درسال 1995 متن آلماني آنها Ùˆ درسال 1996 ترجمة انگليسي شان انتشار ياÙته اند28ØŒ کاسيرر درباره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر سخن Ú¯Ùته Ùˆ ايرادهاي اساسي به آن گرÙته است. کاسيرر در بخشي از جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرم هاي سمبليک : متاÙيزيک Ùرمهاي سمبليک تØت عنوان «روØ» Ùˆ «زندگي» مي نويسد:
«براي هايدگر Ú©Ù‡ نه از زيست شناسي بلکه از طريق ÙلسÙÙ‡ ÙŠ دين [وارد بØØ« هستي] شده است، مسئله ÙŠ «زندگي» Ùˆ «روØ» (geist) طور ديگري Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ شود. مبناي نظر او درباره ÙŠ «وجود» (existence) Ùˆ «زماني بودن» (temporality) - برخلا٠برگسون Ú©Ù‡ نظرش از طريق تأمل در پديدارهاي طبيعي Øيات، يعني پديدارهاي طبيعي٠«پا به عرصة وجود گذاشتن» Ùˆ سپس «از ميان رÙتن» Ø´Ú©Ù„ گرÙته است - «زماني بودن» در «لØظه ÙŠ کنوني» است Ú©Ù‡ اين «لØظه ÙŠ کنوني» به معناي ديني درک مي شود؛ زيرا «لØظه ÙŠ کنوني» از طريق «دغدغة خاطر» (Sorge آلماني، Care انگليسي) Ùˆ از طريق پديده ÙŠ ديني٠مرگ Ùˆ «اضطراب » (angst ) Ø´Ú©Ù„ مي گيرد (رجوع کنيد به آثار Ú©ÙŠ يرکه گور)
هايدگر نمي کوشد Ú©Ù‡ قلمرو Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ از «طبيعت» به دست آورد يعني آنتولوژي (هستي شناسي) وجود را از هستي «اشياء» يا از هستي٠واقعيت، به دست آورد. برعکس، اومعتقد است Ú©Ù‡ Ú©Ù„ جهان اشياء ØŒ Ú©Ù„ جهان واقعيت، پديداري ثانوي Ùˆ Ùرعي است. ريشه ÙŠ «ايده آليسم» هايدگر همين جاست. «جهان، نه چيزي Øاضر در دست است نه چيزي آماده ÙŠ دست ياÙتن ØŒ بلکه جهان خود را در زمان، زماني مي کند. جهان، با «خارج از خودش» Ú©Ù‡ ناشي از خود بي خود شدن است، آنجا «هست».
اگر دازين (Dasein) [= هستي در آنجا] نباشد، جهاني نيز «آنجا» نيست. [کاسيرر در پي نويس مي گويد که اين موضوع سخت مورد ترديد است] . [...]
در اينجا اساساً راه من Ùˆ هايدگر از ÙŠÚ© ديگر جدا مي شوند. زيرا به نظر من امر آنتولوژيک نمي تواند از امر آنتيک (ontic)ØŒ Ùˆ امر منÙرد نمي تواند از امر «کلي» بدان شيوه اي جدا باشد Ú©Ù‡ هايدگر مي کوشد آنها را از ÙŠÚ© ديگر جدا کند، بلکه اين دو همبستة هم اند.
ما امر کلي را به منزله ÙŠ «آنها» ÙŠ صر٠نمي شناسيم بلکه آن را به مثابه ÙŠ Â«Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ Ùرهنگ عيني» مي دانيم. اما از نظر هايدگر انديشه به چنين عينيتي دسترسي ندارد. بنابراين Øتي لوگوسLogosØŒ زبان ØŒ اکنون صرÙاً پديده اي اجتماعي مي شود Ú©Ù‡ در اين مقام، مانند نظر برگسون در مورد زبان، هيچ Ù…Øتواي عقلاني ندارد. Ú¯Ùتار استدلالي Discoure به منزله ÙŠ «نوموس» nomos به مثابه ÙŠ در بردارنده ÙŠ خرد ØŒ درک نمي شود بلکه صرÙاً «سخن Ú¯Ùتن» درباره ÙŠ امور عادي يا «سخن Ú¯Ùتن درباره ÙŠ امور پيش اÙتاده» شناخته مي شود. در اينجا تسليم شدن به جهان «امر کلي» دوباره به منزله ÙŠ نگريستن به دور از وجود خويشتن شناخته مي گردد يا نوعي «هبوط از بهشت» دانسته مي شود. در اينجا اساساً جايي است Ú©Ù‡ ما از او جدا مي شويم. زيرا از نظر ما Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ نه با ساختار امور روزمره به پايان مي رسد نه در اين ساختار تباه مي شود. امر «غيرشخصي» صرÙاً در Ø´Ú©Ù„ اجتماعي بي رنگ Ùˆ بي رمق امور روزمره ÙŠ «آنها» خلاصه نمي شود بلکه معناي Ùراشخصي دارد.اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر به اين معناي Ùراشخصي دسترسي ندارد.
مسلماً ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر معنايي براي Øيات تاريخي قايل است. اما از نظر اين ÙلسÙÙ‡ همه ÙŠ Ùهم تاريخي صرÙاً تکرار سرنوشت٠هستي هاي [= دازين] شخصي، يا سرنوشت هاي شخصي اند.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اين جنبه از تاريخ را عميق Ùˆ بسيار خوب درک کرده است [ ...] اراده ÙŠ آزاد شده Ú©Ù‡ به سوي خود باز مي گردد به تکرار امکان ارايه شده ÙŠ وجود مبدل مي شود. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر جنبه اي از تاريخي بودن٠[ وجود] historicality به طور عميق Ùˆ به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø´Ù†Ø§Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù‡ مي شود. اما در اين ÙلسÙÙ‡ هميشه با درک ديني٠Ùرد گرايانه از تاريخ روبرو مي شويم . از نظر هايدگر تاريخ به منزله ÙŠ تاريخ Ùرهنگ ØŒ تاريخ معنا، Ùˆ تاريخ به منزله ÙŠ زندگي روØ٠عيني وجود ندارد . به نظر او تاريخ از اين طريق تجلي پيدا نمي کند [ ...] هايدگر در قلمرو زندگي Øرکت مي کند Ùˆ در اين قلمرو به وجود شخصي مي رسد Ùˆ بلاÙاصله از آن ØŒ براي هدÙÙŠ ديني سود مي جويد؛ اما از سوي ديگر او در همين قلمروي وجود٠شخصي متوق٠مي شود Ùˆ Ù…Øصور مي گردد. دين او توان Ùˆ عمق خود را از گرايش Ùرد گرايانه اي به دست مي آورد Ú©Ù‡ از آثار لوتر Ùˆ Ú©ÙŠ يرکه گور گرÙته است.
در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ ما به رغم هر چيز ديگري، به معناي ايده آليستي Ùˆ کلي تري از دين Ùˆ به معناي ايده آليستي از تاريخ اعتقاد داريم . در چنين معنايي، آزادي Ùˆ رهايي از اضطراب را مي جوييم Ú©Ù‡ از «وضع اساسي ذهن» موجود متناهي ناشي مي شود. اما اين اضطراب Ùقط بر آغاز دلالت مي کند نه بر پايان، نه بر Ùشاري اجتناب ناپذير بر وجود متناهي ما [ ...] ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ سرانجام ØŒ تاريخ را به اين معنا مي شناسد : کليت سرنوشت هاي ديني – Ùردي Ú©Ù‡ هر ÙŠÚ© از آن ها، خود به خود، به طور غيرعقلاني هبوط کرده Ùˆ خود به خود، پراکنده شده اند .
ايده ÙŠ انسانيت( humanitas) را هايدگر به عنوان «مÙهوم» صر٠مردود مي داند . [ ...] Ú©Ù„ بØØ« هايدگر بر مسئله ÙŠ مرگ متمرکز است. تØليل وجود نقطه ÙŠ اتکاي خود را در مسئله ÙŠ مرگ مي يابد، زيرا مسئله ÙŠ مرگ در معنا Ùˆ ذات وجود بشر قرار دارد، اين وجود پاياني دارد، انسان ها مي ميرند.
مردن سرنوشت عارضي بشر نيست بلکه بايد آن را از طريق سرشت اساسي وجود بشر درک کرد. بشر [ به جريان زمان] پرتاب شده است. [ ...] سخن اصلي هايدگر همين است. زيرا براي وجودي Ú©Ù‡ در زمان است Ùˆ در زمان نيز ناپديد مي شود Øقايق سرمدي نمي توانند وجود داشته باشند.
بر هر چيز انساني Ùˆ هر چيزي Ú©Ù‡ بشر بدان مي پردازد داغ مرگ زده شده است. بر «Øقيقت» نيز Ú©Ù‡ موضوع Ùˆ Ù…Øتواي آگاهي بشري است داغ مرگ زده شده است . زيرا اين آگاهي اساساً آگاهي موجودي متناهي است . اين وضع، اين آگاهي را آگاهي متناهي Ùˆ زودگذري مي کند. بنابراين انديشه ÙŠ «Øقايق جاودان» از نظر هايدگر ØŒ تقريباً نوعي ترکيب امور متناقض( hybris) است، نوعي Ùراتر رÙتن از Ù…Øدوديت هاي انساني است Ú©Ù‡ پديده ÙŠ اصلي Ùˆ اولي، يعني مرگ را Ùراموش مي کند. Ú©Ù„ تØليل وجود هيچ هد٠ديگري ندارد جز اين Ú©Ù‡ اين روند را وارونه کند يعني دوباره مرگ را از «نهان گاه» بيرون آورد Ùˆ آن را در معرض تماشا بگذارد.
نمي توان اين موضوع را انکار کرد Ú©Ù‡ [در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر] صداي واقعي دين را مي شنويم. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ú©ÙŠ يرکه گور Ù…Ùهوم اضطراب در مرکز پديدارشناسي او قرار مي گيرد Ùˆ اضطراب اساساً اضطراب درباره ÙŠ متناهي Ùˆ موقتي Ùˆ Ùاني بودن انسان است. اما در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تا آنجا Ú©Ù‡ شيوه ÙŠ او در Ø·Ø±Ø Ù…Ø³Ø¦Ù„Ù‡ کاملاً از طريق بررسي هاي خداشناسانه متعين مي شود، مسئله عمق بيشتري پيدا مي کند. اما هايدگر راه ØÙ„ خداشناسانه ÙŠ مسئله را رد مي کند. او اجازه نمي دهد Ú©Ù‡ اضطراب به عنوان وضع اساسي ذهن نوع بشر، از طريق متاÙيزيک کلامي يا از طريق بشارت رستگاري در آخرت Ú©Ù‡ دين هاي آسماني وعده مي دهند از ميان برود.
اما اين گرايش ديني در مورد مرگ Ú©Ù‡ Ú©Ù„ زندگي را به اضطراب Ùرو مي کاهد Ùˆ آن را در «دغدغة خاطر» مستØيل مي کند نه يگانه راه ØÙ„ است نه واقعاً راه ØÙ„ ÙلسÙÙŠ است». 29
کاسيرر معتقد بود Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تسليم شدن به وضع موجود را توصيه مي کند. اما او نيروي مخرب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر را دست Ú©Ù… گرÙته بود.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ بيماري Ú©Ù‡ اضطراب Ùˆ مرگ را کانون خود قرار مي دهد پي آمدهاي مرگباري نيز خواهد داشت. پيترگي در کتاب خود به نام : Ùرهنگ دوره ÙŠ Ùˆ ايمار مي نويسد : «در ميان اين پيامبران ØŒ شايد هايدگر نامتØمل ترين کانديد براي تأثيرگذاري بود. اما تأثير او بسيار زياد بود بسيار زيادتر از سمينار ÙلسÙÙŠ اش در دانشگاه ماربورگ ØŒ بسيار زيادتر از آنچه ممکن است در پرتو کتاب بيش از Øد نامÙهومش: هستي Ùˆ زمان ØŒ منتشر شده در سال Û±Û¹Û²Û·ØŒ به نظر رسد، بسيار زيادتر از آنچه خود هايدگر، در انزواي Ùرهيخته وارش Ùˆ تØقير آشکارش نسبت به ديگر ÙيلسوÙان ØŒ آرزويش را داشت. اما هم چنان Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ از Ùهيم ترين منتقدانش پل هوهنرÙلد Paul Huhnerfeld Ú¯Ùته است :
«اين کتابها Ú©Ù‡ معنايشان، هنگامي Ú©Ù‡ منتشر شدند، به دشواري قابل Ùهم بود، بليعده مي شدند، Ùˆ تعداد سربازان جوان آلماني Ú©Ù‡ در جنگ جهاني دوم، جايي در روسيه يا در Ø¢Ùريقا جان مي سپردند در Øالي Ú©Ù‡ کوله پشتي هايشان پر از کتابهاي هولدرلين Ùˆ هايدگر بود، شمارش ناپذير بود. اصطلاØات کليدي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اموري دور از دسترس نبودند.
بسياري از منتقدان درياÙته اند Ú©Ù‡ واژه هايي مانند «اضطراب» ØŒ « دغدغه ÙŠ خاطر» ØŒ «نيستي» ØŒ «وجود» ØŒ «تصميم» Ùˆ شايد از همة آنها مهمتر «مرگ» اصطلاØاتي بودند Ú©Ù‡ شاعران Ùˆ نمايش نامه نويسان اکسپرسيونيست آنها را کاملاً براي کساني آشنا شناخته بودند Ú©Ù‡ Øتي ÙŠÚ© سطر از آثار Ú©ÙŠ يرکه گور را نخوانده بودند. آنچه هايدگر انجام داد اين بود Ú©Ù‡ به اين امور غيرعقلاني Ùˆ مرگ Ú©Ù‡ بر زندگي بسياري از آلماني ها، در آن ايام سخت، چيره بود، جديت ÙلسÙÙŠ ببخشد Ùˆ برايشان اØترامي پروÙسوري بدست آورد ».30
مي توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ عصاره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر همين شعار Ùاشيست هاي اسپانيايي است: «مرگ بر عقل، زنده باد مرگ» .
تا اینجا نظریات مختل٠را درباره سرشت Ùاشیسم Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نیز پایگاه اجتماعیش بیان کرده ایم . در آغاز Ú¯Ùتیم Ú©Ù‡ اومانیست های Ù…ØاÙظه کار Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ صنعتی شدن ØŒ علم، خردگرایی، دموکراسی Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهای روشنگری نامیده Ù…ÛŒ شوند تهدیدی جدی برای بقای تمدن Ùˆ ادامه ÛŒ Øیات آن هستند. آنان از جامعه پیش – صنعتی تصویری خیال انگیز Ùˆ غیرواقعی ارایه Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با یکدیگر به سر Ù…ÛŒ بردند، روابط اجتماعی ساده Ùˆ مستقیم بود، طبیعت پاس داشته Ù…ÛŒ شد Ùˆ مانند اینها. اما در زیر خواهیم دید Ú©Ù‡ مارکسیست های رادیکال نیز با اومانیست های Ù…ØاÙظه کار هم آوازند. هورکهایمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : دیالکتیک روشنگری مدعی اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قیاسی علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بیان Ù…ÛŒ کند! Øس مشترک، «ارتجاعی» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزیتیویستی است. به نظر این دو رومانتیک آلمانی، روشنگری چیزی جز اردوگاه کار نیست!
یدالله موقن: Ùاشیسم چیست؟What Is Fascism? by Yadollah Moughen
تا اينجا نظريات مختل٠را دربارة سرشت Ùاشيسم Ùˆ علت ظهور آن Ùˆ نيز پايگاه اجتماعيش بيان کرده ايم . در آغاز Ú¯Ùتيم Ú©Ù‡ اومانيست هاي Ù…ØاÙظه کار مي گويند Ú©Ù‡ صنعتي شدن ØŒ علم، خردگرايي، دموکراسي Ùˆ به طور خلاصه آنچه دستاوردهاي روشنگري ناميده مي شوند تهديدي جدي براي بقاي تمدن Ùˆ ادامه ÙŠ Øيات آن هستند. آنان از جامعه پيش – صنعتي تصويري خيال انگيز Ùˆ غيرواقعي ارايه مي دهند Ú©Ù‡ در آن ØŒ انسان ها در ارتباط با يکديگر به سر مي بردند، روابط اجتماعي ساده Ùˆ مستقيم بود، طبيعت پاس داشته مي شد Ùˆ مانند اينها. اما در زير خواهيم ديد Ú©Ù‡ مارکسيست هاي راديکال نيز با اومانيست هاي Ù…ØاÙظه کار هم عقيده اند. هورکهايمر Ùˆ آدورنو در اثر مشترکشان به نام : ديالکتيک روشنگري مدعي اند Ú©Ù‡ Ø´Ú©Ù„ قياسي علم ØŒ سلسله مراتب وزور را بيان مي کند! Øس مشترک، «ارتجاعي» است ! Ùˆ علم ØŒ پوزيتيويستي. به نظر اين دو رومانتيک آلماني، روشنگري چيزي جز اردوگاه کار نيست!
روشنگري، توتاليتاريستي است بدان Øد Ú©Ù‡ هيچ سيستمي تاکنون نبوده است . تا آنجا Ú©Ù‡ به شيء شدگي ارتباط مي يابد ØŒ مسئول رياضيات است. «آن شيوه اي Ú©Ù‡ گاليله طبيعت را به صورت٠شکل هاي هندسي Ùˆ رقم Ùˆ عدد درآورد، موجب شد Ú©Ù‡ انديشه خود را به Ø´Ú©Ù„ [...] ÙŠÚ© Ùرايند اتوماتيک، شيء کند»؛ يعني انديشه به صورت اعداد Ùˆ Øرو٠و اشکال هندسي در آيد . «صنعت، Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† ها را به صورت شيء در مي آورد» . علم به وجود خويش آگاهي ندارد ØŒ صرÙاً ابزار است .« اما روشنگري ÙلسÙÙ‡ اي است Ú©Ù‡ Øقيقت را با سيستم علمي ÙŠÚ©ÙŠ مي داند» اين دو عار٠آلماني – يهودي به پيروي از لوکاچ معتقدند Ú©Ù‡ «علم، نهاد٠جهان بورژوايي است » Ú©Ù‡ بايد بر اÙکنده شود. اما کمونيستي به نام گوران تربورن در مقاله ÙŠ خود به نام : «مکتب ÙرانکÙورت» درباره ÙŠ کتاب ديالکتيک روشنگري چنين اظهار نظر مي کند :
هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي پرسند «چرا به جاي اين Ú©Ù‡ به شرايط واقعاً انساني وارد شويم ØŒ بشريت به ورطه ÙŠ نوع جديدي از بربريت سقوط کرد ØŸ [يعني به Ùاشيسم Ùˆ نازيسم]» .تربورن مي اÙزايد Ú©Ù‡ پاسخ کارل پوپر به همين پرسش در کتاب جامعه ÙŠ باز Ùˆ دشمنان آن، اين است:
مارکسيسم، تاريخ گرايي و اتوپياپرستي را به جاي «مهندسي گام به گام اجتماعي ارايه داد و همين ها موجب ظهور توتاليتاريسم شدند». و هايک در کتاب خود به نام راه بردگي، سوسياليسم و اقتصاد برنامه ريزي شده و دخالت دولت در امور اقتصادي را بر کرسي اتهام مي نشاند.
اما پاسخ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به پرسش Ùوق کاملاً متÙاوت با پاسخ پوپروهايک Ùˆ ماينکه Ùˆ هانا آرنت است . از نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو، Ùاشيسم خود تباهي٠روشنگري ليبرال است! Ùاشيسم Ùقط به اين معنا Øقيقت٠ليبراليسم نيست Ú©Ù‡ نابرابري هاي واقعي Ùˆ سرکوب شده Ùˆ نهÙته در مبادله ÙŠ ظاهراً آزاد در بازار سرمايه داري را بر ملا مي کند. Ùاشيسم، Øقيقت٠کل هد٠روشنگري٠بورژوا از بيکن به بعد را نشان مي دهد Ú©Ù‡ مي خواهد بشر را از زنجيرهاي خراÙات برهاند. [ يعني جنبش Ùاشيسم مي کوشيد بشر را از قيد خراÙات رهايي بخشد! ] هد٠اصلي Øمله ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو بازار اقتصادآزاد Ùˆ مناسبات توليد سرمايه داري نيست بلکه علوم طبيعي Ùˆ همتاي تجربي اش در شناخت شناسي است!
در کتاب ديالکتيک روشنگري کل٠معناي٠علم Ùˆ منطق مورد ترديد قرار مي گيرند ! [....] تبيين هاي مکتب ÙرانکÙورت از Ùاشيسم نهايتاً نمونه اي از ناتواني Ùˆ Ùقر تئوريک مکتب ÙرانکÙورت است.
موضوع کتاب ديالکتيک روشنگري خود تباهي خرد بورژوايي است. اما نظريه ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو خود نمونه اي از خود – تباهي راديکاليسم روشنÙکرانه است. دقيقاً همين راديکاليسم مؤلÙان کتاب در مورد رد جامعه Ùˆ Ùرهنگ بورژوايي است Ú©Ù‡ جنگ اÙزارهاي نظريه ÙŠ سوسياليستي (علم) را از دست آنان بيرون مي آورد Ùˆ آنها را وادار مي سازد Ú©Ù‡ به مقطع نويسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ ا نگارشي (يا نظري) عقب نشيني کنند.
بدين ترتيب Ùرو کاستن علم به ÙلسÙÙ‡ در نظريه ÙŠ مکتب ÙرانکÙورت، Ú©Ù‡ کتاب ديالکتيک روشنگري نمونه ÙŠ آن است، خصلت مضاع٠عرÙاني بودن (mystification) آن را برملا مي کند.
Ù…Øکوميت مستقيم منطق علوم به عنوان مسئول ظهور Ùاشيسم سبب مي شود Ú©Ù‡ مکتب ÙرانکÙورت نتواند نظريه اي ارايه دهد Ú©Ù‡ ظهور Ùاشيسم را بر اثر به هم پيوستن چندين عامل بداند Ùˆ با اتکاي به چنين نظريه اي بتوان با Ùاشيسم به طور موثرتر نبرد کرد. عقب نشيني از Ù…Ùاهيم علمي مارکسيستي به انتقاد ÙلسÙÙŠ (ايد ئولوژيک ) از جامعه ÙŠ سرمايه داري، مي کوشد تا Ùقدان نظريه اي دربارة جامعة سرمايه داري در مکتب ÙرانکÙورت را پرده پوشي کند»۲۱ البته مکتب ÙرانکÙورت در مورد Ùاشيسم هم چون ديگر موضوع ها انديشه اي تازه Ùˆ اصيل ندارد ØŒ بلکه Ùقط ØرÙهاي ششمين کنگره ÙŠ اØزاب کمونيست را در مورد Ùاشيسم تکرار مي کند:
«Ùاشيسم مرØلة اجتناب ناپذير Ùˆ نهايي سرمايه داري است».
کتابي Ú©Ù‡ مظهر ناتواني مکتب ÙرانکÙورت در ارايه ÙŠ نظريه اي درباره ÙŠ جامعه ÙŠ مدرن، يا به قول مارکسيست ها ØŒ جامعه ÙŠ سرمايه داري است Ùˆ نمونه ÙŠ بارز Ùقر تئوريک در مورد دولت Ùˆ به خصوص Ùاشيسم Ùˆ نازيسم در ميان مارکسيست ها از جمله اعضاي مکتب ÙرانکÙورت است در ميان بعضي از متÙلسÙان ايراني ÙŠÚ© شاهکار ÙلسÙÙŠ شناخته شده است ! هورکهايمر Ùˆ آدورنو با برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان روشنگري Ùˆ Ùاشيسم، ميان خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري Ùˆ ظهور Ùاشيسم، بدين معني Ú©Ù‡ Ùاشيسم تØقق کامل خراÙÙ‡ ستيزي روشنگري است ØŒ ميان Ø´Ú©Ù„ استنتاجي علم Ùˆ خشونت به کار گرÙته شده در رژيم نازي ØŒ ميان روشنگري Ùˆ توتاليتاريسم Ùˆ برپايي اردوگاه هاي کار اجباري نشان مي دهند Ú©Ù‡ نه درک درستي از عليت علمي دارند نه درک درستي از روشنگري Ùˆ Ùاشيسم.
ورشکستگي مارکسيسم در Ùهم جهان مدرن Ùˆ تبيين جنبش هاي پاپيوليستي قرن بيستم را مي توان از همين کتاب ديالکتيک روشنگري درياÙت. ايتاليا هيچ گاه پرچم دار ايده آلهاي روشنگري نشد (ايتاليا مهد رنسانس بود نه گهواره روشنگري) Ùˆ آلمان پرچم دار جنگ با روشنگري بود، يعني آلمان سرزمين رومانتيک ها بود Ùˆ رومانتيک ها (Ú©Ù‡ شلينگ ØŒ Ù‡Ú¯Ù„ ØŒ مارکس،لوکاچ، هايدگر، هورکهايمر ØŒ آدرونو، مارکوزه، Ùˆ ديگر اعضاي آن مکتب در ميان آنان هستند) دشمنان سوگند خورده ÙŠ ايده آلهاي روشنگري بودندو هستند.
در واقع هورکهايمر Ùˆ آدورنو نه Ùقط قصد نبرد با Ùاشيسم را ندارند بلکه مانند ديگر مارکسيست ها در جنگ با روشنگري به ياري نازيها Ùˆ Ùاشيست ها شتاÙته اند . ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيستها) يا به ديگر سخن Ø¬Ù†Ø§Ø Ú†Ù¾ رومانتيسيسم به ياري Ø¬Ù†Ø§Ø Ø±Ø§Ø³Øª رومانتيسيسم يا ارتجاع راست (Ùاشيستها Ùˆ نازي ها ) برخاسته است.
اگر کتاب ديالکتيک روشنگري در ميان روشنÙکران ايراني آوازه اي نداشت Ùˆ بعضي از نويسندگان ايراني اتهاماتي را Ú©Ù‡ اين دو ايد ئولوگ مارکسيست بر علم Ùˆ عقل Ùˆ روشنگري وارد کرده اند طوطي وار تکرار نمي کردند در اينجا به بررسي Ùˆ نقد آن نمي پرداختيم.مثلا در ÙŠÚ©ÙŠ از مجله هاي وزين مي خوانيم: « کتاب ساده دل ولتر به کوره ÙŠ آدم سوزي آشويتس انجاميد، وکتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو به کوره ÛŒ آدم سوزي داخائو»! هر خواننده اي Ú©Ù‡ از عليّت علمي اندک درکي داشته باشد از برقراري رابطه ÙŠ علت Ùˆ معلولي ميان کتاب Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚ÙˆØ§Ù†ÙŠÙ† منتسکيو Ùˆ کتاب ساده دل ولتر با کوره هاي آدم سوزي نازي ها Øيرت مي کند Ùˆ از خود مي پرسد آيا رهبران نازي پيروان متعصب ولتر Ùˆ هولباخ ولومتري Ùˆ ديدرو بود ند؟ مگر هيتلر Ùˆ ديگر رهبران نازي ØŒ به پيروي از رومانتيک ها ØŒ ليبراليسم Ùˆ دموکراسي را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مکانيکي انگليسي ها Ùˆ Ùرانسوي ها نمي دانستند؟ مگر نازي ها با ليبراليسم Ùˆ دموکراسي به منزله ÙŠ مظاهر «غربزدگي » نبرد نمي کردند؟ مگر به هنگام اشغال پاريس ØŒ نازيها مجسمة ولتر را پايين نکشيدند؟ آيا ايده آل روشنگري بازگشت به وضع قبايل ابتدايي Ùˆ Ù…ØÙˆ Ùرد در جمع بود؟ مگر مبدأ Øرکت جنبش روشنگري مداراي ديني Ùˆ تØمل عقايد مخال٠نبود؟
مگر نقطة اتکاي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، سوژه [ذهن Ùˆ عقل Ùرد] نيست؟ مگر جهان Ùˆ جامعه از ديدگاه Ùˆ به اتکاي خرد همين سوژه ØŒ همين Ùردي Ú©Ù‡ از عقل برخوردار است ساخته Ùˆ پرداخته نمي شود؟ مگر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري به اين سوژه ØŒ به اين Ùرد بخرد نمي گويد Ú©Ù‡ تو آزادي همه چيز را مورد پرسش قرار دهي Ùˆ هيچ عقيدة تعبدي را نپذيري Ùˆ همه ÙŠ مراجع را مردود بداني؟ مگر در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل Ùردي براي نخستين بار بر پاي خود نمي ايستد؟ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري، عقل Ùرد يا به قول روشنÙکران به ظاهر تجددخواه ولي باطناً تاريک انديش ما ØŒ عقل جزيي را به جاي عقل کلي مي نشاند. Ùˆ علم يا باز به قول روشنÙکران مذکور علم جزيي نگر را به جاي Øکمت قديم مي گذارد. جهان مدرن ما را همين عقل جزيي نيوتن ها، گاليله ها ØŒ دکارت ها Ùˆ اينشتاين ها Ø´Ú©Ù„ داده است ØŒ Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ به وضع کيهان در ميلياردها سال پيش پي برده است Ùˆ نيز وضع آن را در ميلياردها سال آينده پيش بيني مي کند. همين عقل جزيي Ùˆ همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ مسئله اي به نام Ùواصل مکاني را از ميان برده است.
همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ دل ذرات Ùˆ پاره ذرات اتمي را شکاÙته Ùˆ آنها را مطالعه کرده است . همين علم جزيي نگر است Ú©Ù‡ در زمينه ÙŠ پزشکي ØŒ بيوشيمي ØŒ بيوÙيزيک به دستاوردهاي Ù…Øيرالعقولي نايل شده است .روشنÙکران ما پيش از آن Ú©Ù‡ چنين سخنان بي مايه اي بگويند بهتر است کمي بينديشند Ùˆ چشم هاي خود را باز کنند تا پي ببرند در Ú†Ù‡ جهاني به سر مي برند، جهاني Ú©Ù‡ ديگر Ù„Ùاظي Ùˆ رجز خواني خريداري ندارد Ùˆ علم بر آن Øکومت مي کند. هر ملتي Ú©Ù‡ به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… مجهز باشد مي تواند در تنازع بقاي Øاکم بر جهان جان به در برد Ùˆ الا از ميان خواهد رÙت. هورکهايمر Ùˆ آدونو مي گويند Ú©Ù‡ Ùاشيسم ØŒ به علم ارج مي نهاد پس علم مورد اØترام Ùاشيست ها بايد ذاتاً چيز بدي باشد. اگر Ùاشيست ها ظاهراً به علم ارج مي نهند از سر ناچاري است؛ زيرا بقاي هر گروهي منوط به اين است Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ اندازه به Ø³Ù„Ø§Ø Ø¹Ù„Ù… Ùˆ تکنولوژي مجهز شده Ùˆ از اين Øيث تا Ú†Ù‡ ميزان بر رقباي خود پيشي گرÙته است . هورکهايمر Ùˆ آدونو درست به خصلت علم پي نبرده اند. علم با نظام ارزشي ارتباط پيدا نمي کند. علوم طبيعي مستقل از ارزش داوريها هستند. در اينجا نيز هورکهايمر Ùˆ آدورنو ميان پديدة Ùاشيسم Ùˆ علم رابطه ÙŠ علّي٠علمي برقرار نمي کنند. نه مارکس درک درستي از عليت علمي داشت نه پيروان او درک درستي از آن دارند.. رابطه ÙŠ علّي Ú©Ù‡ مارکس ميان پديدارهاي اجتماعي برقرار مي کند از نوع رابطه ÙŠ علّي جادويي- اسطوره اي است.
ماترياليسم مارکس نيز از نوع جادويي- اسطوره اي است. براي درک ساختار انديشه ÙŠ مارکس Ùˆ پيروانش بايد آثار لوسين لوي – برول در مورد ساختار ذهن انسان ابتدايي يا مبØØ« عليت را در جلد دوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک ارنست کاسيرر با عنوان : انديشه ÙŠ اسطوره اي را بخوانيم تا دريابيم چرا مارکس Ùˆ پيروانش ميان پديدارهاي اجتماعي Ùˆ تاريخي Ú©Ù‡ هيچ گونه ارتباط علّي علمي ندارند رابطه ÙŠ علّي قايل مي شوند.
مثلاً مارکس ميان مالکيت وسايل توليد Ùˆ آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي رابطه ÙŠ علّي برقرار مي کند Ùˆ معتقد است با دولتي شدن مالکيت وسايل توليد ØŒ آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي به طور Ú©ÙŠÙÙŠ گسترش مي يابند.
با تجربه ÙŠ سوسياليسم در اروپاي خاوري Ùˆ شوروي پيشين بطلان چنين رابطه ÙŠ علّي معلوم شد. زيرا در آن کشورها گرچه مالکيت خصوصي بر وسايل توليد وجود نداشت، اما برخلا٠تصور مارکس، اثري از آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي نيز موجود نبود . براي درک آنچه هورکهايمر Ùˆ آدرونو بر ضد علم Ùˆ خرد Ùˆ روشنگري مي گويند بايد آثار رومانتيک هاي علم ستيز Ùˆ خرد ستيز اروپايي Ùˆ از جمله آثار Ù‡Ú¯Ù„ را مطالعه کنيم. هورکهايمر Ùˆ آدورنو معتقدند Ú©Ù‡ خرد، نوع بورژوايي Ùˆ نوع پرولتاريايي دارد ØŒ علم اصلاً ساخته Ùˆ پرداخته ÛŒ خرد عليل بورژوايي است Ú©Ù‡ بايد براÙکنده شود. مقصر اصلي گاليله است.
در Øقيقت هورکهايمر Ùˆ آدورنو مي خواهند کاري را انجام دهند Ú©Ù‡ کليسا از انجامش عاجز شد ØŒ يعني Ù…Øکوميت گاليله Ùˆ علم را! Ùˆ نيز شناختن علم به نام پديده اي اهريمني Ú©Ù‡ ايدئولوگهاي بورژوا يعني کساني چون گاليله آن را ساخته اند!
بندتو کروچه در بررسي انتقاد برگسون از علم مي نويسد:
«همه اين انتقادهايي Ú©Ù‡ به سوي علم هد٠گيري شده اند براي کساني Ú©Ù‡ قبلاً انتقادهاي ياکوبي ØŒ شلينگ ØŒ نوÙاليس Ùˆ ديگر رومانتيک ها Ùˆ به ويژه انتقادهاي Ùوق العاده اي را Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ از Ùهم انتزاعي (يعني Ùهم تجربي Ùˆ Ùهم رياضي [Ùˆ به قول هورکهايمر وآدورنو عقل ابزاري] مي کند خوانده باشند ،تازگي ندارد. انتقادهاي Ù‡Ú¯Ù„ سراسر کتاب هاي او را Ùرا گرÙته اند از کتاب پديدارشناسي Ø±ÙˆØ Ú¯Ø±Ùته تا علم منطق او. Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ اين انتقادها را با مثالهايي Ú©Ù‡ زده است Ùˆ شرØهايي Ú©Ù‡ بر عبارات کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت نگاشته تقويت کرده است»۲۲.
[از اين رو انتقادهاي برگسون تکرار همان Øر٠هاي رومانتيک ها است.]
کساني Ú©Ù‡ مي پندارند انتقاد لوکاچ، اعضاي مکتب ÙرانکÙورت ØŒ هايدگر Ùˆ پست مدرنيست ها از علم Ùˆ عقل چيزي تازه Ùˆ Ùوق العاده در بر دارد خوب است نوشته ÙŠ ويلهلم ديلتاي Ùيلسو٠بزرگ آلماني (۱۹۱۱–۱۸۳۳) را تØت عنوان: سرگذشت Ù‡Ú¯Ù„ جوان بخوانند Ùˆ از انتقادات کوبنده ÙŠ او از علم ستيزي Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ ادعاهاي نظام ديالکتيکي او آگاه شوند. ديلتاي مي نويسد:
«Øتي Ø´Ú©Ù„ خود – Ù…Øصور Ùˆ بسته ÙŠ نظام مطلق Ù‡Ú¯Ù„ Ú©Ù‡ مي خواهد Ú©Ù„ جهان را درک کند با انديشه ÛŒ تکامل تدريجي Ú©Ù‡ در زمان صورت مي گيرد در تناقض آشکار است Ùˆ نيز با واقعياتي Ú©Ù‡ بر آنها متکي است ناسازگار. چگونه مي توان در ميان سيستم هاي متعدد از جهان Ú©Ù‡ برپايه ÙŠ نظريه هاي متعدد تØول Ùˆ تکامل Ø´Ú©Ù„ گرÙته اند Ùˆ نيز آينده ÙŠ بي کراني Ú©Ù‡ در زهدان جهان پنهان است Ùˆ مدام ساختارهايي تازه را به نمايش مي گذارد ادعاهاي Ù‡Ú¯Ù„ را باور کرد.
اگر Ø±ÙˆØ Ø¨Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ بر زمين به شناخت مطلق دست يابد بايد مجدداً مرکز کاينات شود ØŒ Ùˆ در Øقيقت تمامي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ از اين ديدگاه ساخته شده است ØŒ Øرکت Ùˆ تØول Ø±ÙˆØ Ø¨Ø± زمين نيز بايد اصولاً در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ مطلق کش٠شود Ùˆ به Ùرجام خويش برسد در اين مورد نيز تمامي تاريخ جهان Ùˆ تاريخ ÙلسÙÙ‡ [ در نظام Ù‡Ú¯Ù„] از همين ديدگاه ساخته شده است. انديشه ÙŠ تØول اØمقانه بودن ادعاهاي نظام هاي متاÙيزيکي را Ú©Ù‡ مي خواهند براي معماهاي جهان راه ØÙ„ قطعي ارايه دهند برملا مي کند. [ ...] از اين رو [Ù‡Ú¯Ù„ ناگزير بود به] علوم اثباتي – تجربي اعلان جنگ دهد. در همة نوشته هاي Ù‡Ú¯Ù„ نبردي نوميدانه بر ضد علوم طبيعي ØŒ علوم انساني Ùˆ تاريخ به چشم مي خورد».Û²Û³
ديلتاي معتقد است Ú©Ù‡ اصل تکامل Ú©Ù‡ در قرن نوزدهم کش٠شد نه Ùقط از آن Ù‡Ú¯Ù„ نيست بلکه ناقض ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ù‡Ú¯Ù„ است. نظام مند کردن نهايي طبيعت Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¨Ù‡ Ø´Ú©Ù„ پيش – Ùرض هاي قياس منطقي Ú©Ù‡ Ù‡Ú¯Ù„ انجام داده است ديگر متعلق به جهان مدرن ما نيست. عصر چنين ÙلسÙÙ‡ هاي انگارشي به سر آمده است.
زيرا اکنون «واقعيت» را با ياÙته ها Ùˆ امور واقع تجربي Ú©Ù‡ علوم اثباتي به دست آورده اند مي سنجند نه با Ù…Ùاهيم مابعد الطبيعي؛ Ùˆ در Øقيقت مارکسيسم نيز کوشش عبث Ùˆ نوميدانه ÙŠ هگليانيسم در قلمرو اقتصاد Ùˆ سياست است. اما از اينها گذشته، هم هگليانيسم مرده است Ùˆ هم مارکسيسم! اما گويي Ú©Ù‡ خبر مرگ مارکسيسم هنوز به گوش روشنÙکران ايراني نرسيده است Ùˆ اگر هم رسيده باشد آن را باور نکرده اند! وقتي تنه ÙŠ مارکسيسم مرده باشد، به طريق اولي ØŒ نظريه هاي مکتب ÙرانکÙورت Ú©Ù‡ شاخه Ùˆ برگ آن تنه اند نيز Ùرو ريخته اند ! برخلا٠نظر هورکهايمر Ùˆ آدورنو Ùاشيسم ØŒ تØقق ايده آلهاي روشنگري نبود، بلکه پي آمد هگليانيسم Ùˆ مارکسيسم Ùˆ به طور عام تر ثمره ÙŠ رومانتيسيسم بود.
لسک کولاکوÙسکي در جلد سوم کتاب خود به نام: جريان هاي اصلي مارکسيسم : Ùروپاشي ،درباره ÙŠ ديالکتيک روشنگري مي نويسد :
«به طور کلي Ù…Ùهوم آنان [يعني هورکهايمر Ùˆ آدورنو] از «روشنگري» Ù…Ùهومي خيالي ØŒ غيرتاريخي Ùˆ نامتجانس است Ùˆ مرکب از هرآن چيزي است Ú©Ù‡ آنها دوست نمي داشته اند مانند:
پوزيتيويسم، منطق، علوم قياسي Ùˆ علوم تجربي ØŒ سرمايه داري ØŒ قدرت٠پول، Ùرهنگ٠توده اي ØŒ ليبراليسم Ùˆ Ùاشيسم. انتقاد آنان از Ùرهنگ، به غير از چند نکته ÙŠ مهم Ú©Ù‡ اکنون همه کس آنها را مي داند مثل زيان بخش بودن تجارتي کردن هنر ØŒ اشباع شده از نوستالژي (Øسرت) براي روزهايي است Ú©Ù‡ Ù…Øظوظ شدن از Ùرهنگ مختص نخبگان بود. کتاب ديالکتيک روشنگري با روØيه اي Ùئودالي Ú©Ù‡ توده ها را تØقير مي کند به «عصر انسان ميان مايه» Øمله مي برد. جامعه ÙŠ توده اي شده از جهات مختل٠مورد Øمله قرار گرÙته است ØŒ Øتي در قرن گذشته کساني زيادي از جمله : توکويل ØŒ رنان، بورکهارت Ùˆ نيچه از آن انتقاد کرده بودند. ولي آنچه در Øمله ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو به Ùرهنگ Ùˆ جامعه ÙŠ توده اي، جديد است اين است Ú©Ù‡ اين Øمله با Øمله ÙŠ به پوزيتيويسم Ùˆ علم ترکيب شده است ØŒ Ùˆ به پيروي از مارکس آنان نيز ريشه ÙŠ شّر را در تقسيم کار، «شيء شدگي» (reification) Ùˆ سلطه ÙŠ ارزش مبادله مي دانند. اما آن دو از مارکس بسيار Ùراتر مي روند Ùˆ گناه نخستين روشنگري را در اين مي دانند Ú©Ù‡ بشر را از طبيعت جد اکرده است Ùˆ طبيعت را به منزله ÙŠ شيء براي بهره کشي در نظر مي گيرد Ùˆ بر اثر آن انسان نيز به صورت نظم طبيعي درآمده است Ùˆ مانند طبيعت از او بهره کشي مي شود. اين Ùراگرد، انعکاس ايد ئولوژيک خود را در علم مي يابد Ú©Ù‡ به Ú©ÙŠÙيات علاقه Ùˆ توجهي ندارد بلکه Ùقط آن چيزي نظرش را جلب مي کند Ú©Ù‡ بتواند به Ø´Ú©Ù„ مقادير کمّي درآيد Ùˆ در خدمت مقاصد تکنولوژيکي قرار گيرد. هم چنان Ú©Ù‡ مي توان ديد Øمله ÙŠ هورکهايمر Ùˆ آدورنو اساساً منطبق با سنت رومانتيک است. اما مولÙان کتاب ديالکتيک روشنگري هيچ راه Ùراري از اين وضع منØØ· ارايه نمي دهند Ùˆ نمي گويند چگونه مي توان دوباره با طبيعت دوست شد يا چگونه از شّر ارزش مبادله خلاص گشت Ùˆ چگونه بي پول Ùˆ بي Øساب Ùˆ کتاب در جهان مدرن زندگي کرد! تنها درماني Ú©Ù‡ آنها پيشنهاد مي کنند استدلال تئوريک است! Ùˆ ما مي توانيم انتظار داشته باشيم Ú©Ù‡ در چشم آنان امتياز اصلي استدلال تئوريک اين باشد Ú©Ù‡ از سلطه جويي منطق Ùˆ رياضيات رها باشد! (آنها مي گويند [چون منطق با امور کلي Ùˆ عام سر Ùˆ کار دارد] امر منØصر به Ùرد را تØقير مي کند).Û²Û´
کولاکوÙسکي در اينجا هورکهايمر Ùˆ آدورنو را به ياوه گويي متهم مي کند؛ زيرا اگر منطق به معني سلطه جويي Ùˆ زورگويي باشد Ùˆ مردود شناخته شود پس چگونه خواننده ÙŠ کتاب آن دو مي تواند استدلال تئوريک شان را درک کند؟ اگر او ذهن منطقي Ùˆ استدلالي نداشته باشد چگونه پي به درستي عقايد آنان مي برد؟ هورکهايمر Ùˆ آدورنو Ùˆ مارکوزه مي گويند چرا علم مستقل از ارزش – داوري است؟
آنان در نياÙته اند Ú©Ù‡ اگر علم چنين نبود با تبليغات سياسي Ùˆ هوچي گري تÙاوتي نداشت. اگر علم نسبت به موضوعي Ú©Ù‡ بررسي مي نمايد بي تÙاوت است Ùˆ از ارزش – داوري Øذر مي کند بدين معني نيست Ú©Ù‡ علم طرÙدار وضع موجود است . اگر پزشکي مرضي را بررسي نمايد Ùˆ درباره اش داوري ارزشي نکند آيا بدين معني است Ú©Ù‡ او نمي خواهد مرض را درمان کند؟
مارکسيست ها سرمايه داري را متهم مي کردند Ú©Ù‡ Ùقر را گسترش مي دهد Ùˆ بدين طريق مانع پيشرÙت Ùرهنگ مي شود؛ ولي کتاب ديالکتيک روشنگري مدعي است Ú©Ù‡ سرمايه داري رÙاه ايجاد کرده Ùˆ نيازهاي بسياري را برآورده است Ùˆ همين امر مانع پيشرÙت Ùرهنگ شده است. در عصر کنوني توده هاي وسيعي از مردم مي توانند از ديدن آثار هنري Ùˆ شنيدن موسيقي Ù…Øظوظ شوند چيزي Ú©Ù‡ در تاريخ بشر بي سابقه است. ولي مکتب ÙرانکÙورت همه ÙŠ اين دستاوردهاي مثبت را منÙÙŠ نشان مي دهد Ùˆ Ù…Øکوم مي کند.
مارکس Ùˆ انگلس Ùˆ لوکاچ Ùˆ اعضاي مکتب ÙرانکÙورت به پيروي از Ù‡Ú¯Ù„ مي گويند Ú©Ù‡ Ùهم [ Ú©Ù‡ اين اواخر آن را خرد ابزاري ناميده اند] ØŒ علم را بنا مي نهدو پاي بند اصل امتناع تناقض است؛ ولي ديالکتيک را ÙلسÙÙ‡ ÙŠ نظري کش٠کرده است Ùˆ به جمع نقيضين اعتقاد دارد. جمع نقيضين را Ùقط خرد، يا دقيقترخرد٠ديالکتيکي، درک مي کند. اکنون نمونه اي از تراوش هاي اين خرد ديالکتيکي را مطالعه مي کنيم:
مارکس مي خواهد علت بروز بØران اقتصادي را در نظام سرمايه داري Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡Ø¯ ببينيم چگونه:
«اين دو Ùرايند [يعني خريد Ùˆ Ùروش Ú©Ù‡ از ديدگاه خرد ديالکتيکي مارکس، تز Ùˆ آنتي تزند] هر ÙŠÚ© Ùاقد استقلال دروني است به اين علت Ú©Ù‡ مکمل Ùرايند ديگرست». [چون تقابل هاي ديالکتيکي، تقابل هاي مجامع اند] پس جدايي يا هجر ميان اين دو عنصر٠مجامع خود را با خشونت به صورت بØران اقتصادي نشان مي دهد».Û²Ûµ
شنيده بوديم Ú©Ù‡ مرغان هوا وماهيان دريا به Øال زار عاشقان مي گريند، اما نشنيده بوديم Ú©Ù‡ ناله Ùˆ Ùغاني Ú©Ù‡ اين دو دلدادة ديالکتيکي سر مي دهند خود را با خشونت به صورت بØران اقتصادي نشان مي دهند Ùˆ موجب Ùرو ريزي نظام سرمايه داري مي شوند. مارکس غزلسرايي را با اراية نظرية علمي عوضي گرÙته است.بيچاره کمونيست ها Ú©Ù‡ انتظار داشته اند طبق اين اباطيل نظام سرمايه داري سقوط کند Ùˆ بر ويرانه هايش نظام سوسياليستي بر پا شود. اين اباطيل ارزاني خرد ديالکتيکي لوکاچ، هورکهايمر، آدورنو Ùˆ ديگر اعضاي مکتب ÙرانکÙورت باد.اسطوره هاي مارکسيستي نيروي خود را از دست داده اند Ùˆ به Ùکاهيات تنزل ياÙته اند. مارکسيسم از آزادي هاي Ùردي Ùˆ اجتماعي متØقق در جامعه ÙŠ مدرن ØŒ يا به قول مارکسيست ها بورژوايي، انتقاد مي کرد Ùˆ آنها را کاريکاتور آزادي واقعي مي دانست. مارکسيسم وعده ÙŠ ايجاد بهشت بر زمين مي داد Ùˆ مي خواست جامعه ÙŠ بي طبقه Ùˆ بي دولت به وجود آورد. ولي وقتي مارکسيست ها قدرت را به دست گرÙتند ده ها ميليون انسان بي گناه را به قتل رساندند، اردوگاههاي کار اجباري برپا کردند، منتقدان رژيم خود را به عنوان ديوانه راهي تيمارستان ها کردند Ùˆ موجبات عقب اÙتادگي Ùرهنگي ØŒ اجتماعي Ùˆ اقتصادي جوامع زير سلطه ÙŠ خود را Ùراهم آوردند.
آيا بهتر نيست Ú©Ù‡ به جاي ديالکتيک روشنگري از ديالکتيک مارکسيسم Ùˆ با توجه به جناياتي Ú©Ù‡ Ùاشيسم مرتکب شده است ØŒ به طور عام تر، از ديالکتيک رومانتيسيسم سخن گوييم؟!
اما ارتباط ميان این دوقلوهاي همسان يعني مارکسيسم Ùˆ Ùاشيسم بر Ú†Ù‡ منوال بوده است؟ مي دانيم Ú©Ù‡ ژرژسورل هم مارکسيست بود Ùˆ هم Ùاشيست. در واقع موسوليني مريد ژرژسورل بود Ùˆ ژرژسورل هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù„Ù†ÙŠÙ† بود Ùˆ هم Ù…Ø¯Ø§Ø Ù…ÙˆØ³ÙˆÙ„ÙŠÙ†ÙŠ. Ùˆ باز مي دانيم Ú©Ù‡ دلاولپه Ùيلسو٠کمونيست ايتاليايي در آغاز پيرو جنتيله Ùيلسو٠Ùاشيست ايتاليايي بود ØŒ پس مسلم است Ú©Ù‡ بعضي از ÙيلسوÙان مارکسيست در عين Øال Ùاشيست نيز بوده اند! پيمان عدم تعرض Ú©Ù‡ ميان رژيم هيتلر Ùˆ رژيم استالين بسته شد Ùˆ به پيمان ريبن تروپ – مولوت٠(Û±Û¹Û³Û¹) معرو٠است نيز در خور ذکر است. طبق Ù…Ùاد اين پيمان شوروي متعهد مي شود Ú©Ù‡ مواد خام در اختيار رژيم نازي قرار دهد تا ماشين آدم کشي آن رژيم از کار باز نايستد Ùˆ بتواند آرزوي ديرينه مارکس Ùˆ پيروانش را تØقق ببخشد؛ يعني طومار دموکراسي Ùˆ ليبراليسم را در اروپا در هم بپيچد. طبق Ù…Ùاد پيمان مذکور اگر مواد خامي را Ú©Ù‡ رژيم نازي نياز دارد روسيه خود در اختيار نداشته باشد روسيه متعهد مي شود Ú©Ù‡ آنها را از جاهاي ديگر تهيه کند تا ماشين جنگي نازيها سرپا بماند Ùˆ بتواند به ويرانگري Ùˆ جنايات خود ادامه دهد.
طبق Ù…Ùاد سري اين پيمان رژيم نازي Ùˆ رژيم بلشويک کشورهاي اروپايي را ميان خود تقسيم مي کنند.
Ùرانتس نويمان Ú©Ù‡ از اعضاي مکتب ÙرانکÙورت بود در کتاب خود به نام : بهيموت (ساختار Ùˆ عمل کرد ناسيونال سوسياليسم) مي نويسد:
«ايد ئولوژي جديد ناسيونال سوسياليست به روشني تØري٠ايد ئولوژي مارکسيستي به منظور به دام انداختن طبقه ÙŠ کارگر مارکسيست است.
[ ....] مثلاً سرمقاله ÙŠ ÙرانکÙورتر تسايتونگ (ÙŠÚ©ÙŠ از مجلات نازيها) زير عنوان : «جهاني Ú©Ù‡ غرق مي شود» در واقع نقدي مارکسيستي از بريتانياي کبير است.
گرچه در اين مقاله آمده است Ú©Ù‡ در آلمان نيز اشخاص ثروتمند وجود دارند، اما Ú¯Ùته مي شود Ú©Ù‡ آنها برخلا٠انگلستان Ú©Ù‡ «سرزمين بورژوازي رو به زوال جهاني است» «نقشي در کارها ندارند» . «نظام اجتماعي بورژوايي براي نابودکردن Ùئوداليسم اساسي بود» . Ùˆ بدين سان داراي نقش تاريخي بزرگي بود ØŒ اما اکنون ديگر اين نقش را از دست داده است . «در دنياي کنوني ... بيش از ÙŠÚ© قرن است Ú©Ù‡ غرشي عظيم طنين اÙÚ©Ù† است ØŒ غرشي Ú©Ù‡ هر زمان رساتر مي شود Ùˆ هر قدر اشخاص گوش هاي خود را Ù…ØÚ©Ù… تر مي بندند، بلندتر Ùˆ تهديدآميزتر مي شود، اين همان غرش توده ها است».
[ ...] اين مقاله بر طبق سنت مارکس، انگلس Ùˆ لنين نوشته شده است ØŒ Ùˆ با نقد معرو٠نظام اجتماعي Ùˆ سياسي بريتانيا تÙاوتي ندارد». نويمان سپس به سخنراني ÙŠÚ©ÙŠ از نازي ها به نام دکتر ديتريش، رئيس مطبوعات رايش، اشاره مي کند Ú©Ù‡ او در آن ØŒ نظريه ÙŠ ارزش کار را از ديدگاه مارکس ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠ دهد. نويمان سپس مي اÙزايد : «اين Ú¯Ùته، Ùˆ Ú¯Ùته هاي مشابهي Ú©Ù‡ آلÙرد روزنبرگ در گشايش موسسه ÙŠ Øزبي پژوهش هاي يهودي ايراد کرده است ØŒ پژواکي است از نظريه ÙŠ مارکسيستي خصلت کالا پرستانه ÙŠ جامعة بورژوايي، اما در Øقيقت نه تØليلي مارکسيستي Ú©Ù‡ شبه مارکسيستي است. [ ...]
نمونه هاي زير ممکن است براي روشن شدن مسئله کاÙÙŠ باشند [ ...]
بدين سان Ùرمول بندي جديد [= نازيسم] با پذيرش سمبل هاي مارکسيستي همراه است. مانند پرچم سرخ (گر Ú†Ù‡ به صليب شکسته زينت ياÙته) ØŒ تبديل روز اول ماه مه مارکسيستي به جشن ملي Ùˆ پذيرش بسياري از سرودهاي پرولتاريايي، البته با مضامين جديد.»۲۶
نويمان در صÙØÙ‡ ÙŠ Û²ÛµÛ¶ کتاب ياد شده مي گويد Ú©Ù‡ گروهي از کمونيست ها (بلشويک هاي ملي) جذب پيراهن قهوه اي ها Ùˆ پيراهن سياهان شدند.
مي بينيم Ú©Ù‡ مارکسيسم Ùˆ Ùاشيسم دو روي ÙŠÚ© سکه يا دوقلوهاي همسان اند. با در نظرگرÙتن Ùضاي ارتجاعي Ùرهنگ آلمان دهه هاي بيست Ùˆ سي اين قرن Ú©Ù‡ مرتجعان Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) Ùˆ مرتجعان راست (از جمله شپنگلر Ùˆ هايدگر) به وجود آورده بودند در مي يابيم Ú©Ù‡ ارنست کاسيرر براي نوشتن کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري Ú†Ù‡ تهوري از خود نشان داده Ùˆ تا Ú†Ù‡ اندازه در Ùرهنگ آلمان آن زمان اØساس غربت مي کرده است.
کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري در سال Û±Û¹Û³Û² انتشار ياÙت يعني در آستانه ÙŠ پيروزي نازيسم. هنگامي Ú©Ù‡ پيشگÙتار مول٠را بر کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ روشنگري مي خوانيم اين Ù…Øيط خصمانه را تا Øدودي Øس مي کنيم. کاسيرر مي نويسد : «مي بايد دوره اي [ = عصر روشنگري] را به يادآورد Ú©Ù‡ استقلال خرد را کش٠کرد Ùˆ با شور Ùˆ شوق از آن دÙاع نمود Ùˆ استقلال خرد را در همه ÙŠ قلمروهاي امور عقلي اعلام کرد Ùˆ به طور استوار برقرار ساخت [ ...]
شعار «براي دانستن شهامت داشته باش» که کانت آن را شعار روشنگري مي ناميد ، درباره ي رابطه ي تاريخي خود ما با آن دوره نيز صدق مي کند [ ...]
آن قرني Ú©Ù‡ براي خرد Ùˆ علم به عنوان عالي ترين قواي شناخت انساني، Øرمت قايل بود نمي تواند Ùˆ نمي بايد Øتي براي ما به دست Ùراموشي سپرده شود. ما بايد شيوه اي بيابيم Ú©Ù‡ نه تنها آن عصر را در Ø´Ú©Ù„ ويژه اش ببينيم بلکه بايد دوباره آن نيروهاي اصيلي را آزاد کنيم Ú©Ù‡ آن عصر را Ø´Ú©Ù„ بخشيدند Ùˆ به پيش راندند»۲۷
تاکنون به تÙصيل درباره ÙŠ نظريه هايي Ú©Ù‡ درباره ÙŠ Ùاشيسم ارايه شده Ùˆ نيز هم صدايي Ùˆ هم دستي ارتجاع Ú†Ù¾ (مارکسيست ها) با ارتجاع راست (= Ùاشيست ها Ùˆ نازي ها) سخن Ú¯Ùته ايم، اکنون جا داردکه به طور اجمالي به معرÙÙŠ ÙلسÙØ© ÙيلسوÙÙŠ بپردازيم Ú©Ù‡ به قول کاسيرر از جمله ÙلسÙÙ‡ هايي است Ú©Ù‡ «همه ÙŠ اميد خود را در داشتن سهمي Ùعال براي ساختن Ùˆ بازسازي Øيات Ùرهنگ انساني از دست داده است». چنين ÙلسÙÙ‡ اي آرمان هاي اساسي تئوريک Ùˆ اخلاقي را انکار مي کند. بنابراين مي تواند آلت دست رهبران سياسي شود» (اسطوره ÙŠ دولت، صÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·). ÙلسÙÙ‡ ÙŠ جديد آلماني آن نيروهايي را متزلزل Ùˆ تضعي٠کرد Ú©Ù‡ مي توانستند در برابر اسطوره هاي سياسي جديد ايستادگي کنند (اسطوره ÙŠ دولت ØŒ صÙØÙ‡ ÙŠ Û´Û¶Û·)
در Øقيقت ØŒÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک ارنست کاسيرر پاسخي به ÙلسÙØ© Øيات است . ÙلسÙÙ‡ ÙŠ کاسيرر ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ امر غيرعقلاني يعني ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات يا اگزيستانسياليسم قرار دارد. ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø§Ø¯Ø§Ù…Ù‡ ÙŠ سنت دکارت است Ú©Ù‡ مي کوشد در جهان Ù…Ùاهيم ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ متمايز (نه در تصاوير شاعرانه Ùˆ عبارات ابهام آميز) Øرکت کند. اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات بيشتر با تصاوير شاعرانه ØŒ عبارات مبهم Ú©Ù‡ هيچکس معناي آنها را به تمامي در نمي يابد Ùˆ در جهان ايماها Ùˆ اشاره ها به سر مي برد Ùˆ مي خواهد با امر بي واسطه يا با هستي [ØŸ!] تماس Øاصل کند . نيچه، Ú©ÙŠ يرکه گور Ùˆ ماکس شلر Ùˆ هايدگر از جمله نمايندگان ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات هستند. خستگي ذهني بعضي از متÙلسÙان با Ù…Ùاهيم عقلاني، ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات را Ú©Ù‡ بيشتر زباني شعر گونه دارد برايشان جذاب ساخته است. به نظر کاسيرر هستي يا در قلمرو زبان Ø´Ú©Ù„ مي گيرد يا در قلمرو اسطوره Ùˆ دين Ùˆ هنر يا در قلمرو علم. هستي يي Ú©Ù‡ خارج از اين قلمروها وجود داشته باشد Ùˆ بتوان با آن تماس Øاصل کرد پندار Ù…Øض است. بنابراين به نظر کاسيرر اگر بخواهيم Ø´Ú©Ù„ گيري هستي را در زبان بشناسيم بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ زبان بخوانيم Ùˆ در واقع جلد ÙŠÚ©Ù… کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک به همين موضوع اختصاص دارد. اگر علاقمند به شناخت Ø´Ú©Ù„ گيري هستي در اسطوره ودين هستيم بايد به پژوهش در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ اسطوره Ùˆ دين بپردازيم Ú©Ù‡ موضوع جلد دوم کتاب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک است.
Ùˆ اگر بخواهيم بدانيم Ú©Ù‡ علم چگونه هستي را مي شناسد بايد ÙلسÙÙ‡ ÙŠ علم بخوانيم Ú©Ù‡ موضوع جلد سوم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک است. هستي، ÙÙŠ Ù†Ùسه، Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ خاموش است ØŒ اين Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ هستي را به سخن وا مي دارد. بنابراين ايرادهاي Ú©ÙŠ يرکه گور ØŒ شلر Ùˆ هايدگر به ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ø±ÙˆØ Ø¨ÙŠ پايه اند. کاسيرر قصد داشته است Ú©Ù‡ موضوع جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرمهاي سمبليک را به بررسي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Øيات يا اگزيستانسياليسم Ú©Ù‡ به نظر او جديدترين Ø´Ú©Ù„ متاÙيزيک است اختصاص دهد ولي ظاهراً موضوع را دنبال نکرده است. کاسيرر شناسان در ميان دست نوشته هاي او Ú©Ù‡ در دانشگاه ييل امريکا نگاهداري مي شوند به يادداشت هايي دست ياÙته اند Ú©Ù‡ مربوط به اين جلد چهارم مي شوند. بخشي از اين يادداشت ها دنباله ÙŠ جلد سوم اند Ú©Ù‡ به علت قطور شدن بيش از Øد جلد سوم کاسيرر از چاپ آنها در جلد سوم صرÙنظر کرده است ولي بقيه آنها مختص جلد چهارم اند. در اين يادداشت ها،که درسال 1995 متن آلماني آنها Ùˆ درسال 1996 ترجمة انگليسي شان انتشار ياÙته اند28ØŒ کاسيرر درباره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر سخن Ú¯Ùته Ùˆ ايرادهاي اساسي به آن گرÙته است. کاسيرر در بخشي از جلد چهارم ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ùرم هاي سمبليک : متاÙيزيک Ùرمهاي سمبليک تØت عنوان «روØ» Ùˆ «زندگي» مي نويسد:
«براي هايدگر Ú©Ù‡ نه از زيست شناسي بلکه از طريق ÙلسÙÙ‡ ÙŠ دين [وارد بØØ« هستي] شده است، مسئله ÙŠ «زندگي» Ùˆ «روØ» (geist) طور ديگري Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ شود. مبناي نظر او درباره ÙŠ «وجود» (existence) Ùˆ «زماني بودن» (temporality) - برخلا٠برگسون Ú©Ù‡ نظرش از طريق تأمل در پديدارهاي طبيعي Øيات، يعني پديدارهاي طبيعي٠«پا به عرصة وجود گذاشتن» Ùˆ سپس «از ميان رÙتن» Ø´Ú©Ù„ گرÙته است - «زماني بودن» در «لØظه ÙŠ کنوني» است Ú©Ù‡ اين «لØظه ÙŠ کنوني» به معناي ديني درک مي شود؛ زيرا «لØظه ÙŠ کنوني» از طريق «دغدغة خاطر» (Sorge آلماني، Care انگليسي) Ùˆ از طريق پديده ÙŠ ديني٠مرگ Ùˆ «اضطراب » (angst ) Ø´Ú©Ù„ مي گيرد (رجوع کنيد به آثار Ú©ÙŠ يرکه گور)
هايدگر نمي کوشد Ú©Ù‡ قلمرو Ø±ÙˆØ Ø±Ø§ از «طبيعت» به دست آورد يعني آنتولوژي (هستي شناسي) وجود را از هستي «اشياء» يا از هستي٠واقعيت، به دست آورد. برعکس، اومعتقد است Ú©Ù‡ Ú©Ù„ جهان اشياء ØŒ Ú©Ù„ جهان واقعيت، پديداري ثانوي Ùˆ Ùرعي است. ريشه ÙŠ «ايده آليسم» هايدگر همين جاست. «جهان، نه چيزي Øاضر در دست است نه چيزي آماده ÙŠ دست ياÙتن ØŒ بلکه جهان خود را در زمان، زماني مي کند. جهان، با «خارج از خودش» Ú©Ù‡ ناشي از خود بي خود شدن است، آنجا «هست».
اگر دازين (Dasein) [= هستي در آنجا] نباشد، جهاني نيز «آنجا» نيست. [کاسيرر در پي نويس مي گويد که اين موضوع سخت مورد ترديد است] . [...]
در اينجا اساساً راه من Ùˆ هايدگر از ÙŠÚ© ديگر جدا مي شوند. زيرا به نظر من امر آنتولوژيک نمي تواند از امر آنتيک (ontic)ØŒ Ùˆ امر منÙرد نمي تواند از امر «کلي» بدان شيوه اي جدا باشد Ú©Ù‡ هايدگر مي کوشد آنها را از ÙŠÚ© ديگر جدا کند، بلکه اين دو همبستة هم اند.
ما امر کلي را به منزله ÙŠ «آنها» ÙŠ صر٠نمي شناسيم بلکه آن را به مثابه ÙŠ Â«Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ Ùˆ Ùرهنگ عيني» مي دانيم. اما از نظر هايدگر انديشه به چنين عينيتي دسترسي ندارد. بنابراين Øتي لوگوسLogosØŒ زبان ØŒ اکنون صرÙاً پديده اي اجتماعي مي شود Ú©Ù‡ در اين مقام، مانند نظر برگسون در مورد زبان، هيچ Ù…Øتواي عقلاني ندارد. Ú¯Ùتار استدلالي Discoure به منزله ÙŠ «نوموس» nomos به مثابه ÙŠ در بردارنده ÙŠ خرد ØŒ درک نمي شود بلکه صرÙاً «سخن Ú¯Ùتن» درباره ÙŠ امور عادي يا «سخن Ú¯Ùتن درباره ÙŠ امور پيش اÙتاده» شناخته مي شود. در اينجا تسليم شدن به جهان «امر کلي» دوباره به منزله ÙŠ نگريستن به دور از وجود خويشتن شناخته مي گردد يا نوعي «هبوط از بهشت» دانسته مي شود. در اينجا اساساً جايي است Ú©Ù‡ ما از او جدا مي شويم. زيرا از نظر ما Ø±ÙˆØ Ø¹ÙŠÙ†ÙŠ نه با ساختار امور روزمره به پايان مي رسد نه در اين ساختار تباه مي شود. امر «غيرشخصي» صرÙاً در Ø´Ú©Ù„ اجتماعي بي رنگ Ùˆ بي رمق امور روزمره ÙŠ «آنها» خلاصه نمي شود بلکه معناي Ùراشخصي دارد.اما ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر به اين معناي Ùراشخصي دسترسي ندارد.
مسلماً ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر معنايي براي Øيات تاريخي قايل است. اما از نظر اين ÙلسÙÙ‡ همه ÙŠ Ùهم تاريخي صرÙاً تکرار سرنوشت٠هستي هاي [= دازين] شخصي، يا سرنوشت هاي شخصي اند.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اين جنبه از تاريخ را عميق Ùˆ بسيار خوب درک کرده است [ ...] اراده ÙŠ آزاد شده Ú©Ù‡ به سوي خود باز مي گردد به تکرار امکان ارايه شده ÙŠ وجود مبدل مي شود. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر جنبه اي از تاريخي بودن٠[ وجود] historicality به طور عميق Ùˆ به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø´Ù†Ø§Ø³Ø§Ù†Ø¯Ù‡ مي شود. اما در اين ÙلسÙÙ‡ هميشه با درک ديني٠Ùرد گرايانه از تاريخ روبرو مي شويم . از نظر هايدگر تاريخ به منزله ÙŠ تاريخ Ùرهنگ ØŒ تاريخ معنا، Ùˆ تاريخ به منزله ÙŠ زندگي روØ٠عيني وجود ندارد . به نظر او تاريخ از اين طريق تجلي پيدا نمي کند [ ...] هايدگر در قلمرو زندگي Øرکت مي کند Ùˆ در اين قلمرو به وجود شخصي مي رسد Ùˆ بلاÙاصله از آن ØŒ براي هدÙÙŠ ديني سود مي جويد؛ اما از سوي ديگر او در همين قلمروي وجود٠شخصي متوق٠مي شود Ùˆ Ù…Øصور مي گردد. دين او توان Ùˆ عمق خود را از گرايش Ùرد گرايانه اي به دست مي آورد Ú©Ù‡ از آثار لوتر Ùˆ Ú©ÙŠ يرکه گور گرÙته است.
در تقابل با ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ ما به رغم هر چيز ديگري، به معناي ايده آليستي Ùˆ کلي تري از دين Ùˆ به معناي ايده آليستي از تاريخ اعتقاد داريم . در چنين معنايي، آزادي Ùˆ رهايي از اضطراب را مي جوييم Ú©Ù‡ از «وضع اساسي ذهن» موجود متناهي ناشي مي شود. اما اين اضطراب Ùقط بر آغاز دلالت مي کند نه بر پايان، نه بر Ùشاري اجتناب ناپذير بر وجود متناهي ما [ ...] ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر ØŒ سرانجام ØŒ تاريخ را به اين معنا مي شناسد : کليت سرنوشت هاي ديني – Ùردي Ú©Ù‡ هر ÙŠÚ© از آن ها، خود به خود، به طور غيرعقلاني هبوط کرده Ùˆ خود به خود، پراکنده شده اند .
ايده ÙŠ انسانيت( humanitas) را هايدگر به عنوان «مÙهوم» صر٠مردود مي داند . [ ...] Ú©Ù„ بØØ« هايدگر بر مسئله ÙŠ مرگ متمرکز است. تØليل وجود نقطه ÙŠ اتکاي خود را در مسئله ÙŠ مرگ مي يابد، زيرا مسئله ÙŠ مرگ در معنا Ùˆ ذات وجود بشر قرار دارد، اين وجود پاياني دارد، انسان ها مي ميرند.
مردن سرنوشت عارضي بشر نيست بلکه بايد آن را از طريق سرشت اساسي وجود بشر درک کرد. بشر [ به جريان زمان] پرتاب شده است. [ ...] سخن اصلي هايدگر همين است. زيرا براي وجودي Ú©Ù‡ در زمان است Ùˆ در زمان نيز ناپديد مي شود Øقايق سرمدي نمي توانند وجود داشته باشند.
بر هر چيز انساني Ùˆ هر چيزي Ú©Ù‡ بشر بدان مي پردازد داغ مرگ زده شده است. بر «Øقيقت» نيز Ú©Ù‡ موضوع Ùˆ Ù…Øتواي آگاهي بشري است داغ مرگ زده شده است . زيرا اين آگاهي اساساً آگاهي موجودي متناهي است . اين وضع، اين آگاهي را آگاهي متناهي Ùˆ زودگذري مي کند. بنابراين انديشه ÙŠ «Øقايق جاودان» از نظر هايدگر ØŒ تقريباً نوعي ترکيب امور متناقض( hybris) است، نوعي Ùراتر رÙتن از Ù…Øدوديت هاي انساني است Ú©Ù‡ پديده ÙŠ اصلي Ùˆ اولي، يعني مرگ را Ùراموش مي کند. Ú©Ù„ تØليل وجود هيچ هد٠ديگري ندارد جز اين Ú©Ù‡ اين روند را وارونه کند يعني دوباره مرگ را از «نهان گاه» بيرون آورد Ùˆ آن را در معرض تماشا بگذارد.
نمي توان اين موضوع را انکار کرد Ú©Ù‡ [در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر] صداي واقعي دين را مي شنويم. در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ Ú©ÙŠ يرکه گور Ù…Ùهوم اضطراب در مرکز پديدارشناسي او قرار مي گيرد Ùˆ اضطراب اساساً اضطراب درباره ÙŠ متناهي Ùˆ موقتي Ùˆ Ùاني بودن انسان است. اما در ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تا آنجا Ú©Ù‡ شيوه ÙŠ او در Ø·Ø±Ø Ù…Ø³Ø¦Ù„Ù‡ کاملاً از طريق بررسي هاي خداشناسانه متعين مي شود، مسئله عمق بيشتري پيدا مي کند. اما هايدگر راه ØÙ„ خداشناسانه ÙŠ مسئله را رد مي کند. او اجازه نمي دهد Ú©Ù‡ اضطراب به عنوان وضع اساسي ذهن نوع بشر، از طريق متاÙيزيک کلامي يا از طريق بشارت رستگاري در آخرت Ú©Ù‡ دين هاي آسماني وعده مي دهند از ميان برود.
اما اين گرايش ديني در مورد مرگ Ú©Ù‡ Ú©Ù„ زندگي را به اضطراب Ùرو مي کاهد Ùˆ آن را در «دغدغة خاطر» مستØيل مي کند نه يگانه راه ØÙ„ است نه واقعاً راه ØÙ„ ÙلسÙÙŠ است». 29
کاسيرر معتقد بود Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر، تسليم شدن به وضع موجود را توصيه مي کند. اما او نيروي مخرب ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر را دست Ú©Ù… گرÙته بود.
ÙلسÙÙ‡ ÙŠ بيماري Ú©Ù‡ اضطراب Ùˆ مرگ را کانون خود قرار مي دهد پي آمدهاي مرگباري نيز خواهد داشت. پيترگي در کتاب خود به نام : Ùرهنگ دوره ÙŠ Ùˆ ايمار مي نويسد : «در ميان اين پيامبران ØŒ شايد هايدگر نامتØمل ترين کانديد براي تأثيرگذاري بود. اما تأثير او بسيار زياد بود بسيار زيادتر از سمينار ÙلسÙÙŠ اش در دانشگاه ماربورگ ØŒ بسيار زيادتر از آنچه ممکن است در پرتو کتاب بيش از Øد نامÙهومش: هستي Ùˆ زمان ØŒ منتشر شده در سال Û±Û¹Û²Û·ØŒ به نظر رسد، بسيار زيادتر از آنچه خود هايدگر، در انزواي Ùرهيخته وارش Ùˆ تØقير آشکارش نسبت به ديگر ÙيلسوÙان ØŒ آرزويش را داشت. اما هم چنان Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ از Ùهيم ترين منتقدانش پل هوهنرÙلد Paul Huhnerfeld Ú¯Ùته است :
«اين کتابها Ú©Ù‡ معنايشان، هنگامي Ú©Ù‡ منتشر شدند، به دشواري قابل Ùهم بود، بليعده مي شدند، Ùˆ تعداد سربازان جوان آلماني Ú©Ù‡ در جنگ جهاني دوم، جايي در روسيه يا در Ø¢Ùريقا جان مي سپردند در Øالي Ú©Ù‡ کوله پشتي هايشان پر از کتابهاي هولدرلين Ùˆ هايدگر بود، شمارش ناپذير بود. اصطلاØات کليدي ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر اموري دور از دسترس نبودند.
بسياري از منتقدان درياÙته اند Ú©Ù‡ واژه هايي مانند «اضطراب» ØŒ « دغدغه ÙŠ خاطر» ØŒ «نيستي» ØŒ «وجود» ØŒ «تصميم» Ùˆ شايد از همة آنها مهمتر «مرگ» اصطلاØاتي بودند Ú©Ù‡ شاعران Ùˆ نمايش نامه نويسان اکسپرسيونيست آنها را کاملاً براي کساني آشنا شناخته بودند Ú©Ù‡ Øتي ÙŠÚ© سطر از آثار Ú©ÙŠ يرکه گور را نخوانده بودند. آنچه هايدگر انجام داد اين بود Ú©Ù‡ به اين امور غيرعقلاني Ùˆ مرگ Ú©Ù‡ بر زندگي بسياري از آلماني ها، در آن ايام سخت، چيره بود، جديت ÙلسÙÙŠ ببخشد Ùˆ برايشان اØترامي پروÙسوري بدست آورد ».30
مي توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ عصاره ÙŠ ÙلسÙÙ‡ ÙŠ هايدگر همين شعار Ùاشيست هاي اسپانيايي است: «مرگ بر عقل، زنده باد مرگ» .